۲۳ آذر ۱۴۰۱ - ۱۵:۴۳
کد خبر: ۷۲۵۷۹۲
حجت الاسلام مهری:

بزرگان حوزه در مقابل «فتوا دهندگان بغيرعلمٍ» موضع گيری كنند

بزرگان حوزه در مقابل «فتوا دهندگان بغيرعلمٍ» موضع گيری كنند
استاد حوزه و دانشگاه گفت: قوه قضائیه برای برخی حکم محارب صادر کرده است؛ اما برخی سلبریتی‌های وطن‌فروش و برخی از حوزویان اظهار‌نظر‌های بی‌پایه و اساس دراین باره می کنند.

اشاره: در پی اغتشاش‌های اخیر و شهادت تعدادی از مدافعین امنیت، از نیروی انتظامی و بسیجی‌ها گرفته، تا عموم مردم، قوه قضائیه برای برخی از آشوبگران آمریکایی - صهیونیستی و ناامن کنندگان امنیت مردم، حکم محارب صادر کرده است، حال عده‌ای از سلبریتی‌های وطن‌فروش و پرفالوئر‌های مجازی و همچنین برخی از حوزویان، اظهار‌نظر‌های بی‌پایه و اساسی درباره موضوعات و مفاهیم دینی مطرح کرده اند.

در همین راستا خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، با حجت الاسلام محمد جواد مهری نویسنده کتاب «نظام دفاعی اسلام از نگاه فقه مقارن» گفت‌وگویی انجام داده است که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید:

رسا- این روز‌ها اظهاراتی از ناحیه عده‌ای از سلبریتی‌های وطن‌فروش و پرفالوئر‌های مجازی و برخی از حوزویان در مورد شرعیات بیان می‌شود که با مسائل فقهی کاملاً در تعارض است، نظر شما در این باره چیست؟

بله! زمانه‌ی عجیبی شده شده! هر کسی قلم را برداشته آنچه مطابق با هوا و هوسش است می‌نویسد یا می‌گوید و هیج دستگاهی، نهاد یا فردی هم نیست جلوی این‌ها را بگیرد، من گاهی با خودم فکر می‌کنم که این‌ها چطور می‌خواهند قیامت را برای خودشان حل کنند. متأسفانه چند سالی است باب افتاء به غیر علم باز شده و  حال آنکه در روایات آمده که «قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: مَنْ أَفْتَى بِغَیْرِ عِلْمٍ لَعَنَتْهُ مَلاَئِکَةُ اَلسَّمَاءِ وَ مَلاَئِکَةُ اَلْأَرْضِ. (مستدرک الوسائل،  ج۱۷، ص۲۴۳).

در زمان ما متأسفانه یک چنین چیزی باب شده، فتاوایی این چنینی می‌دهند؛ سگ نجس نیست، نباید قصاص کرد، شوهر‌خواهر محرم است، با ناخن مصنوعی می‌شود نماز خواند، تساوی حقوق زن و مرد و حق زن برای سقط جنین، و این روز‌ها هم برای جلوگیری از محاکمه اغتشاش‌گران به تفسیر و تاویل احکام اسلام می‌پردازند. همگی جزو اظهار نظر‌های در تعارض با شریعت و بدعت در دین است. این اظهار نظرها، نشانه‌ای از فقدان آگاهی و شناخت از ساده‌ترین مفاهیم انسان‌شناسی، دین‌شناسی و شناخت سطحی از مسائل جهان هستی است.

به نظر می‌رسد که ادامه این روند، موجب مخدوش شدن فقه و در نهایت موجب وهنِ دین می‌شود؛ لذا بزرگان حوزه باید در مقابل فتوا دهندگان بغیر علمٍ بایستند؛ چرا که جامعه به سمتی می‌رود که اظهار‌نظر‌های بی‌پایه و اساس درباره موضوعات و مفاهیم دینی به سرعت رواج پیدا کرده، و عاقبت خوبی ندارد.

مطمئنا این‌ها عده قلیل، دسته کوچک و هدایت شده‌ای هستند که با پشتیبانی رسانه‌ای، کار‌های حقارت آمیز کوچکشان را در اذهان بزرگ جلوه می‌کنند. هرچه پیشتر می‌رویم و بیشتر می‌بینیم، متوجه رذالت این دسته می‌شویم و بالاتر از آن در می‌یابیم که اقدام علیه محاربین و معاندین متعارض و متناقض باید با جدیت بیشتری صورت پذیرد. این‌ها که پا روی وجدان خود گذاشته اند و برای جنایتکاران مرثیه سرایی می‌کنند، پا روی مردم هم خواهند گذاشت؛ کما اینکه نشان داده‌اند در عمله آکله غرب بودن کپی سبقت را ربوده و مرز خودباختگی و بی وطنی را کیلومتر‌ها جابجا کرده اند.

این مویه‌های کرکس‌ها نشان از درستی این حرکت در برخورد با محاربین است و ما باید در این برهه به شدت از اقدام قوه قضاییه حمایت کنیم و ذره‌ای در این مهم تردید نکنیم.

م/ بزرگان حوزه در مقابل «فتوا دهندگان بغيرعلمٍ» موضع گيری كنند

رسا- نقش عالمان دین و بزرگان حوزه در این زمینه چیست؟

وظیفه علمای دین، مرزبانی و پاسداری از دین خدا و اعتقادات مردم است، مرزی که یک طرف آن اسلام و طرف دیگر آن شیطان و شیطان صفتان قرار دارند. روایتی از امام حسن عسکری علیه السلام است که از امام صادق علیه السلام نقل می‌کنند: عُلَمَاءُ شِیعَتِنَا مُرَابِطُونَ بِالثَّغْرِ الَّذِی یَلِی إِبْلِیسُ وَ عَفَارِیتُهُ یَمْنَعُونَهُمْ عَنِ الْخُرُوجِ عَلَى ضُعَفَاءِ شِیعَتِنَا وَ عَنْ آن یَتَسَلَّطَ عَلَیْهِمْ إِبْلِیسُ وَ شِیعَتُهُ النَّوَاصِبُ أَلَا فَمَنِ انْتَصَبَ لِذَلِکَ مِنْ شِیعَتِنَا کَانَ أَفْضَلَ مِمَّنْ جَاهَدَ الرُّومَ وَ التُّرْکَ وَ الْخَزَرَ أَلْفَ أَلْفِ مَرَّةٍ لِأَنَّهُ یَدْفَعُ عَنْ أَدْیَانِ مُحِبِّینَا وَ ذَلِکَ یَدْفَعُ عَنْ أَبْدَانِهِمْ. (الاحتجاج،  ج۱، ص۱۷).

علمای شیعه مرزبان هستند، اما جای مرزبانی شان مرز‌های عادی جغرافیایی نیست. در مرزی است که بین مومنین و دار و دسته ابلیس است، علمای شیعه مرزبانی می‌کنند که در روایات دیگری این جا را قلب مومن دانسته اند. آن‌ها مانع می‌شوند که شیاطین و یاران ناصبی شان به ضعفای شیعه حمله کنند. ضعفای شیعه کسانی هستند که ایمانشان قوی نیست و تحت تاثیر شیطان قرار می‌گیرند. اگر کسی شغل مرزبانی را انتخاب کند و متصدی این کار شود، یک میلیون مرتبه بالاتر از کسی است که در معرکه جهاد، مسلمانان را از دست کفار نجات می‌دهد. بعد روایت دلیل آن را هم ذکر می‌کند و می‌گوید کسانی که با کفار می‌جنگند، نتیجه کارشان این است که زمین‌ها و اموال و جان مسلمین را از دست کفار حفظ می‌کنند. اما این‌ها دین مسلمانان را حفظ کرده اند. دین چقدر بیشتر از مادیات می‌ارزد؟ طبق این روایت یک میلیون مرتبه. 

هزار و چهارصد سال است علمای شیعه وظیفه سنگین مرزبانی از دین خدا را عهده دار هستند. چند نمونه عینی جهت اطلاع نسل جوان عرض کنم: در یک مقطعی اهل سنت تبلیغ می‌کردند که شیعه عالم ندارد، همیشه علمای خودشان را به رخ شیعیان می‌کشیدند، سید محسن امین به میدان آمد و این شبهه را پاسخ داد و ۲۳ جلد کتاب به نام اعیان الشیعه، ۱۲ جلد مستدرک ۱۲۰۰۰ هزار عالم شیعه را معرفی نمود که دایره المعارف رجال شیعه به حساب می‌آید. باز شبهه ایجاد می‌کردند شیعه کتاب ندارد و مرحوم آقابزرگ تهرانی به این شبهه پاسخ داد و چهل جلد کتاب الذریعه الی تصانیف الشیعه را نوشت و کتاب‌های علمای شیعه را در آن بیان کرد کتاب «طبقات اعلام الشیعه» را نوشت.

یا می‌بینیم همین اهل سنت می‌گفتند ما واقعه غدیر را قبول داریم و منظور از «ولی» در «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ، فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ» به معنی  دوست است به معنای مدیر، سیاسی و اعتقادی جامعه نیست، اینجا علامه امینی به میدان آمد و بیست جلد کتاب الغدیر را نوشت که ۱۰ هزار جلد کتاب را مطالعه کرد، ۵ میلیون صفحه مطالعه کرد، به کشور‌های اسلامی سفر کردند، از جمله چهار ماه در هند بودند و ۴۰۰۰ هزار صفحه نسخه برداری کردند و در شبانه روز حدود ۱۸ ساعت کار می‌کردند. وقتی ۵ جلد کتاب الغدیر در عراق چاپ شد، علمای اهل سنت نزد حاکم وقت رفته و اعتراض کردند، نزد مولی سعید که نخست وزیر سنی آنجا بود حاضر شدند و گفتند نمی‌شود که یک آخوند شیعی تمام اعتقادات ما را زیر سوال ببرد، ایشان به کتب نگاه اجمالی کرد و از چند عالم برگزیده اهل سنت خواست این ۵ جلد را بررسی و به صورت اجمالی گزارش از محتوای کتاب بیان کنند که آیا اسناد و استدلال هایش درست است؟

پس از چند روز علمای اهل سنت آمدند و گفتند: تمام محتوی آن از منابع و روایات ماست، یک روایت نیست که شیعه آورده باشد و در منابع ما وجود نداشته باشد و اگر ما بخواهیم این ۵ جلد کتاب را دور بریزیم یا بسوزانیم، باید کل کتابخانه‌های خود را آتش بزنیم و اگر بخواهیم او را به ایران تبعید کنیم با این کار مورد حمایت ایرانیان قرار می‌گیرد و تبلیغات بیشتری علیه ما وجود خواهد داشت، بهتر است او را رها کنید. همچنین یکی از اشکالاتی که اهل سنت به شیعه می‌گرفتند این بود که شیعه به ولایت و اهل بیت چسبیده و قرآن را رها کرده است، در این زمینه علامه طباطبایی به میدان آمد و ۲۰ جلد کتاب المیزان را نوشت و زمانی که پنج جلد اول المیزان به دانشگاه الازهر مصر فرستاده شد، علمای الازهر تقریظی بر این پنج جلد نوشتند که در تاریخ بی سابقه است که چنین تفسیری از قلم یک روحانی شیعی تراوش کرده است.

یا در عرصه شبهات اعتقادی، وقتی اعتقادات مارکسیستی – کمونیستی در زمان شاه در ایران پر شده بود و جوانان ایرانی به این کتاب‌ها افتخار می‌کردند و می‌خواستند مکتب شیعه را مضمحل بکنند، کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم با شرح و توضیح شهید مطهری منتشر گردید، و این کتاب منطقی و استدلالی موجب شد که چهار اصل دیالکتیک ابطال شود و موجب شد کاخ یخی کمونیسم یک مرتبه در مقابل انقلاب اسلامی فرو بریزد و کمونیستی که هشتاد سال سابقه حکومت داشت و به فرمایش امام خمینی (ره) کمونیسم به زباله دان تاریخ پیوست؛ و نتیجه این شد که احسان طبری یکی از مغز‌های متفکر مارکسیست با مطالعه کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم متنبه شود و بعداً چهار جلد کتاب در رد مارکسیست نوشت؛ بنابراین می‌بینیم که کار مرزبانی علماء شیعه در طول تاریخ وجود داشته است؛ لذا امروز بر بزرگان دین و حوزه‌های علمیه است که از دین خدا مرزبانی کنند و جلوی این فتاوای بغیر علمٍ بایستند، نکند روزی برسد که امامان ما و علامه امینی ها، طباطبایی‌ها و مطهری‌ها را بیاورند و بگویند شما در مقابل این‌ها چه کردید؟

م/ بزرگان حوزه در مقابل «فتوا دهندگان بغيرعلمٍ» موضع گيری كنند

رسا- نظر شما درباره برخی از حوزویانی همچون سروش محلاتی، فاضل میبدی، مجمع محققین و برخی از افراد دیگر که این روز‌ها اظهار نظر کرده و در زمینه‌های مختلف فتوا می‌دهند و متأسفانه این اظهارات در شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های مجازی هم بازتاب‌های زیادی داشته است چیست؟

خیلی از این افراد به خاطر فهم و برداشت سطحی که از مسائل دینی دارند و ناشی از پیروی از «دین عامیانه» این چنین سخن می‌گویند و با چنین سخنانی نشان می‌دهند شناخت‌شان از دین چقدر سطحی است. این‌ها باید بدانند بازتاب این گونه اظهار نظر‌ها بیشترین حقّ الناس را در بردارد، چرا که با یک فتوا درباره جان و مال و عِرض و نوامیسِ انسان‌ها تصمیم‌گیری می‌شود، فتوا خیلی مشکل است، بسیاری از فق‌ها به انحاءِ مختلف، علیرغم جایگاه برجسته فقهی از صدور فتوا پرهیز می‌کردند؛ سید بن طاووس در تنها تألیف فقهی خویش (غیاث سلطان الوری لسکان الثری) فقط به ذکر احادیث مربوط به نماز بسنده می‌کند و به خودش اجازه وارد شدن در عرصه افتاء را نمی‌داد (بحارالانوار، ج ۱۰۴، ص ۴۶) ایشان با تمسک به آیه: «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَینَا بَعْضَ الْأَقَاوِیلِ - لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْیمِینِ - ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِینَ. (الحاقه / ۴۴-۴۶) می‌فرمود: اگر خدا این چنین رسولش را تهدید می‌کند، پس حال من در محضر خداوند در روز جزا، هنگامی که فتوای اشتباه صادر کنم، چگونه خواهد بود؟

لذا از آن کراهت نمودم و ترسیدم که مبادا در کار فتوا، حکمی برخلاف واقع، به او جلّ جلاله نسبت دهم و ... (کشف المحجه لثمره المهجه). شاگردِ سید بن طاوس، علامه حلی اهل إفتاست، لکن رؤیایِ معروفِ فرزندش فخر المحققین حاکی از خطرِ هولناکِ فتوا دادن است. او می‌گوید پدرم را در خواب دیدم و از احوالش سؤال کردم. پدرم گفت: فرزندم اگر کتاب الفین و زیارت امام حسین (ع) نبود، فتاوا مرا می‌سوزاند. صاحب روضات الجنات در دو جا این قضیه را نقل می‌کند و می‌گوید: من از مواضع معتبره این خواب را نقل می‌کنم. (روضات الجنات، ج ۶، ص ۳۳۴). محقق حلی گاه به عنوانِ افقه فق‌های شیعه معرفی می‌شود.

برخی از اساتید معاصر می‌گویند اگر مواردی که محقق حلی متوقف شده و فتوا نداده است را جمع‌آوری بکنیم، یک کتاب چهارصد، پانصد صفحه‌ای می‌شود. یعنی علیرغمِ افقه بودن جرئتِ فتوا دادن را نداشته است. بعد از فوت مرحوم شیخ انصاری فضلای درجه اول جلسه‌ای جهت تعیین مرجع تشکیل دادند. مرحوم آقا حسن نجم آبادی از میرزای شیرازی خواهش می‌کند که این مسئولیت را بپذیرد، اما میرزا در پاسخ می‌فرماید: «مرا معاف بدارید، چون ... فتوی در مسائل ندارم». (شیخ مرتضی حائری، سرّ دلبران، ص ۱۱۴). ملاحظه می‌کنید که برخی از فق‌های بزرگ از فتوا دادن خودداری کرده‌اند. اما الان بعضی از افرادی که بهره‌ای از علم و فقه نبرده اند این چنین فتوا می‌دهند؛ امروزه یک سری عمامه بسر داریم، البته تعدادشان اندک است، ولی، چون رسانه دارند، سر و صدایشان زیاد است، که این‌ها به تعبیر روایات؛ راهزنان و دزدان زمان هستند و خداوند مردم را پرهیز می‌دهد که نزدیک این‌ها هم نشوید.

در روایتی امام صادق علیه السّلام فرمود: عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ اَلْقَاسِمِ عَنِ اَلْمِنْقَرِیِّ عَنْ حَفْصِ بْنِ غِیَاثٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: إِذَا رَأَیْتُمُ اَلْعَالِمَ مُحِبّاً لِدُنْیَاهُ فَاتَّهِمُوهُ عَلَى دِینِکُمْ فَإِنَّ کُلَّ مُحِبٍّ لِشَیْءٍ یَحُوطُ مَا أَحَبَّ وَ قَالَ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِ أَوْحَى اَللَّهُ إِلَى دَاوُدَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ لاَ تَجْعَلْ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ عَالِماً مَفْتُوناً بِالدُّنْیَا فَیَصُدَّکَ عَنْ طَرِیقِ مَحَبَّتِی فَإِنَّ أُولَئِکَ قُطَّاعُ طَرِیقِ عِبَادِیَ اَلْمُرِیدِینَ إِنَّ أَدْنَى مَا أَنَا صَانِعٌ بِهِمْ أَنْ أَنْزِعَ حَلاَوَةَ مُنَاجَاتِی عَنْ قُلُوبِهِمْ. (الکافی،  ج۱، ص۴۶). یا در روایت دیگری شیخ صدوق از امام صادق علیه السلام نقل می‌کند: لاَ یَتَکَلَّمُ اَلرَّجُلُ بِکَلِمَةِ حَقٍّ یُؤْخَذُ بِهَا إِلاَّ کَانَ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ أَخَذَ بِهَا وَ لاَ یَتَکَلَّمُ بِکَلِمَةِ ضَلاَلٍ یُؤْخَذُ بِهَا إِلاَّ کَانَ عَلَیْهِ مِثْلُ وِزْرِ مَنْ أَخَذَ بِهَا. (ثواب الأعمال و عقاب الأعمال،  ج۱، ۱، ص۱۳۲). اگر کسی یک سخنی بگوید که باعث هدایت دیگران شود، تا روز قیامت هر کس از این سخن استفاده کند، مثل اجر آن عمل کننده را برای او هم می‌نویسند. اما این را هم باید بدانیم که اکر یک کلمه گمراه کننده‌ای هم گفته شود، هر وزر و وبالی که آن‌ها داشته باشند، او هم خواهد داشت. اینجاست که عالم در سخن گفتنش باید محتاط باشد. اینطور نباشد که هر چه به ذهنمان آمد را بگوییم.

اگر کتابی و سخنرانی باعث گمراهی یک نفر بشود، هر گناهی که برای او می‌نویسند، برای نویسنده کتاب هم می‌نویسند. در قضایای اخیر بیش از ۶۰ نفر از نیرو‌های حافظ امنیت به شهادت رسیده‌اند که هرکدام از آنان، قاتل، یا قاتلانی داشته‌اند. تازه، نحوه شهادت برخی از مدافعان امنیت به‌گونه‌ای بوده است که از سوی گروهی از مهاجمان شهید شده‌اند، مثل شهید آرمان علی‌وردی و شهید عجمیان که آن‌گونه سبعانه به شهادت رسیده‌اند یعنی در این موارد برای شهادت یک‌نفر، چندین نفر مستوجب مجازات اعدام خواهند بود، چراکه عمل مجموع آن‌ها باعث شهادت مدافعان امنیت شده است.

علاوه بر این؛ اگر بخواهیم خسارات تعطیلی و کسادی کسب‌وکار‌ها به دلیل هرج‌ومرج آشوب‌ها را هم به این فهرست اضافه کنیم، جرائم اغتشاشگران و سالبان امنیت از جامعه و همه تهییج‌کنندگان به این اتفاقات سنگین‌تر هم خواهد شد. قانون قوه قضائیه را مکلف کرده است که همه مباشران این قتل‌ها را به قصاص محکوم کند. حالا عده‌ای از سلبریتی‌های وطن‌فروش و پرفالوئر‌های مجازی  سرو صدا راه انداختند، استوری گذاشتند و هشتگ پراکنی می‌کنند برای خونخواهی از یک محارب، در برابر اجرای قانون و مطالبه عمومی  ملت ایران؛ و حال آن که جرم همین تروریست‌های رسانه‌ای و مجازی، اگر سنگین‌تر از قمه‌کش‌های کف خیابان نباشد، سبک‌تر از آن‌ها نیست و قوه قضائیه باید سراغ خود این‌ها هم برود، و نشان بدهد که مشهور بودن و فالوئر داشتن این عده، مصونیت اعطا نمی‌کند و به آن‌ها این مجوز را نمی‌دهد که خودشان در سایه عافیت بنشینند و در رسانه‌هایشان آموزش ساخت کوکتل‌مولوتف بدهند، و حالا مدافع قمه‌کشی شکاری شده‌اند؛ و با جان و مال مردم بازی کنند.  

م/ بزرگان حوزه در مقابل «فتوا دهندگان بغيرعلمٍ» موضع گيری كنند

رسا- این روز‌ها درباره احکام صادره درباره داعشی‌های وطنی و مزدوران اسرائلی - آمریکایی اظهار نظر‌هایی می‌شود. حضرت عالی با توجه به این که در این زمینه کتابی با عنوان «نظام دفاعی اسلام از دیدگاه فقه مقارن» با موضوع بررسی گزاره‌های فقهی ناظر بر تولید و تهدید امنیت ملی تالیف کردید، درباره این احکام صادره چیست؟

بله، مجموعه‌ای با عنوان «نظام دفاعی اسلام از دیدگاه فقه مقارن»، در چهار مجلد منتشر شد، که جلد سوم آن در ۴۱۴ صفحه به بازشناسی گزاره‌های فقهی ناظر بر تهدید امنیت نظام اسلامی می‌پردازد. بخش اول: درباره بغی در نظام دفاعی اسلام است. بخش دوم: درباره محاربه در نظام دفاعی اسلام است. بخش سوم: درباره ترور در نظام دفاعی اسلام است. بخش چهارم: درباره جاسوسی در نظام دفاعی اسلام است. البته من در کتاب فقه جهاد جلد دوم بصورت تفصیل این بحث را از نگاه فقیهان مذهب اسلامی (هم امامیه و هم اهل سنت) بررسی کردم.

در این جا براى روشن شدن بحث، چند مطلب را مورد بحث قرار مى‏ دهم: مطلب اول اینکه موضوع «محاربه» در بیشتر کتاب‌های فقهی امامیه و عامه با توجه به آیه «ِنَّما جَزاءُ الَّذِینَ یُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً أَنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیا وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظِیمٌ». (مائده، آیه ۳۳). به عنوان یکی از مهمترین جرائم علیه امنیت ملت و جامعه با واکنش شدیدی در شریعت اسلام همراه است. به طور کلی از دیدگاه فقیهان امامیه و عامه، محاربه به معنای سلب امنیت عمومی از طریق تشهیر سلاح و راهزنی (قطاع الطریق) همراه با اخذ مال می‌باشد که این مسأله در تعاریف و ارکانی که برای تحقق محاربه در نظر گرفته‌اند به وضوح دلالت دارد.

مطلب دوم: واژه «محاربه» و مشتقات آن، شش بار در قرآن کریم استعمال شده است. البته غیر از آیه ۲۷۹ سوره بقره، که «حرب» به معنای مخالفت با خداوند (کافر شدن) به کار رفته است، سایرآیات شریفه، واژه «حرب» به معنای جنگ و مقابله به کار رفته است، که در ادامه به آن‌ها اشاره می‌شود: فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِنْ تُبْتُمْ فَلَکُمْ رُؤُسُ أَمْوالِکُمْ لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ. (سوره بقره، آیه ۲۷۹). فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِی الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ. (سوره انفال، آیه ۵۷). وَ قالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ یُنْفِقُ کَیْفَ یَشاءُ وَ لَیَزِیدَنَّ کَثِیراً مِنْهُمْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ طُغْیاناً وَ کُفْراً وَ أَلْقَیْنا بَیْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ کُلَّما أَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ. (سوره مائده، آیه ۶۴). فَإِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ حَتَّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها ذلِکَ وَ لَوْ یَشاءُ اللَّهُ لَانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَ لکِنْ لِیَبْلُوَا بَعْضَکُمْ بِبَعْضٍ وَ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمالَهُمْ. (سوره محمد، آیه ۴).  وَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ کُفْراً وَ تَفْرِیقاً بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَیَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنا إِلَّا الْحُسْنى وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ. (سوره توبه، آیه ۱۰۷). إِنَّما جَزاءُ الَّذِینَ یُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً أَنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیا وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظِیمٌ. (سوره مائده، آیه ۳۳).

مطلب سوم: فقیهان مذاهب اسلامی در مورد تعریف «محاربه» متفق القول نیستند، بلکه عبارات و تعاریف گوناگونی دارند که می‌توان آن‌ها را به چهار دسته تقسیم نمود: دسته نخست محاربه را به «قطع الطریق» معنی کرده‌اند. مثل شیخ طوسی در الخلاف (ج ۵، ص ۴۵۷) محارب را منحصر به «قطاع الطریق» می‌داند که منظور از آن، راهزنی است. بسیاری از علمای اهل سنت نیز محاربه را به همین صورت تعریف نموده‌اند و آن را منحصر به قطع الطریق می‌دانند؛ به عنوان مثال یکی از آنان می‌گوید: محارب کسی است که احکام قطع‌الطریق بر او جاری می‌شود و آن کسی است که در صحرا یا بیابان سلاح حمل کند. اما اگر حمل سلاح در شهر باشد، قاطع نیست. یا «حرابه» عبارت از قطع طریق یا سرقت کبری است.

ابن حزم اندلسی و عبد الله ابن محمود ابن مورود نیز همین نظریه را دارند. (التشریع الجنایی الاسلامی عبدالقادر عوده، ج ۲، ص ۲۶۸). دسته دوم «محاربه» را به معنی کشیدن اسلحه برای ترساندن مردم می‌دانند، مثل محقق حلی (در شرایع الاسلام، ج ۴، ص ۹۸۶)، و شهید اول (در اللمعه الدمشقیه ج ۱، ص ۲۶۳) و محقق خویی (در مبانی تکملة المنهاج، ج ۱، ص ۳۱۸، م ۲۶۰)، از جمله فقیهانی هستند که این نظریه را مطرح کرده‌اند. دسته سوم کسانی هستند که علاوه بر کشیدن سلاح و ترسانیدن مردم، «قصد افساد در زمین» را نیز بیان نموده‌اند که امام خمینی (در تحریر الوسیله، ج ۱ و ۲، ص ۸۹۰، م ۱) قائل به این تعریف بوده و می‌گوید: المحارب: هو کلّ من جرّد سلاحه أو جهزّه لاخافة الناس و إرادة الافساد فی الارض؛ فی برّ کان أو فی بحر، فی مصر أو غیره، لیلاً أو نهاراً؛ کسی است که سلاح خود را برکشد و از غلاف بیرون آورد یا آماده کند برای ترساندن مردم، و قصد افساد فی الارض نماید، در خشکی باشد یا دریا، در شهر باشد یا در خارج از آن، شب باشد یا روز. صاحب جواهر نیز (در جواهر الکلام، ج ۴۱، ص ۵۶۴)، در تعریف خود، کشیدن سلاح و حمل آن برای ترساندن مردم را به نحوی محاربه می‌داند که فساد فی الارض به سبب آن محقق گردد؛ و دسته چهارم کسانی هستند که «محاربه» را کشیدن اسلحه برای ترسانیدن مردم و مبارزه با حکومت اسلامی می‌دانند.

چنانکه در فقه‌السنه در تعریف حرابه آمده است: «حرابه» که قطع طریق هم نامیده می‌شود، عبارت است از خروج طایفه‌ای با اسلحه در کشور اسلامی که هرج و مرج پدید آورند و خونریزی کنند و اموال مردم را بربایند و هتک عِرض و حیثیت مردم را فراهم آورند و موجب رکود و هلاکت منابع درآمد و نسل شوند. همانطور که در محاربه گروه‌های مختلف که عهده دار و مسئول انجام کاری هستند داخل می‌شوند، مانند گروه کشتار و تروریست‌ها و ... به این جهت این گروه‌ها محارب نامیده شده‌اند، چون بر نظام صالح خروج کرده‌اند، در نتیجه با جامعه مسلمین در ستیز و محاربه می‌باشند و از جانب دیگر با تعالیم عالیه اسلامی که برای تثبیت امنیت عمومی و حفظ حقوق و سلامت بشریت است، در جنگ و ستیزند. (حقــوق کیفــری در اســلام محمــدی گیلانــی، ص ۲۳۹).

خلاصه؛ با تامل در نظرات فقهی و بررسی آراء متقدمین و متاخرین، می‌توان محاربه را این گونه تعریف کرد: «محاربه» در اصطلاح فقه به کسی اطلاق می‌شود که با حمل و کشیدن اسلحه به منظور ایجاد فساد در زمین و ترساندن مردم در امنیّت و آسایش همگانی و نظم عمومی اختلال ایجاد کند، خواه این عمل مقرون به غارت و سرقت اموال باشد یا نباشد و خواه محارب با اسلحه سرد (چاقو، شمشیر، قمه، تبر و...) مبادرت به این عمل کرده باشد، یا با سلاح گرم (همچون: کلت، تفنگ، مسلسل، نارنجک و...) و خواه این عمل در شهر انجام گیرد و یا در بیابان و جادّه‌های بیرون شهر، و خواه در دریا باشد یا در هوا و داخل هواپیما و ...  بنابر این عنوان «محاربه»، بسیاری از مصادیق جرم‌های تروریستی مانند هواپیما ربایی، گروگان گیری، غارتگری، آدم ربایی یا بمب گذاری و کشتار انسان‌های بی گناه را در بر می‌گیرد. در عین حال، صرفا اقداماتی را شامل می‌شود که به قصد ایجاد فساد و به انگیزه‌های نامشروع باشد؛ چنان که در آیه شریفه، «محاربه» را در کنار «افساد فی الأرض» ذکر نموده است و در کلام فقیهان نیز بدان تصریح شده است.

من چند نمونه از بیانات فقیهان مذهب را در این زمینه عرض کنم:

۱- شیخ مفید در «المقنعه»، ص ۸۰۴، کتاب الحدود و الآداب مصداق آیه محاربه (آیه ۳۳ سوره مائده) را اراذل و اوباش معرفی می‌کند که مسلحانه به تاراج اموال مردم می‌پردازند: گروهی که اموال مردم را علنی تاراج می‌کنند، اگر در سرزمین اسلامی از اسلحه استفاده کنند و اموال مردم را بربایند، امام مخیّر است که در مورد آنان تصمیم بگیرد. اگر خواست آنان را با شمشیر می‌کشد، و اگر خواست زنده آنان را دار می‌زند تا وقتی که بالای دار بمیرند؛ و اگر خواست دست و پای آنان را برخلاف هم قطع می‌کند و اگر خواست آنان را از شهر تبعید می‌نماید و کسی را بر آنان می‌گمارد که در هیچ شهری اسکان پیدا نکنند، بلکه به صورت آواره و در بدر زندگی کنند تا زمانی که از اعمال و رفتار خود توبه نمایند و خود را اصلاح کنند؛ و اگر این گروه مسلحانه مرتکب قتل شدند در هر حال کشته می‌شوند یا با شمشیر و یا به صورت آویختن بر دار و آنان را در روی زمین زنده نخواهند گذاشت. (قیود ذکر شده در این تعریف عبارت اند از: اهل دغاره بودن (یورشگری)، کشیدن سلاح، اقدام در دارالاسلام و اخذ اموال. دغاره از دغر است و به معنای حمله کردن و ربودن مال دیگران و لخت کردن آنان است و در بعضی نسخه‌ها زعاره است که به معنای بد خلق و بد جنس است).

۲- شیخ طوسی در «النهایه»، النهایه، ج ۲، ص ۷۴۱، کتاب حدود در باب «حد المحارب و النباش و المختلس و الخنّاق و المبنّج و المحتال» محارب را این گونه تعریف می‌کند: المحارب هو الذی یجرد السلاح و یکون من أهل الریبه فی مصر کان او غیر مصر، فی بلاد الشرک او فی بلاد الاسلام، لیلا ً کان او نهاراً ... (محارب کسی است که سلاح می‌کشد و اهل فساد یا اتهام است، خواه در شهر باشد یا در غیر شهر، خواه در بلاد شرک باشد یا در دارالاسلام، چه در شب و چه در روز باشد ...). همانگونه که ملاحظه می‌شود، این هنجارشکنی و سلاح برکشیدن، اختصاص به بلاد اسلامی ندارد. در کلام شیخ طوسی به صراحت آمده است: فی بلاد شرک کان او فی بلاد الاسلام. پس ایجاد جو ترس و رعب و سلاح برکشیدن و سلب آسایش و امنیت، حتی در سرزمین‌های شرک، نیز درتعریف «محارب» می‌گنجد.

وی همچنین در (المبسوط ج ۸، ص ۴۷) گفته است: قال جمیع الفقهاء المراد بما قطاع الطریق و هومن شهر السلاح و اخاف السبیل لقطع الطریق و الذی رواه اصحابنا أن المراد بها کل من شهرالسلاح و اخاف الناس فی برّ کانوا و بحر و فی البنیان او فی الصحراء و رووا ان اللص ایضا محارب و فی بعض روایاتنا ان المراد بها قطاع الطریق کما قال الفقهاء. (مطابق روایات ما، مراد آیه، هر کسی است که سلاح کشیده و مردم را می‌ترساند؛ چه در دریا و چه در خشکی؛ چه در شهر و چه در بیابان، و روایت شده که دزد هم، محارب است. در بعضی از روایات ما هم وارد شده که مراد از آیه، قطاع الطریق (راهزنان مسلّح) هستند، چنان که فق‌های عامه نیز این گونه گفته اند). شیخ در این تعریف قول فقیهان را ذکر کرده که محاربه را سلاح کشیدن برای قطع طریق و راهزنی و ناامنی راه‌ها دانسته اند و ظاهرا ً آن را نپذیرفته است، بلکه مطابق روایات، صرف تشهیر سلاح و اخافه مردم را موجب تحقق محاربه دانسته و سرقت را نیز مطابق روایات از مصادیق محاربه تلقی کرده و معتقد است که فقط پاره‌ای از روایات، چنانچه فقهاء گفته اند. او همچنین در (الاقتصاد الهادی الی طریق الرشاد، ص ۳۱۵) می‌گوید: محارب کسی است که به قصد ترساندن مردم سلاح بکشد.

م/ بزرگان حوزه در مقابل «فتوا دهندگان بغيرعلمٍ» موضع گيری كنند

۳- ابن ادریس حلی در «السرائر»، ج ۳، ص ۵۰۶، کتاب حدود، بابی تحت عنوان «باب حد المحاربین و هم قطاع الطریق و النباش و المختلس و الخناق و المبنّج و المحتال» ذکر می‌کند و پس از ذکر آیه ۳۳ سوره مائده می‌گوید: اختلافی بین فقهاء نیست که مراد از آیه، قطاع الطریق است و در نزد ما هر کس اسلحه را برهنه کند به قصد ترساندن مردم در خشکی یا دریا، در شهر و یا صحرا و بیابان و در هر حالی، او محارب است.  با این که در جمله فوق می‌گوید: مراد از آیه در نزد فقیهان، راهزنان می‌باشد، ولی می‌گوید هرکس اسلحه برهنه کند به قصد ترساندن مردم، او محارب است.

۴- علامه حلی در تبصره المتعلمین، ص ۴۲۱ در تعریف محارب نوشته است: به طور کلی هر انسانی که سرکش و یاغی شده و سلاح به دست گرفته و مردم را بترساند و امنیت اجتماعی را به هم بزند، چه در خشکی باشد و چه در دریا، در شب باشد یا در روز، او را محارب و مفسد فی الارض می‌گویند. علامه حلی در کتاب دیگرش یعنی إرشاد الأذهان إلى أحکام الإیمان، ج ۲، ص ۱۸۶ می‌گوید: محارب به هر کسی گفته می‌شود که جهت ترساندن مردم، در خشکی یا دریا، شب یا روز، شهر یا غیر شهر، اسلحه بکشد و فرق نمی‌کند که مذکر باشد یا مونث.

۵- محقق حلی در «شرایع الاسلام» ج ۴، ص ۱۸۸، باب ششم از کتاب حدود می‌گوید: هر کس اسلحه اش را به قصد ترساندن مردم برهنه سازد محارب است. خواه این عمل او در خشکی باشد یا در دریا، در شب باشد یا در روز، در شهر باشد یا در غیرشهر و آیا شرط است که از اهل ریبه باشد؟ جای تردید است لیکن قول صحیح‌تر این است که در صورتی که عمل به قصد اخافه صورت گرفته است دیگر جائی برای این شرط وجود ندارد. محقق حلی تجرید سلاح برای اخافة مردم را «محاربه» دانسته و در مورد اینکه آیا لازم است محارب، اهل ریبه باشد، تردید کرده و قول اصح را عدم اشراط دانسته، بلکه فرموده با قصد اخافه و علم برآن «محاربه» محقق است. ایشان توانایی بر اخافه را نیز دخیل نشمرده و درباره کسی که سلاح بکشد، اما به علت ضعف قدرت، اخافه نداشته باشد، تردید کرده است و اشبه اقوال را ثبوت عنوان محاربه در این خصوص دانسته است.

۶- شهید اول در «اللمعة الدمشقیة» ج ۹، ص ۲۹۰، کتاب حدود فصل ششم می‌گوید: محاربه عبارت است از برهنه کردن سلاح در خشکی یا در دریا، روز یا شب برای ترسانیدن مردم، در شهر یا در غیر آن، خواه این کار از سوی مرد باشد یا زن، و خواه از سوی انسانی نیرومند باشد یا انسان ضعیف؛ و در ادامه شهید ثانی افزوده اند: لازم نیست مرتکب اهل (ریبه) باشد و اعم از آنکه قصد ترساندن مردم را داشته باشد و یا نداشته باشد، بنابر قول صحیح تر. در این تعریف، شهید اول تجرید سلاح و قصد اخافه را از ارکان محاربه دانسته و شهید ثانی اخافه را از آن حذف کرده اند و ظاهراً صرف تجرید سلاح را با قصد اخافه یا بدون آن محاربه دانسته اند، اعم از آنکه با این عمل، مرتکب اهل فساد و ریبه باشد یا نباشد. بنابر نقل فق‌ها ظاهراً ابن جنید حکم را مختص به رجال دانسته و اناث را از آن خارج کرده است و تصریح فق‌ها به اعم بودن مفهوم محاربه در پاسخ به ابن جنید است.

۷- شهید ثانی در کتاب «مسالک الافهام إلى تنقیح شرائع الإسلام» که شرح شرایع محقق است، در ج ۱۵، ص ۵، مشابه محقق حلی برای محارب تعریفی ارائه داده است: این که در محارب شرط است که اسلحه را برهنه و آشکار سازد، منظور این است که آماده سازی سلاح شامل هر وسیله تهدیدکننده مثل چوب و سنگ می‌شود، هرچند اطلاق سلاح بر چوب و سنگ مجاز می‌باشد. شرط دیگر در تحقق محاربه قصد ترساندن مردم است. پس اگر مردم بدون قصد اخافه از ناحیه مرتکب دچار وحشت شوند، این جا مرتکب، محارب نیست و فرقی بین ترسیدن یک نفر و جماعتی در این جا نیست و فرقی نیست که مردم فقط بترسند یا اموال آنان نیز گرفته شود، بلکه همین که مرتکب به قصد ترساندن مردم از خانه خارج شد، محارب خواهد بود.

۸- صاحب جواهر در جواهر الکلام، ج ۴۱، ص ۵۶۴، در تعریف محاربه گفته اند: محارب کسی است که اسلحه را مهیا سازد یا آن را حمل نماید برای ترساندن مردم و لو یک نفر اسلحه بردارد و یک نفر هم بترسد، لیکن طوری باشد که از عمل وی افساد فی الارض فهمیده شود. یعنی عمل وی مصداق افساد فی الارض باشد. وی همچنین (در جواهر، ج ۴۱، ص ۵۷۰) می‌گوید: کیفر محارب در جایی فعلیت می‌یابد که هر دو عنوان، یعنی «مفسد فی الارض، متّصف به وصف محاربه» بر مورد صادق باشد و به هرکدام به تنهایی، موضوع حکم واقع نمی‌شوند، همانند راهزنان مسلّح که امنیت و آسایش عمومی جامعه را سلب می‌کنند، برخلاف آنان که به طور مستقیم در راهزنی دخالت ندارند. نکته‌ای که صاحب جواهر در این تعریف اضافه دارند این است که نیازی نیست در رابطه با حمل سلاح عده‌ای و جماعتی دچار وحشت شوند، همین که یک نفر بترسد، برای تحقق محاربه کافیست.

۹= آیت الله العظمی خویی در کتاب «مبانی تکمله المنهاج» ج ۱، ص ۳۱۸ می‌فرمایند: پانزدهم از حدود، حد محارب است. کسی که به قصد ترساندن مردم سلاح بر کشد تبعید می‌شود و کسی که سلاح بکشد و مجروح کند اول قصاص می‌شود بعد تبعید می‌شود و کسی که اسلحه بکشد و مال مردم را بگیرد دست و پایش قطع می‌گردد و کسی که اسلحه برگیرد و مال مردم را بگیرد و آنان را بزند و مجروح نماید، ولی مرتکب قتل نشود. امام در مورد او تصمیم می‌گیرد، یا او را می‌کشد و دار می‌زند و یا دست و پایش را قطع می‌کند و کسی که محاربه نموده و مرتکب قتل شود و مالی را نرباید. امام او را می‌کشد و اگر محاربه نموده و مرتکب قتل شده و اموال را هم ربوده، امام دست راست او را قطع می‌نماید و سپس او را تحویل اولیاء دم داده تا هم خسارات مالی را از او بگیرند و هم او را بکشند.

۱۰- امام خمینی در تحریر الوسیله، ج ۲، ص ۴۹۲، در بحث محارب نوشته است: محارب به کسی گویند که اسلحه خود را به منظور تهدید و ترساندن مردم از غلاف در آورد و یا آن را مجهز سازد و قصد افساد در زمین را داشته باشد، چه در خشکی و چه در دریا، چه در شهر و چه در روستا، چه در شب و چه در روز، و با تحقق این شرائط حکم محارب جاری می‌شود و در تحققش این قید معتبر نیست که اهل ریبه نیز باشد یعنی: سابقه شرارت داشته باشد.

اگر بخواهیم جمع بندی از تعاریف ذکر شده داشته باشیم، مطابق نظر مشهور فقیهان امامیه؛ محارب دو شرط دارد: یکی؛ درآوردن اسلحه از غلاف و دوم؛ ترسانیدن مردم؛ و از تعریف صاحب جواهر و امام خمینی شرط سومی نیز فهمیده می‌شود که عبارت است از قصد افساد در زمین.

م/ بزرگان حوزه در مقابل «فتوا دهندگان بغيرعلمٍ» موضع گيری كنند

رسا- با توجه به این که جنابعالی در فقه مقارن هم کار کرده اید، آیا این موضوع در فقه اهل سنت هم بررسی شده است؟

بلی مفصل در فقه اهل سنت هم بحث شده، در مذهب حنفی در مورد تعریف محاربه آمده است:  محاربه یا قطاع الطریق عبارت است از خروج و تهاجم بر مسافرین و عابران برای اخذ مال آن‌ها بر سبیل مغالبه، به‌گونه‌ای که راه‌بندان ایجاد و امکان عبور و مرور برای رهگذران نباشد، سوای اینکه بستن راه به صورت جمعی انجام گیرد و یا فردی و همچنین برای راهزنان قدرت و توانایی بستن راه وجود داشته باشد. (عبدالکریم زیدان، المفصل فی احکام المرأة و بیت المسلم فی الشریعة الاسلامیة، ج ۵، ص ۲۵۴؛ کمال الدین محمد ابن همام، فتح القدیر، ج ۵، ص ۴۰۶). در ادامه تعریف در بخش بعدی آن آورده شده که: توانایی بستن راه چه با سلاح باشد یا غیر آن مثل عصا و سنگ و آجر.

و یا چه به صورت مستقیم باشد یا با تسبیب به گونه‌ای که امکان یاری و مقاومت برای مسافران و عابران وجود نداشته باشد. (وهبه الزحیلی، الفقه الاسلامی و أدلّته، ج ۷، ص ۵۴۶۴). البته ابوحنیفه قائل به این است که سلاح باید آهن باشد و آن را شامل سنگ و عصا نمی‌داند. (ابن قدامه مقدسی، المغنی، ج ۱۰، ص ۲۹۰). در فقه حنفی برای محارب چند شرط را لازم دانسته اند: یکی اینکه دارای قدرت و شوکت باشد؛ به نحوی که افراد نتوانند به سادگی در مقابل ایشان مقاومت نمایند. دوم راهزنی نمایند. سوم از سلاح استفاده نمایند، آن هم سلاح به معنای متعارف آن یعنی شمشیر و امثال آن. چهارم به نظر ابوحنیفه باید در خارج از شهر این اقدام صورت گیرد، ولی قاضی ابو یوسف مخالف این شرط است. پنجم این اقدام باید داخل در بلاد اسلامی صورت گرفته باشد. ششم باید شرایط حدّ سرقت در ایشان وجود داشته باشد. (محمد بن احمد سمرقندی، تحفة الفقهاء، ج ۳، ص ۱۵۵).

در مذهب شافعی نیز در مورد تعریف محاربه این چنین تعبیری را آورده‌اند: تهاجم و غافلگیری برای اخذ مال و یا (قصد) قتل یا ارهابی بزرگ همراه با توانایی بر انجام این تهاجم و ممکن نبودن کمک خواستن (از دیگران). (عبدالکریم زیدان، المفصل فی احکام المرأة و بیت المسلم فی الشریعة الاسلامیة، ج ۵، ص ۲۵۴؛ خطیب الشربینی، مغنی المحتاج، ج ۴، ص ۱۸۰). در این تعریف بر خلاف تعریف حنفیه، تهاجم فقط مختص برای اخذ مال نیست؛ بلکه شامل قتل و ارهاب هم می‌شود؛ بنابراین علاوه بر مورد اول، هر گونه رفتار تروریستی مبتنی بر ترس و وحشت، مشمول این جرم می‌باشد. ویژگی‌ها و عناصر تشکیل دهنده این تعریف عبارتند از: اول؛ غافلگیر ساختن و تهاجم بر عابرین. دوم؛ هر چند به طور صریحی نیامده است؛ ولی محل وقوع جرم برای تحقق قطع الطریق یکی از راه‌های داخل یا خارج شهر یا روستاست. (وهبه الزحیلی، الفقه الاسلامی و أدلّته، ج ۷، ص ۵۴۶۹).

سوم؛ مقید نکردن مرتکبین به تعداد معیّنی؛ به طوری که ممکن است مرتکب قطع‌الطریق یک نفر هم باشد. (خطیب الشربینی، مغنی المحتاج، ج ۴، ص ۲۲۳). چهارم؛ توانایی بر تهاجم و تسلط بر عابرین که از این قید، مسأله ترس و هراس هم برداشت می‌شود؛ به گونه‌ای که فعل و وسایلی که این شخص یا اشخاص به کار می‌برند، مجموعه اقداماتی باشد که موجب غافلگیری، تهاجم؛ تسلط، خوف، ترس و قتل شود. پنجم؛ منوط نکردن تعریف در به کاربردن اسلحه، چون ممکن است تهاجم با اسلحه باشد یا خیر، همان طور که آورده‌اند «به کار بردن سلاح شرط نیست». (همان، ص ۲۲۳).

یحیی بن شرف نووی در المجموع فی شرح المهذب، ج ۲۰، ص ۱۱۳ می‌گوید: محارب کسی است که راه مسلمین را مورد تهدید قرار می‌دهد و در شهر یا روستا‌ها بر مردم هجوم می‌برد و مردم را می‌ترساند، راه را بر ایشان بسته، مال و ناموس ایشان را مورد تعرض قرار می‌دهد. البته در مذهب شافعی شرط مهم «محارب»، مسلمان بودن و دارای شوکت و غلبه بودن مرتکبان است، به نحوی که برای مردم و حکومت مقابله با تهدید‌ها و تجاوزات آنان سخت و پرخطر باشد. (روضة الطالبین و عمدة المفتین، ج ۱۰، ص ۱۵۴).

در مذهب مالکیه، نیز تعریفی که از محاربه آمده به این صورت است که: محاربه عبارت است از ترساندن مردم در راه و شوارع به قصد جلوگیری از عبور و مرور در آن، یا به قصد اخذ مال آن‌ها با غلبه و تسلط بر ناموس شان. (عبدالکریم زیدان، المفصل فی احکام المرأة و بیت المسلم فی الشریعة الاسلامیة، ج ۵، ص ۲۵۴). در این تعریف، علاوه بر اخذ مال و تعرض به ناموس به عنوان عنصر مادی جرم، ترساندن و ایجاد رعب و هراس برای تحقق محاربه ضروری محسوب می‌شود.

بنابراین؛ این تعریف مستلزم آن است که صرف اخذ مال یا ممانعت از عبور و مرور و تعرض به نوامیس برای تحقق محاربه شرط نیست؛ بلکه باید خوف و هراس هم همراه آن باشد. ابوعبداللّه محمدبن احمد انصاری قرطبی، مفسر و فقیه مالکی می‌نویسد: فقیهان اهل سنّت بر این مطلب اتّفاق دارند که؛ محارب کسی است که سلاح برهنه می‌کند و اسلحه می‌کشد و در خارج شهر، راه‌ها را می‌بندد. لیکن در مورد فردی که داخل شهر دست به چنین اعمالی زده، اختلاف کرده اند. مالک گفته؛ محارب کسی است که سلاح بکشد، چه در داخل شهر و چه در خارج شهر (و شهر و غیر شهر فرقی ندارد) ... (محمد بن احمد بن رشد، بدایۀ المجتهد و نهایۀ المقتصد، ج ۲، ص ۴۵۵).

عبدالرحمن بن محمد جَزیری،  فقیه‌ و عالم‌ مصری‌ در کتاب «الفقه على مذاهب الأربعة» در الفقه على المذاهب الأربعة، ج ۵، ص ۳۰۳، در مبحث احکام «قطاع الطریق» می‌نویسد: پیشوایان اهل سنت اتفاق نظر دارند که کسی که در شاهراه عمومی اقدام مسلحانه نماید و راه را بر عابرین ببندد و این کار در خارج از شهر صورت گیرد، محارب و راهزن محسوب و احکام محاربین بر او جاری می‌شود، هرچند یک نفر باشد و فرقی بین حرّ و عبد، مسلمان و کافر ذمی و کافر حربی و کسی که در پناه اسلام است، نمی‌باشد.

در مذهب حنابله نیز آمده است: محارب افرادی مکلف و ملتزم هستند ـ چه زن، چه مرد ـ که با کشیدن اسلحه ـ چه عصا و چه سنگ و ... مال محترم مردم را آشکارا غصب می‌کنند. (محمد بن احمد الفتوحی، منتهى الارادات، ص ۱۵۹). در این تعریف، منظور این است که محارب علاوه بر اینکه باید مقید به احکام و قوانین اسلامی باشد، باید دارای شرایط تکلیف یعنی بالغ و عاقل باشد. پس در صورت تحقق آن توسط غیرمسلمانان، مجانین و کودکان، احکام محارب موضوعیت پیدا نمی‌کند؛ بنابراین به نظر می‌رسد که تحقق مجازات را تنها به افراد مسلمانی که آگاه به این جرم و مجازات آن هستند، مترتب می‌دانند و از سویی هم به کاربردن اسلحه ـ چه اسلحه کامل و چه ناقص ـ به قصد بردن مال دیگران شرط قرار داده شده است.

همچنین از لحاظ تأثیر مکانی و زمانی هیچ تفاوتی قائل نشده‌اند. عبدالرحمن بن محمد عاصمی نجدی در حاشیة الروض المربع شرح زاد المستقنع، ج ۱، ص ۶۷۷ می‌گوید: «محاربه» تعرّض علنی و مسلحانه به مردم به قصد گرفتن مال ایشان است؛ لذا محاربه را از سرقت، به تفاوت آن دو در تهاجر و غلبه تفکیک نموده اند. ا بن قدامه‏ مقدسى در کتاب المغنی که فقه تحلیلی و بر طبق مذهب احمد بن حنبل نوشته است در ج ۸، ص ۲۸۷ می‌نویسد: محاربین کسانی هستند که مسلحانه در بیابان متعرض مردم می‌شوند و اموال آنان را آشکارا تصاحب می‌کنند.

م/ بزرگان حوزه در مقابل «فتوا دهندگان بغيرعلمٍ» موضع گيری كنند

وی درباره شروط محاربه در فقه حنبلی چنین بحث نموده است: مسلمان بودنِ مرتکب، در صدق محاربه شرط دانسته شده است، به استناد انحصار توبه به قبل از دستگیری و به سبب آنکه عنوان جنگ با خداوند در قرآن اختصاصی به کفار ندارد، بلکه برای مسلمانان نیز به کار رفته است؛ مثل آیه شریفه ۲۷۹ سوره بقره: فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِنْ تُبْتُمْ فَلَکُمْ رُؤُسُ أَمْوالِکُمْ لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ.

آنچه گذشت بخشی از بیانات فقیهان امامی و اهل سنت در مورد تعریف محاربه بود که با وجود تفاوت‌هایی که در این زمینه در مورد اعتبار دانستن بعضی از شروط و قیود وجود دارد، در کل محارب را به «کسی که جهت ترساندن مردم سلاح بکشد» تفسیر و تبیین کرده‌اند؛ و آیه محاربه در نزد فقیهان امامی و اهل سنت به عنوان مستند قرآنی در مسیر جرم‌انگاری به عنوان اقدامات مسلحانه و خشونت‌آمیز برای برهم زدن امنیت و آسایش عمومی شهروندان و ایجاد وحشت و ترس در محیط اجتماعی آنان تفسیر شده است.

رسا- تفاوت محاربه با بغی در چیست؟

مسأله «محاربه» تفاوت‌های با «بغی» و «باغی» دارد که عبارت است از: یک - «محاربه» از جرم‌هایی است که با انگیزه‌های سیاسی و غیر سیاسی همراه است؛ مانند شرارت و فساد، راهزنی و چپاول و غارت اموال مردم، باج گیری، ارعاب و ترسانیدن مردم. برخلاف «بغی»، که فقط از جرم‌های سیاسی به شمار می‌رود و انگیزه سیاسی دارد و عبارت از شورش و قیام علیه امام عادل و تلاش در براندازی نظام و حکومت اسلامی است.

شاید به همین دلیل، فقیهان، بحث محاربه را در «کتاب الحدود» و بحث بغات را در «کتاب الجهاد» آورده اند. دو - محارب می‌تواند به صورت انفرادی یا گروهی افکارش را اجرا کند، بر خلاف باغی، که در اکثر موارد به صورت گروهی اجرا می‌کند و در موارد بسیار نادر انفرادی اجرا می‌کند. سه - مسلمان بودن شرط محارب بودن نیست و شخص، چه کافر باشد و چه مسلمان، اگر مرتکب محاربه شود، عنوان محارب بر او صدق می‌کند، ولی باغی دارای ملیّت اسلام است و به عنوان مسلمان باغی با او جنگ می‌شود. چهار - چنانچه محارب پس از دستگیری و اسارت، در محضر قاضی توبه کند، توبه اش پذیرفته نیست. (تحریر الوسیله، ج ۲، ص ۴۹۳)، اما باغی پس از اسارت، اگر ذو فئه نباشد و توبه کند، توبه اش پذیرفته می‌شود. (جواهر الکلام، ج ۴، ص ۳۶۸). پنج - محارب، به یکی از چهار نوع مجازات (قتل، به دار آویختن، قطع دست و پا برخلاف یکدیگر، و تبعید)، کیفر خواهد شد، بر خلاف باغی که فقط باید با او جنگید و او را به قتل رسانید. (سوره مائده، آیات ۳۳ ـ ۳۴).

ارسال نظرات