ما و راه دشوار وحدت حوزه و دانشگاه
به گزارش خبرگزاری رسا، دکتر محمدرضا قائمی نیک، عضو هیئت علمی دانشگاه رضوی در یادداشتی به مناسبت سالروز وحدت حوزه و دانشگاه با تیتر ما و راه دشوار وحدت حوزه و دانشگاه نوشت: سخنگفتن دربارۀ وحدت حوزه و دانشگاه، خواه از حیث سازمانی و خواه از حیثِ محتوایِ علمی، همچون سخن گفتن از اصل وقوع انقلاب اسلامی یا تحقق تمدنِ نوین اسلامی است.
همانطور که میدانیم و مقام معظم رهبری نیز در بیانیۀ گام دوم انقلاب اسلامی مورد تاکید قرار دادهاند، انقلاب اسلامی، در شرایطی تحقق یافت که کسی گمان یک نهضت بزرگ دینی را نمیبرد.
این انقلاب، برخلاف «کلیشههای کهنه» و تلاشی برای جمع امور بهظاهر متضاد دین و دنیا و آغاز از نقطۀ صفر بود. از اینجهت تمدن نوین اسلامی نیز مطابق تصریح مقام معظم رهبری، هرچند از تمدنهای اسلامی گذشته بیتاثیر نیست، اما با وضعیت فعلی جهان معاصر نیز نسبتی دارد.
خلاصه آنکه بهنظر میرسد هم در لحظۀ وقوع انقلاب اسلامی و هم در تلاش برای تحقق تمدن نوین اسلامی و اقتضائات مقدماتی آن، شامل تحول در جامعه و دولت و نهادهایی همچون حوزه و دانشگاه، همواره با نفی کلیشهها و رفع بین امور بهظاهر متضاد و تشکیل ترکیبهای بدیع و جدیدی روبرو هستیم که ذیل فرهنگ اسلامی محقق میشوند.
ظاهراً وحدت حوزه و دانشگاه نیز نیازمند تشکیل مرکب حقیقی جدیدی است که تضاد ظاهری حوزه و دانشگاه را رفع کرده و مرکبی جدید و بدیع ایجاد کند. اما امور به ظاهر متضاد چگونه رفع میشوند و ترکیبی جدید محقق میشود؟
اگر به تاملاتِ حکمتِ اسلامی یا حتی فلسفههای غربی بنگریم، همواره شاهد آن هستیم که حکیمی یا فیلسوفی نوآور و مبدع، تلاش کرده است تا از خلالِ نقد و برجستهسازی نقاط نادیدنی و نوشتههای نانوشتۀ میان خطوط متون حِکمی و فلسفیِ گذشتگان، نکاتی را مجدداً بخواند و بیرون بکشد.
فیالمثل طرح شرایط تناقض یا حمل در حکمت متعالیه در قیاس با حکمت مشاء یا طرح حرکت جوهری در حکمت متعالیه نمونهای از این تلاشها است که جز با نظر به مبانی ممکن و میسر نمیشد. از این حیث، وحدت حوزه و دانشگاه در یک مرکب جدید و بدیع، نیازمند رسوخ به مبانی، پایهها و اصول این دو نهاد و علم رایج در آنها است تا از خلال نقاط گسست دانشگاه و علم مدرن از نهاد کلیسایی علم در جهان غرب، بتوان نقاط اشتراک و افتراق این دو نهاد را دریافت.
درک «ایدۀ دانشگاه» در بدو تاسیس و توجه به «ایدۀ حوزۀ علمیه» در تحولات تاریخیِ آن تا دورۀ معاصر، تنها بخشی از مقدماتی است که بدون توجه به آنها نمی توان طرحی دربارۀ وحدت آنها در نظر آورد./933/