۱۶ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۵:۲۵
کد خبر: ۷۳۵۶۶۴

تاول، تشنج، زخم؛ یادگارهای یک رزمنده شیمیایی!

تاول، تشنج، زخم؛ یادگارهای یک رزمنده شیمیایی!
در دبیرستانی که درس می‌خواندم حدود ۲۰ نفر آن‌ها به جبهه رفتند، که من هم یکی از آن‌ها بودم، زمانی که بحث حمله شیمیایی شد خانواده‌ها نگران شدند و بعضی‌ها حتی مخالف رفتن بچه‌هایشان به جبهه شدند؛ نیرویی که به جبهه می‌رفت تا زمانی که مجروح، شهید یااسیر می‌شد در جبهه می‌ماند این‌ها واقعیت دفاع مقدس هستند.

یکی از وحشیانه‌ترین و غیرانسانی‌ترین اقدام‌های نظامی رژیم بعث در جنگ تحمیلی استفاده از سلاح کشتار جمعی به ویژه سلاح شیمیایی بر علیه رزمندگان و مناطق مسکونی مختلف کشور بود، سلاح‌های شیمیایی که با وجود گذشت‌ سالها  از جنگ  اثرات آن‌ها مانند زخمی کهنه در زندگی جانبازان رخنه کرده و رزمندگان ما با  آن دست و پنجه نرم می‌کنند.

رزمندگانی که در دل جبهه روی خاک‌ها، رمل‌ها و کنار سیم خاردارها گرفتار  موادی شدند که امروز از آن به عارضه شیمیایی یاد می‌شود و تاول، تشنج، خفگی از خاک‌های آلوده شده درد جان هایی شد که سال‌ها مدافعان برای حفظ خاک میهن رنج دوران بردند و سال‌هایِ سال با این زخم‌های کهنه روزگار می‌گذرانند.

 کورش خسروی نژاد یکی از جانبازان شیمیایی دوران جنگ تحمیلی است که در ادامه گفت‌وگوی خبرگزاری فارس با وی را می‌خوانید.

 

 

خبرگزاری فارسچطور شد زمان جنگ راهی جبهه شدید؟

خسروی نژاد: در مدرسه و دبیرستانی که درس می‌خواندم حدود 20  نفر آن‌ها به جبهه رفتند، که من یکی از آن‌ها بودم،  زمانی که بحث حمله شیمیایی شد خانواده‌ها نگران شدند و بعضی‌ها حتی مخالف رفتن بچه‌هایشان به جبهه شدند.

یادم هست بعد از عملیات کربلای پنج صدام اعلام کرد که می‌خواهد شهرها را شیمیایی بزند برای همین  تلویزیون آموزش درست کردن بادگیر ( نوعی پوشش پلاستیکی که شامل شلوار و یک هودی با کلاه بود ) را  به  مردم داد.

کلاً فضای زمان دفاع مقدس فضایی معنوی بود که دیگر تکرار نخواهد شد، تمام ملت همه برای دفاع فداکاری می‌کردند، حال ملت حال خوبی بود هر چند که هر روز مورد تجاوز بمباران دشمن قرار می‌گرفتند اما صبوری می‌کردند.

خانواده‌ها نوجوانان و جوانان شان را به جبهه می فرستاند، به آن مقدار که خطوط جبهه نیاز داشت نیرو نبود و نیرویی که به جبهه می‌رفت تا زمانی که مجروح، شهید یا اسیر می‌شد در جبهه می‌ماند این‌ها واقعیت دفاع مقدس هستند.

خبرگزاری فارس: در زمان حمله شیمیایی شما در کدام جبهه حضور داشتید و آیا رزمنده‌ها از حمله شیمیایی اطلاع داشتند یا غافلگیرانه بود؟

خسروی نژاد:  حدود 17 ساله‌ام بود که در عملیات کربلای چهار  در سال 65 و 19 ساله‌ام بود که جزیره مجنون در سال 67 مجروح شدم.

البته در سال 59 با خمپاره باران شدن اهواز چندین گلوله‌ی خمپاره در حدود 10  متری ام اصابت کرد و در  سن 11 سالگی نیز  تجربه‌ی انفجار مهیب خمپاره‌ی 120 میلی متری را نیز داشتم.

 بعد از عقب نشینی نیروها در کربلای چهار ، عراق تمام منطقه‌ی عملیات را بمباران شیمیایی کرد و اکثر نیروها که از رودخانه‌ی اروند به عقب آمدند شیمیایی شدند، که نسبت به مقدار استنشاق گاز های پخش شده در منطقه دچار آسیب شدند.

زمانی که نزدیک محل اسکان ما را بمباران کردند ( آبادان ) یکی از رزمنده‌ها خیلی ترسیده بود، ماسک خودم را به وی دادم و چفیه‌ام را خیس کردم و دور بینی‌ام گرفتم  اما چفیه افاقه نکرد و در نهایت شیمیایی شدم سپس با یکی از دوستان هم‌سنگرم که ترکش به کتفش اصابت کرده  بود توسط آمبولانس به بیمارستان بقایی اهواز آمدیم، در آن زمانه اکثر نیروها مخلص بودن و دوست نداشتن که در بیمارستان بمانند و می‌خواستند یواشکی دوباره به جبهه برگردند

همین فرار کردن رزمندگان مجروح از بیمارستان  در آن زمان حالا معضلی برایشان شده که مدارک همزمان برای تعیین درصد از بیمارستان دریافت نکرده بودند.

هر چند سردار قاسم سلیمانی گفت: یقین دارم چه کسی را بنیاد جانبازان درصد داده باشد چه درصد نداده باشد، هر کسی از عملیات خیبر تا پایان جنگ در جنگ حضور داشته، به هر میزانی ولو یک ساعت در صحنه، حتماً مجروح شیمیایی است و حتماً عارضه شیمیایی بر آن وارد شده است.

خبرگزاری فارس: هدف رژیم بعثی از بمباران شیمیایی جزیره مجنون چه بود؟

خسروی نژاد: در جزیره مجنون نیروهای عراق برای باز پس‌گیری هورالعظیم و همچنین به اسارت گرفتن سرلشکر شهید علی هاشمی، تمام منطقه را هدف بمباران شیمیایی قرار دادند، هر کسی توانست فرار کرد و از صحنه‌ی جنگ خود را دور کرد.

 

چرا که رژیم بعثی از گازهای شیمیایی خردل ( مَستِر گَس) که بر پایه‌ی گاز کلر که پایدار و تاول زا  است و از گاز اعصاب و خون که پایدار نیستند استفاده کرد.

مهمترین این گازها که با بوهای مختلف جهت تحریک حس بویایی ترکیب شده بود ( مثل بوی سیر ، کاکائو) گاز خردل بود، گاز خردل در دراز مدت باعث تخریب ریه ( برونشکتازی) که خودم دچار آن شدم ، تخریب چشم و تاول زدن پوست می شود، البته هنوز آثار ثانویه‌ی های دیگر مورد مطالعه قرار نگرفته است.

خبرگزاری فارس: قبل از آزاد سازی خرمشهر شهرهای مرزی مدام هدف گلوله، بمباران و موشک بودند در این شرایط حال و روز مردم در شهرها چگونه بود؟

خسروی نژاد: در اثر اصابت گلوله‌ها اکثر روزها شهید و مجروح می دادیم و در زمان عملیات ها فوج فوج مجروح می آوردند، زمانی که پدافند ‌کشور اعلام می‌کرد که هواپیمای دشمن دارند به سمت فلان شهر می‌آیند سه نوع آژیر از طریق رادیو پخش می‌شد آژیر سفید ( بوق ممتد ) یعنی منطقه پاک است و می‌توانید از پناهگاه خارج شوید، آژیر زرد( بوق قطع و وصلی چند ثانیه ای) یعنی منطقه نیمه خطرناک است و احتمال بمباران وجود دارد و به پناهگاه بروید و آژیر قرمز ( بوق قطع و وصلی پشت سرهم ) یعنی منطقه خطرناک است و به پناهگاه بروید.

 

اگر کمک نیروهای مردمی در امر تخلیه ی مجروحین نبود کادر درمان بیمارستان‌ها جوابگوی درمان این همه مجروح نبودند حتی خودم به  اورژانس‌ها می‌رفتم و به پرستارها در امر پانسمان و بخیه زدن و کارهای امداد سرپایی کمک می‌کردم و به نوعی آبدیده شده بودم و دریایی از انواع مجروحین که از جبهه می آوردیم را دیدم

خبرگزاری فارس: با توجه به اینکه شما جانباز شیمایی هستید و در شهر و استانی زندگی می‌کنید که بارها رتبه اول آلودگی در کشور و حتی جهان را به خودش اختصاص داده است، توی این شرایط چگونه دوام آوردید؟

خسروی نژاد: سالهاست که با سرفه های مکرر و بستری های مکرر و داروها و آنتی بیوتیک های متفاوت روزگار را سپری می‌کنم.

در اهوازی که دور تا دور آن را فلرهای نفتی احاطه کرده شدت آلودگی بسیار بالا است، محیط این‌جا جانبازان شیمیایی را آزار می‌دهد علاوه بر این گردوغبار و ریزگردها مزید بر علت شده و تنگی نفس و عفونت را تشدید می‌کند.

 وضعیت ما آنقدر شکننه است که حتی آتش زدن نی‌های  نیشکر و زباله‌های شهر اهواز در سایت سُفیره  و وارد شدن دود و خاکستر آن‌ها به خانه‌ها برای جانبازا شیمیایی تبدیل به معضل شده است، همچنین خاک‌هایی که از فاضلاب‌های خشک شده به هنگام تردد وسایل نقلیه و اشخاص بلند می‌شود وقتی وارد ریه‌های جانباز شیمیایی شود عفونت‌های شدیدی را ایجاد می‌کند.

 خبرگزاری فارس: چرا در جایی زندگی می‌کنید که به قیمت سلامتی شما تمام می‌شود؟

خسروی نژاد: زبان و قلم از بازگویی  زندگی جانبازان شیمیایی و از درد و رنج های آن‌ قاصر است، شما یک چیزی می بینید و می‌شنوید اما توانایی درک آن را ندارید، شاید برای شما سوال باشد جانباز شیمیایی که تمام زندگی‌اش با سرفه و خلط و عفونت گره خورده است چگونه می‌تواند در این شهر و استان خوزستان زندگی کند؟

اول از همه تعلقات خانوادگی و وجود فرزندان آن‌ها در این استان است به نوعی هم داماد دارند هم عروس و نقل مکان کردن در این سن و شرایط خاص اقتصادی بسیار دشوار است، از طرفی با توجه به‌ شرایط خاص جسمی جانباز شیمیایی همیشه بایستی یک همراه داشته باشد، سازمان بنیاد شهید و امور ایثارگران فکری بحال جانبازان شیمیایی نکرده که در فصل تابستان و گرما برای آنها و خانواده هایشان نقاط خوش آب و هوایی در نظر بگیرند که بتوانند لااقل چند صباحی در آنجا ساکن شوند.

جانبازان شیمیایی در میانسالی علاوه بر مشکلات تنفسی و شیمیایی مشکلات جسمی دیگری بر آن‌ها اضافه شده است که به ما اجازه نمی دهد پیگیر این مسائل باشیم، جانبازان شیمیایی مظلوم و  فراموش شدگان تاریخ دفاع مقدس هستیم.

 

به گزارش خبرگزاری فارس: آلمان جزو اولین کشورهایی است ک رژیم بعثی را به سلاح‌های شیمیایی درمدت هشت سال دفاع مقدس تجهیز کرد.

حدود 100 هزار نفر در معرض سلاح‌های شیمیایی قرار گرفتند که از این تعداد  63 هزار نفر دچار عوارض و آسیب‌های پایدار شدند و در این ۴۰ سال نیز نیمی از این افراد به خاطر عوارض سلاح‌های شیمیایی به شهادت رسیدند. کشور آلمان در طول  دوران جنگ تحمیلی ساخت تأسیسات «سعد 16» و قطعات کارخانه شیمیایی سامرا  را در اختیار رژیم بعث عراق قرار داد و  در زمینه صنایع موشکی با بغداد همکاری کرد.

احسان قنبری نسب
منبع: فارس
ارسال نظرات