«ترور» ویژگی ذاتی بابیت و بهائیت
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، غربی ها برای استعمار و چپاول جوامع اسلامی همواره در تلاش بودهاند تا وحدت مسلمانان را از بین ببرند و از جمله این تلاش ها ایجاد فرقه های مختلف در جوامع اسلامی بوده است.
در واقع میتوان گفت غربي ها كه براي بردن ثروت هاي ممالك اسلامي به این کشورها آمده بودند، با مانع بزرگ دين روبرو شدند كه مسلمانان را در صف واحد در مقابل آنان قرار مي داد. آنان ابتدا سعي كردند كه با دامن زدن به اختلافات قبلي مسلمانان اين صف واحد را در هم بشكنند و براي هر چه پر رنگ كردن اين اختلافات دست به تأسيس فرقه هاي جديد زدند. همفر يكي از جاسوسان كشور انگلستان كه ساليان متمادي در كشورهاي اسلامي به سر برده و در نهايت موفق به تأسيس فرقه وهابيت در عربستان شد، در توصيف برنامه هاي وزارت مستعمرات كشور متبوعش يكي از راه هاي تضعيف مسلمانان را گسترش اختلافات مذهبي مي داند و دامن زدن به اختلافات مذهبي را اولين برنامه اين وزارت مي شمارد. (خاطرات همفر، ترجمه دكتر محسن مؤيدي، جلد دوم، ص 76 و 93)
بر همين اساس است كه در هندوستان فرقه قاديانيه و در عربستان فرقه وهابيت را تأسيس مي كنند و در ايران نيز فرقه بابيت و بهائيت را به وجود مي آورند.
پیشینه تاریخی بابیت و بهائیت
بنیان گذار فرقه بابیه، سید علی محمد شیرازی است.او جوان تاجری بود که در شیراز ادعا کرد که همه جهان در انتظارش هستند؛ او ملقب به باب بود. لقب باب از این جهت است که او اظهار می کرد مقصد اصلی اش آن است که مردم را برای ظهور کلی الهی بعد از خود آماده کند و باب یعنی دروازه ارتباط با امام زمان علیه السلام. از این جهت پیروانش به بابیه معروف شدند. پس از مرگ سید کاظم رشتی، که جانشین شیخ احمد احسایی پیشوای فرقه شیخیه بود، مریدان او به دنبال جانشینی بودند. سید علی محمد در این موقعیت خود را باب امام دوازدهم معرفی کرد و برخی از پیروان سید کاظم هم از او تبعیت کردند. سید علی محمد به تدریج ادعای مهدویت و سرانجام نبوت نمود. او بعد از این اعلام از طرف روحانیون بزرگ شیعه طرد شد و چندین بار توسط حکومت وقت دستگیر و هر دفعه از گذشته خود ابراز ندامت نمود، لکن هر بار توبه را می شکست و دوباره تبلیغ را شروع می نمود. در سال 1263 یک نشست تاریخی در حضور ناصرالدین میرزا که در آن هنگام ولیعهد بود و روحانیون آن دوره و باب صورت گرفت و سوالاتی از باب پرسیده شد که او به هیچکدام از این سوالات نتوانست به درستی پاسخ دهد و جوابهای وی که ادعای مهدویت می کرد، بسیار نابخردانه بود. [متن این نشست و توبه نامه وی هنوز در موزه مجلس شورای اسلامی موجود می باشد به طوری که بعدها خود بهاییان سعی در پنهان کردن آن سند تاریخی داشتند]
تا اینکه چندی بعد سید علی محمد در میدان عمومی تبریز به فرمان امیر کبیر تیر باران شد. و جسدش به گفته بهاییان در کوه کرمل مشرف بر خلیج حیفا در اسرائیل مدفون گردید که در بین بهاییان به نام مقام اعلی معروف شده است .
فرقه بهائیه منشعب از فرقه بابیه است و بنیان گذار آن میرزا حسینعلی نوری معروف به بهاءالله است. او از خانواده نجبا و اشراف ایران بود که نسب او به پادشاهان ساسانی می رسید. او از پیروان و مبلغان باب بود و برادر کوچکتری هم به نام میرزا یحیی (صبح ازل) داشت که ادعا می کرد طبق وصیت نامه باب جانشین اوست و از این رو پس از مرگ باب عده ای او را جانشین باب دانستند لکن به جهت سن کم، میرزا حسینعلی زمام کارها را به دست گرفت.
از آنجا که باب به ظهور فردی پس از خود با مقام (من یظهره الله) نوید داده بود، افراد زیادی ادعای چنین مقامی کردند که توسط بهاء الله و میرزا یحیی کشته شدند و از اینجا نزاع اصلی در میان بابیان آغاز شد. بابی هایی که ادعای حسینعلی را نپذیرفتند و بر جانشینی یحیی باقی ماندند، ازلی نام گرفتند و پیروان حسینعلی (بهاء الله) بهائی خوانده شدند.
ترور ویژگی بابیت و بهائیت
ترورهای سیاسی در تاریخ معاصر ایران، از اواسط دهه ی 1840 م، با "بابیگری" آغاز شد و چنان ترور با بابیگری پیوند خورد، که در اواخر دوران قاجار، نام "بابی" و "تروریست" مترادف بود. بابی ها، ترور امیرکبیر را طراحی کردند و در شوال 1268 ق، به ترور نافرجام ناصرالدین شاه دست زدند. از آن پس این شیوه در ایران تداوم یافت، و به ویژه در دوران انقلاب مشروطه و پس از آن اوج گرفت. بهائیان در عتبات نیز بیکار نبودند، و سید اسد الله مازندرانی در عتبات، به جرم سوء قصد به آیت الله خراسانی گرفتار شد.(نورالدین چاردهی، چگونه بهائیت پدید آمد، ص 30)
فعالیت های تروریستی دوران مشروطه و پس از آن، با نام "سردار محیی"، "احسان اله خان دوستدار"، "اسد الله خان ابوالفتح زاده"، "ابراهیم خان منشی زاده" و "محمد نظر خان مشکات الممالک" در پیوند است.
فعالیت های مخفی "اسد الله خان ابوالفتح زاده" و "ابراهیم خان منشی زاده" و "محمد نظر خان مشکات الممالک" از سال 1323 ق، و با عضویت در انجمن مخفی، معروف به "بین الطلوعین" آغاز شد، که جلسات آن در خانه ی "ابراهیم حکیمی"، نخست وزیر بعدی دوران پهلوی، برگزار شد و بسیاری از اعضای آن "بابی ازلی" و چند تن نیز "بهائی" بودند.
عضویت در این انجمن و فعالیت های بعدی "ابوالفتح زاده" و "منشی زاده" و "مشکات الممالک" (بهائی) و "ازلیهای" عضو انجمن فوق را باید بخشی از عملکرد شبکه توطئه گر وابسته به "اردشیر ریپورتر" ارزیابی کرد. اعضای این انجمن، اعم از "ازلی" و "بهائی"، پس از تأسیس سازمان ماسونی لژ بیداری ایران (1325 ق)، در پیرامون آن مجتمع شدند و مشکات الممالک" صندوق دار لژ بیداری ایران بود.
از ذیقعده 1323 ق، این فعالیت با عضویت "اسد الله خان ابوالفتح زاده" و برادرش "سیف الله خان" و "ابراهیم خان منشی زاده" در "انجمن مخفی دوّم" تداوم یافت. در این انجمن، سید محمد صادق طباطبائی (پسر آیت الله سیّد محمد طباطبایی)، ناظم الاسلام کرمانی (نویسنده ی کتاب تاریخ بیداری ایرانیان)، آقا سیّد قریش (از اعضای بیت سید محمد طباطبائی) و شیخ مهدی (پسر آیت الله شیخ فضل الله نوری) عضویت داشتند. در همین زمان، گرایش های تروریستی برخی اعضای این انجمن، کاملاً مشهود بود. برای مثال، در یکی از جلسات انجمن، مسأله قتل آیت الله سید عبدالله بهبهانی مطرح شد که با مخالفت سید محمد صادق طباطبایی مواجه گردید. اندکی بعد، "ارباب جمشید جمشیدیان" (دوست صمیمی و محرم اردشیر ریپورتر)، به عضویت این انجمن درآمد.
گروه تروریستی فوق، سرانجام شکل نهایی خود را یافت و به عملیات آشوبگرانه و تفرقه افکنانه ای چون ترور نافرجام شیخ فضل الله نوری (16 ذیحجه 1326 ق) دست زد.
عامل این ترور، کریم دواتگر بود که به همراه افراد دیگری از جمله "میرزا محمد نجات خراسانی" (عضو فرقه ی بهائی و مرتبط با سفارت انگلیس که مشهور به فساد بود) دستگیر شد.
"نجات" نیز عضو کمیته بین الطلوعین بود. به گفته ی سید حسن تقی زاده، "اسمارت"، نماینده ی سفارت انگلیس، در جلسات بازجویی از محمد نجات شرکت می کرد و مواظب بود که نتوانند به میرزا محمد زور بگویند. طبق گزارش "سر جرج بارکلی" به "سر ادواردگری" وزیر خارجه انگلیس، در جریان این بازجویی، کریم دواتگر تلویحاً حسینقلی خان نواب، برادر عباسقلی خان کارمند سفارت انگلیس را، به ترور مربوط کرد. حسینقلی خان نواب نیز از نزدیکان و محارم اردشیر ریپورتر، رئیس شبکه اطلاعاتی حکومت هند بریتانیا در ایران بود.
پس از آن ابوالفتح زاده و برادرانش و سایر اعضای گروه تروریستی و آشوبگر فوق، از جمله کریم دواتگر، در روستای قلهک، که در آن زمان در ملکیت سفارت انگلیس بود و دولت ایران بر آن نظارت نداشت، مستقر شدند. در اول جمادی الثانی 1327 ق، ابوالفتح زاده و منشی زاده، همراه با زین العابدین خان مستعان الملک، گروه تروریستی جدیدی تشکیل دادند موسوم به "کمیته جهانگیر".
ابوالفتح زاده و مستعان الملک و میرزا محمد نجات از جمله اعضای "محکمه انقلابی" بودند که حکم اعدام مجاهد نستوه، شهید شیخ فضل الله نوری را صادر کردند. دادستان این محکمه، شیخ ابراهیم زنجانی بود که تحت تأثیر میرزا مهدی خان غفاری کاشی (وزیر همایون) عضو فرقه ی بهائی، قرار داشت.
در رجب 1328 ق، حادثه قتل سید عبدالله بهبهانی رخ داد که عاملان آن، وابسته به شبکه تروریستی ابوالفتح زاده و منشی زاده بودند. یکی از ضاربان بهبهانی فردی به نام "حسین الله" بود که بعدها با ابوالفتح زاده و منشی زاده و مشکات الممالک در کمیته مجازات همکاری کرد. پس از این واقعه، ابوالفتح زاده به اروپا گریخت، مدتی بعد به ایران بازگشت و به عنوان متصدی گردآوری مالیات منطقه ساوجبلاغ و شهریار منصوب، و اندکی بعد معزول شد، که ابوالحسن علوی این عزل را، نتیجه تبلیغات بهائی گری ابوالفتح زاده می داند.
در ذیقعده 1334، ابوالفتح زاده و منشی زاده و مشکات الممالک، عملیات خود را در قالب گروه جدیدی به نام "کمیته مجازات" آغاز کردند و به چند فقره قتل، همراه با انتشار اعلامیه هایی دست زدند، که بازتاب اجتماعی و سیاسی فراوان داشت. (سایه روشن های بهاییت در ایران، دفتر پژوهشهای موسسه كیهان، ج 1، ص 105)
ترور شهید ثالث
یکی دیگر از اقدامات فرقه بابیه که امروز نیز مصادف با این واقعه میباشد ترور عالم برجسته و شجاع شیعه؛ «مرحوم ملا محمد تقی قزوینی برغانی، معروف به شهید ثالث»، است. مرحوم ملا محمد تقی قزوینی برغانی، از مشاهیر علمای شیعه در قرن سیزدهم و سرشناسترین دانشمند خاندان برغانی است. در عصر شهید ثالث، جنبشهای فکری و جریانات انحرافی متعددی در حال شکلگیری و گسترش بود که تأسیس و رشد آنها، موجب انحراف فکری و عقیدتی مردم از عقاید ناب شیعی بود. عمدهترین مکاتب انحرافی و مذاهب استعماری عصر وی، عبارت بودند از: وهابیت، شیخیه، و بابیه.
شهید ثالث نقش ممتازی در مبارزه با شیخیه و بابیه داشت. وی پس از مذاکره و مباحثه با «شیخ احمد احسائی»؛ سرسلسله شیخیه، حکم به تکفیر ایشان صادر فرمود. این حکم، که بازتاب فراوانی در بین حوزههای علمیه و حتی مردم داشت و همچنین افشاگری های شهید بر علیه عقاید شیخیه، باعث شد تا شیخیان و شاگردان سید کاظم رشتی، کینه او را به دل گرفته و قتل او را بر خود فرض شرعی و وظیفه مذهبی تلقی کنند.
همچنین شهید ثالث در مقابل فرقه بابیه اقدامات مؤثری انجام داد که یکی از آنها، برپایی جلسات سخنرانی بود. وی در منابر و مجالس، به افشاگری عناصر فاسد بابیه پرداخته و عقاید غیر اسلامی آنان را با دلیل و برهان، باطل کرد. مرحوم ملا محمد تقی برغانی مانع بزرگی بر سر راه بابیه بود؛ زیرا در رفع غائله آنها، کوشش و تلاش پیگیر داشت؛ به همین جهت آنان به این فکر افتادند که وی را از سر راه بردارند و نقشه قتل را شخصی به نام «قرة العین»، طراحی نمود و او را به طرز فجیعی به قتل رساندند.