علوم انسانی در ایران چگونه به انزوا رفت؟
به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، با دقت به فرمایشات مقام معظم رهبری قطعا متوجه تأکید ایشان بر اهمیت علوم انسانی و علوم پایه میشویم، ایشان بخصوص درباره علوم انسانی بارها و بارها توصیه به پیشرفت این رشته داشتهاند و از مسوولان خواستهاند که مسیر را برای پیشرفت رشتههای علوم انسانی هموار کنند.
اما اصلا علوم انسانی چیست و به چه کار میآید؟ علوم انسانی از رشتههای دانشگاهی است که جنبههای مرتبط با ویژگیهای تمدن انسانی را مطالعه کرده و آموزش میدهد.
در ایران این شاخه از علوم بر اساس تعریف آن بر اساس موضوع به دستهای از علوم اطلاق میشود که به مسائلی مانند جامعه، فرهنگ، زبان، رفتار و کنش انسان، و روان و اندیشه افراد توجه دارد؛ جامعهشناسی، روانشناسی، زبانشناسی، مدیریت، اقتصاد، حقوق، علوم سیاسی و تاریخ چند نمونه از رشتههای علوم انسانی است.
همچنین بسیاری از شاخههای علوم انسانی مانند مدیریت، اقتصاد، حسابداری، جغرافیا و روانشناسی برای تجزیه و تحلیل از برخی علوم غیرانسانی مانند ریاضیات کاربردی (در مدیریت)، آمار کاربردی و تحلیل رگرسیون (اقتصاد و روانشناسی)، GIS و سیستمهای راداری و سنجش از دور (در جغرافیا) و سایر روشهای تجربی به کار میرود.
به طور کلی میتوان گفت علوم انسانی از ریشهایترین مبانی و مقدمات فکری و فلسفی آغاز شده و تا مصداقیترین و کاربردی ترین دانشهای مورد نیاز بشر امتداد دارند.
علوم پایه یا علم بنیادی نیز مجموعه علومی است که با هدف روش علمی برای بهبود نظریههای علمی برای درک بهتر یا پیشبینی طبیعی یا سایر پدیدهها به کار میرود، این علوم به بررسی بنیادین پدیدهها یا بررسی ماهیت، قوانین و روابط حاکم بین آنها میپردازد و از بارزترین رشتههای این علوم میتوان به ریاضیات، فیزیک، شیمی، فلسفه، منطق، زیستشناسی، زبانشناسی، زمینشناسی اشاره کرد.
به طور کلی میتوان گفت علوم پایه زیربنای اصلی سایر دانشها محسوب میشود
اما در کشور ما جایگاه علوم انسانی در افکار عمومی به صورتی تعریف شده که دانش آموزان ضعیفتر رشتههای علوم انسانی را برای ادامه تحصیل انتخاب میکنند و در خانوادهها به صورتی جا افتاده است که اگر فرزندشان به دلیل ضعف درسی موفق نشود به رشتههای علوم ریاضی و علوم تجربی برود باید از روی اجبار و ناچار رشته علوم انسانی را انتخاب کند در حالیکه این مسأله و این نوع تفکر در مورد علوم انسانی اصلا درست نیست و بنا به گفته کارشناسان آموزشی رشتههای علوم انسانی قطعا باید با حضور دانش آموزان قویتر جایگاه اصلی خود را باز یابند.
مقام معظم رهبری نیز در جلسات مختلف بارها بر اهمیت علوم انسانی تأکید داشتهاند و خواستار تحول در علوم انسانی شدند.
«در مورد شعار امسال و کارى که امسال باید انجام بگیرد. البته سرفصلهاى مهمى وجود دارد که همه داراى اولویتند. مثلاً تحول نظام ادارى یک کار لازم است که باید انجام بگیرد؛ تحول آموزش و پرورش، یک کار بنیانى است؛ جایگاه علوم انسانى در دانشگاهها و در مراکز آموزش و تحقیق، یک کار اساسى است. (بیانات در حرم مطهر رضوی در آغاز سال ۹۰)»
برای بررسی جایگاه علوم انسانی و نحوه بازیابی این جایگاه با مهدی گلشنی استاد دانشگاه صنعتی شریف و عضو سابق شورایعالی انقلاب فرهنگی گفتوگویی انجام شده که در ادامه می خوانید.
علوم انسانی و علوم پایه تحت الشعاع رشته های مهندسی
با وجود تاکید بسیار مسوولان بخصوص مقام معظم رهبری بر اهمیت رشته های علوم انسانی و علوم پایه، به نظر می رسد این رشتهها تحت الشعاع رشتههای مهندسی قرار گرفته است، نظر شما در این زمینه چیست؟
گلشنی: دید ما به علوم انسانی باید به شکل فرهنگی باشد، اما امروزه علوم انسانی و علوم پایه تحت الشعاع رشته های مهندسی قرار گرفتهاند و آنطور که باید مورد توجه نیستند.
دلیل انزوای علوم انسانی در کشور چیست؟
در برخی محافل گفته میشود تدریس کتب علوم انسانی غربی در دانشگاهها سبب انزوای علوم انسانی ما شده است، شما دلیل این امر را در چه نکته ای می بینید؟
گلشنی: دلیل انزوای علوم انسانی به سابقه این قضیه بر میگردد، وقتی دانشگاهها در ایران به راه افتاد، ما بیشتر علوم از جمله علوم انسانی را از غرب گرفتیم ولی توجه اصلی به رشته های کاربردی بود، به همین دلیل نام نخستین دانشگاه ما دارالفنون بود، یعنی توجه به رشتههای فنی از ابتدا در جو جامعه ما وجود داشته است.
آن اوایل علوم انسانی در غرب شأنی نداشت و فارغ التحصیلان ما از دانشگاههای غرب فقط علوم انسانی غربی را به ما منتقل کردند، از طرف دیگر مهندسی و پزشکی رشتههایی در آمدزا بود لذا علوم انسانی از این نظر نیز تحت الشعاع علوم تجربی قرار گرفت، البته غرب در دهه های اخیر شأن علوم انسانی را متوجه شده ولی این نسیم مثبت به دیار ما نرسیده است.
من ضعف فرهنگی خودمان را هم در انزوای علوم انسانی مؤثر می دانم، شما دقت کنید و ببینید در حال حاضر بیشترین دانشجو و استاد در کشور ما در رشتههای علوم انسانی فعال هستند اما دلیل اینکه چرا در این رشتهها موفق نبوده ایم و آنطور که باید پیشرفت نداشته ایم ضعف فرهنگی خودمان و دوری از فرهنگ اسلامی بوده است.
خانواده ها هم به دلیل اقتصادی در انتخاب رشته های درآمدزا از سوی فرزندانشان در انزوای علوم انسانی که درآمدزایی آنچنانی نداشته است، مؤثر بوده اند، در زمان حاضر هم این مسأله می تواند به این دلیل باشد که داوطلبان تحصیل در رشته های محتلف برای انتخاب رشته به آینده شغلی آن توجه می کنند و در رشته های علوم انسانی آیندهای نمی بینند لذا با وجود تأکیدات مقام معظم رهبری علوم انسانی و علوم پایه تحت الشعاع رشته های مهندسی و پزشکی قرار گرفته است.
مشکل دیگری هم که در این زمینه وجود دارد این است که در کشور ما افرادی برای علوم انسانی تصمیم میگیرند که از علوم انسانی نیستند و برای آن شأنی قائل نمیشوند.
نباید اطلاعات را دربست از غرب بگیریم و به همان صورت استفاده کنیم
راه حل این مشکلات چیست؟
گلشنی: باید خانوادهها و مسوولان بر اهمیت علوم انسانی واقف شوند، در این زمینه رسانه ها می توانند در مورد اهمیت علوم انسانی روشنگری کنند، ضمناً خوب است در مورد اهمیت علوم انسانی در غرب در زمان حاضر هم روشنگری صورت گیرد و چون غالب نگاهها به غرب است این مسأله بر روی عملکرد دانشجویان و خانواده ها موثر خواهد بود.
بد نیست که ما از غرب اطلاعاتی را بیاموزیم و از آن بهره بگیریم اما اینکه اطلاعات آن ها را دربست به کشور بیاوریم و به همان نحو استفاده کنیم خوب نیست.
ما در هر مسأله ای باید فرهنگ اصیل اسلامی مان را مورد توجه قرار دهیم، وعلوم انسانی را هم مطابق فرهنگ جامعۀ خودمان ارائه دهیم.
باید از علوم انسانی در رشته های فنی و مهندسی نیز بهره ببریم، چرا که علوم انسانی سبب افزایش خلاقیت و ایده در انسان می شود، ضمناً علوم انسانی در غرب شأن بالایی در دانشکده های مهندسی پیدا کرده است، به طوری که دانشجویان مهندسی باید تعدادی دروس علوم انسانی بگیرند.
آنها به اهمیت علوم انسانی پی بردند و پیشرفت کردند،ما هم باید این جو جاکم بر جامعه مان را که علوم مهندسی و پزشکی را ارجح می داند اصلاح کنیم.
یکی دیگر از مشکلات حوزه علوم انسانی این است که دانشجوی ما با فرهنگ ملی- اسلامی تربیت نمی شود و به همین دلیل هویت خودش را گم می کند، به طوریکه از گذشته کشورمان و دانشمندان ایرانی چیزی نمی داند و به غرب دلبسته می شود، در حالیکه در حال حاضر بسیاری از آثار اساتید مهم ما نظیرابن هیثم و خواجه نصیر در غرب چاپ می شود.
ما نمی گوییم با غرب تعامل نداشته باشیم، بلکه می گوییم علم را از آنها بگیریم و مورد نقد و بررسی قرار داده و سپس براساس فرهنگ خودمان از آن استفاده کنیم.
ما باید رشته های بین حوزه ای مانند بین علوم پایه و علوم انسانی را راه اندازی کنیم و از این طریق دانشجویان قوی را وارد رشته علوم انسانی کنیم، نه اینکه هرکس که نتوانست در رشته های فنی قبول شود بیاید علوم انسانی بخواند.
البته برای رونق گرفتن علوم انسانی باید از فارغ التحصیلان علوم انسانی نیز در مسوولیت های مهم کشور بهره گیری شود.
علوم انسانی به چه کار میآید؟
گویا علوم انسانی اهمیت بسیار زیادی دارد که ما از آن غافل هستیم، لطفا چند مورد از موارد اهمیت علوم انسانی را بفرمایید.
گلشنی: بله، علوم انسانی به اندازه ای اهمیت دارد که غرب از طریق این علم جهان را به استثمار و استعمار می کشاند.در اینجا لازم می دانم چند نکته را متذکر شوم:
- علوم انسانی هم در پیشرفت علوم تجربی سهم دارد و هم در توسعه آن ،اما در کشور ما شأن و جایگاه علوم انسانی مورد توجه قرار نگرفته است، کشورهای غربی اهمیت علوم انسانی را فهمیدهاند و به همین دلیل فعلاً علوم انسانی در غرب از شأن ولائی برخوردار است.
- علوم انسانی کاربرد علوم دیگر در جوامع انسانی را آسانتر میسازد به طوریکه در غرب حوزههای بینرشتهای بین علوم انسانی و علوم دیگر (مثلاً علوم انسانی و علوم پایه و علوم انسانی و مهندسی ) را راه اندازی کرده اند.
- علم جدید، خود را به حوزههای مادی محدود کرده است و واقعیت را تنها به چیزهایی نسبت میدهد که ریشه در دادههای حسی دارند و تأیید تجربی، داور نهایی قضاوتهاست. علوم انسانی میتواند از طریق روشن کردن محدودیتهای علوم تجربی، نقش مهمی در اصلاح این نگرش ایفا کند و در ارائه یک تصویر کاملتر از واقعیت، مکمل علوم تجربی باشند. این نکته ای است که بعضی از فیزیکدانان تراز اول معاصر تذکر داده اند.
- در عصر حاکمیت فناوری، تقویت علوم انسانی در محیط برای پیشگیری از آثار مخرب فناوری بسیار مهم است، و فناوریهای نوین، دگرگونیهای اساسی در ساختار فرهنگی و اجتماعی جوامعی که به این فناوریها مجهز شدهاند، وارد کرده است. ما باید بتوانیم آثار اجتماعی فناوریها بر جوامع انسانی را از طریق علوم انسانی بررسی کنیم. این مهم از طریق حوزه های بین رشته ای ممکن می شود که باید در دانشگاه های ما راه اندازی شود.
- نکته دیگر این است که تحقیقات چند دهه اخیر نشان داده که بسیاری از نظریههای بنیادی ما متأثر از دیدگاههای فلسفی، روانشناختی، جامعهشناختی و… است در حالیکه برخی دانشجویان و حتی اساتید تصورشان از این موضوع غلط است.
-علوم انسانی هویتساز و فرهنگساز هم هستند. درواقع هویت هر جامعه، نتیجه فرهنگ آن جامعه است. علوم انسانی میراث فرهنگی ما را در بر دارد و ما را به گذشتهمان پیوند میدهد و به خدمت به کشورمان متعهد میسازد. این امر به حفظ هویت و استقلال کشور کمک میکند و باعث تقویت فرهنگ بومی و خودباوری میشود. اگر به جوانان امروز جامعه دقت کنید نوعی احساس حقارت دربرابر غرب می بینید که ناشی از ضعف فرهنگ و هویت آنها است. این ضعف ناشی از بی توجهی به رشته های علوم انسانی است.
- از طریق علوم انسانی می توان هویت و فرهنگ غنی کشور را بازسازی کرد.
- متاسفانه ما عمدتاً علوم انسانی را از غرب به داخل انتقال می دهیم در حالیکه باید در این رشته ها خودمان تولید داشته باشیم.
- اگر افراد قویتر وارد رشتههای علوم انسانی شوند ، آنها می توانند تغییر محسوسی در فرهنگ حاکم بر جامعۀ ما ایجاد کنند.
باید نگاه کلی به علوم انسانی را تغییر دهیم
پیشنهاد من این است که هر دانشجوی علوم مهندسی و علوم پایه و علوم پزشکی تعدادی واحد درسی از بین واحدهای درسی رشتههای علوم انسانی و علوم اجتماعی اخذ کند تا بتواند نقش مؤثرتری در جامعه خود ایفا کند.
ما باید نگاه کلی خودمان را به علوم انسانی تغییر دهیم و نقش علوم انسانی در هویت سازی و فرهنگ سازی را بیشتر درک کنیم.
علوم انسانی بهویژه فلسفه به انسان دید کلنگر میدهد تا جهان را با عینک تخصصی خود نبیند، این درحالی است که در حال حاضر بیشتر فارغ التحصیلان دانشکدههای فنی- مهندسی وعلوم پایه و پزشکی با علوم انسانی بیگانه هستند، باید یک تغییر نگرش ایجاد شود و این علوم با هم همکاری و تعامل داشته باشند.