از تلاش بی وقفه برای پاسداری از دین تا آماده سازی امت برای دوران غیبت
به گزارش خبرنگار سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، ابومحمد حسن بن علی (علیهالسّلام) (۲۳۲-۲۶۰ ق)، ملقب به عسکری، نقی، زکی، فاضل و امین، فرزند امام علی هادی (علیهالسلام)، پدر حضرت مهدی (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) و یازدهمین پیشوای شیعیان است.
آن حضرت بعد از شهادت پدرش در ۲۲ سالگی به امامت رسید و به مدت ۶ سال امامت شیعیان را بر عهده داشت. امامت ایشان در زمان خلفای عباسی و تحت کنترل شدید حکومت وقت قرار داشت، اما با همۀ فشارها و پی جوییهای پیوستۀ حکومت عباسی، یک سلسله فعالیتهای سیاسی، اجتماعی و علمی، در راستای حفظ اسلام و مبارزه با افکار ضد اسلامی انجام میداد؛ دفاع از اسلام و رد شبهات و تربیت شاگردان برجسته، گسترش حلقۀ ارتباطی با شیعیان از طریق نمایندگان، رهبری فعالیتهای سیاسی سری، آگاهیبخشی سیاسی نسبت به رجال مهم شیعه، پشتیبانی مالی از شیعیان، معرفی حضرت مهدی (علیهالسّلام) به عنوان جانشینی خود، آمادهسازی شیعیان برای دوران غیبت و موارد دیگر از جمله فعالیتهای آن حضرت بود.
سرانجام امام حسن در تاریخ هشتم ربیع الاول ۲۶۰ قمری به دستور معتمد عباسی مسموم و به شهادت رسید و در همان شهر سامرا و در کنار مزار پدرشان به خاک سپرده شد و امروزه دارای حرم و بارگاهی است که محل زیارت و عبادت زائران است.
امام حسن عسکری(ع) با وجود همه فشارها و کنترلها و مراقبتهای بیوقفه حکومت عباسی، رابطه خود را با شیعیان و نقاط شیعه، با روشها و تدابیر مختلف از جمله توسعه و نهادینه کردن شبکههای نمایندگی، استفاده از ابزارهای مختلف برای ارسال پیام و پیک پنهان، تأسیس نمایندگی در مراکز مختلف و ارتباط از طریق نمایندگانی از مردم برقرار کردند.
امام حسن عسکری(ع) یازدهمین امام شیعه اثنی عشری و سیزدهمین معصوم ـ علیه السّلام ـ فرزند امام هادی ـ علیه السّلام ـ و پدر بزرگوار امام مهدی صاحب الزمان (عج) می باشند؛ نام مادربزرگوار «حدیث» بود.
دوران کودکی امام ـ علیه السّلام ـ در خاندان وحی، خاستگاه امامت، سرچشمه هدایت، سپری شد و ایشان در چنین خانوادهای پرورش یافته و از هر آلودگی و پلیدی به دور بوده است. از تفضلات الهی این بود که امام حسن ـ علیه السّلام ـ در خانه نبوت و معدن امامت با بهترین و شایستهترین شیوه پرورش یافت و از اولین ساعات تولد، در مسیری قرار گرفت که رهبری آینده امت به او واگذار شود.
آن حضرت در کودکی به اجبار همراه پدر از مدینه به سامرا منتقل و با ظلم و بیدادگری طاغوتیان آشنا شد و در سامرا در منطقهای به نام (عسکر) سکونت یافت؛ ازاین رو به (عسکری) معروف بود و سن آن حضرت را در هنگام انتقال به سامرا چهار سال و چند ماه گفته اند.
بیگمان حفظ اصل دین اسلام برعهده امامت است؛ اگر امامت نبود از دین و از کتاب خدا چیزی نمیماند؛ حکمت اینکه خداوند برای پیامبرش مزد و پاداش رسالت اطاعت و دوستداری اهلبیت(ع) که همان امامت است را تعیین کرد در تأمل به این مسئله روشن میشود.
هیچ یک از افرادی که به خلیفه مسلمین شهرت دارند، جز امیرمومنان(ع) نتوانستند در حفظ و پاسداری از دین نقشی که مد نظر قرآن است را ایفا کنند. از طرفی آنچه قرآن به مردم دستور میدهد یعنی «اطیعوالله و اطیعوالرسول و اولی الامر» اولوالامری است که مانند پیامبر (ص) باشند و ویژگیهای حضرت را داشته باشند. عصمت یکی از ویژگیهاست؛ اوصافی که برای حاکمان اموی و عباسی و دیگران نوشته شده در تاریخ موجود است، این اوصاف نشان میدهد جانشینان واقعی پیامبر و پاسداران دین اینان نیستند؛ قرآن و پیامبر شراب را حرام کرده و سفاکی در شان نبوت نیست؛ بیشتر این حاکمان عباسی شراب خوار بودند و عمری در مستی و سرگرم بازی با معشوقهها بودند و خون فرزندان و منسوبین پیامبر(ص) را مباح میدانستند؛ با این اوصاف تاریخ هم راه درست اسلام را به ما نمایان میکند و هم پاسداران دین را نمایان می کند که راه اهلبیت(ع) راه واقعی و حافظان دین اهل بیت و امامان معصوم (ع) هستند.
کدام خلیفه عباسی میتوانست از ساحت قرآن دفاع کند؟ چنانکه مأمون درمانده شد و به دامن امام رضا (ع) چنگ زد؛ در زمان امام علی(ع) سه خلیفه قادر نبودند شبهات علمی را جواب دهند و به سایه علی پناه میبردند و فریاد “لولا علی” سر میدادند. دوران خلافت عباسیان نیز اینگونه بود، فیلسوفی در رد قرآن کتابی نوشت که با یک جمله امام حسن عسکری(ع) از نوشته خود پشیمان شد وآن را به آتش سوزاند.
امام حسن ـ علیه السلام ـ در شهر سامرا که محل استقرار نیروهای نظامی و لشکرگاه و پادگان نظامی سلاطین عباسی بود در حصر زندگی میکرد. خود این نوع زندگی که برائمه از طرف عباسیان تحمیل شد دلیل حقانیت ائمه بر حکومت و ولایت است.! چرا عباسیان دیگران را تحت نظر نداشتند؟ چون براساس روایات نبوی که در منابع اهل سنت نیز به وفور موجود است، حضرت جانشینان بعد از خود را به اسم و لقب معرفی کرده بود، به همین جهت عباسیان به دنبال دزدی القاب اهلبیت(ع) بودند تا با این روایات، خود را تطبیق دهند و مردم را به اشتباه بیاندازند؛ لذا لقب مهدی، هادی، امین و… که القاب ائمه است، اینها نیز به این القاب معروفند.
در زمان امام حسن عسکری، قلمرو کشور اسلامی از آفریقا تا مرزهای اروپا از مشرق و غرب به نهایت درجه وسعت خود رسیده بود و تردد تمام مردم در این قلمرو آزاد بود. جهان اسلام با جهان مسیحیت و سایر پیروان ادیان رابطه نزدیک داشت و تعامل علمی و تمدنی و سیاسی با وجود مخاصمات برقرار بود. یکی از پیامدهای تبادل فرهنگی جهان اسلام با مسیحیت این بود که شبهات الحادی وارد شده به دین مسیحیت، به عقاید اسلامی نیز رسوخ کند.
امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ در مدت امامت شش ساله، در مقابل افکار خارجی و شبهات آنها و سختگیری عباسیان که پیروان اهلبیت(ع) را از هرجهت درفشار قرار داده بودند تلاشهای علمی و سیاسی فراوانی را در راستای حفظ دین انجام داد.
تلاشهای امام حسن عسکری برای پاسداری از دین
وقتی امام در حبس بود ابن اوتاش که سابقه عداوت و دشمنی با اهلبیت(ع) را داشت زندان بان حضرت بود. به او دستور دادند تا میتوانی بر او سخت بگیر اما او تنها یک روز با امام ماند، امام او را چنان متحول کرد که او در برابر امام به خاک افتاد و از راهش برگشت و دارای بصیرتی کامل نسبت به شناخت امام شد.
ابوهاشم جعفری از محضر آن امام همام نقل میکند، روزی مردی تنومند و قوی هیکل از یمن اجازه ورود به محضر امام را خواست. پس از ورود بر امام سلام ولایت کرد، حضرت جواب او را با قبول ولایت پاسخ داد. در دلم گفتم ای کاش میدانستم این مرد کیست. حضرت از ضمیر من آگاه شد و فرمود این مرد از نژاد زن اعرابی است که دیگی آورده که پدران من مهر امامت بر آن زدهاند تا من نیز مهرم را بزنم. حضرت مهرش را درآورد و بر آن زد. نقش مهر «محمدبن علی» بود که بر دیگ افتاد، آن مرد یمنی با این کرامت به امامت همه ائمه علیهم السلام اقرار کرد.
زمانی که در زندان بودم از سنگینی غل و زنجیر بسیار رنجور به حضرت شکایت کردم (از طریق نامه) در پاسخم نوشت امروز نماز ظهر را در منزلت میخوانی و از زندان خلاص میشوی. به همان ترتیب واقع شد و ظهر را در منزل نماز خواندم. وقتی یادی از تنگی معاش از خاطرم گذشت و خواستم در نامهای برای حضرت بنویسم، شرمم آمد، برگشتم به منزلم نامهای به من نوشت و فرمود از درخواست حوائجت خجالت نکش، انشاء الله بر آورده می شود.
برخی از شیعیان درباره فضایل حضرت سخن میگفتند. مردی ناصبی با تردید و انکار گفت من بدون این که با مرکب بنویسم از او سوال خواهم کرد. ناصبی چنین کرد. نامهها را فرستادیم، حضرت پاسخهای سوالات ما و ناصبی را با ذکر نام او و پدرش برای او فرستاد. ناصبی چون آن را خواند از هوش رفت و چون به هوش آمد، امام را تصدیق کرد و هدایت شد. این رویدادها ضمن اینکه پیروان اهل بیت را زیاد می کرد از انسجام و پایداری عقاید آنان نیز پاسداری مینمود.
توسعه و نهادینه کردن شبکههای نمایندگی
این کار از زمان ائمه قبل، از جمله امام کاظم (ع) آغاز شد. امام هادی مراحلی پیش برد و درنهایت امام حسن عسکری تمام کرد و برای شیعه و دوران غیبت میراث بیمانند برجای گذاشت. شیوه مدیریت و ارتباط و اداره جامعه و حفظ پیروان مکتب و روحیه آنان و انسجام و به روز کردن باورها در هرشرایط سخت در زمان امام حسن عسکری ـ علیه السّلام ـانجام گرفت.
استفاده از ابزار مختلف برای ارسال پیام و پیک پنهان
امروزه با گسترش شبکههای برقراری ارتباط مسئله ارتباط مشکلی جز کنترل سیستماتیک توسط متولیان شبکه وجود ندارد اما در زمان امام حسن عسکری (ع)، امام برای حفظ پیروان از لو رفتن در دستگاه مخوف عباسیان و نظامیان عباسی در گستره قلمرو وسیع، شگردهای بیمانندی داشت. با ارسال پیک و پیامهای استتار شده در لابه لای ابزاری چون چوب و در لفاف دست فروشی با پیروان خود ارتباط برقرار و از این رهگذر مشکلات آنان را برطرف میکرد. در این زمینه به عنوان نمونه میتوان از فعالیتهای «ابو الادیان»، از نزدیکترین یاران امام یاد کرد. او نامهها و پیامهای امام را به پیروان آن حضرت میرساند و متقابلا نامهها، سؤالها، مشکلات، خمس، و دیگر وجوه ارسالی شیعیان را دریافت میکرد و در سامرا به محضر امام حسن عسکری می رساند. گذشته از پیک ها، امام از طریق مکاتبه نیز با شیعیان ارتباط برقرار میکرد و از این رهگذر آنان را زیر چتر هدایت خویش قرار میداد.
تأسیس نمایندگی در مراکز مختلف
امام حسن عسکری ـ علیه السّلام ـ نوع دیگر ارتباط با شیعیان را از طریق فعالیتهای مخفی نزدیکترین یاران خود برقرار میکرد و برای این منظور به افراد مورد اعتماد در نقاطی چون بغداد و مرکز مهم جمعیتی که آنها نیز به افرادی در مناطق و مراکز متصل بودند مرتبط میشد.
ارتباط از طریق نمایندگانی از مردم
تماس مستقیم با امام، با فرستادن افرادی از طرف شیعیان به محضر آن حضرت، نوع دیگری از ارتباط میان امام و دوستانش بود. از جعفر بن شریف جرجانی نقل شده است که گفت به زیارت خانه خدا مشرف شدم و بعد در سامرا به خدمت امام حسن عسکری رسیدم. خواستم اموالی را که دوستان به وسیله من فرستاده بودند به آن حضرت بدهم. پیش از آنکه بپرسم، به چه کسی بدهم امام فرمود: آنچه را همراه آوردهای به مبارک، خادم من بسپار.