اولین مجاهد انقلابی
به گزارش گروه سیره امامین انقلاب خبرگزاری رسا، یکی از بنیادیترین و محوریترین الگوهای معاصر امام خمینی (ره) در روزگار جوانی، شهید آیتالله سیدحسن مدرس بود که به عنوان برجستهترین روحانی استکبارستیز و استعمارگریز عصر رضاشاه شناخته میشود.
شهید سید حسن مدرس، روحانی طراز اولی که عمر خود را در مبارزه با استبداد و استعمار گذراند و پس از تحمل قریب ده سال تبعید رضاشاهی در خواف و کاشمر، سرانجام در دهم آذرماه 1316 به دستور رضاشاه و به دست نیروهای نظمیه او به شهادت رسید. راه مدرس اما با شهادت او از میان نرفت.
امام خمینی (ره) به کرات از مقابله شهید مدرس با خودکامگی رضاشاهی و نفوذ بیگانگان، برای الگوگیری روحانیون شیعه نام برده است. یکی از اثرگذارترین این بیانات، در مراسم ختم فرزند ارشدشان، حاجسیدمصطفی خمینی، و در جمع روحانیون و طلاب و ایرانیان مقیم عراق ایراد شد. امام در این مراسم که در مسجد شیخ انصاری نجف برگزار شده بود، سخنانی پیرامون قدرت و جایگاه روحانیت راندند و در میانه آن، خاطرات خودشان از شهید مدرس را بر زبان آوردند:
«مرحوم مدرس رحمهالله، خوب من ایشان را هم دیده بودم. این هم یکی از اشخاصی بود که در مقابل ظلم ایستاد؛ در مقابل ظلم آن مرد سیاهکوهی، آن رضاخان قلدر ایستاد و در مجلس بود... ایشان را به عنوان طراز اول علما فرستادند به تهران و ایشان با گاری آمد تهران. از قراری که آدم موثقی نقل میکرد، ایشان یک گاری آنجا خریده بود و اسبش را گاهی خودش میراند، تا آمد به تهران. آنجا هم یک خانه مختصری اجاره کرد و من منزل ایشان مکرر رفتم؛ خدمت ایشان رضواناللهعلیه مکرر رسیدم. ایشان به عنوان طراز اول آمد لکن طراز اول که اصلا از اول موضوعش منتفی شد. بعد ایشان وکیل میشد. هر وقت هم که ایشان وکیل میخواست بشود، وکیل اول در تهران، وکیل اول مدرس بود. ایشان در مقابل ظلم، تنها میایستاد و صحبت میکرد و اشخاص دیگری از قبیل ملکالشعرا و دیگران همه دنبال او بودند اما او بود که میایستاد و برخلاف ظلم، برخلاف تعدیات آن شخص صحبت میکرد.
یک اولتیماتوم در همان وقت دولت روسیه فرستاد برای ایران و سربازش هم، سالداتش [سربازش] هم، به اصطلاح خودشان، تا قزوین آمدند و آنها از ایران (من حالا یادم نیست چه میخواستند، این تو[ی] تاریخ است) یک مطلبی را میخواستند که تقریباً اسارت ایران بود و میگفتند باید از مجلس بگذرد. آن را به مجلس بردند و همه اهل مجلس ماندند که چه باید بکنند؛ ساکت که چه بکنند. در یک مجله خارجی نوشته است که یک روحانی با دست لرزان آمد پشت تریبون ایستاد و گفت: حالا که ما بناست از بین برویم، چرا خودمان از بین ببریم خودمان را؟ رای مخالف داد. بقیه جرات پیدا کردند و رای مخالف [دادند]؛ رد کردند اولتیماتوم را. آنها هم هیچ غلطی نکردند. بنای سیاسیون هم همین معناست که یک چیزی را تشر میزنند ببینند طرف چه جوری است؛ اگر چنانچه طرف ایستاد مقابلشان، اینها عقب میزنند و اگر چنانچه نه، آن بیچاره عقب رفت، اینها هم جلو میآیند... آن هم باز یک روحانی بود که در مقابل یک همچو قدرت بزرگ، یک چنین قدرتِ شورویِ بزرگ ایستاد. به اصطلاحِ آن، با دست لرزان گفت: حالا که ما بناست از بین برویم، چرا خودمان خودمان را از بین ببریم؟ رای مخالف داد، دیگران هم جرات کردند رای مخالف دادند. شما این روحانی را نباید قدرش را بدانید؟ اینها نهضتها... این نهضت آخری هم که منتهی شد به 15 خرداد و اینهمه کشته دادند مردم، این هم.» «۱»
در سیره و اندیشه امام راحل، شهید آیتالله مدرس، این «آقای ملا، متقی و با یک پیراهن کذا و عبای کذا و تنبان کرباسی» تنها کسی بود که به رضاشاه «نه» گفت «۲» و برای همین سبب افراد دیگری هم پشت او درآمدند.
البته از طرف دیگر، امام راحل همه چیز را در گروی رهبری مومنانه و شجاعانه یک روحانی انقلابی نمیدانند؛ بلکه «پشتیبانی مردم از رهبر» طرف دیگر این فرمول است. اگر بیداری و آگاهی مردمی نباشد، رهبر نهضت حتی اگر آیتالله سیدحسن مدرس باشد، به تنهایی راه به جایی نخواهد برد. امام در سخنرانی 16 آبانماه 1357 که در نوفللوتاشو ایراد شده، به موضوع اشتباهات علما و رجال سیاسی در عصر سلطنت پهلوی اشاره میکنند و از پشتیبانی نکردن مردم از شهید مدرس به عنوان یکی از اشتباهات تاریخی معاصر نام میبرند:
«باز در همان زمان یکی از اشتباهات این بود که مردم یا آنهایی که باید مردم را آگاه کنند، پشتیبانی از «مدرس» نکردند. مدرس تنها مرد بزرگی بود که با او [رضاشاه] مقابله کرد و ایستاد و مخالفت کرد. و در مجلس هم بعضیها موافق با مدرس بودند و بعضیها هم سرسخت مخالفت میکردند با مدرس. و در آن وقت، باز یک جناحهایی میتوانستند که پشت سر مدرس را بگیرند و پشتیبانی کنند و اگر پشتیبانی کرده بودند، مدرس مردی بود که با منطق قوی و اطلاعات خوب و شجاعت و همه اینها موصوف بود و ممکن بود که در همان وقت شرّ این خانواده کنده بشود و نشد.» «۳»
ارادت امام به شهید مدرس تنها در سخنرانیها و بیانات خلاصه نمیشد. در شهریورماه سال 63، امام طی پیامی به مرحوم عباس واعظی طبسی، دستور تعمیر و بازسازی مقبره شهید مدرس را صادر کردند. در بخشی از این پیام که شامل تعابیر ستایشآمیزی از شهید مدرس است، آمده: «در عصر شکوفایی انقلاب اسلامی، بزرگداشت مجاهدی عظیمالشان و متعهدی برومند و عالم بزرگواری که در دوران سیاه اختناق رضاخانی میزیست لازم میباشد؛ زیرا در زمانی که قلمها شکسته و زبانها بسته و گلوها فشرده بود، او از اظهار حق و ابطال باطل دریغ نمیکرد. در آن روزگار در حقیقت، حق حیات از ملت مظلوم ایران سلب شده بود و میدان تاخت و تاز قلدری هتاک در سطح کشور باز، و دست مزدوران پلیدش در سراسر ایران تا مرفق به خون عزیزان آزاده وطن و علمای اعلام و طبقات مختلف آغشته بود. این عالمِ ضعیفالجثه، با جسمی نحیف و روحی بزرگ و شاداب از ایمان و صفا و حقیقت و زبانی چون شمشیر حیدر کرار، رویارویشان ایستاد و فریاد کشید و حق را گفت و جنایت را آشکار کرد و مجال را بر رضاخان کذایی تنگ و روزگارشان را سیاه کرد و عاقبت جان طاهر خود را در راه اسلام عزیز و ملت شریف نثار کرد. و به دست دژخیمان ستمشاهی در غربت به شهادت رسید و به اجداد طاهرینش پیوست. در واقع شهید بزرگ ما، مرحوم مدرس که القاب برای او کوتاه و کوچک است، ستاره درخشانی بود بر تارک کشوری که از ظلم و جور رضاشاهی تاریک مینمود و تا کسی آن زمان را درک نکرده باشد، ارزش این شخصیت عالیمقام را نمیتواند درک کند. ملت ما مرهون خدمات و فداکاریهای اوست. و اینک که با سربلندی از بین ما رفته است، بر ماست که ابعاد روحی و بینش سیاسی و اعتقادی او را هرچه بهتر بشناسیم و بشناسانیم؛ و با خدمت ناچیز خود مزار شریف دور افتاده او را تعمیر واحیا نماییم.» «۴»
امام خمینی به اندازهای مقام شهید مدرس را آسمانی میدانستند که در سال 64، مُهر تاییدی بر طرح صورت مدرس بر نخستین اسکناس جمهوری اسلامی زدند و در این پیام، او را «اولین مرد مجاهد در رژیم منحوس پهلوی» نامیدند. زمانی که بانک مرکزی به مناسبت میلاد رسول اکرم(ص) و ولادت امام صادق(ع)، اسکناس جدید یکصد ریالی که برای اولین بار توسط متخصصان ایرانی طراحی، حکاکی و چاپ شده بود را به امام نشان داد، ایشان مختصراً نوشتند: «بسمه تعالی. سزاوار است که [بر] اولین اسکناس که در ایران به طبع میرسد، عکس اولین مرد مجاهد در رژیم منحوس پهلوی چاپ شود. خداوند رحمت فرماید ایشان را. روحالله الموسوی الخمینی» «۵»