۱۹ دی ۱۴۰۱ - ۱۶:۵۲
کد خبر: ۷۲۷۳۲۸

چه کسی مصباح به دست ره‌گم‌کردگان می‌دهد؟

چه کسی مصباح به دست ره‌گم‌کردگان می‌دهد؟
هر کسی از نظر علمی دارای جایگاهی است و به قول معروف حد و قواره‌ای دارد و سخن گفتن از بزرگانی همچون علامه متفکر و فیلسوف برجسته آیت الله محمدتقی مصباح یزدی کار هر اندیشمند و درس خوانده ای نیست؛ همانگونه که هر شخص دیپلمه‌ای به خود جرات نمی‌دهد که تخصص یک جراح زبده را نقد کند و درباره آن نظر دهد.

مراسم دومین سالگرد آیت الله مصباح یزدی شنبه دهم دی با حضور اندیشمندان و متفکران حوزه دین و اندیشه در سالن اجلاس سران برگزار شد و در این چند روز برخی از شاگردان و ارادتمندان به گوشه هایی از ویژگی های علمی و اخلاقی این دانشمند شاگردپرور پرداختند. مثلا حجت الاسلام عبدالحسین خسروپناه، استاد فلسفه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و معاون علوم انسانی و هنر دانشگاه آزاد اسلامی در یادداشتی نوشت: ویژگی ممتازی که علامه مصباح نسبت به علمای دیگر داشت، این بود که در تطبیق منظومه فکری که از منابع اسلامی به دست آورده بود، بر جامعه دغدغه داشت. هدف و غایت نهایی برخی از علما و روحانیون، تنها کشف معارف و احکام اسلامی است؛ یعنی تصور می‌کنند همین که ما به معرفت دینی برسیم و احکام الهی را کشف کنیم و یا در نهایت آن احکام و معارف را به مردم ابلاغ و برایشان بیان کنیم، ماموریت ما تمام می‌شود؛ اما مرحوم آیت‌الله مصباح این‌گونه نبود.

این استاد حکمت و فلسفه افزود: ایشان معتقد بود صرف کشف و بیان معارف و احکام اسلامی کافی نیست، بلکه باید مرتب جامعه را آسیب‌شناسی کرد و با ساختارهایی که در جامعه وجود دارد و مانع پذیرش احکام و معارف اسلامی می‌شود، مقابله کرد. به عنوان نمونه، جریان‌های مارکسیستی پیش از انقلاب و اوایل انقلاب و بعدها جریان‌های لیبرالیستی، جوان‌ها را به سوی خود سوق می‌دادند. آیت‌الله مصباح معتقد بود باید آن جریان‌ها را شناخت و به نقد آنها پرداخت؛ همچنین باید با شناخت مبانی ایدئولژیک و فلسفی و ایدئولوژی آنها، وارد عرصه نقد آنها شد. بنابراین آیت‌الله مصباح به علوم حوزوی معمول و حتی فلسفه و حکمت اسلامی بسنده نکرد؛ بلکه به آشنایی با علوم فلسفی و عقلی جهان غرب نیز همت گمارد و مثلا وارد بحث فلسفه‌های مضاف مانند فلسفه معرفت، فلسفه اخلاق و حتی فلسفه علوم انسانی شد و از همین راه، به علوم انسانی اسلامی سوق یافت.

از دیگر بزرگان که در وصف علامه مصباح سخن گفته اند، می توان به علامه سیدمحمدحسین طباطبایی صاحب تفسیر المیزان اشاره کرد که گفت: مصباح در میان شاگردان من، مانند انجیر در میان سایر میوه هاست. چرا که او هیچ چیز زائد و دور ریختنی ندارد.

آیت الله عبدالله جوادی آملی نیز اینگونه علامه را وصف می کند «حضرت آیت الله مصباح یزدی روحی له الفداء بدون شک یک الگوی بسیار موفق هستند» یا مرحوم علامه حسن حسن زاده آملی از مرحوم مصباح به عنوان «انسان زحمت کشیده ای یاد می کند که با ایشان همدرس و هم بحث بوده است و خدا را شاهد می گیرد که پشت سر ایشان نماز می خواند»

مرحوم آیت الله علی مشکینی این استاد اخلاق می گفت: اگر ۱۰ نفر عالم بزرگ در حوزه پیدا کنید، یقیناً یکی از آنها آیت الله مصباح است. ما به عظمت او معتقدیم، ما او را دوست داریم، او یکی از خزانه های وجودی ماست، یکی از بزرگان حوزه ماست، بنده خودم علاقه به این آقا دارم، برای اینکه شمشیر برنده اسلام در مقابل کفر است، لذا خیلی با او دشمن هستند. علامت اینکه این شخص همراه با اسلام است و فداکار اسلام است، همین فراوانی حمله‌ها علیه ایشان است. جناب مستطاب آیت الله مصباح از آن وجودات پربرکت است.

کسانی که گردبادهای فکری اوایل انقلاب به ویژه تفکرات غربی و شرقی ارائه شده در آن دوران را به یاد دارند، نقش علامه مصباح را در پاسخگویی به جریان های مختلف و محکوم کردن آن ها را از یاد نخواهد برد. صحبت کردن درباره آیت الله مصباح یزدی از این مقال خارج است ولی اگر در این میان کسی که در حوزه دین و فلسفه و سایر حوزه های دینی صاحبنظر نیست، به راحتی بر کرسی قضاوت بنشیند و بر اساس ظن و گمان خود درباره علامه داوری کند، چه باید کرد؟

عباس عبدی روزنامه نگار یکی از همان افرادی است که خود را لایق اظهارنظر درباره علامه مصباح دانسته و در پاسخ به خبرنگار ایرنا مبنی بر علت مخالفت های برخی اصلاح طلبان از مواضع آیت الله مصباح به ویژه در سخنرانی های پیش از خطبه های نماز جمعه تهران در دهه ۷۰ به صراحت می گوید، اگر از آقای مصباح، مقاله یا مطلبی دارید که واجد اندیشه باشد، آمادگی نقد دارد! نکته مهم تر این که آقای عبدی صحبت های خود با ایرنا را در شبکه های اجتماعی به اشتراک گذاشت و اعلام کرد که اگر مطلبی از علامه مصباح به دستش برسد، حتما نقد خود را در فضای مجازی منتشر خواهد کرد.

برخی اندیشمندان و صاحبنظران از این اظهارنظر آقای عبدی تعجب کردند که چگونه یک روزنامه نگار خود را در حد و قواره یک فیلسوف و متفکر بزرگ دینی می داند. بر همین اساس تعدادی از اساتید حوزه و دانشگاه، مناظره و نقد را با افرادی همچون آقای عبدی بی حاصل می دانند. چون معتقدند ایشان به دنبال کشف حقیقت نیست و گرنه می توانست به کتاب ها و نظرات علامه مراجعه کند. حجت الاسلام احمدحسین شریفی استاد حوزه و دانشگاه به ایرنا گفت: این سخنانی که جناب آقای عبدی بیان می کند، قابل بحث نیست. یعنی حرفی نیست که بخواهد گفت و گوی علمی محسوب شود یا باید بگوییم ایشان به دنبال کشف حقیقت نیست. لذا مناظره و گفت و گوی علمی با این افراد معنی ندارد.

وی افزود: اگر اطلاعات آقای عبدی درباره علامه مصباح به این اندازه است که کسی به او گفته، در نقد اندیشه های مصباح گفت و گو کنید و ایشان اینگونه پاسخ دهد که مگر غیر از مواضع عادی سیاسی، اندیشه ای هم دارد، یعنی آقای عبدی حتی علامه مصباح را به عنوان یک اندیشمند سیاسی هم قبول ندارد، چه رسد به این که ممکن است نظرشان را قبول نداشته باشد. ما توماس هابز یا جان لاک یا جان رالز را به عنوان اندیشمند سیاسی قبول داریم ولی نظراتشان را نمی پذیریم. حالا اگر کسی درباره علامه مصباح بگوید مگر ایشان به جز مواضع عادی سیاسی، مقاله و مطلبی هم دارد، چگونه می توان با چنین شخصی بحث کرد؟

شریفی با تاکید بر این نکته که آیت الله مصباح یزدی ده ها کتاب سیاسی دارد و اندیشه سیاسی اسلامی را تئوریزه کرده و به تعبیر رهبر معظم انقلاب عقبه تئوریک نظام است، افزود: حالا من به آقای عبدی که اینگونه ادعا می کند، چه بگویم؟ مثلا بگویم علامه دارای مقاله، کتاب، نظام سیاسی اسلام و فلسفه سیاسی اسلام و نظام حقوق اسلامی است و نظام های حقوقی رقیب را رد کرده و اعلامیه جهانی حقوق بشر را عالمانه نقد کرده است. طبیعی است که ایشان بگوید من خبر نداشتم، حالا مطلع شوم و آنگاه نقد می کنم و در نهایت حرف های سیاسی روزمره و عوامانه بزند.

وی اضافه کرد: حرف های آقای عبدی به انگیزه کشف حقیقت گفته نمی شود. وی اهداف دیگری را در توئیت های خود دنبال می کند و به ایشان توصیه می کنم این کار را نکند. علامه ای که حدود ۲۰۰ کتاب نوشته و اغلب در حوزه های فکر اجتماعی و فرهنگی و سیاسی اسلام نظریه دارد و فردی که فعال سیاسی است، اگر چنین نگاهی داشته باشد، طبیعی است که مناظره کردن با او معنایی ندارد.

این استاد حوزه قبلا نیز درباره اعتراض آقای عبدی به نامگذاری روز رحلت علامه مصباح به عنوان روز علوم انسانی اسلامی اینگونه پاسخ داده بود که نفرت و کینه برخی از افراد و گروه‌ها از علامه مصباح و حتی از نام ایشان، قابل درک است و به نظر می‌رسد نوعی بیماری بی‌درمان است! اما درباره ایده علوم انسانی اسلامی باید گفت در طول چند دهه اخیر، هزاران کتاب و مقاله در موضوع علوم انسانی اسلامی نوشته شده است و مدافعان این ایده همواره آمادگی خود را برای گفت و گو و مناظره اعلام کرده‌اند اما وقتی مقلدان علوم اومانیستی و لیبرالیستی نمی‌خواهند به آزاداندیشی و گفتگو و مناظره تن دهند، چه باید کرد!

شریفی که افراد حق طلب و اهل اندیشه را خطاب خود می داند، گفت: البته اساتید فرهیخته ای مثل جناب آقای دکتر علی اصغر مصلح استاد محترم فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی نقدی بر نامگذاری روز رحلت علامه مصباح به عنوان روز علوم انسانی اسلامی داشت که بنده نقدی بر مطلب ایشان نوشتم و از ایشان دعوت به مناظره کردم و حتی اعلام آمادگی بنده را ابلاغ کردند و گفتم حاضرم در کلاس خودشان و در جمع دانشجویان دانشگاهشان گفت و گو کنم. چون ایشان را اهل اندیشه و حق طلبی می دانم. یعنی اگر برای دکتر مصلح آشکار شود که علامه، خدمات و حقایقی پیرامون حوزه های علوم انسانی اسلامی و فلسفه علوم انسانی داشته است،‌ مطمئنم که می پذیرد و اعلام پشیمانی از رای قبلی خود می کند ولی افرادی مثل آقای عبدی اهداف دیگری دارند و لذا این توئیت نشان می دهد که یا واقعا از مرحله دور است و خبر ندارد که در این صورت باید سر کلاس بیایند و کتاب به آنها بدهیم تا مطالعه کنند و در نهایت آزمونی از ایشان گرفته شود تا مشخص شود که اصل سخن را فهمیده یا نه و اگر فهمید، آنگاه تحلیل و نقد کند ولی مناظره کردن و گفت و گو در این مرحله کار بی معنایی است و هر کسی تن به این نوع مناظره با آقای عبدی دهد، اشتباه کرده است.

اما نقد حجت الاسلام شریفی بر نقد آقای مصلح چه بود؟ شریفی در نقد خود به استناد نقد مصلح اینگونه نوشت:

نکته اول: نوشته‌اند «آیت‌الله مصباح درکی سطحی و مخدوش از فرهنگ و تمدن غرب داشت» پیش فرض این سخن آن است که شرط طرح ایده علوم انسانی اسلامی این است که درکی عمیق و درست از فرهنگ و تمدن غرب داشته باشیم! روشن است که این پیش فرض، بدیهی نیست!‌ بلکه نیاز به اثبات دارد و ایشان هیچ دلیلی برای اثبات آن بیان نکرده‌اند! همچنین هیچ توضیحی نداده‌اند که به چه دلیل و با استناد به چه شواهدی درک آیت‌الله مصباح را از آنچه که فرهنگ و تمدن غرب می‌نامند، سطحی و مخدوش می‌دانند! ای کاش به جای این سخنان نادقیق و ناسنجیدنی، مورد یا مواردی از سخنان ایشان را برای اثبات مدعای خود ذکر می‌کردند!

نکته دوم: گفته‌اند نظرات آیت‌الله مصباح «درباره علوم انسانی در حدّ سفارش‌هایی اخلاقی یا نظراتی کلی و انتزاعی بود.» اولاً، خوب است جناب ایشان بدانند که ایده «علوم انسانی اسلامی» بحثی ناظر به «فلسفه علوم انسانی» است و نه «مسأله‌ای از مسائل علوم انسانی»! ثانیاً نمی‌دانم جناب ایشان چه فهمی از «علوم انسانی» دارند و چه میزان از آثار علامه مصباح را مطالعه کرده‌اند که چنین قضاوتی را درباره ایده‌های ایشان در علوم انسانی دارند. آیا اطلاعی از اندیشه‌های ابتکاری ایشان در انسان‌شناسی اسلامی، حقوق اسلامی، اخلاق اسلامی، تعلیم و تربیت اسلامی، مدیریت اسلامی و امثال آن دارند و با این حال همه آنها را «صرفاً سفارش‌هایی اخلاقی یا نظراتی کلی و انتزاعی» می‌دانند؟! فی المثل آیا نظریه تعلیم و تربیت اسلامی علامه مصباح را صرفاً سفارشی اخلاقی می‌دانند؟!

نکته سوم: گفته‌اند علامه مصباح درک درستی از نظریه «ادراکات اعتباری علامه طباطبائی» نداشته‌ است! برای اینکه میزان درستی این سخن را بتوانیم بسنجیم، کمترین انتظار از جناب دکتر مصلح این است که اولاً‌، «درک درست» از نظریه ادراکات اعتباری علامه طباطبائی را مشخص کنند! ثانیاً «معیار درستی درک خودشان» را بیان کنند؛ ثالثاً، معیار نادرستی درک‌های دیگران را تعیین کنند. رابعاً، درک علامه مصباح از این نظریه را تقریر کنند؛ خامساً، معیار درستی فهم خودشان از نظریه علامه مصباح را بیان کنند و در گام ششم مشخص کنند که درک علامه مصباح از نظریه علامه طباطبائی نادرست بوده است!

نکته چهارم: گفته‌اند عنوان «علوم انسانی اسلامی» در حد یک «تمنا و درخواست» است و یا «ترکیبی متناقض»! چنین سخنی نشان می‌دهد که ایشان از ادبیات تولید شده درباره این ایده در چندین دهه اخیر، مطلع نبوده‌ و نیستند. تقاضا می‌کنم دست کم کتاب «رابطه علم و دین» علامه مصباح را، به عنوان یکی از پرشمار کتاب‌هایی که در این موضوع نگاشته شده است، مطالعه کنند و سپس درباره این قضاوت خود به داوری بنشینند!

نکته پنجم: گفته‌اند آیت‌الله مصباح «تصور می‌کرد که با قدرت عریان و فرمایشی می‌توان علوم انسانی را دگرگون ساخت و به خدمت گرفت.» این هم نشان می‌دهد که متأسفانه جناب ایشان هیچ (یعنی هیچ) اطلاعی از اندیشه‌ها و اقدامات علامه مصباح درباره علوم انسانی اسلامی ندارند! این نسبت چه تناسبی با اقدامات و اندیشه‌های کسی دارد که نزدیک به پنج دهه از عمر خود را (از سال ۱۳۵۳ تا واپسین روزهای عمرشان) صرف تاسیس نهادهای علمی و آموزش و پژوهش و تربیت دانشجو و پژوهشگر در این موضوع کرده است؟!

نکته ششم: نوشته‌اند «اگر ضرورتاً امر دائر بر تعیین روزی با عنوان روز علوم انسانی اسلامی باشد، حضرت آیت‌الله جوادی آملی احقّ عالمان معاصر برای چنین عنوانی است». این بنده مفتخر به تلمذ در محضر آیت‌الله جوادی آملی بوده‌ام؛ اما این سخن نشان می‌دهد متاسفانه ایشان اطلاعی از اندیشه‌های آیت‌الله جوادی هم ندارند. ای کاش یک بار، فقط یک بار، مهمترین کتاب ایشان در این موضوع یعنی «منزلت عقل در هندسه معرفت دینی» را مطالعه می‌کردند تا متوجه می‌شدند اساساً ایده و دغدغه اصلی ایشان در «علم دینی»، علوم طبیعی دینی است و نه علوم انسانی دینی! مجدداً آمادگی خود را برای گفتگو و مناظره‌ای علمی با جناب دکتر مصلح در موضوع ایده علوم انسانی اسلامی و بررسی دیدگاه‌های علامه مصباح یزدی اعلام می‌کنم. تعیین مکان و زمان این گفتگو را بر عهده جناب دکتر مصلح می‌گذارم.

به نظر می رسد همین دیدگاه های مطرح شده از سوی حجت الاسلام شریفی در پاسخ به نقد سخنان آقای مصلح، مصداق این ضرب المثل است که اگر در خانه کس است یک حرف بس است و سخن سایر اندیشمندانی که برای آقای عبدی به دلیل نداشتن تخصص در حوزه های دینی، جایگاهی برای پاسخگویی قائل نیستند، ختم کلامی باشد تا گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله ماست، آنچه البته به جایی نرسد فریاد است.

احسان قنبری نسب
ارسال نظرات