علی صیاد شیرازی در سال 1323 در شهرستان درگز از توابع استان خراسان متولد شد. وی پس از اخذ مدرک دیپلم وارد دانشکده افسری شد و در مهرماه سال 1346 با درجه ستوان دومی در رسته توپخانه به ارتش راه یافت.
بدون شک صیاد شیرازی را باید یکی از فرماندهان شجاع و دلیر هشت سال دفاع مقدس بدانیم که در طول جنگ ضربات سنگینی را بر پیکره منافقین زد. او کابوس منافقین بود. مرداد ماه 67 و پس از امضای قطعنامه 598، خبرهایی از اقدام منافقین برای تصرف شهرهای غربی کشور به گوش میرسید. سوم مردادماه سال 67 منافقین حمله خود را برای تصرف "کرند" و "اسلامآباد" و سپس حرکت به سوی کرمانشاه آغاز کردند. شهید صیادشیرازی مسئولیت اصلی خنثی کردن این حملات ضدانقلاب و منافقین را برعهده گرفت و راهی کرمانشاه شد.
او با یک فروند بالگرد 214 که دو فروند بالگرد هجومی کبرا آن را اسکورت میکردند، برای شناسایی دشمن روی محور کرمانشاه - قصرشیرین پرواز کرد. این فرمانده، با تدابیر لازم پس از حضور در منطقه تمامی محورهای هجوم منافقین را شناسایی و ابتکار عمل را از آنها گرفت و با این کار عملاً حرکت ستون نظامی منافقین را متوقف کرد.
شهید صیاد شیرازی در بخشی از خاطرات خود درباره عملیات مرصاد نوشته است: «چنان جوّ پریشانی و اضطراب در مردم ایجاد شده بود که سراسیمه از خانه بیرون آمده بودند. نیمه شب چهارم مرداد بود و تا ساعت یک و نیم نتوانستیم ماهیت دشمن را به دست آوریم که چه کسی است و همینطور در حال پیشروی است؟ ساعت پنج به پایگاه رفتم. همه را آماده و مهیا برای توجیه دیدم. پس از توجیه خلبانان، تأکید کردم وضعیت خیلی اضطراری است. چارهای نداریم هلیکوپترهای کبری باید آماده باشند. صبح روز پنج مرداد عملیات با رمز یا علی (ع) آغاز شد. در تنگه چهارزبر چنان جهنمی برای یاران صدام برپا شد که زمانی برای پشیمانی نمانده بود. عملیات که تمام شد، در جاده کرمانشاه - اسلامآباد غرب کشتههای زیادی از آنان به جا مانده بود. اجساد پسران و دخترانی که با ملت خود بسیار ناجوانمردانه رفتار کرده بودند. کسانی که روز تنهایی میهن به یاری اردوی خصم شتافته بودند.»
ضربه سنگین صیاد به عملیات "فروغ جاویدان" که توسط منافقین طراحی و هدایت میشد، سبب کینهای عمیق در دل منافقین شد. در طول سالهای پس از پایان جنگ تحمیلی و عملیات موفقآمیز مرصاد، منافقین درصدد به شهادت رساندن عامل شکستشان بودند و این عملیات را زنی بر عهده گرفت که در سال 65 خود را جزو توابین نشان داد و از زندان آزاد شده بود.
شهید صیاد شیرازی در 21 فروردین ماه سال 1378 به دیدار حق شتافت.
به مناسبت سالروز شهادت صیاد شیرازی مروری بر کتابهایی داریم که درباره این فرمانده بزرگ دفاع مقدس نوشته شده است:
1- "آخرین گلوله صیاد"، روایت لحظه شهادت صیاد از زبان پسر
داود امیریان، نویسنده نام آشنای کشور، در کتاب «آخرین گلوله صیاد» چند خاطره مهم از شهید صیاد شیرازی را به زبانی ساده بیان کرده است. در این کتاب که در 7 فصل تدوین شده است، گوشههایی از فرماندهی او در هشت سال دفاع مقدس، حضورش در جمع نیروها و سربازان، دوستی با شهید چمران و ... روایت شده است.
در یکی از بخشهای خواندنی این کتاب، لحظات تلخ و دلهرهآور شهادت شهید علی صیاد شیرازی روایت شده است. روایتی که احتمالا از زبان پسر شهید یعنی مهدی نقل شده است.
در این بخش از کتاب میخوانیم:
«صیّاد ماشین را از پارکینگ درآورد. دنده را خلاص کرد.
مهدی گفت: «من در را میبندم.» به طرف در پارکینگ خانه رفت. چند متر آن طرفتر رفتگری نارنجیپوش جاروی دستهبلندش را به زمین میکشید و نرمهای خاک بلند میکرد. مهدی در را بست. سر کوچه موتورسوراری را دید که سیگار میکشد و منتظر است. فکری شد آن شخص کیست این وقت صبح سیگار دود میکند؟ رفتگر به طرف ماشین آمد. مهدی سوار ماشین شد و در را بست. صیّاد گفت: «برویم!»
مهدی گفت: «خودم میتوانم بروم؛ دیرتان میشود.»
+ تعارف میکنی؟ خُب دبیرستانت سر راهم است!
رفتگر به ماشین رسید و سلام کرد. صیّاد شیشه را پایین داد و گفت: «علیکسلام، بفرمایید.» مهدی به رفتگر نگاه کرد. جوانی 32-33 ساله بود با ته ریش مشکی و موهای مجعد.
یک نامه داشتم. مشکلی پیش آمده که به دست شما...
مهدی به آینه ماشین نگاه کرد و دستی به موهایش کشید. ناگهان صدای چند شلیک بلند شد و مایعی گرم شتک زد روی پیراهن سفید مهدی. گیج و منگ به پدر نگاه کرد. خون از سر و سینه صیّاد میجوشید. مهدی از ماشین بیرون پرید. رفتگر پرشتاب به طرف موتورسوار دوید. پرید ترک موتور و موتورسوار گاز داد و دور شد. مهدی دوید و درِ خانهها را مشتباران کرد. زبانش بند آمده بود. یکی از همسایهها بیرون آمد و وحشتزده پرسید: «چی شده آقا مهدی!؟»
مهدی ماشین را نشان داد. مرد همسایه دوید طرف ماشین. صیّاد غرقابه خون سرش به عقب خم شده بود و خون از سینهاش مثل چشمه میجوشید. فریاد دردآلود مهدی در کوچه پیچید.»
2- «در کمین گل سرخ»، یک زندگینامه با امضای خاص رهبر انقلاب
«در کمین گل سرخ» زندگینامه داستانی شهید سپهبد علی صیاد شیرازی به قلم محسن مؤمنی شریف و یکی از کاملترین کتابهایی است که درباره شهید صیاد شیرازی نوشته شده است. بخشهای مختلف زندگی شهید صیاد شیرازی از جمله فعالیت او در ارتش پهلوی پیش از انقلاب، حضور او در کردستان و سالهای جنگ و اتفاقات پس از دفاع مقدس در این کتاب به صورت مفصل بیان شده است.
در کمین گل سرخ مورد توجه ویژه رهبر انقلاب نیز قرار گرفت و ایشان ضمن مطالعه این اثر، تقریظی بر آن نوشتند:
«این نمونه جالب و بیسابقهای است از گزارش جنگ در ضمن داستان شیرین زندگی یکی از شخصیتهای آن. آن را یکسره مطالعه کردم (تا 84/6/7) زیبا و هنرمندانه نوشته شده است. با بسیاری از حوادث آن کاملاً آشنایم. البته بسیاری دیگر از حوادث آن دوران و نیز مطالب بسیاری از آنچه مربوط به این شهید عزیز است ناگفته مانده است و این طبیعی است. البته برجستگیهای شخصیت شهید صیاد شیرازی را در نوشته و کتاب به درستی نمیتوان نشان داد او حقاً نمونهای از یک ارتشی مؤمن و شجاع و فداکار بود. رحمت خدا بر او.»
3- "آزادی خرمشهر"، روزی که ایران خندید و جنگید!
کتاب "ناگفتههای جنگ"، حرفها و خاطراتی از زبان شهید علی صیاد شیرازی و دربردارنده فعالیتها و اقدامات درخشان وی در روزگار بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و همچنین زمان جنگ تحمیلی است. سعید فخرزاده در مدت 17 ساعت، مصاحبهای تفصیلی با صیاد شیرازی داشته که در چهلمین روز پس از شهادت این سردار در قالب یک کتاب به همت احمد دهقان روانه بازار نشر میشود.
«آزادی خرمشهر» یکی از مهمترین بخشهای این کتاب و دربردارنده خاطرات شهید علی صیاد شیرازی پیرامون روزهای در آستانه آزادسازی خرمشهر است.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
«بعد از عملیات فتحالمبین، روحیه عالی بر رزمندگان اسلام حاکم بود. قوت و اطمینان برای ادامه نبرد داشتیم و پیروزی را حتمی میدانستیم. میتوانم بگویم یکی از دلایلی که موجب شد بعد از عملیات فتحالمبین، دست به یک اقدام جسورانه بزنیم و منطقهای را طراحی بکنیم که حدود 6 هزار کیلومتر مربع وسعت داشت، دلیلش این بود که از هر نظر احساس قوت و قدرت میکردیم. البته تحلیلگران تاریخ جنگ و کسانی که میخواهند تحلیل دقیق داشته باشند، جالب است بدانند که چه دلایلی باعث شد یکدفعه توان رزمی ما افزایش پیدا کرد، در حالی که به امکانات رزمی ما افزوده نمیشد.»
4- "افلاکیان زمین"، روایت عینی شهید صیاد از برخورد با بنیصدر
دفتر دهم از مجموعه کتابهای «افلاکیان زمین» به قلم محمدرضا عباسی نوشته شده و به روایت زندگی سردار شهید علی صیاد شیرازی اختصاص دارد.
این کتاب شامل سه بخش است که عبارتند از: در مسیر زندگی از زبان شهید، یادهای ماندگار و کلام شهید.
بخش اول این کتاب از زبان خود شهید علی صیادشیرازی بیان شده است. از درخشانترین قسمتهای این بخش میتوان به لحظات پرشوری مانند برخورد شهید صیاد شیرازی با دکتر چمران اشاره کرد و همچنین سخنان شهید صیاد شیرازی خطاب به بنی صدر را نام برد.
دیدار شهید صیاد شیرازی با بنیصدر که آن زمان رئیسجمهور بوده، این چنین روایت میشود: "... سپس گفتم: آقای رئیس جمهور: خیلی عذر میخواهم که این صحبت را میکنم. در جلسهای به این مهمی که برای حفظ امنیت نظام جمهوری اسلامی تشکیل شده است، یک بسم الله و یک آیه قرآن هم خوانده نشد..."
بخش دوم این کتاب، شامل خاطراتی از همسر، فرزند و داماد شهید است و در بخش آخر کتاب نیز پاراگرافهای کوتاهی از سخنان امیر سپهبد صیادشیرازی بیان میشود.
5- "عملیات شیندرا"، روایتی متفاوت از رشادت صیاد شیرازی در کردستان
"شیندرا "نام روستایی در منطقه کردستان است. در روز 1358/7/21 به دنبال پاکسازی کردستان، گروهی از نیروهای داوطلب که به همراه شهید دکتر مصطفی چمران در پادگان سردشت حضور یافته بودند، عملیات شناسایی انبار مهمات ضدانقلاب را در محدوده روستای مذکور به انجام میرسانند. سپس گروهی از رزمندگان، از جمله شهید صیاد شیرازی، با هلیکوپتر به منطقه وارد میشوند و طی درگیری با دشمن، حوادثی پیش میآید که اعضای گروه ناگزیر میشوند در منطقه ناامن باقی بمانند، اما سرانجام نجات پیدا میکنند.
ماجرای این عملیات در کتاب "عملیات شیندرا" از قول شهید صیاد شیرازی و دو نفر دیگر از همراهان ایشان بازگو شده است.
از جمله دیگر کتابهایی که درباره صیاد شیرازی نوشته شده و میتواند منابعی غنی برای مطالعه علاقهمندان باشد میتوان به کتابهای زیر اشاره کرد:
«عاشق ترین صیاد» با نگاهی به حیات و شهادت امیر سرافراز شهید صیاد شیرازی، محبوبه معراجیفر
«خاطرات امیر شهید سپهبد صیاد شیرازی»، مرکز اسناد انقلاب اسلامی
«اسطورهها»، خلیل اسفندیاری، نشر الکترونیکی شاهد
«پرواز غریبانه»، مهدی وحیدی صدر، حدیث نینوا
«آرامتر از همیشه»، شمس خسروی: نشر آجا