۱۶ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۲:۴۸
کد خبر: ۷۲۹۹۶۴
عضو هیأت علمی فرهنگستان علوم اسلامی:

ارائه نظام فکری مشخص به جامعه از وظایف مهم حوزه انقلابی است

ارائه نظام فکری مشخص به جامعه از وظایف مهم حوزه انقلابی است
حجت الاسلام پیروزمند گفت: ارائه نظام فکری مشخص و معین به جامعه که قدرت تحلیل به جامعه و حوزه می بخشد از ضروریاتی است که باید مورد توجه حوزه انقلابی واقع شود.

اشاره: یک پدیده در حدوث و بقاء نیازمند به علت است. یکی از این پدیده‌ها انقلاب اسلامی است که برای بقای خود نیازمند به همان علت پدیدآورنده خود یعنی حوزه علمیه می‌باشد. تداوم انقلاب، به تلاش انقلابی بستگی دارد که بخش عمده‌ای از این تلاش انقلابی و اسلامی، بر دوش علمای اسلام است که از اول هم حرکت انقلابیِ اسلامی را شروع کردند.

حوزه، نبایستی مسئولیت خود را در برابر انقلاب، پایان یافته احساس کرده و نقش خویش را تمام یافته در نظر بگیرد و یا اینکه ادامه‌ راه را تنها بر عهده‌ عده‌ای معدود از جمع خویش وانهد؛ چراکه حوزه، بایستی باور کند که در تداوم انقلاب، نقشی مضاعف دارد و بقای انقلاب، چونان تلاش در راه حدوث و تکوین آن به تعهد و پشتکاری، نیازمند است و کناره‌گیری حوزه از انقلاب به انحراف و بیراهه کشاندن آن می‌انجامد.

در همین راستا خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، درگفت‌وگوی تفصیلی با حجت الاسلام والمسلمین علیرضا پیروزمند عضو هیأت علمی فرهنگستان علوم اسلامی به تعریف حوزه انقلابی پرداخته و چگونگی نقش آفرینی حوزه انقلابی پس از تحقق انقلاب اسلامی را مورد بررسی و کنکاش قرار داده است که مشروح آن را در ادامه می خوانید:

رسا- تعریف و چیستی حوزه انقلابی را بیان کنید؟

برای اینکه حوزه انقلابی را تعریف کنیم باید دو کلمه و کلید واژه حوزه و انقلاب و انقلابی را توضیح دهیم. به همین خاطر ابتدا از بحث حوزه فاصله گرفته و دوباره بر آن بر خواهیم گشت. به دلیل این که انقلابی منشعب از موضوع انقلاب است و باید ابتدا دیده شود که انقلاب را چه پدیده ای تهدید می کند تا بعد ببینیم انقلابی کیست؟

در یک زمانی انقلاب را پدیده سیاسی و مقطعی تحلیل می کنیم و یک وقت دیگر نیز پدیده فرهنگی و تاریخی. پدیده سیاسی و مقطعی به معنای اینکه یک نظام سیاسی مستبدی به نام رژیم ستمشاهی پهلوی وجود داشته است و شورشی علیه آن اتفاق افتاده که منجر به تغییر رژیم سیاسی شده و رژیم سیاسی جدیدی مثل جمهوری اسلامی ایران جایگزین آن شده است.

بنابراین تقریر ماهیت انقلاب، ماهیتی سیاسی برای فروپاشی یک نظام سیاسی و جایگزینی آن و به صورت مقطعی است؛ به دلیل اینکه مقصد آن جابجایی قدرت بوده و جابجایی قدرت وقتی اتفاق افتاد، رسالت انقلاب اتفاق افتاده و تحقق خواهد یافت. براین اساس، انقلابی کسی است که بر علیه رژیم ستمشاهی قیام کرده و آن رژیم را ظالم دانسته و می داند و انقلابی کسی است که از نظام سیاسی جدید طرفداری و حمایت می کند.

در تقریر دوم، این انقلاب سیاسی است و در آن مقطع هم تاثیر گذار بوده؛ اما بیش از آنکه پدیده سیاسی باشد یک پدیده فرهنگی است و امام خمینی رحمة الله علیه یک تعبیری دارند که من نیز از آن وام می گیرم که فرمودند انقلاب ما انفجار نور بود. در این جا نور در مقابل ظلمت است؛ یعنی یک ظلمت فرهنگیِ نگرشی و زیستی بر جامعه حاکم بود و انقلاب  اسلامی نورانیت توحید، ولایت حق و فرهنگ اهل بیت(ع) را نه تنها در نظر؛ بلکه در عمل تلاش کرد که آن را تحقق داده و امتداد بخشد.

«لزوم ارائه نظام فکری مشخص به جامعه» از جمله وظایف حوزه انقلابی

بر این اساس انقلاب، یک پدیده فرهنگی بوده و در عمق فرهنگ اهل بیت جا دارد و به همین دلیل نیز یک پدیده تاریخی میباشد و نیز به دلیل اینکه قرار است آرمان انقلاب، پیوند خوردن این حرکت با ظهور منجی کل عالم بشریت است. بنابرین لفظ انقلابی مفهوم وسیع تری پیدا می کند و انقلابی کسی خواهد بود که این حرکت تاریخی را فهم کند و خاستگاه فرهنگی برای انقلاب را هم فهمیده و قبول  داشته باشد؛ چه اینکه این انقلاب تمام شدنی نیست و رسالت و آرمانهای انقلاب باید پر شتاب حرکت کرده و به ظهور امام زمان منجر شود، انقلابی نیز هم در وسعت مفهومی و در هم وسعت عملیاتی و زمانی باید طبیعتاً متناسب با تعریفی که گفته شد گسترش پیدا کند.

رسا- کار ویژه حوزه علمیه که آن را از سایر نهادها به ویژه نهادهای دینی جدا می کند چیست؟

حوزه علمیه قرار است به صورت تخصصی و متمرکز به موضوع دین و دینداری بپردازد. به موضوع دین بپردازد یعنی چیستی دین، مفاهیم و حوزه های دینی؛ یعنی اگر مرجعی بخواهد به صورت رسمی و تخصصی نسبت به چیستی و آموزه های دینی قابل انتصاب به منابع دینی سوالی داشته باشد، باید سراغ حوزه های علمیه بیاید.

حوزه به دین داری می پردازد به خاطر اینکه اشاعه این مفاهیم و فرهنگ سازی نسبت به مفاهیمی که به صورت مستند از منابع دینی اخذ شده را هم عهده دار باشد باید آن را انجام دهد. حوزه یک ضلع سومی نیز دارد که به ویژه بعد از انقلاب اسلامی آن را پیدا کرده است که مفهوم انقلابی بودن حوزه در این قسمت بیشتر تجلی می کند و در قسمت های دیگر نیز تاثیر می گذارد که آن ضلع سوم عبارتند از مفهوم اقامه دین که به معنای برافراشتن و محقق ساختن است.

اقامه دین و برافراشتن یعنی ماموریت و رسالت تکاملی متوجه حوزه می شود که در حوزه انقلابی به شدت موثر می باشد و آن اینکه وظیفه حوزه تنها فهمیدن و فهماندن معارف دین نیست؛ بلکه اقامه نیز از جمله وظایف مهم حوزه است و اقامه یعنی ایجاد بستر شرایط، ماهیت دین داری، دین ورزی و گسترش دینداری، آنهم در محیطی معارض است؛ محیطی که طبیعتا دیدگاه های مخالفی نیز در برابر آن وجود دارد که آن ها یا دین داری را به کلی برنمی‌تابند و یا این نوع دینداری را نمی پذیرند و اقامه دقیقاً در چنین ماهیت درگیری فعال و معارض های معنا شده، معنا پیدا می کند.

باید یک سوال دیگر نیز بپرسیم و به آن زمیمه کرده و نتیجه کامل تری نسبت به مأموریت حوزه پیدا کنیم و آن سوال، فهمیدن، فهماندن و اقامه دین است.

رسا- دین اسلام بیانگر چیست؟

یکی از پرسش های بنیادین و به شدت تاثیرگذاری که در انتها مبدا اختلاف شده و مفهوم انقلابی را سعه بخشیده یا ضیغ می کند، همین سوال است که البته در پاسخ به این سوال در یک شکل از پاسخ، همه حوزویان مشترک بوده و توافق دارند؛ اما در ادامه است که تفاوت دیدگاه  ها پیدا می شوند و نظرات مختلفی بیان می شود. آن لایه ای که با همدیگر در آن مشترک هستند این است که دین برای هدایت و برای تامین سعادت انسان آمده است و آنچه که مربوط به هدایت انسان است را دین بیان می کند. تا اینجا اختلافی نیست؛ اما اگر مطلب را پی گرفته و این گونه بگوییم که اگر دین چه چیزی را بگوید، هدایت تام اتفاق افتاده است و اگر نگوید هدایت تام اتفاق نیفتاده است؟

در جواب باید گفت که عمده آن این است که آیا دین علاوه بر ارتباط انسان با خدا و خود، ارتباط با دیگران را نیز می گوید؟ پس محل اختلاف کجا است؟ محل اختلاف در جایی است برخی موضوعات جامعه و حکومتی داریم که فراتر از ارتباط انسان با دیگری است و آیا اسلام ناظر به آنها باید گفته باشد تا هدایت کاملی اتفاق بیفتد یا نه؟ مثلاً مجموعه آنچه که از آن به مجموعه نظامات یاد می کنند ( نظام اقتصادی, سیاسی و فرهنگی) آنچه به عنوان نظام دانش از آن یاد می کنیم، آیا دین باید ناظر به اینها باشد و آیا ما باید از اسلامی طرفداری کنیم؟ با خیر؟

«لزوم ارائه نظام فکری مشخص به جامعه» از جمله وظایف حوزه انقلابی

پاسخ های متفاوتی به این سوال می شود داد که موضوع فهمیدن، فهماندن و اقامه دین دو شکل حداقلی و حداکثری پیدا کرده و یک انشعابی رخ می دهد. گروهی معتقدند که اسلام معطوف به امور فردی است و تلقی از دین و دینداری می‌تواند تا اقامه نیز جلو برود؛ اما با تلقی خود افراد از دینداری است؛ ولی نگاه دوم که نگاه اجتماعی به دینداری است طبیعتاً مفهوم متفاوتی را ارائه می‌کند.

عده‌ای در حوزه های علمیه بر اساس همین تلقی از معنای دینداری که هدایت باشد و دین معطوف به دین فردی و هدایت و سعادت اخروی است. تا این مرحله به صورت قوی ظاهر شده و مسئولیت های خود را انجام می دهند. زمانی که امام راحل اسلام سیاسی را مطرح کرد این گروه با امام خمینی(ره) خیلی همراهی نکردند؛ زیرا اصلا اعتقادی بر اینکه به عنوان حوزه باید چنین کنشگری داشته باشند و یا اساساً دین قرار است در سیاست دخالت کند،نداشته و  این تفکر در آن ها نبود.

امام راحل بسیار در این راه انرژی صرف کردند تا این ارتکاز را بشکنند که البته موفق نیز شدند (هم در ذهن مردم و هم در ذهن قابل توجهی از حوزویان) که البته این امر سبب شد که عده ای با امام راحل همراهی نکنند و عده ای نیز با همکاری خود کمک کردند که امام راحل دیدگاه خود و حرکت خود را به پیش برده و به پیروزی منتهی شود. بنابراین گروه دوم قائل به اسلام سیاسی شدند و قهراً انقلابی گری نیز متناسب با این معنا شد و افرادی که طرفداری از مبارزه می کردند را انقلابی و افرادی که از مبارزه طرفداری نمی‌کردند را غیرانقلابی محسوب می کردند.

بعد از گذشت مدت زمانی که به پیش رفتیم، گروهی که اسلام سیاسی را پذیرفته بودند به دو گروه تقسیم شدند و براساس این که ما طرفدار جمهوری اسلامی هستیم و باید پرچم جمهوری اسلامی برافراشته بماند و هر کس بر این اعتقاد است انقلابی می باشد، به لفظ انقلابی معنا بخشیدند. اگر از این افراد سوال می کردید که شما که می خواهید کشور را اسلامی اداره کنید، آیا اسلام الگوی پیشرفت و توسعه ای دارد و یا باید داشته باشد؟ آنان به این پاسخ می رسیدند که لزوماً این چنین نیست.

اگر از آنان سوال می شد که آیا اسلام احتیاج به نظام روابط، نظام ارتباطات و رسانه تفاوت دارد؟ در جواب این گونه پاسخ می دادند که نه! آیا اسلام نیاز به نظام و الگوی شهرسازی متفاوت دارد؟ جواب می دادند نه.

رسا- آیا اعتقاد ندارند یا فرصت ندارند و یا حتی ممکن است قائل باشند بر اینکه اسلام همچین نظامی را ندارد؟

آنهایی که معتقد هستند که باید تلاش کرده و پیدا کنیم و یا ما فرصت نداریم و شما بروید فکر و تلاش کرده و برای ما هم بیاورید، این ها جزو دسته خودی هستند و آن گروهی که از این گروه تفکیک می شوند آنهایی هستند که می گویند اسلام، نظامی ندارد و قرار هم نیست داشته باشد. به عبارت دیگر بر اساس آن مفهوم مرکزی هدایت که گفته شد بر این اعتقاد دارند که نگفتن این امور و مداخله نکردن اسلام در این موارد، مضرّ به هدایت نیست و خوانشی از نظر سنت نیز دارند به این کیفیت که می گویند غالب احکام اسلام، احکام ارشادی است.

حالا مثلاً احکلم اسلامی، احکام عبادی دارد که تاسیسی می باشد و ما هم قبول داریم که تاسیسی است؛ اما به معاملات که حوزه ارتباط با دیگران و حوزه اجتماعیات است، احکام اسلام ارشادی است؛ یعنی حکم به ارشاد عقل است و شارع در صدد این نبوده است که تاسیسی داشته باشد و بر همان روش عرف صحه گذاشته است.

بنابراین وقتی ارشاد به حکم عقل شد، عقل در مرجع و در اصل می باشد و حال آن که عقل جمعی بشر رسیده به اینکه مثلاً با این نوع بانکداری نظام اقتصادی اتفاق بیفتد نیز عقل است و بنابراین چون آنجا منات، ارشاد حکم عقل بود، در اینجا نیز می‌گوییم که ارشاد به حکم عقل است و اگر شارع امروز بود، همانگونه که قبلاً ارشاد به حکم عقل کرده است، امروز نیز می کرد.

رسا- یعنی طبق این تفکر، این افراد تمام سیستم و ساختار مطالبی که از حوزه غرب وارد می شود را می پذیرند؟

بله می پذیرد. پس باید دید که ریشه موضوع کجا است؛ آیا در فهمیدن یا نفهمیدن است، آیا در سعه دادن یا ضیغ دادن است و یا مقابله کردن یا همراهی کردن با حوزه انقلابی. باید حوزه را از این منظر تحلیل کنیم که اگر چنین کنیم اشتباهی بزرگ کردیم و آن منظر این است که حوزه های علمیه به صورت سنتی و درست براساس ملاک مشروعیت عمل می کند. باید حجت بر آن تمام شود؛ چراکه اگر بر آن، حجتِ ملاک مشروعیت تمام شده باشد تا پای جان و آبروی خود ایستادگی می کند و این خیلی ارزشمند است.

حال همین نقطه مزیت اگر با یک تلقی تقلیل گرایانه نسبت به دین ترکیب شود، نتیجه معکوس خواهد داشت؛ چنانکه تا همین الان نیز درصدی نتیجه معکوس داشته است. از منظر افراد غیر انقلابی آنان از مواجهه با افراد انقلاب از آنان شاکی هستند؛ چراکه می‌گویند افراد انقلابی به زور سیاسی می خواهید حرفی را به حوزه حُقنه کنند و در نتیجه حوزه را از رسالت ها و مسئولیت های خود جدا می کنید و با وزنه بستن به حوزه، آبروی او را خواهید برد.

«لزوم ارائه نظام فکری مشخص به جامعه» از جمله وظایف حوزه انقلابی

بنابراین افراد غیر انقلابی مدعی هستند و می گویند شما که مدعی انقلابی بودن هستید چرا انقلابی نیستید؟ می‌گویند شما به زور سیاسی،  حاکمیتی، رسانه‌ای و امنیتی مفهوم خود ساخته ای را درست کرده اید که به ما نیز زور می کنید تا ما هم آن را قبول کنیم و من نیز که حوزه علمیه هستم تا زمانی که حجت برای من تمام نشود از جای خود تکان نخواهم خورد. بنابراین مقابل شما ایستادگی می کنند. اگر ما گفتیم که دایره دینداری تا مرحله قیاس تمدن سازی به پیش می رود و اسلام نسخه تمدنی متفاوتی دارد و تمدن متفاوتی از دل معارف اسلامی بیرون می آید، الزامات بسیاری در درون خود دارد که باید مسیرهای طولانی و بلندی را طی کرده باشیم تا ادعای تمدن سازی کنیم.

بنابراین خلاصه کلام من این می شود که ما یک موضوع انقلاب داریم و یک موضوع حوزه. آیا انقلاب یک پدیده سیاسی و مقطعی است؟ نه! آیا انقلاب یک پدیده تاریخی و فرهنگی است؟ بله. انقلابی کسی است که در چنین مقیاسی خود را تعریف کرده و انقلاب را فهمیده و مسئولیت می پذیرد. فهمیدن و فهماندن معارف توسط حوزه ها را همه قبول دارند و به همین خاطر ما کلمه اقامه را مطرح کردیم و این چنین بیتم کردیم که منظور از فهمیدن یا فهماندن چه چیزی است؟

چنانکه اشاره کردم در این باره سه گروه وجود دارند که یک گروه گروهی است که اسلام را به صورت فردی، تعریف می کند و گروه دوم گروهی هستند که اسلام سیاسی را قبول دارند؛ اما اسلام سیاسی را این گونه تلقی می‌کنند که باید نظامی تحت زعامت ولی فقیه داشته باشیم و مخالفت با شرع نیز در این نظام وجود نداشته باشد.

گروه سوم افزون بر دو گروه دیگر بر این اعتقاد هستند که دین قدرت تمدن سازی و هدایت و پیشرفت را دارد و الزاماتی که در ساختار سازی، تولید دانش و ارائه محصول با واسطه دارد، انقلابی کسی خواهد بود که فهماندن، فهمیدن و اقامه اجتماعی دین را فهم کرده و با پذیرش مسئولیت آن بر عهد خود، بر آن پایبند می ماند. از منظر آنان انقلابی کسی نیست که تنها موضع گیری سیاسی داشته باشد و نیز کسی نیست که مسئولیت اجرایی را بپذیرد؛ بلکه ممکن است که شخصی متفکر باشد و هیچ مسئولیت سیاسی نیز نداشته باشد؛ اما در مقابل فرهنگ رقیب و در صدد مبارزه با بنیان‌های فرهنگ آنان نسبت به بنیان های فرهنگ اسلامی و بنیان هایی که می توانند تمدن ساز باشد، بر علیه آنان فکر و محتوا تولید می کند.

این شخص نیز فرد انقلابی است و باید به آن ارزش بسیاری قائل بود و ما باید به این نکات توجه کنیم که این مسیری که انتخاب کرده و به این جا رسیده ایم به همین خاطر بود و لازم است ما به یک درک جامع، عمیق، گسترده و تاریخی از انقلابی گری از حوزه انقلابی دست پیدا کنیم و بر روی آن توافق و تفاهم کنیم و در این زمان باید توجه کنیم که خیلی از افراد در این دامنه قرار خواهند گرفت؛ زیرا باید کارهای بسیاری در ذیل آن اتفاق افتد.

رسا- به نظر شما نحوه مواجهه و تعامل گروه اخیر که ما آن را حوزه انقلابی تعریف کردیم با دو گروه دیگر باید چگونه باشد؟

به نظر من اشتباه می کنیم اگر فکر کنیم که حوزه فعال، تنها ما هستیم و باید به سمت حذف آنان حرکت کنیم؛ این برآورد اشتباهی است و اگر سیر تحولات تاریخی حوزه را مشاهده کنیم این حرف را تصدیق خواهیم کرد. بله! اینکه تلاش کنیم تا جبهه اخیر فعال تر شده، گسترش، فهم و قدرت گفتمان بیشتری پیدا کند، این نیز یک حرفی است؛ اما اینکه جریان های دیگر احساس کنند که این جریان درصدد حذف آنان و بدتر از آن درصدد بدنام کردن آنان است، به چند دلیل نتیجه خوبی دربر نخواهد داشت.

اولاً این کار سبب واکنش آنان می شود که به هیچ وجه به نفع حوزه نخواهد بود. ثانیاً: از ظرفیت های موجود درست استفاده نمی شود؛ زیرا فکر می‌کنیم که باید به طور کلی صف خود را از آنان جدا کنیم.

اگر ما گفتیم فهمیدن، فهماندن و اقامه در مقیاس اول و دوم و سوم باید در همان مقیاسی که می فهمد باید در همان مقیاس از آن استفاده کنیم؛ به عنوان مثال اگر نسبت به مفاهیم اعتقادی اسلام که هر دو طرف آن را قبول داشته و در بسیاری از مصادیق آن مشترک هستند، باید از این ظرفیت استفاده شود و نه تنها نباید در مقابل آن جبهه گرفته شود؛ بلکه باید به آنان اینگونه گفته شود که ما در این جبهه با همدیگر مشترک هستیم و حتی این قسمت را بیشتر شما برعهده بگیرید و ما به شما اعتماد می کنیم و شما انرژی خود را به جاهایی بگذارید که آنان احیاناً مسئولیت انجام آن را احساس نکرده و یا قبول نمی کنند. در این صورت حوزه می تواند با قوت بیشتر و بهتری حرکت کند.

رسا- برای تحقق حوزه انقلابی یکی از مسائل پاسخ به شبهاتی است که در این زمینه وجود دارد و یکی از شبهاتی که در حوزه انقلابی مطرح می کنند این است که واژه حوزه انقلابی از کجا شکل گرفته و چگونه مطرح شده است؟

حوزه علمیه بعد از انقلاب اسلامی در موقعیتی جدید قرار گرفت و واژه حوزه انقلابی هم به این اعتبار خلق شده  اهمیت پیدا کرد که آن موقعیت تاریخی جدید این بود که حوزه، می تواند اقامه اجتماعی دین کند و کسانی که رابطه دین و سیاست، دین و حکومت، دین و علم و دین و جامعه را قائل شدند آمده و گام جدیدی را برای اجتماعی کردن دین برداشتند و این شد همان معنای حوزه انقلابی.

«لزوم ارائه نظام فکری مشخص به جامعه» از جمله وظایف حوزه انقلابی

بنابراین کسانی که تصور آنان این بود که تنها وظیفه حوزه، فعالیت علمی و تبلیغی سنتی و آنهم در مقیاس فردی است، انقلاب این تفکر را پشت سر گذاشت و امام راحل طرح علمی را وارد عرصه های جدید کرد؛ زیرا از لحاظ تاریخی در بستر این انقلابی که آرمان و بلندی داشت و آرمان آن برگرفته از معارف دینی بوده و مهد و خاستگاه آن حوزه علمیه بود، اتفاق افتاد و مفهوم انقلابی و انقلابیگری به صورت کلی برجسته شد که از جمله حوزه بود و ما می توانیم همین مفهوم را نسبت به دانشگاهیان، آموزش و پرورش و سایر اصناف نیز اطلاق کرده و آنان را به انقلابی و غیر انقلابی تقسیم کنیم.

همانگونه که از یک استاد دانشگاه انتظار می‌رود که او استاد دانشگاهی وقتی دانشگاهی است که بتواند فعالیت های تخصصی منطبق با نیازهای واقعی جامعه را با همدیگر پیوند زند، چرا حوزه علمیه این چنین نباشد؛ بلکه برای حوزه نیز همین مسئولیت وجود دارد.

رسا- ارزیابی شما از نقش آفرینی حوزه انقلابی پس از تحقق انقلاب اسلامی چیست و حوزه در عرصه های مختلف چگونه عمل کرده است؟

وجه مثبت حوزه علمیه این است که همان گروه سومی که در بالا به آن پرداختیم، ورود به این عرصه کرده اند که بسیار نوید بخش است؛ چراکه این گروه حوزه دانشی و ارتباطی و مسئولیت پذیری خود را گسترش دادند که قابل توجه بوده و امید بخش است.

لذا امروزه می بینیم که در درون حوزه های علمیه فقه مضاف و مسائل مستحدثه درحال شکل گیری است و در حوزه مباحث کلامی و کلام جدید به صورت جدی دنبال شده و به آن پرداخته می شود و همچنین در مباحث تقریب مذاهب و ادیان این چنین است؛ اما در عین حال باید آسیب شناسی نیز انجام شود؛ به این معنا که این حرکت بر اساس چه نظریه و پایه ای شکل می گیرد؟ و چه تقریر روشنی به سهم حوزه علمیه در تحول علم وجود دارد تا طلبه ای که سال ها از دانش های مختلفی بهره برده است، بداند که جایگاه او کجا می باشد تا از یک طرف به عنصر دانشگاهی تبدیل نشده و عنصری نباشد که نتوان با جامعه علمی تخصصی ارتباط برقرار کند.

رسا- یکی از نکاتی که در تحقق حوزه انقلابی مطرح می‌شود این است که نظام دانشی که طلاب با آن تربیت شده و بزرگ می شوند چه میزان منطبق بر نیاز ها و عرصه هایی است که حوزه های علمیه به آن نیاز دارد؟

الحمدلله در سال های گذشته در این جهت شاهد حرکت های رو به جلوی خوبی از حوزه هستیم و حوزه هم در مباحث فقهی و کلامی تلاش می‌کند تا در عین حفظ جامعیت اطلاعاتی که طلاب فرا می گیرند، به مسائل روز و نوپدید نیز نزدیک تر شده و با آن آشناتر شوند و رشته های مختلفی که در درخت واره رشته های حوزه پیش بینی شده است از این جهت گسترشی درحال رخ دادن است که نوید بخش است؛ اما باید به نکاتی در این زمینه توجه گردد.

از جمله آن نکات این است که وقتی می خواهیم وارد عرصه های جدید علمی و تنوع بخشی به تخصص های علوم شویم، پیشران مسئله تولید فکر است و این تولید فکر باید کجا و چگونه اتفاق افتد؟

مسئله دیگر اینکه تولید علم لزوماً با تولید رشته های تخصصی اتفاق نمی افتد و تا پژوهش در حوزه بالنده نشود آموزش آن نیز بالنده نخواهد شد و ما امروزه آن ساختار یافتگی که در آموزش داریم در پژوهش نداریم؛ چراکه در آموزش مشخص است که فردی تحصیلات خود را سپری می کند و با پیمودن فرایند مشخصی احراز صلاحیت شده و مشغول به تدریس می شود؛ اما اگر استادی بخواهد وارد عرصه‌های جدیدتر آموزش شود باید خود تلاش و کوشش کرده و توانمندی‌های لازم را به دست آورد؛ چراکه در حوزه پژوهش، پشتیبانی ساختاری نمی شود. البته مراکز پژوهشی متعددی شکل گرفته و مفید هستند؛ اما این تعداد اولاً همه حوزه را پوشش نمی دهند و ثانیاً باید دید که ارتباط آنان با بدنه حوزه چه مقدار است؟

«لزوم ارائه نظام فکری مشخص به جامعه» از جمله وظایف حوزه انقلابی

رسا- مسئله های با اولویت حوزه علمیه و حوزه انقلابی را در چه زمینه هایی می دانید؟

امروزه یکی از اولویت‌های مهم حوزه موضوع سبک زندگی است و در این که باید حوزه های علمیه پاسخگوی الگوی سبک زندگی اسلامی ایرانی باشند، کمتر کسی در آن اختلاف دارد. یکی دیگر از اولویت های حوزه انقلابی مسئله تربیت است و مسئله دیگر که در ذیل سبک زندگی و در امتداد و تحقق آن است، مسئله الگوی پیشرفت اسلامی - ایرانی و مشارکتی که حوزه علمیه در این مسئله دارد می باشد. باید بدانیم که در دل الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت این مسئله، مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی جا می گیرد.

مسئله بعدی موضوع علوم انسانی- اسلامی است و نقشی که حوزه علمیه باید در تحول علم ایفا کند که البته در این زمینه گاهی با افراط و تفریط هایی مواجه هستیم که باید به این مسئله نیز توجه ویژه‌ای شود. ارائه یک نظام فکری به جامعه که قدرت تحلیل به جامعه و حوزه می بخشد از ضروریاتی است که باید مورد توجه حوزه انقلابی واقع شود و باید همه از موضع خود ارزیابی داشته باشند که در مسیر حوزه انقلابی چه کارهایی انجام داده اند و مجموعه کارهایی که انجام گرفته است حوزه علمیه توانسته است مسئله را از کجا به کجا برساند؟ آیا تفاهم ما حوزویان ارتقا پیدا کرده است؟

باید به شکل های مختلف باب گفتگو راجع به مسئله حوزه انقلابی را متنوع کرده و از ایرادها و اشکالات دیگران نترسید و باید به سمت ایجاد کرسی نقد و مناظره در حوزه ها باشیم که البته حوزه نیز باید مهد این گونه چیزها باشد تا به این طریق بتوانیم ضریب تفاهم ها را بالا برده و به جای اینکه دعوای سیاسی داشته باشیم به گفتگوی علمی بپردازیم.

سعید چراغی

 

ارسال نظرات