شماره ۷۱ فصلنامه علمی - پژوهشی «عرفان اسلامی» منتشر شد
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، هفتاد و یکمین فصلنامه علمی- پژوهشی «عرفان اسلامی» به صاحب امتیازی دانشگاه آزاد اسلامی واحد زنجان با مدیر مسؤولی علی اکبر افراسیاب پور و سردبیری عبدالرضا مظاهری منتشر شد.
این فصلنامه در 20 مقاله و 393 صفحه منتشر شده و عناوین، نام نویسندگان و چکیده مقالات به شرح زیر است:
بررسی ولایت در آثار قشیری
مهدی شریفیان؛ شهلا علیه پور
چکیده: اصل ولایت بهعنوان اساس طریقت تصوّف و باطن نبوّت بهشمارمیرود. مقام ولایت متعلّق به کسانی است که خداوند متولّی ایشان گشته و به عنوان دوست ویژۀ خود برگزیدهاست. مسألۀ ولایت که به پیر و ولیّ این امکان را میدهد تا با تصرّف در احوال مرید او را به سرمنزل مقصود برساند. از نکات مورد تأکید صوفیان در تمام دورههای عرفان و تصوّف اسلامی است. قشیری در آثار خود، بویژه در رسالۀ قشیریّه به بیان بسیاری از مفاهیم بنیادین عرفان و تصوّف از جمله ولایت پرداخته و قدیمیترین تعریف از آن را ارائهدادهاست و بهدلیل تأثیر وی بر آثار پسین، بررسی آثار او در باب ولایت میتواند روشنگر عقاید کلّی پیرامون این مسأله در تصوّف اسلامی باشد؛ ازاینرو در این پژوهش که با نگاهی متنمحور و به شیوۀ کتابخانهای انجامشده، مبانی عرفانی ولایت و عوامل تحقق آن در انسان از دیدگاه قشیری تبیین و بهنحو نظاممند ارائهشدهاست. نتایج حاکی از آن است که ولایت نزد قشیری امری عطایی و یا کسبی و متعلّق به کسانی است که خداوند افعال و اوصاف بشری را از آنها زدوده و به اوصاف الهی بدلکرده و بیشترین کارکرد آن در رابطۀ مرید و مرادی است. او کرامات را امری موهومی و نشانۀ صدق ولیّ میداند.
نشانه شناسی عناصر عرفانی- اسطورهای در منطقالطیر
مریم پرورش؛ سیدعلیاصغر سلطانی؛ محمدجواد حجازی
چکیده: نشانهشناسی به بررسی نشانههایی میپردازد که در زبان و همچنین آثار ادبی بهکارگرفتهشدهاند. مادۀ اصلی ادبیات، زبان است و زبان ساختاری یکپارچه از نشانههاست. شاعر یا نویسنده بهحکم اینکه از زبان برای بیان اندیشه خود کمکمیگیرد، با نشانههای زبانی سروکار دارد. مقالۀ حاضر با شیوۀ تحلیلی- توصیفی سعیدارد نشانهشناسی عناصر عرفانی و اسطورهای را در منظومۀ عرفانی منطقالطیر بررسیکند. بررسی حاضر به این نتیجه دستیافتهاست که عطار در منظومۀ خود، از پرندگان به عنوان نشانهها و عناصری عرفانی و اسطورهای برای بیان مفاهیم سلوک عرفان استفادهکردهاست. مهمترین این نشانهها سیمرغ است که بهعنوان پرندهای اساطیری، در منظومۀ منطقالطیر عنصری نمادین و نشانهای اسطورهای در مفهوم حقیقت وجودی بهکاررفته که هر سالک پس از طی مراحل سلوک عرفانی به آن دستمییابد. همچنین دیگر پرندگان نشانههایی برای طیف راهبران راه عرفان هستند که در متن مقالۀ حاضر به تفصیل دربارۀ آنها بحثشدهاست.
مفاهیم نمادین نور در دیوان حافظ
ابراهیم واشقانی فراهانی؛ سعید مهری؛ فرزانه دستمرد
چکیده: بشر از همان اوان حیات خود بر زمین، با پدیدههای رازآمیز بسیاری روبهرو بودهاست و یکی از رازآمیزترین این پدیدهها برای او، نور بودهاست. نور، نوع زندگی و معماری فضای زیست آدمی را تحتتأثیر قرارداده و افزون بر جنبۀ مادی و فیزیکی حیات بشر، بهتدریج بر جنبۀ ذهنی و معرفتی وی نیز پرتو افکندهاست. در ساحت معرفتی و فلسفی، نور، چشمانداز بحثهایی ظریف را فراروی آدمی گشودهاست. در کنار همۀ این ویژگیها، نور بهعنوان تجلّی زیبایی، در خدمت بیان هنری درآمده و گونههای هنر را از امکانات مادی و بیانی وسیعی بهرهمند کردهاست. در این مقاله با استفاده از نظریۀ نماد، کارکردهای نمادین نور و خوشههای تصویری مرتبط با آن یعنی خورشید، آفتاب، شمع، چراغ و ... در دیوان حافظ تبیینمیشود. و نیز سعیکردهایم به بررسی لایهها و وجوه گوناگون نور از قبیل نور نماد حق تعالی، انسان کامل، جهانِ غیب به منزلۀ نور، حضور نور در مکان، خوراک و شراب و تبیین مقولۀ فنا و بقا در دیوان حافظ با استفاده از پدیدۀ نور بپردازیم تا دریچهای دیگر برای شناخت کاملتر دیوان این شاعر برجسته گشوده شود.
تقارب محتوایی آموزههای عرفان اسلامی و روانشناسی فردی آدلر
محمدرضا فریدونی؛ سیدمیثم موسویان
چکیده: چالش بین درمانگر و مراجعان مذهبی در روانشناسی مسألهای کاملاً جدی است که بهجهت اختلاف در بینش و نحوه نگاه به خداوند، انسان و جهان بین درمانگر و مراجع بهوجودمیآید. دیدگاه ناباورانه درمانگر به مسائل معنوی و حقایق مذهبی، حجاب ضخیمی از بیاعتمادی را در بین او و مراجعان مذهبی میگستراند که روند درمان را تحتتأثیر قرارمیدهد. روانشناسی فردی آدلر از جمله مکاتب مهم در روانشناسی است که به دیدگاه معنوی و مذهبی مراجعان اهمیتمیدهد. در روانشناسی آدلری، همت و اراده، همنوع انسانی، عشق و محبت و برخی شاخصههای دیگر وجوددارد. همین مفاهیم در عرفان اسلامی از ترقی و ساحت وجودی خاصی برخوردار است. این زمینه مشترک بین روانشناسی فردی آدلر و عرفان اسلامی مسئله قابلتوجهی است که ضرورت پژوهش در تقارب محتوایی آموزههای روانشناسی و عرفان اسلامی را ایجابمیکند. پژوهش حاضر که به روش تحلیلی- توصیفی سرانجام یافتهاست؛ دستاوردش استخراج پارهای افکار مرکزی در دو ساحت روانشناسی آدلری و عرفان اسلامی بودهاست. وجود چنین مباحثی ظرفیت عرفان اسلامی را در ساحت درمانگری بهخوبی نشانمیدهد.
نظریه عالم کبیر و عالم صغیر در مکتب ابنعربی
مهدی فرحناکی مقدم؛ احسان قدرتاللهی؛ محمدرضا بلانیان
چکیده: نظریۀ عالم کبیر و عالم صغیر یا تناظر انسان و عالم در جهان اسلام، در بیان اخوانالصفا و تفکر اسماعیلی، غزالی، شیخ اشراق، افضلالدین کاشانی، عطار و مولوی تبلور بیشتری یافتهاست.این نظریه در مکتب ابنعربی، اندیشهای اساسی و زمینهای است که با تمام مباحث جهانشناسی و انسانشناسی این مکتب، پیوندداشته و درپی تبیین مقام انسان و جایگاه او در عالم است. تناظر انسان و عالم در مکتب ابنعربی از دو رویکرد تناظر جزوی و تناظر کلی قابلبررسی است. تناظر جزوی یکایک اعضای انسان را با تکتک اجزای عالم، مقابل قرارمیدهد، و بیشتر جنبه ذوقی و تمثیلی دارد. در طرح تناظر کلی عالم کبیر و عالم صغیر، این اندیشه را میتوان عین الربط مباحث این مکتب تلقیکرد. براساس جهانشناسی و انسانشناسی ابن عربی، انسان و عالم، ظهورات اجمالی و تفصیلی حقیقت واحد هستند. تناظر کلی، متوجه ساحت نوعی و تکوینی انسان است و برایناساس، انسان و عالم، هر دو بر صورت الهی بوده و ازاینجهت، نشانگر یک حقیقتاند و هر سه با یکدیگر تطابقدارند. در این نگاه، انسان، کون جامع؛ خلیفه الهی؛ روح؛ معنی؛ و غایت عالم است. انسان، مختصری از کل عالم بوده، و ازاینرو، به لحاظ صورت ظاهری، عالم صغیر؛ اما در معنی، عالم کبیر تلقیمیشود.
ابنفارض و حافظ درجستجوی تجلیات الهی
حسین فامیلیان سورکی؛ علی ابوالحسنی
چکیده: در اندیشههای عرفانی، اصل جهانبینی عارف بر محور وحدت وجود است. اینکه ذات حق به جلوههای گوناگون در کثرات و تعینات تجلّیکردهاست و آنها را آیینۀ تمامنمای حق نمودهاست. باتوجهبه تأثر حافظ از اندیشههای ابنفارض این مفهوم در اندیشۀ عرفانی وی نیز واردشدهاست. در ادبیّات تطبیقی نقاط اشتراک و افتراق، تأثیر و تأثر دو ادیب وکار آنها بررسیمیشود. ادبیّات ملی یک کشور را غنیمیکند، باعث تبادل افکار و توسعۀ فرهنگی میشود و اینگونه ادبیّات یک ملت را بر جهان عرضهمیدارد؛ لذا در این جستار، سعیشدهاست جلوههای عرفانی دو شاعر معروف عربی و پارسی ابنفارض مصری و خواجهحافظ شیرازی در چارچوب ادبیّات تطبیقی و روش مقایسهای بررسیشود؛ اما آنچه قابلاثبات میباشد این است که هر دو شاعر معروف، قدر اشتراکهای در آبشخورها و زبان عرفانی دارند و در مفاهیم اساسی عرفانی مانند بحث تجلّی، قابلمقایسهاند و باتوجهبه تحلیلهای انجامشده از زندگی اجتماعی و ادبی این دو ادیب معروف، خواجه حافظ شیرازی از ابنفارض مصری بهطور غیرمستقیم؛ یعنی از طریق تعلّم در مکتبهای زمانهاش تأثیر پذیرفتهاست.
بازکاوی وحدت وجود در اندیشۀ ابنعربی و عبدالرحمن جامی
ناصر قره خانی؛ نجمه محیایی
چکیده: عبدالرحمن جامی از جمله شاعرانی است که با آثار و اندیشههای ابنعربی آشناییداشته و از آن تأثیرپذیرفتهاست. از میان مجموعۀ هفتاورنگ او، تحفةالاحرار است که برپایۀ تفکرات ابنعربی خصوصاً وحدت وجود شکل گرفتهاست. جامی یکی از نخستین شاعرانِ شارحِ تفکرات ابنعربی درباب وحدت وجود است و از اندیشههای او بسیار تاثیرپذیرفتهاست. یکی از این تأثیرات، جمع نقیضین است؛ یعنی وحدت و کثرت، تشبیه و تنزیه، ظهور و بطون و ... پژوهش پیشرو کوشیده نگاه یگانه بین ابنعربی و جامی به مظاهر هستی و همگونیهای اندیشۀ وحدت وجودی آن دو را با روش توصیفی تحلیلی و در چشماندازی تطبیقی مورد کاوش قراردهد. برآیند پژوهش نشانمیدهد هرچند جامی در این رویکرد بهصورت پارادوکس و متناقضنما عملمیکند؛ اما درصدد یافتن نتیجهای واحد و رسیدن به نقطهای یگانه در ذهن خویش است. او برای رسیدن به این نتیجه تحتتاثیر اندیشۀ ابنعربی است و این دو عارف با رویکردی متناقضنما اندیشههای خود را بیانمیکنند
روانشناسیِ عرفانیِ دین براساس نظریّات یونگ در دفتر ششم مثنوی
محمّد امین احسانی اصطهباناتی؛ مریم شفیعی تابان
چکیده: تجربۀ عرفانی از دین، یعنی مواجهه با امر مقدّس و درک حضور وجود او، که به صورت فردی و یا جمعی، در درون افراد بروز و ظهور مییابد، در روانشناسی، این تجربۀ عرفانی ، نوعی گرایش درونی و فطری بهشمارمیرود. یونگ بر این نکته تأکیدمیورزد که تجربۀ عرفانی از دین، نوعی تجربۀ مینوی و مقدّسی است که در ضمیر خودآگاه و عمدتاً ناخودآگاه جمعیِ بشر، نهادینهشدهاست. کارل گوستاو یونگ (1961- 1875 م) روانشناسی سوئیسی و پایهگذار روانشناسی تحلیلی، با طرح نظریۀ کهنالگوهای ناخودآگاه جمعی، سعی کرد پنجره ای نوین بهسوی عرفان بگشاید؛ زیرا، بر تجربیّات طبیعی و خودانگیخته تمرکز دارد، بهویژه در رؤیاها و تخیّلاتی که بهنظرمیرسد با عرفان اسلامی، تقویت میشوند. مولانا نیز، ایمان و تجربۀ عرفانی از دین را، از جنس عشق میداند که بهطور فطری و غریزی، در سرشت انسان بهودیعت نهادهشدهاست و کشش و جذب روحی بهسوی مبدأ و اصل که در عرفان اسلامی، مطرح می شود، ناشی از همین تفکّر است؛ او عشق را، محرّک روح انسانی در سبب جذب روح به نوای الهی و عرفانی، در مسیر رسیدن به تجارب عالی ایمانی میبیند. این مقاله، برپایۀ مطالعۀ موردی آرای کارل گوستاو یونگ دربارۀ تجربۀ عرفانی از دین و اندیشههای مولانا در دفتر ششم مثنوی به این پرسش پرداختهاست که دو رویکرد متفاوت روانشناختی و عرفان نسبت بهدین، در چه وجوهی از یکدیگر متمایزمیشوند و در چه وجوهی بهیکدیگر نزدیک هستند. برای پاسخ بهاین پرسش، مقاله با اشاره بهروانشناسی عرفانیِ دین از دیدگاه یونگ و مولانا، نتیجه گرفتهاست که فطریبودن دین و عرفان، یکی از نکات مشترک اندیشۀ مولانا و روانشناسی یونگ، در تجربۀ امر مقدّس است.
تحلیل آرکیتایپی فضای عرفانی در آرامگاههای عارفان دوره ایلخانی (شیخ عبدالصمد نطنزی و شیخ صفیالدین اردبیلی)
الناز بهنود؛ لیدا بلیلان؛ داریوش ستارزاده
چکیده: روانشناسی تحلیلی یونگ ابزار معرفی تازهای جهت فهم معانی و دریافت پیامهایی نو از منابع هنری و ادبی بهشمارمیرود. براساس این نظریه، کهنالگوها(آرکیتایپ)، بنمایهها و تصاویر نمادینی هستند که در اساطیر و فرهنگها، مفاهیمی مشترک و مشابهی را در ناخودآگاه بشر بهجای گذاشتهاند. در میان آثار معماری، آرامگاههای عارفان دوره ایلخانی به عنوان فضاهایی عرفانی، یکی از بهترین زمینههای ظهور این صُور ازلی را دارا میباشند. یکی از کهنالگوهای مهم و محوری که در روانشناسی تحلیلی یونگ مطرحاست، کهنالگوی رُشد(فرآیند تفرّد) میباشد که درباره پرسشهای معنوی در مورد معنای زندگی و هدف هستی مطرحمیشود. یونگ معتقد است که این کهن الگو را فقط میتوان با اسرار توصیفناپذیر «وحدت عرفانی» قیاسکرد. براساس هدف پژوهش حاضر، که شناخت مفاهیم معنایی آرکیتایپ میباشد، ضمن بهرهگیری از روش محتوای کیفی از رویکردهای مطرح در ادراک نشانهها استفادهشدهاست. این تحقیق با مطالعه بر روی این لایههای نشانهای سعیدارد تا کیفیت و نحوه ارتباط میان تفکر عرفانی، کهنالگوها و ساختار معماری فضاها را روشنسازد. با این فرض که توجه به سیر از جهان دنیوی به جهان اخروی همواره در ادبیات و عرفان موردتوجه بودهاست، بهنظرمیرسد این کهنالگو در ساختار معماری آرامگاههای موردنظر بازتاب یافتهباشد.
بررسی تأویلی- عرفانی آیات مربوط به حضرت آدم(ع) و حوا در کتاب اساسالتأویل قاضینعمان
ویدا دیزجی؛ محمدرضا آرام
چکیده: خداوند در قرآن کریم، سرگذشت بسیاری از پیامبران را در قالب تمثیل، تشبیه و مهمتر از آن درقالب داستان بیانکردهاست. باتوجهبه اهمیت موضوع آفرینش آدم بهعنوان اولین انسان، در قرآن کریم این مسئله موردتوجهبودهاست و مفسران بسیاری در ذیل آیات مربوط به قصه آفرینش آدم، دیدگاههای متعددی را مطرحکردهاند. قاضینعمان نیز در کتاب اساسالتأویل ، دیدگاههای تأویلی و عرفانی خود را درمورد قصه خلقت آدم بیانداشتهاست. نوشتار حاضر درپی یافتن پاسخاین سوال است که دیدگاه قاضینعمان در ذیل آیات مربوط به حضرت آدم و حوا چیست؟ برایناساس، این مقاله برمبنای روش اسنادی- تحلیلی میکوشد مبانی فکری قاضینعمان را موردبررسی و نقد قراردهد. یافتههای تحقیق نشانمیدهد، قاضینعمان، در تفسیر و بهویژه در تأویلات عرفانی بیشتر از تراوشات ذهنی خود بهرهجسته و بهصورت ذوقی مطالبی را بیاننمودهاست و جز درموارد بسیار کمی از روایات اهلبیت (ع) بهرهبردهاست و علاوهبر آن، اشارهای به منابع تأویلات خود نمیکند.
واکاوی جایگاه ادراک و تجلّی در رویکردهای دوگانه به زیباییشناسی با تأکید بر مفهوم زیبایی در عرفان اسلامی
محمدعلی سیستانی؛ آزاده شاهچراغی؛ حمید ماجدی
چکیده: امروزه موضوع زیبایی دچار بحران هویت و فقدان مبانی نظری مدون است و اصولی که برخاسته از مبانی اعتقادی اسلام و عرفان اسلامی –بهعنوان مهمترین منبع زیباییشناسی در اسلام- باشد، وجودندارد. خاستگاه زیبایی و معیارهای داوری زیبایی شناسانه، همواره محل چالش و اختلافنظر پژوهشگران بوده، اما از میان رویکردهای مختلف، همواره دو دیدگاه متقابل وجود دارند که نگاه اول دلیل زیباییِ موجودات را در ریشههای معنایی کاوشمیکند و گروه دوم، ادراکِ انسان (بهعنوان سوژه) از اثر (بهعنوان اُبژه) را عامل تجربه امرِ زیبا میداند. بهنظرمیرسد رویکردهای اول بر مفهوم تجلی استوارند و رویکردهای دوم بر مفهوم ادراک. از هرکدام از این دو رویکرد، سه بستر مطالعاتی انتخابشده که عبارتند از: «زیبایی قبل و بعد از مدرن»، «زیبایی متعالی و محسوس» و «زیبایی نزد سنتگرایان و واقعگرایان (در زیباییشناسی اسلامی)». بنابراین در این تحقیق ابتدا دو مفهوم تجلی و ادراک بهعنوان مفاهیم محوری و پس از آن رویکردهای دوگانه فوق مورد بررسی و تدقیق قرارگرفتند. معیارهای این سه گرایش دوگانه، استخراجشد و در پایان با مقایسه آنها نتایج موردنظر بهدستآمد. روش تحقیق از نظرِ هدف کاربردی و از حیثِ راهبرد در دستة تحقیقاتِ توصیفی- تحلیلی قرارمیگیرد. پژوهش در حوزه نظری و با مطالعات کتابخانهای و با ابزار فیشبرداری، انجامشد و نتایج با روش استدلال قیاسی بهدستآمد.
بررسی تفاوت محتوایی غزل عارفانه عطار و مولانا با غزل عرفانگرایانه سعدی و حافظ
علیاکبر بزی؛ احمدرضا کیخای فرزانه؛ مصطفی سالاری
چکیده: حرکتی که در حوزه شعر عارفانه در قرن پنجم با سنایی آغازشد با عطار و مولوی بهکمالرسید و با سعدی و حافظ قوامیافت. عطار نیشابوری در قالب غزل مفاهیم عالی عرفانی را مطرحکرد. غزل عرفانی از طریق دیوان عطار به شاعران بزرگی چون مولوی، سعدی و حافظ رسید. اما بایدگفت که اندیشههای عطار و مولوی از عرفان آنها سرچشمهمیگیرد که با اندیشههای عرفانگرایانه سعدی و حافظ دارای تفاوتی محتوایی است. لذا هدف این مقاله تفاوت محتوایی غزل عارفانه عطار و مولانا با غزل عرفانگرایانه سعدی و حافظ می باشد که با روشی توصیفی- تحلیلی بررسیمیگردد. در این مقاله شعری را که زبان عاشقانه را کاملاً در خدمت محتوای آسمانی و محض و نظری قراردادهاست همچون عطار و مولانا، عارفانه نامیده و شعری را که زبان عاشقانه را بهگونهای بهکارگرفته که جنبهای از اندیشهها در آن صبغه عرفانی و جنبههای دیگر آن در خدمت تفکرات مجازی ، کلامی ، اجتماعی ، این جهانی و یا مخلوط بشری و فرابشری است را عرفانگرایانه می نامیم. در غزلیات سعدی و حافظ عشق و لوازم آن هم بهمعنی مجازی و معمول و بشری با زبان عاشقانه و هم عشق مقید و مخصوص و عرفانی محض باز هم با همان زبان عاشقانه بیانشده و حتی زبان تصوف و عرفان و اصطلاحات عرفانی را چهبسا در خدمت عشق مجازی و معمول قراردادهاند و از آن استفاده ابزاری کردهاند و یا دو گونه معشوق آسمانی و زمینی را با هم و هم زمان و در کنار هم آوردهاند.
نگاهی به مرگاندیشی در اهم متون نثر عرفانی(قرن ششم تا دهم)
سارا شهسوار؛ فرهاد ادریسی؛ حسین آریان
چکیده: مرگ پرسشی بیپاسخ در زندگی انسان بوده که از دیرباز ذهن او را به خود مشغولکردهاست. در ادبیات کشورهای مختلف اندیشمندان پاسخی درخور و نه قطعی به این پرسش دادهاند. متون عرفانی نیز باتوجهبه اینکه بر آموزههای قرآنی و دینی تکیهدارند، مسئله مرگ را بهنوعی واکاوی کردهاند. در مقاله حاضر که به شیوۀ تحلیلی توصیفی ارائهمیشود، مهمترین متون نثر ادبیات عرفانی از قرن ششم تا دهم موردتوجه بوده تا دیدگاه نثرنویسان را دربارۀ مرگ موردبررسیقراردهد. آنچه از بررسی متون موردنظر استنباطمیشود این است که در متون عرفانی مسئله مرگ که اغلب بهصورت تشبیه پرنده (آزادی روح از بدن) تصویرمیشود جزء دغدغههای نثرنویسان است و در این میان آموزههای اسلامی با دیدگاههای صوفیانه و عرفانی تلفیقشدهاست. بهلحاظ بسامدی در آثار سهروردی بیشترین توجه را به این موضوع میتواندید. در آثار سهروردی این مسئله درقالب انواع نمادها و استعارهها بیانشدهاست که گاه تفسیر جزئیات آنها نیازمند تلاش فکری بیشتری است. در دیگر آثار بحث در این زمینه از صراحت و سادگی برخوردار است. در آثار مولانا نیز سنت تفکر عرفانی پیش از او درباره مرگ به بیانی دیگر متجلیشدهاست. صوفیه مرگ را عمدتاً به دو گونۀ جسمانی (اضطراری) و ارادی (خودخواسته= مرگ پیش از مرگ) تقسیمبندیمیکنند و این دیدگاه به سنتی در حوزه اندیشیدن به مرگ در متون عرفانی تبدیلشدهاست.
بررسی عرفان اجتماعی در اندیشههای هنری شفیعیکدکنی و جورج لوکاچ
اکرم قرقرهچی؛ شهریار حسن زاده؛ ناصر ناصری
چکیده: عرفان اجتماعی، عرفانی است که به جامعه با سه عنصر هدایت، تربیت و ولایت مینگرد و دارای مراتب مختلفی است که عبارتند از: 1- عقلانیت 2- معنویت 3- حرّیت 4- عدالت. عارف براساس عناصر سهگانه هدایت، تربیت و ولایت باید جامعه را بهسوی عاقلشدن، معنوی گشتن (آزادگی یا آزادی درونی)، آزادی بیرونی (آزادی اجتماعی) و آنگاه عدالت اجتماعی در ابعاد مختلف حرکتدهد و این امر در مرتبه حدّاقلی رشد عقلی و معنوی جامعه امکانپذیر خواهدبود. براساس اندیشههای لوکاچ انسان با بازگشت به ارزشهای اصیل و معنوی میتواند روح سرگشته و نیازمند خود را سیرابکند و لذّت و رضایت را در مفاهیم ماورایی و الهی مانند یاریکردن دیگران، مهرورزی و نوعدوستی فراهمکند. شفیعیکدکنی نیز از شاعران پیشتاز در عرصههای اجتماعی و فرهنگی است که با دغدغههای انسانی و با احساس مسئولیّت درباب وطن، مردم و جامعه عصر خویش، در اشعار خود چهرهای بارز دارد. وی آرمانهای خود را با بهرهگیری از عناصر طبیعی و استفاده از زبانی نمادین مطرحمیکند و از عشق و انسانیت و آزادگی و معرفت سخنمیگوید جورج لوکاچ هم خودآگاهی اخلاقی را چیزی جز فداکاری نمیداند و برای رسیدن به هدفهای اجتماعی، به تشریح راهها و نظریههایی میپردازد که سرانجام آن به ایجاد نظم تعیینشده در جامعه منجرشود ، نظمی که در آن، عصر وابستگی اقتصادی، که سبب تنزّل کرامت انسانی میشود بهپایانمیرسد. این مقاله با این هدف ، اندیشه و گفتههای هنری آنان را بررسیکردهاست.
بازتاب مضامین عرفانی و اخلاقی در حدائقالانوار محمدصادق قومشمی
مهین فرحمند؛ سیدمحمود سیدصادقی؛ شمسالحاجیه اردلانی
چکیده: نسخۀ خطی حدائقالانوار، رسالۀ مفصّلی است در عرفان و توحید. با نثری ساده و مرسل که مؤلف در فصل اول مقدّمه، شرححال خودش را ذکرنمودهاست. نویسنده، کتابش را در هشت حدیقه و هر حدیقه در چند گلزار و شجره تنظیمکرده و در آن اشعار و حکایات زیادی از شاعران و نویسندگان دیگر آوردهاست. حکایتهای حدائقالانوار، نمونهای از ادبیّات داستانی در متون نثر عرفانی فارسی است. نویسنده، در این کتاب مضامین تعلیمی، اخلاقی و عرفانی را به بهترین شکل بیاننمودهاست. در این مقاله برآنیم تا برجستهترین آموزههای عرفانی و اخلاقی قومشمی از جمله طلب، عشق، معرفت، توحید، فقر و فنا، مبارزه با نفس، نکوهش دنیا و دنیاپرستان، ریاضت، یقین، قرب، انسان کامل و ...را بنمایانیم. بررسیها نشانمیدهد که قومشمی در حدائقالانوار، برای تبیین موضوعات عرفانی، به استفاده از اساطیر مختلف ملی و مذهبی دستزدهاست. بیشترین توجّه نویسنده، به اساطیر مذهبی بعد از اسلام است که در این بین، شخصیّتهایی چون پیامبر(ص) و امامعلی(ع) و امامزمان(عج) بنمایۀ اصلی نوشتۀ او را تشکیلمیدهند. اساطیر دینی قبل از اسلام، در درجۀ دوم استفادهقراردارند و اساطیر ملی با فاصلهای کم در درجۀ سوم اهمیّت قرارمیگیرند. قومشمی از اساطیر ملی نیز برای تبیین مفاهیم مذهبی و عرفانی بهرهجستهاست. وی گاه برای برجستهترکردن مفاهیم عرفانی، به بازگویی اساطیر گذشته پرداختهاست.
تحلیل بازنمودهای سبکی نثر صوفیانه در مرصادالعباد نجمالدین رازی
زهرا زرعی
چکیده: عرفان حکایتگر پیوند انسان با معبود است. شرح این حکایت در آثار منظوم و منثور فارسی دستکم از قرن پنجم به بعد در خلال شعرها و کتابهای نثر فارسی آمدهاست. مرصادالعبادمنالمبدأالیالمعاد یکی از این آثار منثور است که راهنمای سالکان در سیروسلوک عرفانی است. نجمالدین رازی در قرن هفتم این اثر راه به نثر ساده نگاشته؛ امّا نسبتبه دیگر آثار منثور پیش از خود تفاوت هایی سبکی در آن دیدهمیشود. نثر ساده این کتاب گاه با بهکارگیری صنایع ادبی و همچنین لغات عربی بیشتر به سمت نثر فنی سوقمییابد. مقاله حاضر بهشیوه توصیفی- تحلیلی سعیدارد بازنمودهای سبک نثر صوفیانه را در این کتاب بررسینماید. پژوهش حاضر به این نتیجه دستیافته که مرصادالعباد دارای نثری یکدست و یکنواخت نیست و گاه مؤلف با توسل به صنایع ادبی سعیکردهاست تا به تزئین نثر خود بپردازد. سجع پرکاربردترین صنعت بدیعی است که در این متن مشاهدهمیشود.
بررسی پرسشهای بلاغی با بنمایههای عرفانی در غزلیّات کلیم کاشانی
غلامرضا هاتفیاردکانی؛ سیّدحسین شهاب رضوی؛ عزیرالله توکلی
چکیده: اغلـب شاعـران عـارف بـرای طـرح آمـوزههـای عـرفـانـی، از سـازۀ پــرسش بـلاغـی (Rhetoric Question) بهرهگرفتهاند. کلیم کاشانی مشهور به خلّاقالمعانی ثانی (990-1061) یکی از مشهورترین غزلسرایان سبک هندی بااستفادهاز این شگرد زبانی، بنمایههای عرفانی از قبیل «دنیا، روح، استغنا، فنا، حسن، همّت، طلب، دل، وصل، صبر، حیرت، غیرت، معرفت، فقر، فنا، تقدیر، عشق، طایر مراد و... » را در قالب پرسشهای بلاغی با مفاهیم ثانوی مختلف طرحکردهاست. پرسش بلاغی با مفهوم ثانوی انکار و با درونمایههای عرفانی، در غزلیّات کلیم کاشانی، بیشترین سهم و کاربرد، یعنی (18/41%) را از آن خود کردهاست. یکی از اصول اصلی عرفان عملی، این است که عارف برای اثبات حقیقت، لازماست به نفی تعلّقات دنیوی، بپردازد. رسیدن به مرتبۀ حیرت، محصول نفی تعلّقات دنیوی است. کلیم کاشانی پس از درک عظمت خداوند، با درک ناتوانـی خود، با طرح سؤالات بلاغی، به سرزنش خـویش و انتقاد از نابسامانـیهـای اجتماعـی پرداختهاست. نگارندگان این مقاله، با بهرهگیری از روش تحلیل محتوا، با هدف آشنایی هرچه بیشتر مخاطبین با آموزههای عـرفان عملی کلیم کاشانـی، بـه بررسی بنمایۀ عرفانی پرسشهای بلاغی در غزلیّات او، پرداختهاند. بهکارگیری «صور خیال و ابزارهای ادبی اسلوب معادله، حسّامیزی، تلمیح، حسن تعلیل، و جناس» قالب پرسشهای بلاغی کلیم را فخیم جلوهداده است. پرسشهای بلاغی با مفاهیم ثانوی «انکار، اعجاب، عجز و توبیخ» چهار ضلع اصلی بنمایههای غزلیّات کلیم کاشانی را تشکیلدادهاند.
تحلیل استعاره شناختی عشق از منظر عرفانی در بعضی از اشعار مثنوی مولوی و غزلیات بیدل دهلوی
مهرانگیز عزیزیمنامن؛ محمدرضا شاد منامن؛ جهاندوست سبزعلیپور؛ سیدسعید احدزاده
چکیده: در نگاه عرفانی، بهویژه عرفان عاشقانه، عشق قطب عالم آفرینش و اساس موضوع و منشأ پیدایش انسانها و عالم هستی است. خداوند حکم «کُنْتُ کَنزا مَخفّیا فَاَحبَبْتَ اَن اُعْرَف فَخَلَقْتُ الخلَقَ لاُِعرَف» (رجاییبخارایی: 591). دلیل آفرینش آدمی را عشق و عاشقی میداند و شاعران عارفپیشه و اهل عرفان زیباترین و عمیقترین تعابیر در مختلف کلام و اندیشه را برای عشق بیانکردهاند. مولانا جلالالدین محمد بلخی و عبدالقادر بیدل دهلوی ازجمله عارفان شاعری هستند که عشق را با زیباترین و عمیقترین تعابیر استعاری بهتصویرکشیده و مفهومسازینمودهاند. مولوی در استعارههای شناختی خود از عشق در قلمرو مبدأ از عناصری مانند آتش، می، جانداری، طبیب، نور، راه، قاتل، سفر و غیره بهرهمیبرد و از این میان سه عنصر آتش، می و جانداربودن عشق بیشترین بسامد را در مثنوی دارد درحالیکه بیدل چهرهای انتزاعیتر از عشق نسبت به مولوی ارائهمیکند و استعارههای شناختی او شعله، حرف، مکتوب، خورشید، وادی، دُرّ، نقش، انجمن، گنج، اسرار، منزل و غیره است. بیدل هنگام خلق استعارههای شناختی، آگاهانه ابهامی را در کلام خود قرارمیدهد که باعث پیچیدگی ظاهری کلام میشود. امّا با گسترش کلام بهکمک کلمات عادی دست به گسترش استعاره خود و تفهیم اندیشهاش میزند و خوشههای تصویری زیبایی را میآفریند. وی عشق را همچون دریا، آفتاب، آب، وادی، سلطان، پهلوان، حکیم، آینه، طریق و غیره میداند.
تقابل عرفان زاهدانه و عاشقانه در تذکرةالاولیای عطار نیشابوری
فاطمه باقرزاده خیاوی؛ رضا آقایاری زاهد؛ علی رمضانی
چکیده: تذکرةالاولیا عطار نیشابوری یکی از چند منبع برجسته در شناخت احوال عارفان قرون مختلف از اول هجری تا زمان تألیف(قرن هفتم) است. در آن شرح زندگانی 97 تن از مشایخ صوفیه ـ که هرکدام وابسته به یک مشرب عرفانی بودهاند ـ آمدهاست. بررسی احوال و اقوال این مشایخ، راهگشایی برای شناخت عقاید مختلف عرفانی است و سند قابلاعتباری در بررسی جریانشناسی عرفان میتواندباشد. در این مقاله مؤلفههای عرفان زاهدانه و عرفان عاشقانه از اقوال و روایتهای تذکرةالاولیاء بررسیشدهاست، عطار دستهبندی خاصی در گرایشهای فکری اولیاء انجامنداده و بهدیده احترام احوال و اقوال هرکدام را ذکرکردهاست. اما بررسی تقابلهای عرفان عاشقانه و زاهدانه در زندگی آنها نشانمیدهد، اولیا درمقابل عقاید همدیگر واکنش نشانمیدهند؛ شریعت، کرامت و سماع، سه موضوع اصلی تقابل اولیاست؛ در اقوال اولیای زاهد، پایبندی به شریعت اصل است و مؤلفههای عرفان عاشقانه دیدهنمیشود. اما در اقوال اولیای عاشق، اولیا با عبور از عرفان زاهدانه، گاه اعمال غیرشرعی انجاممیدهند، دلسوزی برای ابلیس، شطحیات کفرگونه، اعتقاد به سماع، نفی کرامت ظاهری در ذکر اولیای عاشق آمده که در احوال اولیای زاهد نیست، موضوع مشترک در اقوال اولیا در عرفان زاهدانه و عاشقانه، دنیاستیزی است که در ذکر تمامی آنها بیانآمدهاست، خود عطار در گروه عرفان عاشقانه است و این گرایش فکری را در تذکره نیز نشاندادهاست.
شناسنامه علمی شماره
علاقه مندان جهت کسب اطلاعات بیشتر درباره فصلنامه علمی- پژوهشی «عرفان اسلامی» می توانند به نشانی : زنجان- خیابان معلم، صندوق پستی 58145-45156 یا به نشانی اینترنتی این فصلنامه به آدرس http://mysticism.sinaweb.net/مراجعه کنند و با تلفن 33114323-024 تماس بگیرند.