۱۷ شهريور ۱۴۰۱ - ۱۷:۲۶
کد خبر: ۷۱۸۷۷۰

شماره ۵۹ فصلنامه علی فرهنگی و تربیتی «زنان و خانواده» منتشر شد

شماره ۵۹ فصلنامه علی فرهنگی و تربیتی «زنان و خانواده» منتشر شد
پنجاه و نهمین فصلنامه علی فرهنگی و تربیتی «زنان و خانواده» با ۱۰ مقاله منتشر شد.

به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، پنجاه و نهمین فصلنامه علی فرهنگی و تربیتی « زنان و خانواده» به صاحب امتیازی دانشگاه جامع امام حسین علیه السلام با مدیرمسئولی مهدی سیاوشی و سردبیری خدابخش احمدی نوده منتشر شد.

این فصلنامه در 10 مقاله و 178 صفحه منتشر شده و عناوین، نام نویسندگان و چکیده مقالات به شرح زیر است:

نقش خانواده در اجرای برنامه‌ریزی درسی مدارس

حبیب احمدی؛ علی محبی

چکیده: قبول این باور آموزشی که سهیم نمودن خانواده در تربیت و روند آموزشی، یکی از ابزارهای حیاتی در دستیابی به نتایج بهتر و همچنین سازوکار مناسب برای ایجاد مدارسی کارآمدتر و مردم‌سالارتر است، اهمیت زیادی برای نظام آموزشی کنونی دارد تا بتواند از نظام بسته و غیرمشارکتی مدارس به الگوی مردم سالاری آزاد تبدیل شود. هدف این تحقیق، شناسایی نقش‌آفرینی نهاد خانواده در اجرای برنامه‌ریزی درسی مدارس است. در این تحقیق برای شناسایی ابعاد از روش پژوهش اکتشافی و تحقیق اولیه استفاده شد. بـرای جمـع‌آوری داده‌ها از گـروه‌هـای کـانونی که یکی از روش‌های کلیدی اکتشاف کیفی در علوم اجتماعی به شمار می‌رونـد، استفاده شد. جهت دریافت دیدگاه گروه نماینده والدین، 20 تن از متخصصان و خبرگان علوم تربیتی، به ویژه برنامه‌ریزان درسی و فلاسفه تعلیم و تربیت با روش نمونه‌گیری هدفمند انتخاب شدند و نظراتشان با روش تحلیل محتوای کیفی تحلیل شد.

 نتایج حاصل از تحلیل داده‌ها، حاکی از عدم مداخله صحیح والدین در اجرای برنامه‌ریزی ‌درسی بود. همچنین یافته‌های پژوهش نشانگر آن است که نهاد خانواده می‌تواند در همه حوزه‌های برنامه‌ریزی درسی نقش کلیدی داشته باشد و تمایل به مشارکت در اجرای برنامه‌های درسی فرزندان خود ایجاد کند. چهار مضمون از داده‌های مربوط به درک و تجربیات شرکت‌کنندگان از حضور والدین در اجرای برنامه‌ریزی درسی پدید آمده است. این مضامین عبارت است از: نقش نهاد خانواده به عنوان مشارکت‌کننده، حمایت‌کننده (پشتیبان)، یادگیرنده و سیاست‌گذار (تصمیم‌ساز). از این رو در این نوشتار به اختصار نقش و تأثیر هر یک از عوامل مذکور را بررسی نموده و راهبردهای عملی ارائه می‌شود.

 

بررسی مقایسه‌ای رابطه ازدواج موفق و خود متمایزسازی با نقش میانجیگری تنظیم‌شناختی هیجانی میان زنان و مردان متأهل شهر تهران

هما صالحی؛ سیمین حسینیان؛ سیده منور یزدی

چکیده: پژوهش حاضر با هدف مقایسه رابطه ازدواج موفق و خود متمایزسازی با در نظر گرفتن نقش واسطه‌ای تنظیم‌شناختی هیجان در دو گروه زنان و مردان متأهل شهر تهران انجام شد. این پژوهش از نوع مطالعات علّی مقایسه‌ای و همبستگی از نوع معادلات ساختاری بود که با استفاده از روش نمونه‌گیری در دسترس، تعداد 600 تن داوطلب زن و مرد به صورت مساوی در بازه زمانی تابستان (1398) تا تابستان (1399) انتخاب شدند. جهت جمع‌آوری داده‌های این پژوهش از پرسشنامه‌های شاخص رضایت زناشویی هودسن (1992)، تنظیم‌شناختی هیجان گارنفسکی، کرایج و اسپینهاون (2002)، خودمتمایزسازی اسکورون و اشمیت (2003) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده‌ها به کمک آزمون‌ T مستقل و تحلیل مسیر با استفاده از مدل‌سازی معادلات ساختاری و نرم‌افزار ایموس نسخه 24 انجام شد. نتایج نشان داد ضریب مسیر گروه مردان برای تمام متغیرها بیشتر از زنان است و همچنین تنظیم‌شناختی هیجان در رابطه خودمتمایزسازی با ازدواج موفق در مردان نقش میانجی جزئی را داشته، ولی در گروه زنان نقش میانجی ندارد. از آن‌جا که راهبردهای تنظیم شناختی هیجان، یکی از مهم‌ترین عوامل فردی در ازدواج موفق و ثبات خانواده به شمار می‌رود، بنابراین نقش خودمتمایزسازی و تنظیم‌شناختی هیجان بسیار مهم بوده و نیاز به توجه بیشتر مشاوران و دست اندرکاران این حوزه دارد.

 

پیش‌بینی دلزدگی زناشویی، بر اساس طرح‌واره‌های ناسازگار اولیه و سرمایه روان‌شناختی

مهتاب خراط زاده؛ عباس جواهری؛ مسعود غلامعلی لواسانی

چکیده: هدف پژوهش، بررسی نقش پیش¬بینی‌کننده سرمایه روان‌شناختی و طرح‌واره‌های ناسازگار اولیه در دلزدگی زناشویی بود. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی چندگانه بود. جامعه‌ی آماری، شامل زنان و مردان متأهل شهر تهران بود که با استفاده از روش نمونه‌گیری در دسترس، تعداد ۲۱۵ تن به عنوان نمونه انتخاب شدند. داده‌های پژوهش با استفاده از فرم کوتاه پرسشنامه‌ی طرح‌واره‌ یانگ (۱۹۹۴)، پرسشنامه دلزدگی زناشویی پاینز (۱۹۹۶) و پرسشنامه سرمایه‌ روان‌شناختی لوتانز (۲۰۰۷) به دست آمد. برای تحلیل داده‌ها، علاوه بر آماره‌های توصیفی از آزمون همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون استفاده ‌شد. نتایج نشان داد علاوه بر همبستگی معنادار میان حوزه¬های طرح‌واره¬های اولیه و مؤلفه¬های سرمایه¬های روان‌شناختی، طرح‌واره¬های حوزه بریدگی و طرد و طرح‌واره¬های حوزه محدودیت¬ مختل، به همراه مؤلفه امیدواری پیش¬بینی‌کننده معنادار دلزدگی زناشویی بودند. یافته‌های پژوهش بیانگر این است که طرح‌واره¬های حوزه بریدگی و طرد و حوزه محدودیت مختل به همراه مؤلفه امیدواری، نقش معناداری در تبیین دلزدگی زناشویی دارند. بنابراین مشاوران و روان‌شناسان می¬توانند در جلسات ارزیابی و درمان زوجین با دلزدگی زناشویی از نتایج به دست آمده در پژوهش حاضر بهره¬مند گردند.

 

عوامل تسهیلگر فرایند بخشش در افراد خیانت دیده : یک پژوهش کیفی

زهرا سادات ایزدی؛ یاسر رضاپور میرصالح؛ آزاده چوب فروش زاده

چکیده: هدف پژوهش حاضر بررسی عوامل تسهیلگر بر فرایند بخشش در افراد خیانت دیده بود که به صورت کیفی با استفاده از نظریۀ پدیدارشناسانه انجام شد. جامعه پژوهش شامل کلیۀ متأهلین مراجعه کننده به مراکز مشاوره "ساحل امید" و "راه عشق"  شهر اصفهان به دلیل خیانت زناشویی بود. با استفاده از شیوۀ نمونه‌گیری هدفمند از بین شرکت‌کنندگان 23 نفر (10 زن و 13 مرد) برای نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل یک مصاحبۀ نیمه ساختار یافته با 10 سوال پیرامون تجربۀ بخشش در خیانت زناشویی بود. شیوۀ تحلیل اطلاعات جمع آوری شده شامل کدگذاری برمبنای نظریۀ پدیدارشناسانه بود. نتایج پژوهش بیانگر پنج مقولۀ اصلی برای تجربۀ زیستۀ متأهلین دارای تجربۀ بخشش در افراد خیانت دیده بود که عبارت بودند از: ویژگی¬های همسر، ارزش¬های معنوی، مسئولیت پذیری، عشق و توجه به تبعات منفی آیندۀ طلاق. به عبارتی دیگر، مرور ویژگی‌های مثبت همسر، همدلی و دیدن نقش خود و دیگران در مشکلات زناشویی و خیانت، عشق ورزیدن، توسل به ارزش‌های معنوی و درنهایت تصویرسازی در مورد آیندۀ زندگی با و بدون همسر، منجر به بخشش خیانت زناشویی همسر شده بود. از لحاظ نظری این پژوهش به شناخت تجربۀ بخشش افراد خیانت دیده  کمک می‌کند و از لحاظ کاربردی می¬تواند به تهیۀ الگوی مداخلۀ مبتنی بر تجارب شناسایی شده جهت تسهیل و رفع موانع بخشش کمک کند.

 

مقایسه اثربخشی آموزش گروهی مبتنی بر ذهن‌آگاهی، نظریه گشتالت و رویکرد معنوی - مذهبی اسلام‌محور بر آشفتگی روان‌شناختی و احساس گناه مادران دانش‌آموزان کم‌توان ذهنی آموزش‌پذیر

نازیلا مزروعی؛ مرضیه علیوندی وفا؛ نعیمه محب

چکیده: کم‌توانی ذهنی، با مشکلات بسیاری همراه بوده و روش‌های درمانی متعددی برای آموزش مادران کودکان مبتلا به این اختلال معرفی شده است. آموزش گروهی مبتنی بر ذهن‌آگاهی، نظریه گشتالت و رویکرد معنوی - مذهبی اسلام‌محور از روش‌های مؤثر و مهم کاهش مشکلات رفتاری مادران دانش‌آموزان کم‌توان ذهنی آموزش‌پذیر می‌باشد. پژوهش حاضر با هدف مقایسه میزان اثربخشی آموزش گروهی مبتنی بر ذهن‌آگاهی، نظریه گشتالت و رویکرد معنوی - مذهبی اسلام‌محور برآشفتگی روان‌شناختی و احساس گناه مادران دانش‌آموزان کم‌توان ذهنی آموزش‌پذیر صورت گرفت. این پژوهش، مطالعه‌ای نیمه‌آزمایشی با طرح پیش‌آزمون پس‌آزمون و گروه کنترل است. جامعه آماری این پژوهش، شامل تمامی مادران دانش‌آموزان کم‌توان ذهنی آموزش‌پذیر در سال تحصیلی 1399-1400 است که در مدارس ابتدایی استثنائی شهر تبریز مشغول تحصیل بودند. با توجه به ساخت تحقیق و شرایط کنونی، برای انتخاب نمونه از روش نمونه‌گیری در دسترس استفاده شد. لذا نمونه آماری، شامل 48 تن از مادران دانش‌آموزان پسر ابتدایی بود که به صورت تصادفی (12 تن گروه آزمایش ذهن‌آگاهی، 12 تن گروه آزمایشی گشتالت، 12 تن گروه آزمایشی رویکرد معنوی - مذهبی و 12 تن گروه کنترل) با رعایت ملاک‌های ورود به پژوهش و با جایگزینی تصادفی درگروه‌های آزمایش وکنترل انتخاب شدند.

جهت جمع‌آوری داده‌ها، مقیاس داس (1995) و مقیاس عاطفه خودآگاه (1992) استفاده شد. یکی از گروه‌های آزمایش برنامه آموزشی ذهن‌آگاهی (8 جلسه)، گروه بعدی برنامه آموزشی گشتالت (10 جلسه)، معنوی مذهبی (11 جلسه) وگروه کنترل برنامه، آموزشی دریافت نکردند.

نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد بین آموزش گروهی مبتنی بر ذهن‌آگاهی، نظریه گشتالت و رویکرد معنوی - مذهبی اسلام‌محور با گروه کنترل در آشفتگی روان‌شناختی و احساس گناه، تفاوت معناداری وجود دارد. گشتالت نسبت به بقیه درمان‌ها در کاهش احساس گناه مؤثرتر بود. همچنین ذهن‌آگاهی نسبت به بقیه در کاهش آشفتگی روان‌شناختی اثربخش‌تر بود. بر این اساس می‌توان نتیجه گرفت آموزش ذهن‌آگاهی، گشتالت و رویکرد معنوی مذهبی می‌توانند به عنوان مداخلات تکمیلی در جهت کاهش و بهبود مشکلات روان‌شناختی مادران دانش‌آموزان کم‌توان ذهنی به کار گرفته شوند.

 

رابطه سبک دلبستگی مادر و تحول هیجانی کارکردی کودکان زیر سه و نیم سال با میانجی‌گری شیوه فرزند پروری مادر

مریم جان فدا؛ سید امیر امین یزدی؛ حسین کارشکی

چکیده: هدف از انجام این پژوهش، بررسی نقش سبک دلبستگی مادر بر تحول هیجانی کارکردی کودک با میانجی‌گری شیوه فرزندپروری مادر در کودکان زیر سه و نیم سال است. روش پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی (معادلات ساختاری) است. جامعه آماری مورد مطالعه، شامل تمام مادران مشهدی است که کودک زیر سه و نیم سال دارند. بدین منظور، 210 تن از مادران با استفاده از روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه تحول هیجانی کارکردی گرینسپن (2007)، پرسشنامه سبک دلبستگی ‌هازن و شیور (1987) و پرسشنامه شیوه فرزندپروری رابینسون و همکاران (2001) بود. برای تجزیه و تحلیل داده‌های پژوهش از نرم‌افزار آموس و الگوی تحلیل مسیر استفاده شد. شاخص‌های کلی آزمون مدل تحلیل مسیر، حاکی از برازش کلی مدل بود. نتایج حاصل از ضرایب غیرمستقیم نشان داد سبک دلبستگی ایمن مادر با میانجی‌گری شیوه فرزندپروری مقتدرانه، پیش‌بینی قدرتمندی برای تحول هیجانی کارکردی کودکان بود، اما نقش میانجی شیوه فرزندپروری مادر در رابطه با سبک‌های دلبستگی اجتنابی و دوسوگرا با تحول هیجانی کارکردی کودکان معنادار نبود. با توجه به یافته‌های پژوهش می‌توان با شناسایی مادرانی که در معرض خطر دلبستگی ناایمن هستند، کارگاه‌های آموزشی جهت تقویت مهارت‌های پاسخگو بودن و حساس بودن نسبت به رفتارهای کودکان برگزار شود.

 

کارآزمایی بالینی در زوجین آشفته: مقایسه اثربخشی درمان دلبستگی _ روایتی و فراتشخیصی یکپارچه بر حس انسجام

نساء سماعیلوند؛ مسعود صادقی؛ عزت اله قدم پور

چکیده: درمان دلبستگی _ روایتی و فراتشخیصی یکپارچه، از جمله درمان‌های یکپارچه‌نگر هستند که به مؤلفه‌های روان‌شناختی، هیجانی و ارتباطی به منظور هدف قرار دادن عوامل مؤثر بر آشفتگی در روابط زوجین توجه دارند. پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان دلبستگی _ روایتی و فراتشخیصی یکپارچه بر حس انسجام زوجین انجام شد. جامعه آماری، شامل زوج‌های مراجعه‌کننده به مرکز مشاوره آموزش و پرورش شهر خرم‌آباد بود که با روش نمونه¬گیری غیرتصادفی در دسترس، 6 زوج (12 تن) که با توجه به نمره پرسشنامه آشفتگی زناشویی اشنایدر (1997)، جزو زوج‌های آشفته در روابط قرار می‌گرفتند - انتخاب شدند و در هر گروه 3 زوج قرار گرفت. طرح پژوهش، طرح آزمایشی تک آزمودنی از نوع خط پایه چندگانه ناهمزمان بود. پروتکل درمانی دلبستگی _ روایتی و فراتشخیصی در دو تا چهار مرحله خط پایه و به ترتیب 14 و 12 جلسه مداخله¬ی 60 و 90 دقیقه‌ای و پیگیری دوماهه اجرا گردید. آزمودنی‌ها به پرسشنامه حس انسجام آنتونووسکی (1987) پاسخ دادند. داده‌ها به روش ترسیم دیداری، شاخص تغییر پایا و فرمول درصد بهبودی تحلیل شدند. در گروه دلبستگی _ روایتی، طراز بهبودی برای حس انسجام در مرحله پس از درمان و پیگیری، به ترتیب 36/44 و20/48 درصد بود و در گروه فراتشخیصی یکپارچه در مرحله پس از درمان و پیگیری، 87/54 و 62/61 درصد بود. نتایج حاکی از این است که رویکرد فراتشخیصی یکپارچه و رویکرد دلبستگی _ روایتی، بر افزایش حس انسجام زوج‌های آشفته اثربخش بودند و رویکرد فراتشخیصی یکپارچه با تفاوت معناداری اثربخش‌تر از  رویکرد  دلبستگی _ روایتی بر حس انسجام زوج‌های آشفته است و این نتایج در بررسی‌های پیگیری نیز ادامه داشت.

علاقه مندان جهت کسب اطلاعات بیشتر درباره فصلنامه علی فرهنگی و تربیتی « زنان و خانواده» می توانند به نشانی تهران، بزرگراه شهید بابایی، بعد از پل لشکرک، دانشگاه جامع امام حسین(ع)، موقعیت مرکزی، دفتر نشریات دانشگاه یا به نشانی اینترنتی این فصلنامه به آدرس cwfs.ihu.ac.irمراجعه کنند یا با شماره تلفن : 74188278-021 تماس بگیرند.

ارسال نظرات