به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، در ششمین سالگرد تولد باشگاه ادبی بانوی فرهنگ از کتاب «برای میلگردها سعدی بخوان» رونمایی شد. این کتاب روایت متفاوت زنان نویسنده از معدن چادرملو یزد است و به همت سارا عرفانی، فائضه غفار حدادی، زینب عرفانیان و فاطمه سلیمانی ازندریانی نوشته شده است.
در مراسم رونمایی از کتاب که در حوزه هنری برگزار شد، سارا عرفانی یکی از نویسندگان کتاب گفت: وزارت صمت به تعدادی از هنرمندان، کارگردانان و نویسندگان سفری را پیشنهاد داد که از معدن چادرملو در یزد بازدید کنند. من و خانمها سمانه خاکبازان، فائضه غفارحدادی، فاطمه سلیمانی و زینب عرفانیان از طرف حوزه هنری به این سفر دعوت شدیم.
وی افزود: بعد از سفر هر کدام از ما شروع کردیم به نوشتن یک روایت. هر کس از زاویه دید خودش و با ویژگیهای خاص خودش روایتی را نوشت. به جز خانم خاکبازان که جداگانه برای نوجوانان نوشت و انتشارات مهرستان در آیندهای نزدیک کتاب را با عنوان «برای میلگردها سعدی بخوان» منتشر خواهد کرد.
مدیر باشگاه ادبی بانوی فرهنگ اظهار داشت: هدف کلی وزارت صمت بازدید از پروژههای بزرگ صنعتی بهخاطر نشان دادن خودباوری است. وقتی ما معدن را دیدیم به این نتیجه رسیدیم که باید مردم بیایند این صحنهها را ببینند و حالشان خوب شود. ما در بعضی از زمینهها به خودکفایی رسیدیم. بازدید ما دو روزه بود و همه در یکی دو هفته روایتشان را نوشتند.
دوست داشتیم صدای این پیشرفت را به گوش مخاطبانمان برسانیم
در ادامه این برنامه فائصه غفارحدادی درباره نحوه نگارش کتاب گفت: از ما نخواستند چیزی بنویسیم. اما خودمان تصمیم گرفتیم بنویسیم. واقعا جذاب بود و دوست داشتیم صدای این پیشرفت را به گوش مخاطبانمان برسانیم و این رسالت را بر دوش خودمان احساس کردیم.
نویسنده کتاب خط مقدم تصریح کرد: از آنجایی که روایتها خیلی طولانی نیست، کمتر از یک هفته آن را نوشتم. من برداشت خودم از این سفر را نوشتم که بچههای خودم و بچههای ایرانزمین باید بدانند که برای پیشرفت ایران چقدر زحمت کشیده میشود. اینکه چه آدمهای گمنامی در گوشهگوشه ایران کار میکنند تا چیزهایی که به چشممان نمیآید ساخته شود.
حدادی اظهار کرد: برای میلهگردها سعدی بخوان، عنوان روایت من است. بعد از آن بازدید احساس کردم هر جا در خیابان میلهگردی دیدم، دوست دارم دیباچه سعدی را برایش بخوانم که "ما عرفناک حق معرفتک" ما اصلا نمیدانستیم برای شما چه قدر سختی کشیده میشود و قدرتان را نمیدانیم. اگر این اتفاقهای کوچک نباشد، مجبوریم اینها را با قیمتهای خیلی گزاف از کشورهای دیگر وارد کنیم. اما یک عده با عشق و بیادعا در گوشهگوشه کشور کار میکنند.
وی افزود: هنر، ابزاری است برای شناسایی ناشناختهها و در واقع بهترین ابزار است. ادبیات هم یکی از گونههای هنر است. در کنار ما مستندسازهایی هم حضور داشتند و قطعا آنها هم تلاشهایی کردند. تمامی این پازلهای مختلفی که در هنر وجود دارد، میتواند برای رسیدن روایت پیشرفت به گوش نسلهای بعدی مثمرثمر باشد، تا خودش را مسئول و ادامه دهنده این راه پیشرفتی بداند که ایران طی میکند و آنها هم بتوانند برای ادامه این راه تلاش کنند.
دوستی مجدد بین چهار نویسنده به خاطر یک کتاب
فاطمه سلیمانی ازندریانی یکی دیگر از نویسندگان کتاب درباره رفتن به معدن چادرملو گفت: وقتی آنهمه پیشرفت را دیدیم، احساس مسئولیت کردیم. درواقع یک حس نویسندگی قلقلکمان میداد. تعهدی در خودمان احساس کردیم و شروع به نگارش روایت کردیم.
وی اظهار کرد: نوشتن روایت خودم تقریبا یک هفته طول کشید؛ چون باید سریع بنویسم و نمیتوانم صبر کنم و از روایت دور شوم. هر چهقدر به آن نزدیکتر باشم بهتر مینویسم. فکر میکنم در دو نشست روایت را نوشتم اما بازنویسی آن کمی طول کشید. روایتهای همدیگر را خواندیم و نکاتی را به هم منتقل کردیم و گاهی ماجراها تکراری بود که یکی حذف کرد و یکی اضافه کرد.
سلیمانی تصریح کرد: بهشخصه دوست داشتم مخاطب متوجه شود چه اتفاقی افتاده و با نثر راحتتر ارتباط برقرار کند؛ بههمین خاطر زاویه دید را من راوی انتخاب کردم. این تعاملی که ما چهار نفر با هم داشتیم خیلی اتفاق خوبی بود؛ بهطوریکه روی نثر و نوشته یکدیگر نظر میدادیم، اتفاقات را کم و زیاد میکردیم، به هم پیشنهاد میدادیم. بهنظرم حتی یک دوستی مجدد_در موقع نوشتن کتاب بین ما چهار نفر_ اتفاق افتاد.
زینب عرفانیان هم درباره این کتاب گفت: «برای میلگردها سعدی بخوان» کتابی است متولد شده از یک سفر گروهی. نوشتن هیچگونه یادداشتی برای سفر الزامی نبود و ما فقط بیننده پیشرفت بودیم. پیشرفتی به شیرینی قند که تکتک سلولهایمان را بغل کرد و قلقلکمان داد تا هر چه دیدهایم را بنویسیم. ما هم دور هم نشستیم و نوشتیم، نوشتههایمان هم در این کتاب دور هم جمع شدهاند تا انشاءالله حبّه قندی گوشه لپّ مخاطبانشان شوند.
وی افزود: این کتاب را بهخاطر نقطه اتصال بودنش بین من و دوستانم دوست دارم. بهخاطر تجربه جدید بودنش، بهخاطر طعم غرور ما بین خطوطش دوست دارم.گوشهای از روایت پیشرفت این کتاب را با زاویه دید اول شخص، چاشنی طنز، استناد و بهکارگیری برخی عناصر داستان روی کاغذ نشاندهام، امید که در جان آنها که طعم غرور ملی را نچشیدهاند و باید بچشند، بنشیند.