۲۰ دی ۱۴۰۱ - ۱۴:۳۷
کد خبر: ۷۲۷۳۷۲
حاشیه نگاری خبرنگار رسا از دیدار مردم قم با رهبر معظم انقلاب؛

جرعه‌ای از نور برای اهالی شهر نور

جرعه‌ای از نور برای اهالی شهر نور
همه چشم بودند؛ می‌شد طنین تپش‌‎های قلب‌ها از شوق دیدار آقا را شنید. بعداز پایان دیدار هیچ کس رمق خروج از حسینیه نداشت، انگار همه چیزی را در حسینیه امام خمینی گم کرده‌اند.

به گزارش خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، مردم دوان دوان از هم سبقت می‌گرفتند. گویی طنین تپش‌های قلب‌ها از شوق دیدار آقا را می‌شنیدی. یکی گوشه‌ای نشسته بود و با زبان و لهجه شیرینی که می‌خورد به مناطق محروم قم باشد، می‌گفت: ۴۰ سال است که عمر گرفته‌ام؛ اما آقا جان را ندیده‌ام. حس و حال عجیبی میان مردم حکمفرما بود. آن‌ها میان شور و شوق و خوف و رجا دوست داشتند عزیزتر از جان را ملاقات کنند.

هر طرف را که نگاه می‌کردی، از همه قشر و از همه جای قم آمده بودند. هرکس بهترین لباس‌هایش را پوشیده بود. این جلسه نقطه اشتراک همه بود. فقط هفتصد نفر از مردم قم چنین توفیقی یافته بودند. هرکس نیابت کرده بود جای هرکس دیگری که می‌شناسد را در این دیدار پر کند. شادی عجیبی در میان جمعیت موج می‌زد. زیلوهای آبی معروف حسینیه امام خمینی(ره) از ابتدای ورود چشم‌ها را پر می‌کرد.

محافظین و خادمانی که آنجا بودند، با احترام وظایف خود را انجام می‌دادند. محافظین نامه‌ها را در گیت‌های ورودی تحویل می‌گرفتند تا به دست آقا برسانند. من هم نامه‌ای آورده بودم تا آنچه تحلیل و اطلاعات من از وضعیت فرهنگی و اجتماعی در استان قم بود را به عرض رهبر انقلاب برسانم.

دلم می‌خواست تک تک محافظین و خادمینی که در آنجا هستند را در آغوش بکشم. پیش خودم می‌گفتم خوش به حال آن‌ها که چنین توفیق عظیمی دارند. بیرون از حسینیه نیز منازل افرادی بود که باز با غبطه به آن‌ها نگاه می‌کردم. پیش خودم به پاسداران و خادمان حسودی می‌کردم. می‌گفتم اگر تهرانی بودم، محال بود توفیق خدمت به این رهبر عظیم و دوست داشتنی را از دست بدهم.

مسؤولان از گیت مخصوصی وارد می‌شدند و مردم نیز از درب اصلی حسینیه وارد می‌شدند. جلو می‌رفتم، با آن‌ها دست می‌دادم و سلام و احوال پرسی می‌کردم. آن‌ها نیز گرم و با نشاط پاسخ می‌دادند. اینجا دیگر هیچ حائلی بین ما و مسؤولان نبود. مردم نیز با مسؤولانی که می‌شناختند، سلام و احوال پرسی می‌کردند.

جرعه‌ای از نور برای اهالی شهر نور

همه در حسینیه به دنبال این بودند تا جایی را پیدا کنند که بتوانند بهتر حضرت آقا را مشاهده کنند. فردی متن شعر را میان مردم توزیع می‌کرد. دیگری بسته‌های ماسک را گرفته بود و به کسانی که ماسک نداشتند، ماسک تعارف می‌کرد. مردم شعری را که آماده شده بود، تمرین کردند. تذکرهایی از سوی مسؤول دفتر به مردم داده شد. مسؤولان تأکید داشتند نظم جلسه و موارد بهداشتی حتماً رعایت شود. مردم برای ورود رهبری، بی‌تابی می‌کردند، شعار می‌دادند «ما منتظر اولاد فاطمه هستیم» و «ای رهبر آزاده، آماده‌ایم آماده». در این میان یک خواهر و برادر 5 و 6 ساله دیده می‌شدند که ایستاده بودند تا اگر حضرت آقا وارد شد، ایشان را ببینند. همین انتظار باعث شد در همین حین سوژه فیلمبرداران و عکاسان جلسه شوند.

آیه 200 سوره آل عمران در جایگاه خودنمایی می‌کرد. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ. انگاری مردم قم را به صبر و استقامت، محکم کردن پیوندها و تقوای الهی دعوت می‌کردند. انتخاب این آیه پیامی برای مردم داشت و آن پیام صبر و استقامت بود. همان چیزی که سال‌هاست رهبر معظم انقلاب در دیدارهای مختلف بر آن تأکید دارند.

جرعه‌ای از نور برای اهالی شهر نور

محافظان شخصی رهبر انقلاب به ستون‌ها نزدیک می‌شدند. آمدن آن‌ها نوید ورود رهبری را می‌داد. پرده‌ها کنار رفت و رهبر انقلاب وارد شدند. چنان شور و شوقی میان مردم آغاز شد که قلم از توصیف آن قاصر است. همه یک صدا شعار شده بودند. هرکس می‌خواست به نوعی محبت خود را ابراز نماید. مردم تا نشستن رهبری از پای ننشستند. پیرمردی از میان جمعیت برخاست و شعری را که در وصف رهبر معظم انقلاب و عشق مردم به ایشان آماده کرده بود، خواند.

قاری قرآن منتظر بود شعر تمام شود و وقت می‌گذشت. یکی از میان محافظان از او خواهش کرد که نظم جلسه را رعایت کند. رهبر معظم انقلاب در اینجا با اشاره دست از پیرمرد تشکر کردند و خواستند که بنشیند تا قرآن تلاوت شود. پس از تلاوت قرآن، مداح با اجازه رهبری سرود را شروع کرد. مردم نیز به سرعت آماده سرود شدند. رهبر انقلاب از داخل پوشه‌ای، متن سرود را می‌خواندند. جمع حاضر با هر فرازی از این سرود، بیعت خود را اعلام می‌کردند.

جرعه‌ای از نور برای اهالی شهر نور

پس از پایان سرود، همه منتظر شدند تا رهبر انقلاب سخنرانی خود را آغاز کنند. ایشان ماسک خود را برداشتند و پس از خوش آمدگویی به مردم قم، درباره حادثه 19 دی و پیرامون تحلیل‌های مربوط به آن سخنرانی فرمودند. تبیین دقیق رهبر انقلاب از ابعاد این حادثه، بسیار قابل توجه بود. توضیحات رهبر انقلاب و تصویرسازی دقیقی که می‌توانست مخاطب را به دل حوادث آن روز ببرد. ایشان سرعت عمل، شجاعت و حرکت به هنگام را شاخصه اقدام مردم در این روز عنوان کردند. سپس رهبر انقلاب با اشاره به اتکای رژیم پهلوی به دولت آمریکا در سرکوب مردم قم، وارد توضیح جنایت‌ها و تلاش‌های دولت آمریکا علیه مردم ایران شدند.

رهبر انقلاب درباره جنایت‌هایی که آمریکا علیه مردم ایران مرتکب شده بود، توصیف دقیقی داشتند. رهبر انقلاب قیام مردم را باعث نجات ایران از حلقوم آمریکایی‌ها دانستند که همین علت را نیز به‌عنوان علت اصلی دشمنی‌های آمریکا با ملت ایران معرفی فرمودند. رهبر انقلاب به نامه کارتر، رئیس جمهور وقت آمریکا به سازمان سیا برای براندازی انقلاب اشاره کردند. کارتر در آن نامه تبلیغات علیه انقلاب ایران را اولین گام پیشنهادی برای سازمان سیا معرفی کرده بود. حضرت آیت الله خامنه‌ای از اینجا در بیان اهمیت تبیین سخن گفتند و موضوع اغتشاشات را مورد بررسی قرار دادند.

جرعه‌ای از نور برای اهالی شهر نور

ما حین سخنرانی رهبر معظم انقلاب، مدام دوزانو و چهارزانو می‌شدیم. می‌خواستیم هرچه بیشتر از دیدار رهبر انقلاب مستفیض شویم؛ اما این دیدار یکساعته به پایان خود می‌رسید. دیگر رهبر انقلاب می‌خواست برود. محافظین به سرعت دویدند تا اجازه ندهند کسی به رهبر انقلاب نزدیک شود. مردم می‌خواستند رهبر انقلاب را از نزدیک ببینند و حداقل یک سلامی به ایشان بدهند؛ اما هیچ جوره امکان نداشت. کوه نور پیش نورانیت حضرت آقا، چیزی برای عرضه ندارد. قلب‌هایمان را منور کردیم به جمال و سیرت و سیره آقا. از خودم می‌پرسم چطور می‌شود برخی از مسؤولان با این همه دیدارهای مرتب و ... به آرمان‌ها و خواسته‌های حضرت آقا آن گونه که باید عمل نمی‌کنند. آینه پر از زنگار هم از انعکاس نور خورشید عاجز است.

انرژی زایدالوصفی بعد از این دیدار در همه موج می‌زد. مردم به‌خصوص آن‌هایی که مثل من بار اولشان بود، با سختی از حسینیه امام خمینی(ره) دل می‌کندند و خارج می‌شدند. انگار هیچ کس رمق خروج از حسینیه را نداشت. همه جمعیت چیزی را در حسینیه امام خمینی گم کرده بودند. مسؤولان و مردم باز کنار یکدیگر بودند و گفت‌وگو می‌کردند. رهبر انقلاب دستورهایش را داده بود و حال نوبت ما سربازان بود که برای آن‌ها برنامه ریزی و اجرا کنیم. ای کاش این دیدار آخر نباشد و ای کاش باز بتوانیم آقاجان را زیارت کنیم.

محمدحسین کتابی

محمدحسین کتابی
ارسال نظرات