برخی خواص در اتفاقات اخیر آتش بیار معرکه شدند
اشاره: وقتی شرایط ناامن باشد، ترو خشک با هم میسوزند، پس بياييم آتش بيار معركه نشويم؟! از ۲۵ شهریور ماه که موضوع مهسا امینی شروع شد، خيلي ها میپنداشتند که این، مسئلهای داخلی و خیزشی ملی است که علیه بخشی از حاکمیت (نيروي انتظامي و گشت ارشاد) به راه افتاده است؛ اما روایت آنچه بر ایران گذشت نشان داد که آنچه اتفاق افتاد یک جنگ جهانی رسانه ای و جنگ ترکیبی علیه کشور جمهوری اسلامی ایران بود.
در همین راستا خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، با حجت الاسلام محمد جواد مهري تحليلگر مسائل سياسی گفت وگویی انجام داده است که در ادامه می خوانید:
رسا- نظر شما درباره اغتشاشات اخير چیست؟
همان طور كه مستحضريد در اغتشاش های اخیر تعدادی از فرزندان خانواده نیروهای انتظامی، بسیجی ها و عموم مردم به شهادت رسیدند. من لازم مي دانم اولاً؛ به خانوادههای معظم اين شهداي عزيز تسلیت بگم و برای این شهداي عزيز علو درجات را از خداوند منان خواستارم و جهت شادي روحشان يك فاتحه اي قرائت كنيم. بله دقيق فرموديد ما الان درگير یک جنگ جهانی رسانه اي علیه کشور هستيم؛ همان طور كه مقام معظم رهبري فرمودند «اگر قضیه این دختر جوان هم نبود، بهانه دیگری بهوجود میآوردند تا اول مهر ناامنی و اغتشاش ایجاد کنند.
به صراحت میگویم این اغتشاشها و ناامنیها، طراحی آمریکا و رژیم غاصب و جعلی صهیونیستی بود و حقوق بگیران آنها و برخی از ایرانی های خائن در خارج به آنها کمک کردند. برخی افراد نسبت به اینکه گفته شود فلان حادثه طراحی و کار دشمن بوده، حساس هستند و سینه سپر میکنند برای دفاع از سازمان جاسوسی آمریکا و صهیونیست ها و انواع تحلیلها و لفاظیهای مغالطهآمیز را نیز به کار میگیرند تا بگویند کار خارجیها نیست».
من معتقدم با هزار و يك دليل، آنچه اين روزها بر ایران گذشت، نشان داد که یک جنگ جهانی رسانه اي علیه کشور شروع شده و دشمن همه توانش را با همه افراد داخلي و خارجي اش را پاي كار آورد كه كار را ظرف چند هفته تمام كند، فعال بودن ۲۶۰ کانال ماهوارهای با برنامههای براندازانه در دو ماه اخیر؛ به حمایت از آشوب گران وزرای خارجه کانادا، سوئد، آلمان، بلژیک، اسپانیا، شیلی، فرانسه، نویسنده کتاب هری پاتر و یک نماینده زن ایرانی الاصل در بلژیک موهای خود را کوتاه کردند؛ کمک رسمی و صدور مجوز تجمع چند ده هزار نفری در برلین با حضور اتباع ایرانی و خارجی.
برگزاری نشست غیر رسمی شورای امنیت توسط آمریکا و معرفی کردن نماینده جدیدی از ایران بنام نازنین بنیادی؛ ورود علنی اتحادیه اروپا به موضوع مهسا امینی و فشار سیاسی و اقتصادی به ایران؛ ایجاد قرارگاه مشترک ضد ایرانی در ترکیه، عراق، دبی و بحرین با موضوع زنده نگهداشتن اغتشاشات؛ يازده سرویس جاسوسی دنيا یعنی (آمریکا، انگلیس، رژیم صهیونسیتی، عربستان، اردن، مصر، اقلیم کردستان، امارات، ترکیه، آلمان، فرانسه) در اغتشاشات اخیر نقش مستقیم داشتند و به شدت فعال بودند.
دستگیری یک تبعه خارجی که در کوله پشتی خود یک دست لباس بسیجی به همراه چند نارنجک و اسلحه، ده ها گلوله و سر نیزه داشت که قرار بود در حین کشتن مردم عده ای از او فیلم بگیرند و بگویند که بسیجی ها مردم را میکشند؛ بمباران رسانه ای در چابهار با این تیتر که یکی از فرماندهان نیروی انتظامی به یک دختر ۱۴ ساله سنی تجاوز کرده و بعد از آن، قضيه مسجد مکی اتفاق افتاد و انفجار و آتش زدن بازار و حمله به پاسگاه ها بطور همزمان شروع شد و ورود گروهک ریگی و جیش الظلم به کشور آغاز شد.
در تهران از یک خانه، مردم را با تفنگ لیزری میزدند، خانه محاصره شد، ناگهان یک زن جوان لخت مادرزاد از خانه خارج شد که آی مردم کمک کنید که اینها میخواهند به من تجاوز کنند، این خانه مرکز هدایت عملیات بود و کلی سلاح و بیسیم پیشرفته کشف شد و این زن ۱۱ پایگاه موساد را در شهرهای مختلف ایران لو داد که همه دستگیر شدند، فقط از یک پایگاه ۱۳۷ قبضه سلاح کشف شد که قرار بود، آن شب عملیات مسلحانه انجام شود. (با توجه به حادثه شاهچراغ توسط یک نفر تروریست معلوم میشود که چه کشتار عظیمی قرار بود رخ دهد)؛ دستگیری یک خانم در اصفهان با ۵۲ کیلو مواد منفجره که قرار بود بازار تاریخی اصفهان را منفجر کند.
با فهم این توطئههای بینالمللی و فشارهای خارجی است که متوجه میشویم چقدر این توطئه وسیع و قدرتمند بوده است؛ و بزرگترین جنگ شناختی جهان علیه ایران به راه افتاده و چرا ملت ایران باید همچنان هوشیار و در صحنه باشند. و آنهايي كه اسمشان خواص است ولي نمي فهمند و دائماً حرف هاي بي اساس مي زنند، متوجه شوند كه اينها اعتراض نيست، و اغتشاشگران مردم ما نيستند، بلكه نقشه استكبار و صهيونيسم است و اينها هم عمله آنها هستند.
رسا- در اين اغتشاشات، شعاري كه بيشتر نمود داشت؛ (زن، زندگی، آزادی) بود، در اين باره توضيحاتي بفرماييد؟
متاسفانه در پس شعار زن زندگی آزادی، چیزهایی نهفته است که بسیاری از مردم ما امروز به سبب فضای احساسی حاکم بر جامعه، آن ها را نمی بینند و تصور می کنند که آزادی زنان صرفاً به برداشتن حجاب ختم می شود، و حال آنكه سرانجام این شعار، چیزی بسیار فراتر از برداشتن روسری ها خواهد بود! بیایید روزی را تصور کنید که به سبب همین شعار، بسیاری از پوشش ها از بین رفته، بی بند و باری بیش از پیش رواج پیدا کرده و حتی دیگر حریمی برای روابط بین زن و مرد باقی نمانده.
این تصویر قطعا یکی از ابعاد نهفته شعار (زن زندگی آزادی) خواهد بود. تصویری که حتی فکر کردن به آن، نه تنها برای ما، حتی برای خود آن هایی که امروز این شعار را سر می دهند، می تواند رعب انگیز و کابوس گونه باشد. دین اسلام در آیات و روایات مختلفی به مساله بی حجابی و آسیب های بسیاری همچون از بین رفتن آرامش روانی، ابتذال زن و سقوط شخصیت او، تحریک نابه جای مردان، گسترش فحشا و فساد و... اشاره کرده، قطعا دیر یا زود، ترکش های بی حجابی به زندگی همه آن هایی که مدعی آزادی هستند، برخورد خواهد کرد، زیرا این افراد به طبع، ارتباط خوبی با باورهای دینی و ترس از خداوند ندارند و درپی همین بی اعتقادی نیز خواه ناخواه به سمت بداخلاقی های شرعی با جنس مخالف پیش می روند و آنوقت است که معنای واقعی آزادی غیرمشروع درک خواهد شد.
چند نمونه ملموس و عيني از آثار و پيامد اين شعار را عرض مي كنم: يكي اختلافات زناشویی است؛ در فضایی که آزادی حرف اول را می زند، و محدودیتی برای پوشش زنان وجود ندارد، و بی حجابی در میان خانواده ها رخنه کند، قطعا پس لرزه های این تحول، روابط بسیاری از زوج ها را نیز به لرزه می اندازد. برداشتن روسری مقدمه ای است برای تغییر سبک پوشش با سرانجامی به نام بی بند و باری؛ و در نهایت نیز جرقه اختلافات زناشویی زده می شود، زیرا هریک از زوجین، آزادی موردنظر خود را حقی مسلم می داند و اگر تفاهم حاصل نشود، کار به مجادله های جدی کشیده می شود. پس باید باور کنیم که شکستن قبح حجاب با برداشتن روسری، تازه اول راه است برای هزار و یک اتفاق دیگر.
دوم اينكه آزادی زنان یک تیغ دولبه است؛ يعني همان قدر که به زنان خواهان آزادی، قدرت انتخاب در نوع پوشش و رفتارشان را می دهد، همان قدر هم زنان آزاد را در مقابل دیدگان مردان بيگانه می گذارد و این یعنی یک آزادی خودخواسته؛ اما مخرب، که به سبب برداشته شدن بسیاری از حریم های ظاهری و باطنی میان زنان و مردان، می تواند کانون بسیاری از زندگی های مشترک را از هم بپاشد. وقتی که زن ها با هر پوششی و بدون هر قید و بندی در جامعه، محافل دوستانه و خانواده ظاهر شوند، عملا فرصت هایی را برای مردان دور و برشان فراهم می کنند و درنتیجه پرده های حیا کنار رفته و نگاه جنسیتی به زنان که محصول بی بندوباری است، بیش از پیش جان می گیرد و آسیب های پس از آن نیز از راه می رسد که ورود نفر سوم به رابطه زوجین، بخشی از همین آسیب هاست. قطعاً هیچ کس دلش نمی خواهد در بطن خانواده، این اتفاق ناخوشایند را تجربه کند، اما به هرحال در زمانی نه چندان دور، این آسیب تلخ به لطف آزادی نصیب طرفداران آن خواهد شد!
سوم اينكه خیانت و طلاق، محصول آزادی نامشروع زنان است. براساس آمارهای موجود، اکثر خیانت ها و طلاق ها در خانواده هايی اتفاق میافتد که اعتقادی به پوشش و حریم روابط بین زن و مرد ندارند. به واقع این آمار، زنگ خطری است برای همه آزادی طلبانی که حتی حاضر نیستند برای لحظه ای به رهاوردهای این شعار مخرب فکر کنند. آیا اگر عمق شعار (زن زندگی آزادی) برای این افراد روشن شود، آن ها باز هم حاضرند پیامدهای ناشی از آن را بپذیرند و خوشبختی شان را با آزادی تاخت بزنند؟ قطعا پاسخ روشن است، اما متاسفانه در این روزها و با ایجاد فضایی احساسی در جامعه، گوش شنوایی برای واقعیت ها وجود ندارد و هرکس صرفا به تصورات ناقص خود از آزادی بسنده میکند که همین نیز می تواند آینده پرچالشی را پیش روی آن ها قرار دهد.
رسا- برخي امروز مي گويند اين شعار بخاطر اين است كه در جامعه ايراني به زنان ظلم مي شود و توجهي به حق و حقوق آنان نمي شود؟ نظر شما دراین باره چیست؟
نگاه كنيد من چند نمونه آماري و مقايسه اي قبل و بعد از انقلاب را عرض مي كنم كه معيار قضاوتمان نسبت به درستي يا نادرستي اين سؤال باشد. به گزارش انجمن جهانی اقتصاد، ما در برابری حق تحصیل دختر و پسر و عدالت آموزشی در دنیا رتبهی اول را داریم؛ میزان بیسوادی زنان ایران، از ۵۰ تا ۶۰ درصد در سال ۱۳۵۴ به کمتر از ۱۰ درصد در سال ۱۳۸۹ کاهش یافتهاست؛ نسبت دختران در کل دانشجویان، از حدود ۲۵ درصد در دهۀ ۵۰، به بیش از ۵۰ درصد رسیده است؛ نسبت زنان هیئتعلمی دانشگاهای کشور، از حدود ۱۴ درصد در دهۀ ۵۰، به حدود ۳۰ درصد در دهۀ ۹۰ رسیدهاست.
تعداد رشتههای ورزشی بانوان از ۷ رشته، به ۳۸ رشته طی ۲۰ سال اول انقلاب؛ تعداد مربیان ورزشیِ خانم نیز رشدی نجومی داشته و از ۹ مربی به ۳۵۰۰۰ مربی افزایش یافته است؛ تعداد داوران زن نیز از ۷ نفر به ۱۶۰۰۰ نفر رسیده است؛ تعداد ورزشگاههای اختصاصی بانوان پس از انقلاب اسلامی، ۳۰ برابر شدهاست؛ فدراسیونهای ورزشی در حوزۀ بانوان از ۱ مورد به ۴۹ فدراسیون افزایش یافته است؛ مدالهای کسبشده در رویدادهای بینالمللی توسط بانوان از ۲ مورد در ابتدای انقلاب به بیش از ۸۰۰ مورد رسیده است؛ در شاخصهی امید به زندگی زنان،به گزارش who از ۵۷ سال به بیش از ۷۷ سال رسیده ایم؛ تعداد پزشکهای فوق تخصص مرد ۳ برابر شده اما خانمها ۱۲ برابر شده است.
افزایش نسبت پزشکان متخصص زن از ۱۵ درصد به ۴۰ درصد طی فقط بیست سال؛ افزایش نسبت پزشکان فوقتخصص زن از ۹ درصد به ۳۰ درصد طی فقط بیست سال؛ افزایش نسبت پزشکان متخصص زن در حوزۀ زنان و زایمان، از ۱۶ درصد به ۹۸ درصد طی فقط بیست سال. حال با ذكر اين نمونه ها، خود حديث مفصل را بخوان؟!
رسا- بعضي ها گفتند اين اعتراض ها مردمي است و نظام بايد پاسخگو باشد؟
روز هاي اول اغتشاشات بعضي از اين افراد كه چنين برداشت هايي داشتند، شايد بتوان به آنها حق داد كه حالا نفهميدند ويا بد فهميدند، ولي الان ديگر نمي توان به آنها حق داد چنين تعابيري داشته باشند و بگويند اعتراض مردمي؟ كدام مردم؟ و كدام اعتراض؟ بيان شعارهاي ضد دين و حمله به مساجد و حسينيه ها و نيروهاي انتظامي و آتش زدن قرآن و چادر از سر نواميس مردم كشيدن، پرچم را آتش زدن كه نماد اقتدار يك كشور است.
آتش زدن آمبولانس و اموال مردم اعتراض است؟ ترور مردم کوچه و بازار با سلاح گرم اعتراض است. اقدام تروریستی شاهچراغ، ایذه و اصفهان که باعث شهادت ده ها نفر زن و مرد و كودك بي گناه شد اعتراض است. یک عدهای بیایند خیابان را ناامن کنند، ناامنی را برای مردم به وجود آورند اين اعتراض است؟ دوره كردن 70 نفر يك طلبه بسيجي مظلوم را بنام آرمان علي وردي و به شهادت رساندن وي، با آن وضعيت فجيع، اين اعتراض است.
اعتراض، چه نسبتی با قتل و آدمسوزی و شکنجه و رکیکگویی و برهنگی و ... دارد؟! این چه اعتراضی است که حتی حداقلهای امنیت و اخلاق را نیز به باد داده است؟! و بعد هم مي گويند اعتراضهای مردمی؟ کدام مردم؟! بر فرض ناصواب که اینان بخش اندکی از مردم باشند، آیا یک اقلیّت مطلق میتواند برای همه تصمیم بگیرد؟! تکلیفِ منطق حکمرانی با انتخابات مشخص میشود یا با اغتشاشات؟! و عموم مردم چه خواستند و به چه گزینهای رای دادند و از چه کسانی رویگردان شدند؟! ما با گروهکهای مزدبگیر و جماعتهای اجیرشده در فضای مجازیِ غربی مواجه هستیم که برای رویدادسازی و تنشآفرینی و هجوم و کشتهسازی و روایتپردازی در خیابان، سازماندهی شدهاند.
عموم مردم، اینچنین هستند؟! در اين جا لازم است يك تحلیل آماری بيان كنم، از کل شرکت کنندگان اغتشاشات در سراسر کشور فقط ۹۰ هزار نفر بودند یعنی حتی کمتر از ۲دهم درصد جمعيت 80 ميليوني ايران، آيا اينها همه ي مردمند؛ در اغتشاشی که به اسم آزادی زن بپا می شود فقط ۱۵٪ شرکت کنندگانش زن هستند،۸۵٪ مردانند. اين حرف (اعتراض و مردم)، پوششهای روایتی است برای مرعوب و منفعل کردنِ نظام ؛ که وانمود شود تقابل دولت و ملّت شکل گرفته است. پشت این الفاظ، پنهان شدهاند تا این تصوّر را در ما ایجاد کنند که نظام، دچار ریزش بدنهی اجتماعی شده است. ما با یک بازی روایتی مواجه هستیم. آنها زیرکانه و موذیانه در حال مهندسیِ تصوّر ما از مردم و نظام هستند.
نباید از خدعهی اين واژهها غافل بود اثر اين کجروایتها بر ذهن تصمیمسازان و تصمیمگیران حاکمیّتی، دچار شدن به اختلال محاسباتی و تشخیص غلط در مقام فهم اغتشاش و مواجهه با آن است. ویروسهای شناختی، نسخههای متنوّع و متناسب با گروه هدف دارند. مراقب باشيم ذهنمان را ویروسی نکنند.
رسا- به نظر شما آیا یکی از بسترهای اصلی این اعتراضات که به آشوب کشیده شده، فشارهای اقتصادی و معیشتی است؟
ما اين حرف را اصلاً قبول نداريم، جنس و ماهیت حوادث اخیر هیچ ارتباطی به مطالبات اقتصادی و نظایر آن ندارد. نه اینکه اوضاع اقتصادی مردم مناسب است، نه؟! ما هم در اين كشور و در بين همين مردم زندگي مي كنيم و فشارهاي اقتصادي را مي فهميم، ولي در اغتشاشات به هیچ عنوان حرف از اقتصاد نیست. اینها یک شعار اقتصادی نداشتند و هیچ کدام از لیدرهای دستگیر شده در بازجویی ها حرفی از مشکلات اقتصادی نمی زدند و اصلا مرگ مهسا امینی برای آنها مهم نبود؛ بلکه جرقه ای شد برای آغاز اغتشاش و آشوب در کشور.
اگر کسی فقط چند روز در میدان حضور داشته باشد و فضاهایِ اصلیِ کنشگری در فضاي مجازی را نیز رصد درست کند، متوجه خواهد شد که تنها چیزی که الان مطرح نیست بحث اقتصادی است! این دوری از صحنه، نه فقط برای طیفی از بچههای حزبالهی مشکلزا شده؛ بلکه عمیقاً میبینیم افرادی از طیف خاکستری را نیز گرفتار کرده است. طیفی که عموماً نسبت به نظام غَرَض و مَرَض ندارند، اما کلیپهای گاه و بیگاه فضای مجازی، معیار قضاوتشان از صحنه شده و آنها نیز همین خط غلط را میروند.
من به عنوان يك پژوهشگر معتقدم الان کارزار حق و باطل است و درست در وسط جنگجهانی رسانهای قرار گرفتيم، چه باور کنیم، چه نکنیم. این یک جنگِ ترکیبی همه جانبه است. اسلحه در کف میدان است، رسانه در فضاي مجازی غوغا میکند، تروریستها شب و روز مشغولند برای ضربه زدن، نظام و نمادهاي ديني و ارزشي در حال هتک حرمت هستند، نهادهای بینالمللی با حداکثر فشار مشغول کارند.
رسا- به نظر من مهمتر از آن تروریستی که اسلحه دارد و مردم را به رگبار می گیرد، تروریست های رسانه ای و عمله های داخلی آنان هستند كه در بحث دستاوردها هم به آنها اشاره كرديد، در اين باره توضيحاتي بفرماييد؟
انسان تعجب مي كند كساني که از همین نظام ارتزاق کرده اند، بدون توجه به نقش دشمن و بدون داشتن تحلیل از ماجرای نهان اغتشاشات و بدون در نظر گرفتن تخریب اموال عمومی و مردمی، چرا بی تقوایی کرده و فضا را ملتهب می کنند؟ چرا رگ غیرت شان از شهادت ماموران امنیتی کشور ناراحت نشد؟ مگر اینان هموطن شما نیستند. در خصوص فوت یک خانم که هنوز علت فوتش مشخص نیست؛ ببینید که چه حمله رسانه ای در جهان و داخل علیه جمهوری اسلامی شکل گرفت.
همراهی عملی و علنی برخی سلبریتی ها و خواص سیاسی، علمی، فرهنگی، هنری، مذهبی، ورزشی و سایت ها و رسانه های مجازی و واقعی داخلی آنها با اغتشاشات كاملاً آشكار و علني بود و نياز به اثبات هم ندارد، و درباره اين ها حرف زدن هم، نه تهمت است و نه افتراء. خون تک تک این کشته ها بر گردن بادبزن هاي اغتشات اخير است؛ بر گردن امثال علی کریمی، علی دایی، مهران مدیری، مهدی نصیری و بقیه بازیگران و سلبریتی هایی که شهرت شان را ابزار ناامنی و کشتار مردم کشورشان کرده اند و شورشی ها را مردم می نامیدند، اگر اینان دوستدار مردم ایران، وطن و عزت زنان هستند، حداقل جنایتکاران در قتل مردم شیراز، اصفهان و ايذه را محکوم می کردند.
فراموش نکنیم که این افراد بی غیرتی را پیشه کرده و دروغگویانی فریبکار هستند. و اين نكته را هم به ديگر سلبریتی ها بگويم؛ ممکن است ما برای حفظ ایران مقتدر شهید بشویم، اما اگر کفتارها بر شما مسلط شوند به شما رحم نمی کنند و وجبی از این خاک را به شما نمی سپارند. يك نمونه اش را به شما يادآوري كنم؛ زمانی که گروهک دموکرات 33 نفر از مردم کردستان را دستگیر كردند، بعد از 9 ماه اسارت تصمیم گرفتند آنان را از سنندج به زندان «دولهتو» در سردشت انتقال دهند، اما در میانه راه و در سیرانبند بانه، آنان را به رگبار بستند و در همان محل جسدشان را رها كردند.
رسا- علاوه بر اين ها حوزويانی همچون علوی بروجری، بیات زنجانی، حسن خمینی، محقق داماد، خاتمی، مسیح مهاجری، سروش محلاتی، موسوی تبریزی، فاضل ميبدی، مجمع محققین، روحانیون مبارز در اين زمينه اظهار نظر كردند، دراين باره تحليل شما چيست؟
بلي بسیاری از اين چهرهها! در این موضوع بَیِّن و واضح علیه نظام در چهل، پنجاه روز گذشته با حرف ها و بيانيه هاشان نقش باد بزن را ايفا كردند و با مواضع رادیکال و فتنهساز خود، به جای خاموش کردن آتش آشوب، بنزین بر آتش فتنه ریختند! و به تعبير مقام معظم رهبري«بدون تحقیق و احتمالاً ناشی از دلسوزی، اطلاعیه و بیانیه دادند و اظهار نظر کردند. برخی اتهام را به سمت سازمان انتظامی بردند و برخی هم مجموعه نظام را متهم کردند».
اين موضع گیری هاي شتابزده، بدون یقین و سند درباره یک پرونده انتظامی که این روزها ابعاد امنیتی آن نیز آرام آرام آشکار شده است، چه توجيهي دارد و بر اساس چه عقل و منطقي بود. سؤال ما از اين آقایان كه نام برديد و عده اي ديگر كه نام نبرديد و آتش بيار معركه شدند این است که شما حتی اگر در ظاهر دلسوز انقلاب اسلامی و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران هستید، چرا در زمانی که دشمن همه توپخانهاش را آماده حمله کرده است، با آنان همراهی كرديد و آبی را بر زمین میریزید که در جوی دشمن جاری میشود؟ آقای علوی بروجردی که با موضع گیریهای شاذ همیشه تلاش مي كنيد برای خود چهره ای روشنفکر بسازيد، پلیس را به برخورد نسنجیده به نام دین متهم میکنيد.
یا آقای بیات زنجانی با اشاره به بخشی از آیه 256 سوره بقره و نادیده انگاشتن بخش دیگر آن، عملکرد پلیس امنیت اخلاقی را ستم گرایانه و ظالمانه میخوانيد و حتی گام را فراتر نهاده و آن را غیرقانونی و نامشروع تلقی کرديد! يا آقاي سیدحسن خمینی كه شیوه برخورد پلیس امنیت اخلاقی را روند معیوبی میداند که باید پیگیری شود. و يا فاضل ميبدي و سروش محلاتي و خيلي از هم كيشانشان كه مبتلاي به بیماری دیده شدن هستند، بیماری شایعی كه عمدتا در انسانهایی که از کمالی برخوردار نیستند وجود دارد، طریق عدل و عقلانیّت و انصاف كجاست؟
چرا براي شهدای شیراز و اصفهان و ايذه بیانیه نمی ديد، اينها جزو ملت ایران نیستند. بنام امام و به نام نقادی و عدالتخواهی، بايد نظام را تضعيف كرد. مگر رهبري نظام نفرمودند: «اکنون که دیدند قضیه چیست و نتیجه حرفهای آنان با برنامهریزی دشمن چه اتفاقاتی را در خیابانها رقم زده، باید کار خود را جبران، و صریحاً اعلام کنند با آنچه اتفاق افتاده و با برنامه دشمن خارجی، مخالفند».
آقايان و حضرات!!! الف - اتاق فکر دشمنان ایران می خواهند با خشونت بیشتر «رویارویی خونین» را بین مردم و در درون کشور طراحی و اجرایی سازند. ب- صورت بندی وقایع اخیر گویای آن است که پروژه تجزیه ایران از طریق جنگ داخلی و قرار دادن مردم در مقابل یکدیگر است. ج - خشونت و ترورهای کور در روزهای گذشته به اوج خود رسیده و شرایط جاری کشور برای همگان مخصوصا برای دلسوزان ایران و انقلاب به سختی و دشواری در حال سپری شدن است.
د- وقتی شرایط ناامن باشد، تر و خشک با هم میسوزند. روزهاست به بچههای طیف خاکستری و مخالف نظام همین را میگوییم، اما متوجه نمیشوند. حادثه شاهچراغ و ایذه هم بیدارشان نمیکند! امروز اما مادر کیان پیرفلک که رسماً در روزهای قبل از اغتشاشات حمایت میکرده، خودش شده معترض به نظام و خونخواه فرزندش. شده آتشبیار جدید معرکه، اما متوجه نیست وقتی ناامنی بیاید، دیگر بین طرفدار و مخالف نظام تفاوتی نیست! آتش ناامنی دامن همه مردم را خواهد گرفت، چه آنکه مخالف اغتشاش است و چه آنکه خودش وسط معرکه است. در بمباران هاي دوران جنگ، هواپیماها گزینش نمیکردند که کدام خانه را بزنند! اینکه کدام خانه دست منافقین بود و کدام دست بسیجیها تفاوت نمیکرد، بمب روی سر مردم محله میآمد و همه خانهها را خراب میکرد.
این یک منطق ساده است. هر کس در آتش ناامنی میدمد، دودش در چشم خودش نیز خواهد رفت. هر کس که میخواهد باشد ... بدتر از این کسی است که برای آرامش وجدان خودش بخواهد نظام را مقصر نشان دهد. هنوز پدر مهسا و مادر نیکا فراموش نشدهاند که مادر کیان هم به آنها اضافه شد. اینها متوجه اثر اجتماعی حرفشان و خونهایی که از مردم، نیروهای نظامی، انتظامی و امنیتی ریخته میشوند نیستند. اینها خانواده دارند، مثل همهی ما. پس بياييم آتشبیار معرکه نشویم. ما به صورت نظام پنجه نکشیم ...
فتنهها میآیند و میروند؛ اما نباید فراموش کرد که همیشه فتنهها باطن افراد را برای مردم آشکار میکند و حتی اگر اشخاص هیچ گاه نسبت به موضع گیریهایشان سنجیده نشوند؛ اما سکوت یا همراهی آنها با فتنهگران از یاد تاریخ نخواهد رفت و چنین افرادی در دادگاه افکار عمومی همیشه محکوم خواهند بود. اين حركات و همراهي ها یعنی کمک به قتل بقیه هموطنان. کسانی که ممکن است فردا پدر، مادر، خواهر یا برادر خود ما باشند... پس آقايان روشنفكر مآب عمامه به سر، مراقب باشيم شریک قتل دیگران نشویم، مراقب حرفهامون باشیم که چی می گیم. روايتي از امام باقر(ع) در كتاب المحاسن برقی، ج1، ص104)
نقل شده كه فرمود: روز رستاخيز شخصى در عرصه محشر حاضر مىشود و يك شيشه خون به او مىدهند و مىگويند اين سهم تو از خون فلانى است، می گويد پروردگارا! تو میدانى كه من خونى نريختهام و مرا خودت قبض روح كردى، خداوند مىفرمايد: آرى، ولى آيا تو از فلانى فرزند فلان چنين و چنان نشنيدى؟ پس آن را بازگو كردى تا اين كه گفتارت به فلانى رسيد و او به سبب گفتههاى تو، آن مرد را كشت و اين نصيب تو از خون او است.
رسا- اخيراً جبهه اصلاحات درباره آشوبهای اخیر بیانیهای صادر کرد، به نظر شما نقش آفرینی اصلاح طلبان در اين اغتشاشات چگونه بود؟
واقعاً شرم آور است اينها ملت ايران را چه فرض كرده اند، هنوز سابقه سوء آنان از خاطره ملت محو نشده، هنوز چند صباحي بيشتر از عملکرد 32 ساله خسارتبار و فاجعهآفرین آنان بر اين كشور نگذشته است، چگونه روشان مي شود حرف بزنند. اينها بايد جوابگو باشند، متاسفانه به علت مماشات بيش از حد نظام با اين ها، حالا مطالبه گر شدند.
اغتشاشات امروز محصول 32 سال حکمرانی اصلاح طلبان است. از مرکز مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری دولت هاشمی، حلقه کیان و رئیس آن محمدرضا تاجیک كه معاون آموزشی وزارت اطلاعات در دولت اصلاحات نیز بود. و برخی از چهرههاي ديگر كه در دولت اصلاحات مؤسساتی پدید آوردند که تنها هدفشان، پیاده سازی افکار سرویسهای اطلاعاتی انگلیس، آمریکا و رژیم صهیونیستی در ایران بود، همچون مرکز بین المللی گفتگوی تمدنها که با دستور شخص خاتمی تأسیس شد و افرادی چون عطاءالله مهاجرانی، محسن کدیور، رامین جهانبگلو، ابراهیم نبوی، کیان تاج بخش و... که همهشان امروز در خارج از کشور در حال ضربه زدن به جمهوری اسلامی هستند، حلقه اول این مرکز بودند.
آنها رسما سران مکتب لیبرالیسم در دنیا را به ایران میآوردند و از طریق سفارت خانههای مختلف، دورههای آموزشی متعددی در کشورهایی که حیاط خلوت آمریکا و اسرائیل بودند، برای افراد خاص برگزار میکردند. و اشخاصي جون عبدالکریم سروش، سعید حجاریان، جواد طباطبایی، ماشاءالله شمسالواعظین، فاطمه حقیقت جو، عمادالدین باقی و... از اين قماش بودند. اين ها با تشكيل کلاسها، میزگردها و سخنرانیهایی به دنبال تئوریزه مفاهيم انقلاب بودندو ماحصل آن جلسات دموکراسیزاسیون، فمینیسم، عمل اجتماعی برای کشف حجاب، روشنفکری سکولار، اقتصاد و سیاست لائیک، جهانیسازی مدرنیته غرب و دیگر تفکرات لیبرالیسم بود. کاشتههای این جلسات را نیز سالها بعد، یعنی در فتنه سالهای 88، 96 و 98 درو کردیم و امروز بخش عمده اين مشكلات به اين جريان بر مي گردد.
نياز به توضيح ندارد، امروز طيف عظيمي از اصلاح طلبان موبهمو، حرف دشمن را تکرار مي كنند؟! جادهصافکن دشمن اند، البته تعجبی ندارد. از چه تعجب کنیم؟! در جریان فتنه سال 1388 نتانیاهو نخستوزیر وقت رژیم صهیونیستی با صراحت اعلام کرد که «اصلاحطلبان بزرگترین سرمایه اسرائیل در ایران هستند»! و تا الان اينها اين حرف نتانیاهو را تکذیب نکردهاند؟!
يا مي بينيم اخيراً علی شکوریراد، سخنگوی جبهه اصلاحات و عضو کادر حزب اتحاد ملت در بخشی از یک مصاحبه اش با روزنامه اعتماد گفته است: «برای اصلاحطلبان این موضوع که حکمرانی با شاکله و رویکردهای کنونی قابل قبول مردم نیست و باید اصلاح شود، اصلی اساسی است».معناي اين حرف يعني چه؟ الزام تغییر در وضعیت فعلی و روی کار آمدن گونهای دیگر از حکمرانی، همان تغییر اصل نظام نيست؟ آيا اين آقایان اصل نظام و ماهیت اسلامی نظام را هدف نگرفتهاند و از همین روست که یک بار حجاریان زبان به نعت لیبرالیسم میگشاید، یک بار فیاض زاهد از این میگوید که ما اصلاحطلبان خاطره خوبی از انقلاب 57 نداریم.
یک بار عباس عبدی بین نظام جمهوری اسلامی و رژیم پهلوی اینهمانی ایجاد میکند، روز دیگر محمدرضا تاجیک از آفتزدگی نظام میگوید و فیالجمله نیز شاهدیم که در هر فتنه و اغتشاشی دست هدایتگر اصلاحطلبان آشکارا به چشم می خورد و بعد از شکست های مکرر در همه عرصههای مختلف، الان آتش بياران معركه فتنه شده اند و در ادوارِ حیاتِ فکریِ کمعمقِ خود، چیزی جزء روایتهای دروغ و غرضورزانه از آنها نمي بينيم.
يا يك نمونه ديگرش سعید حجاریان، تئوریسین جریان فتنه و اصلاحات است كه در یک جمع خصوصی مي گويد؛ بر خلاف سال ۸۸ طراحی موضوعات اخیر با ما نبود، اما ما برداشت خود را انجام دادیم و ادبیات و گفتمان انتخاباتی سال آینده را تولید کردیم. در حال حاضر اگر دوستان ما دنده معکوس را اعمال کنند و دیگر هزینه ندهند، می توانیم از پتانسیل تولید شده در جهت انتخابات مجلس استفاده کنیم و جریان حاکم را ناچار به عقب نشینی کرده و پالس لازم را به طرفهای خارجی ارسال کنیم.
رسا- براي برخي از خواص جبهه خودي و يابی طرفانی كه اين روزها سكوت كرده اند چه سخني داريد؟
آنها هم بايد بدانند كه سكوت و «نگفتنها» و «مماشاتها» كم كم موجب فرسایشِ ایدئولوژی انقلاب مي شود و بهتدریج، باطل را بر جای حقّ مي نشاند؟! چرا در مقابل كساني كه پنجه به چهرۀ انقلاب و نظام افکنده اند سخن نمي گوييد و برآشفته نمیشوید؟! آنها عناد بورزند و ارزش بفرسایند و بدبینی و ناامیدی بیافرینند و ما نیز خاموش بمانیم؟! این چه منطقي است؟!
همواره «موقعیّت بینابینی» انتخاب كردن؛ «دوپهلو» حرف زدن؛ «مبهم» نوشتن؛ «حد وسط» را برگزیدن؛ نه «این» هستند و نه «آن»؛ اين كه نمي شود، نمیشود ارزشها را «نسبی» انگاشت و در هر موقعیّتی، هر دو طرف را مقصر قلمداد کرد. نمیشود هم «نظام جمهوری اسلامی» را متهم کرد و هم «طرف مقابل» را. سخن من، دربارۀ «خواص» هست، نه «تودۀ مردم». تودۀ مردم اگر هم لغزشی دارند، از سرِ «ناآگاهی» است نه «غرضورزی»؛ چنانچه که استاد مطهری میگفت، همواره فساد از «طبقۀ بالای جامعه» به «طبقۀ پایین جامعه» راه مییابد و «عوام»، متأثّر از «خواص» هستند.
اینکه رهبر انقلاب به «خواص اغواگر» اشاره کرد، به همین سبب است. «خواص اغواگر»، تودۀ مردم را میفریبند و دچار گمراهی میکنند. ازاینرو، باید خواص اغواگر را «رسوا» کرد و به «چالش» کشید. آنچه مایۀ زوال انقلاب و نظام است، حضور شخصیتهای منافق و ناشناختهمانده نفاق آنهاست. واقعیّتهای اجتماعیِ فتنهگون، بستر و زمینهای است برای «کشف نفاق».
جالب اینکه رهبر انقلاب دربارۀ مسألۀ «حجاب اجباری» تصریح کرد که از دشمن، انتظاری نیست، اما آنچه دل انسان را میخراشد آن است که مسألۀ حجاب اجباری از زبان «خواصِ داخلی» مطرح میشود. و ایشان گفتند که در میان این خواص، «آخوند» هم هست. صراحت و غلظت از این بیشتر؟! این عبارتها، قطببندی ایجاد نمیکند؟! آری، اما میان چه کسانی؟! میان «مردم» و «مردم» یا میان «خواص اغواگر» و «مردم»؟!
رسا- جریان برانداز، مخالفان و منتقدان جمهوری اسلامی، گمان می کنند اگر جمهوری اسلامی نباشد، ایران گل و بلبل و بهشت خواهد شد؟
من اجازه مي خواهم اين را تبيين كنم و به آنها بگويم سناریوهای مختلفي قابل تصور است كه بايد بطور دقیق اين ها را بررسی کنیم که اگر جمهوری اسلامی نباشد، چه کسی باشد؟ سلطنت طلب ها؟ مجاهدین خلق ؟ سکولارها؟ لاییک ها؟ اصلاح طلب ها؟ غربگراها و ماموران آمریکا؟ قومیت ها؟ کدام یک از این ها نماینده کل مردم ایران می توانند باشد؟! کدام یک می تواند ایران بهتری بسازد؟ هیچکدام. چون هیچکدام ذیل دیگری قرار نمی گیرد. هیچ کدام رهبری دیگری را نمی پذیرد.
اولاً؛ اگر جمهوری اسلامی نباشد: اولین سناریو این است که ساختار اسلامی حذف شود و ساختار انتخابات سکولار شکل بگیرد. در این صورت ترکیب حاکمیت، در بهترین حالت، میان زد و خورد گروه ها و حزب ها و ذی نفعان هزار فرقه، از سلطنت طلب تا اصلاح طلب، از قومیت ها تا مذهب ها، تقسیم و پاره پاره می شود. حاکمیتی متکثر که همواره محل رقابت و تنش های سیاسی و بی ثباتی دائمی است. در این صورت آینده ای جز «بی ثباتی دائمی» در انتظارمان نیست. بدتر از پاکستان و عراق و لبنان.
ثانياً؛ دومین سناریو این است که دست نشانده ای امریکایی بر سکان حکومت ایران می نشیند که یا بصورت دیکتاتور (مثل مصر و عربستان) یا با روتوشی دموکراتیک (مثل تایوان) ایران را هم به جرگه «گاوهای شیرده» منتقل میکند و آینده ای جز «غارت» در انتظارمان نیست.
ثالثاً؛ سومین سناریو این است که کشور در شرایط تضعیف حکومت مرکزی قرار می گیرد و با جولان گروه های قومیتی تجزیه طلب و فرصت طلب، (چه کرد، چه ترک، چه بلوچ، چه سایر اقوام)، ایران به کشوری پاره پاره و تجزیه شده تبدیل می شود. (تحقق طرح خاورمیانه برنارد لوئیس) آینده ای بدتر از لیبی و سودان و اتیوپی. در پانصد سال اخیر، هر حکومتی در ایران تغییر کرده، ایران کوچکتر شده (جز در جمهوری اسلامی).
رابعاً؛ اگر جمهوری اسلامی نباشد: حکومتی می آید که دیگر هیچ قید و بند اعتقادی ندارد و حتی با فشار احکام اسلام هم نمی توان مسئولینش را وادار به کار کرد. تبعیض و واردات و عقب ماندگی تولیدی و وابستگی سیاسی به اسم «ارتباط با دنیا و جهان آزاد» افزایش می یابد، دزدی، فساد، ناکارامدی و انحطاط اخلاقی جامعه به اسم «جامعه نرمال» تشدید می شود و این بار دیگر «اسلام» و «عدل علی» هم نیست که مهار مسئولین را بکشد. در اینصورت ایران مجبور می شود یا مستقل و خودکفا باشد که با تنبیه و تحریم روبرو می شود و یا ناچار می شود در خوش بینانه ترین حالت، بصورت محترمانه به اردوگاه غرب سرویس دهد، پایگاه آمریکا و ناتو شود و تدارکاتچی اسرائیل شود، و برده اقتصادی آنها باشد. در این صورت «ایران قوی» نه، بلکه یک «ایران ضعیف با قدرت پوشالی» آینده ماست. بدتر از ترکیه و امارات و جمهوری آذربایجان.
خامساً؛ اگر جمهوری اسلامی نباشد: ایران، نه نروژ می شود نه سوئیس، نه آلمان و فرانسه. اینجا خاورمیانه است و اتمسفر، قواعد و بافت هویتی، قومی، سیاسی، و اقتصادی خاص خود را دارد.
سادساً؛ اگر جمهوری اسلامی نباشد: ایران عزیز ما در مدتی کوتاه به کشوری چندپاره، بی ثبات و دچار هرج و مرج و آنارشی، ضعیف و تدارکاتچی غرب تبدیل میشود.
در یک کلام؛ اگر جمهوری اسلامی نباشد، نه ایران می ماند، نه اسلام. نه قدرت می ماند، نه اخلاق. نه تمدن می ماند، نه استقلال، نه آزادی.
رسا- آيا اغتشاشات اخیر، ره آوردی هم داشته، اگر داشته، آن را چگونه ارزيابي مي كنيد؟
اگر چه اغتشاشات اخیر خساراتی به اموال عمومی و خصوصی وارد کرد و شهدایی از کشور عزیزمان گرفت؛ ولی دستاوردهای زيادي هم داشت: اولين دستاورد اين اغتشاشات اين بود كه گستاخیهای امریکا و اتحادیه اروپا برای ملت ایران کاملاً آشکار شد؛ یعنی دستهای پولادین زیر دستکش های زیبا و مخملی كه سالهاست رهبري به آن اشاره فرمودند و دولت غربگراي 8 ساله قبل نفهميد و آن را بدبيني مي دانست، بهتر نمایان شد. و همچنين دست پلید سعودي ها در این ماجرا کاملاً آشکار و به امید خداوند متعال بزودی ضربهی سنگینی خواهند خورد.
دومين دستاورد اين است كه استکبار جهانی تمام مهره های سیاسی هنری، ورزشی و... خود را در این ماجرا یکجا سوزاند. دسترسیها و سرمایههای ۲۰ و گاهی ۳۰ ساله خود را سوزاند، فقط برای اینکه بتواند آشوب را ولو یک روز بیشتر کش بدهد. دانشگاه شریف، یک شبکه حداقل دو سه ساله خرج شد. در زندان اوین، يك شبکه بیش از ده ساله خود را سوزاندند. عبدالحمید در بلوچستان سرمایه ۳۰ ساله است.
شبکه نفوذی در صداوسیما كه سال ها در آنجا لانه كرده بودند و از پول بيت المال ارتزاق مي كردند اين را سوزاند و قربانی كرد. طبیعی است جایگزین کردن این مهره ها کار آسانی نیست. جاسوسان سازمان سیا و موساد در این ماجرا شناسایی شده یا خواهند شد؛ نه تنها در ایران، بلکه در خاورمیانه و افریقا، بطوری که خود موساد و سیا مجبور شدند؛ تعدادی از جاسوسان خود را به گمان همکاری با ایران اعدام کنند.
سومين دستاورد اين بود كه موجبات قطع پلتفرم های جاسوسی پیام رسانها و تقویت پلتفرم های داخلی و مهاجرت بسیاری از کسب و کارها به این پلتفرم ها فراهم شد؛ آنچه قبلا هیچ کسی جرات نمی کرد از آن سخن بگوید.
چهارمين دستاورد اين بود كه میان تمام اقوام ایرانی و مذاهب ایرانی اتحاد بر قرار شد؛ چون همه خطر تجزیه را کنار گوش خود احساس کردند. و چون از اکثر شهرهای ایران شهید گرفتند خون تازه ای به رگهای انقلاب جاری شد.
پنجمين دستاورد اين كه مردم فهمیدند که معاندین نظام اعم از داخلی و خارجی به هیچ امر مقدسی معتقد نیستند؛ از قبیل دین، قران کریم، ائمه اطهار علیهمالسلام و عظمت راه سرخ امام حسین علیهالسلام، مفاهیم وارزشهایی چون ناموس و حتی یکپارچگی کشور.
ششمين دستاورد اين كه مردم در سراسر ایران اهمیت و نقش امنیت و ارزش واقعی آن را با گوشت و پوست خود احساس کردند؛ و بعد از آن دیدید که مردم دستهای نیروهای انتظامی و نیروهای حافظ امنیت را میبوسیدند.
هفتمين دستاورد اين است كه تجدید نظر در متون درسی و فعال کردن معاونت تربیتی در مدارس کاملا احساس شد. همچنين لزوم بازنگری در صدا و سیما و جلو گیری از تبدیل شدن این سازمان به کار خانه ی سلبریتی سازی به جِدّ احساس شد، و براي رفع اين نيازها بايد فكر جدي كرد.
هشتمين دستاورد اين بود كه جريان نفاق داخلي لو رفت و خيلي از خواص این جریان خود را خوب نشان دادند؛ و برای همیشه خود را سوزاندند.
رسا- آينده را چگونه ارزیابی می کنید؟
به نيروهاي انقلاب عرض مي كنم كه نگران نباشيد، اين اغتشاشات، خُردهسنگی در راه حرکت انقلاب است. هیچ امتناع و بنبستی در مسير نوراني انقلاب وجود ندارد؛ برخلاف آنچه که عدهای القا میکنند که انقلاب در معرض زوال و فروپاشی است و همه چیز را باخته فرض میکنند؛ در حالی که واقعاً در مواجهه با این حجم از فشار فرهنگی، رسانهای، اقتصادی، نظامی و ... نظام سرپا و سرحال جلوی آنها ایستاده است. این روزها هم میگذرد و نظام قطعاً از این آزمون سخت و چند وجهی عبور میکند؛ چراكه انقلاب بر تاییدات غیبی تکیه داشته و دارد. امام خمینی، بارها تاکید کرد که انقلاب به مدد دست غیبی، از گردنهی حوادث دشوار میگذرد و پیش میرود.
امام خامنهای عزيز نیز بر چنین باوری است و معتقد است که دست تدبیر قدسی، تقدیری درخشان را برای انقلاب رقم زده است. منتها يك نكته را خوب دقت كنيم؛ مراقب باشيم در وسط اين جنگ، جبهه را گم نكنیم ... خیلی از ماها هنوز متوجه عرض و طول و عمق جبهه دشمن نشدهایم. هنوز متوجه جنگ جهانی رسانهای علیه جمهوری اسلامی نیستیم! در جنگ شناختی کنونی علیه مردم ایران غالباً انگاره ها و پیش فرض های زیر دائما ترویج میشود: مسئولین میخواهند اینترنت را ببندند! ایران جهنم است و خارج از ایران بهشت! همهی انتخابات های کشور نمادین است و افراد از قبل انتخاب شده اند!
صدا و سیما همه چیز را سانسور میکند! هر چیزی که بنگاه های خبر پراکنی داخلی بگویند، دروغ است! همهی مسئولین جمهوری اسلامی دزدند! اسلام جلوی تمام لذت ها را گرفته! فرزندان مسئولین همگی آن ور آب اند! شبکه ملی اطلاعات نباید راه اندازی شود، چون ارتباطمان با دنیا قطع میشود! باید برای حفظ دین، سیاست را از دین جدا نمود! برای پیشرفت و زندگی نرمال، باید به خارج از کشور مهاجرت کرد! این نظام دیکتاتوری است! آزادی بیان در کشور وجود ندارد! حکومت پهلوی به مراتب از جمهوری اسلامی بهتر بوده! جوانان ایرانی روز به روز بی دین تر میشوند! اينها نمونه هايي از انگارههایی جنگ شناختی است كه به خاطر سلطهی چند سال اخیر دشمن بر فضای مجازی کشور به وسیلهی پیام رسان هایی مثل اینستاگرام و واتس اپ و تلگرام ترویج میشود؟
تغییر نگرش افراد و دست اندازی به شناخت مردم نسبت به محیط اطراف، و ایجاد نگرشهایِ سطحی و کليشه ای در اذهان عمومی و در نتیجه تلاش برای تولید افرادی شکّاک، خود کمبین، ناامید محصول اين فضاي رهاي مجازي در كشور است.
این همان تعریف جنگ شناختی مرسوم در دنیا است که ما در آن به طور فاجعه باری آسیب پذیر شدیم و تبعات این آسیب ها نیز کاملا عیان است. امروز فعالان رسانه ای و تریبون داران انقلابی خصوصاً در فضای مجازی بیش از هر چیز بایستی بر واقعیت نمایی و بیان حقایق در خصوص انگاره های فوق برنامه ریزی کنند. تک تک انگاره های مذکور یک شبه پدید نیامده است که یک شبه ناپدید شود، بنابراين کار مداوم و ارائه اخبار و تحلیل های صحیح میطلبد.
رسا- چه توصيه ای به مسئولين و دستگاه قضايی داريد؟
در ابتدای آشوب سعه صدر لازم بود به خاطر اینکه دشمن به شدت دنبال کشته سازی بودند، و اين هنرِ نظام است که دارد با کمترین تلفات در یک جنگِ تمام عیار اوضاع را مدیریت میکند. ولی به نظرم دیگر الان زیادی با آشوبگران مماشات کردیم. فرصت و مجال فراوانی به این جماعت اغتشاشگر بی منطق و لاشخورهای قداره کش داده شد. اینک ديگر جای صبر و حوصله نيست.
اين هايي كه اين روز ها به خيابان مي آيند، ديگر جماعت معترض نيستند، اينها برانداز و جيره خوار امريكا و اسرائيلند، اينها محاربند و مفسد في الارض، لذا پاسخ درخور محاربان بیرحم و خونریز، برپاکردن چوبهی دار است؛ آن هم نه در نهان، بلکه در خیابان. گاهی یک سیلی محکم، کار نقطهی پایان را میکند؛ درحالیکه عقبنشینی، زنجیرهی افزایشی برای دشمن میسازد و زندان فرسایشی برای ما. بگذار بدخواهان و براندازان و اربابانشان این قاطعیت منطقی را سرکوب بخوانند و جای جلاد و شهید را عوض کنند؛ آنجا که جان مردم، بیارزش شده است، نباید از مکر و خدعهی واژهها هراسی به دل راه داد.
امنیت مردم، خط قرمزِ نظام جمهوری اسلامی است که برای تحقق آن خون هزاران هزار شهید به زمین ریخته شده و خون دلها خورده شده. اگر بناست عدهای کشته شوند، این عده باید اغتشاشگران بی صفت و شغالان بی ارزش باشند نه مردم و نیروهای نظامی و امنیتی.