فتنه بریتانیا در بین مردم ایران و افقانستان
ردپای بریتانیا در تیره و تار کردن روابط میان دو ملت، قصه پرتکرار ایران و افغانستان است. از سال ۱۲۳۶ خورشیدی گرفته تا ۱۴۰۱ که زمانه ماست. در زمان ناصرالدین شاهقاجار، حاکم کابل و قندهار، هرات را گرفت. از طرفی نیروهای ناصرالدین شاه، تحت فرمان حسامالسلطنه در سال ۱۲۳۶ هرات را بازپس گرفتند.
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از جام جم آنلاین، اما داستان هرات به عنوان یکی از ولایات ایران به اینجا ختم نشد. چون با تهاجم بریتانیا به جنوب ایران و بحرانی شدن روابط ایران و بریتانیا، در سال ۱۲۳۶معاهدهای تحت عنوان پاریس، میان نمایندگان ایران و سفیر بریتانیا امضا شد که بر اساس آن در قبال خروج نیروهای بریتانیا از جنوب کشورمان، ایران نیروهای خود را از هرات فراخواند و استقلال افغانستان را به رسمیت شناخت. البته که نقشه فعلی افغانستان پس از آن واقعه نیز تغییر کرد و با پیوستن سرزمینهایی از شرق، افغانستان کنونی شکل گرفت و حتی نام افغانستان به صورت فرمایشی و برگرفته از نام یکی از اقوام این سرزمین، بر آن گذاشته شد.
گرچه بررسی دقیق تاریخی نشان میدهد ولایت هرات همیشه جزئی از ایران نبوده و در دورههای مختلف محل منازعه و در عین حال مداخله نیروهای خارجی به ویژه بریتانیا محسوب میشده، اما از طرفی ولایت هرات در آخرین دورهای که از ایران جدا شد به لحاظ وسعت و اهمیت مانند هرات کنونی نبود و ابعاد بسیار بزرگتری را در بر میگرفته است.
گرچه بررسی دقیق تاریخی نشان میدهد ولایت هرات همیشه جزئی از ایران نبوده و در دورههای مختلف محل منازعه و در عین حال مداخله نیروهای خارجی به ویژه بریتانیا محسوب میشده، اما از طرفی ولایت هرات در آخرین دورهای که از ایران جدا شد به لحاظ وسعت و اهمیت مانند هرات کنونی نبود و ابعاد بسیار بزرگتری را در بر میگرفته است.
اما این جداسازی انتهای داستان ایران و افغانستان نبود. بلکه مقدمهای بود تا استخوانی، میان این زخم قرار گیرد و روابط میان دو همسایه که زمانی یک کل واحد را میساختند، خدشهدار شود. حالا سناریو، همان سناریوی دو قرن پیش است و تلاش میشود از هر حادثهای برای ایجاد اختلاف میان ملت ایران و افغانستان که زمانی یک ملت به شمار میآمدند سوءاستفاده شود. با این تفاوت که این بار ابزارهای جدید رسانهای برای پیادهسازی این نقشه به کار بسته میشود.
پرده اول؛ حمله در حرم رضوی
نمونه اخیر این اتفاقات را میتوان در حمله یک ضارب تکفیری به سه طلبه در حرم مطهر رضوی در هفته گذشته و حمله به سرکنسولگری ایران در چند روز گذشته جستوجو کرد. اتفاقاتی که یک خط مشترک را دنبال میکند؛ ایجاد اختلاف و حس انزجار میان دو ملت ایران و افغانستان نسبت به یکدیگر.
داستان اختلافافکنی میان دو همسایه در سده ۱۵ شمسی، از روزهای ابتدایی سال شروع شد وقتی در ۱۶ فروردین، یک ضارب مسلح به سلاح سرد با حمله به سه روحانی، باعث شهادت دو تن از آنان شد. فردی ازبک تبار که فعالیتهای پیشینش، نشاندهنده تفکرات تکفیری او علیه شیعیان است.
پس از این حادثه تروریستی، تلاش برای ایجاد موج رسانهای علیه افغانستان و مهاجران افغانستانی آغاز شد و تلاش میشد حمله جنایتکارانه یک نیروی تکفیری به ملیت او ربط داده شود و تصویری خطرناک از مهاجران افغانستانی به ایران ساخته شود تا بر نفرت دو همسایه دمیده شود. اقدامی که طراحی از پیش آن آشکار بود و شهروندان ایرانی تلاش کردند با موضعگیری خودجوش و تاکید بر روابط برادرانه میان دو کشور برملا و خنثی شود.
پرده دوم؛ سنگپراکنی به خاک ایران در قلب افغانستان
کمی بعد، قطعه دوم پازل اختلافافکنی میان دو کشور، تکمیل شد و آن تجمع و سنگپراکنی نیروهای خودسر به کنسولگری ایران در هرات و سفارت ایران در کابل بود.
موضوعی که منابع آگاه در هرات اعلام کردند از جانب برخی از اهالی روستاهای اطراف شهر هرات و با برنامهریزی قبلی انجام شده. به این صورت که با همراه داشتن کیسههای سنگ، مقابل نمایندگی کشورمان حضور یافته و در خلال اعتراضات اقدام به سنگپراکنی به سمت در و پنجرههای خدمات کنسولی کنسولگری ایران در هرات کردند.
آتش زدن لاستیک مقابل ساختمان کنسولگری و شکستن دوربینهای امنیتی از دیگر اقدامات نیروهای خودسر و حاضر در تجمع بود که با تیراندازی هوایی ماموران امنیت کنسولگری با ورود مولوی «اسلام جار» والی هرات به محل حادثه، به پایان رسید.
نکته جالب در این اتفاق که ابعاد برنامهریزی شده آن را بیش از پیش نشان میدهد، پوشش رسانهای این تهاجم بود. به این صورت که تعداد قریب به جمعیت تجمعکنندگان را افراد دوربین به دست تشکیل میدادند که تهاجم به مراکز دیپلماتیک ایران را پوشش رسانهای میدادند.
منابع مسؤول در هرات، گروههای غربگرا مانند «جنبش عدالت و آزادی» و «تیم بانوان عدالتجو» را پشت صحنه این تجمع و تهاجم عنوان کردند که پیش از این توسط غربیهای حاضر در افغانستان تأمین مالی میشدند و این گروهها برای روزهای آینده نیز فراخوان تظاهرات داده بودند. مشابه اتفاقی که توسط برخی از چهرهها و رسانههای غربگرا در ایران پس از واقعه حرم مطهر رضوی انجام شد.
توطئه مشترک علیه هویت دو همسایه
تجمع و سنگ پراکنی به مراکز دیپلماتیک ایران یک روز پس از وقوع، با واکنش وزیر خارجه کشورمان همراه شد.
امیرعبداللهیان در تماس تلفنی با بهادر امینیان، سفیر جمهوری اسلامی ایران در کابل و همچنین محمد صدیقی فر، سرکنسول ایران در هرات از سلامتی همه همکاران شاغل در این نمایندگیها اطمینان حاصل کرد و با اشاره به مذاکرات اخیر خود با امیرخان متقی، سرپرست وزارت خارجه هیأت حاکمه موقت افغانستان در چین، گفت: «حفظ کامل امنیت اماکن دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران بر عهده هیأت حاکمه کنونی افغانستان است و باید نسبت به تعرض به سفارت ایران در کابل و سرکنسولگری کشورمان در هرات توضیح دهند و در عین حال باید مراقب توطئه دشمنان مشترک در این خصوص بود.»
سنگ پراکنی به خاک ایران در دل خاک افغانستان، پرده دوم اختلاف افکنی میان دو کشور بود. داستان ادامهداری که پرده اول آن در حرم امن امام رضا (ع) اجرا شد. پس از تعرض به کنسولگری ایران در هرات، این بار نوبت شهروندان افغانستان بود تا پرده از اتفاقات اخیر بردارند و با گلباران سفارت و موضعگیری علیه افرادی که در تجمع و سنگ پراکنی به کنسولگری ایران حضور داشتند، رابطه برادرانه میان افغانستان و ایران را نشان دهند و عمق بخشند.
تجمع شهروندان افغانستانی با اهدای گل به کارکنان سفارت ایران و قرائت بیانیهای همراه بود که در آن آمده بود: «مقابل نفاق دشمنان دو ملت هوشیار باشند. اگر شماری از افراد مغرض دیروز در کنسولگری ایران را در هرات سنگباران کردند، ما امروز به نمایندگی از مردم افغانستان سفارت ایران را در کابل به نشانه برادری و دوستی گلباران میکنیم.»
این موضوع با واکنش جمع زیادی از مقامهای مسؤول نیز همراه بود. از جمله علی بهادری جهرمی، سخنگوی دولت ایران که در توییتی به روابط تاریخی و تمدنی دو ملت اشاره کرد و نوشت: «سابقه تمدنی مشترک ایران و افغانستان، سد محکمی در برابر توطئههای تفرقهآمیز علیه دو ملت است.»
فضاسازی روانی علیه مهاجران
البته تلاش برای ایجاد تفرقه میان دو همسایه که سابقه یکپارچگی دارند، محدود به این دو واقعه نیست و با اخبار و اطلاعات ضد و نقیض سعی میشود موج افغانستان هراسی در ایران، و نفرت از ایرانیان در افغانستان دست به دست شود. نمونه دیگر آن را میتوان در ارائه آمار اشتباه و غلو شده ورود مهاجران افغانستانی به ایران جستوجو کرد. برای مثال جمعیت مهاجران کشور همسایه به کشورمان در طول تمام سالهای گذشته چهار میلیون در نظر گرفته میشود که در حوادث اخیر و قدرت گرفتن طالبان، یکمیلیون افزایش مهاجر تخمین زده میشود. بر این اساس آمارهای عجیبی مانند ۸ تا ۱۰ میلیون مهاجر افغانستانی در ایران، عجیب و نادرست است و بیشتر به منظور فضاسازی روانی علیه مهاجران انجام میشود.
در این شرایط جدید که دستگاه رسانهای و سیاسی هدفش مخدوش کردن رابطه دو همسایه است، شهروندان دو کشور که زمانی یک ملت به شمار میآمدند، سعی میکنند با اقدام به موقع و موضعگیری صحیح، جلوی ایجاد شکاف در هویت مشترک دو ملت را بگیرند. هشتگ «ما برادریم» و بازخوانی روابط دو ملت در پشت سر گذاشتن بحرانهای مشترکی مانند مقابله با داعش نمونههایی از این اقدام خودجوش است.
جبههای که گرچه نیروهای آن را به اسم نمادین «مدافعان حرم» میشناسیم، اما این جبهه در دوران مبارزه با تکفیریها تنها به دلاوران ایرانی محدود نبود و بهجز نیروهای سوری و عراقی، از کشورهای لبنان و پاکستان و افغانستان هم در مقابله با داعش نقشآفرین بودند.
یکی از صفوف پرافتخار جبهه مدافعان حرم، لشکر فاطمیون است و از این رو شهید حاج قاسم سلیمانی فرمانده نبرد با داعش درباره آنها گفته بود: «فاطمیون یک کوثر، یک خیر ارزشمند نهتنها برای مسلمانان بلکه برای کل جهان اسلام است، هیچ چیزی به اندازه این مجاهدت فاطمیون و این گونه دفاع از آرمانها و شهادت در این مسیر نمیتوانست اینقدر بر نوع مواجهه بخشی از جامعه ایران با خانوادههای افغانستانی اثر بگذارد.
یک احترام فوقالعادهای در جامعه ایرانی به وجود آمده است و مجاهدتهای رزمندگان فاطمیون خاک مظلومیت را از چهره افغانستانیها زدود، مجاهدت فاطمیون، نگرشها را تغییر داد و امروز الحمدلله به مردم افغانستان با یک نگاه دیگر، یک احترام دیگر، توجه میشود.»
ارسال نظرات