تحلیل رسانههای خارجی از انتخاب آیتالله خامنهای به رهبری انقلاب اسلامی
پانزدهم خرداد 68، رسانههای خارجی و بنگاههای خبری سراسر جهان هم دیگر یقین پیدا کرده بودند که سید علی خامنهای، رئیسجمهور ایران، جانشین آیتالله خمینی شده است. خیلی زود نگارش زندگینامه فردی و سیاسی رهبر جدید ایران، به بخش مهمی از مقالات پرتعداد این رسانهها در توضیح شرایط جدید ایران تبدیل شد.
رهبری آیتالله خامنهای برای رسانههای خارجی به بروز چند خط تحلیلی جدید و البته آشفته و متناقض در تولیدات خبری آنها انجامید:
شگفتی از تصمیم خبرگان
برای رسانههای خارجی، که روزهای پیش از رحلت امام را سرشار از پیچیدگی و اختلافات و درگیریها توصیف میکردند، انتخاب جانشین حضرت امام با آن سرعت و حمایتها و اتفاق نظرهای پس از آن و حتی شخص رهبری منتخب، جالب توجه بود. بی بی سی، سرعت عمل خبرگان را یک قدم مهم برای جمهوری اسلامی در دوران پس از امام دانست و آن را موجب برطرف شدن «بحرانی که انتظار میرفت پیرامون جانشینی آیتالله خمینی» پیش باید عنوان کرد. رادیو آمریکا هم انتخاب آقای خامنهای را مایهی شگفتی ناظران امور ایران دانسته و گفت: «آنها چنین پیشبینی میکردند که یک شورای 3 تا 5 نفره، جانشین خمینی خواهد شد.» خبرگزاری رویتر هم در پانزدهم خرداد، از قول ناظران مسائل ایران نوشت که «تا به حال، تهران خیلی صریح و پخته کار کرده است.»
باقر معین، تحلیلگر بیبیسی هم در چهاردهم خرداد، اعتراف میکند که آیتالله خامنهای، بهترین گزینهی ممکن جمهوری اسلامی برای رهبری پس از امام خمینی بوده است: «در بین روحانیونی که مجتهد هستند و مرجع تقلید نیستند، تنها کسی که هم تجربه سیاسی داشت، هم از نظر دانش تقریباً مورد پذیرش خود روحانیون طرفدار آیتالله خمینی است، آقای خامنهای است. البته کسانی مثل آیتالله مشکینی، آقای رفسنجانی، آیتالله مهدوی کنی، و موسوی اردبیلی بودند ولی هیچکدام آنها تجربهی آقای خامنهای را به عنوان رئیسجمهور نداشتند و از این گذشته، آقای خامنهای از نظر علم، به نظر بسیاری از کسانی که تخصص دارند، از آقای رفسنجانی و چند تن دیگر برتری دارد.»
آسوشیتدپرس هم در گزارشی که پس از انتخاب آیتالله خامنهای در معرفی او منتشر کرد، او را یک رئیسجمهور محبوب و دارای صداقت سیاسی معرفی کرد:«اگرچه در جریان مناقشات داخلی بین گروههای رقیب در ایران در طول سالهای اخیر، قدرت رئیسجمهوری تقلیل پیدا کرده است ولی خامنهای که یک محافظهکار به شمار میرود، از محبوبیت گستردهای برخوردار است... وی در مباحثات آتشینِ فکری بین دیگر رهبران ایران شرکت میکند و از انجام معالجات در آمریکا بر روی صدمات ناشی از سوء قصد علیه وی در سال 1981 امتناع کرد. وی گفت استفاده از امکانات آمریکا سبب خواهد شد وی نتواند شعار «مرگ بر آمریکا» را سر دهد.»
حرکت ایران به سمت میانهروی
در نظام تحلیلی رسانههای غربی، آیتالله خامنهای در نسبت با شخصیتهای جناح چپ و نیز رئیس دولت، میرحسین موسوی، شخصیتی معتدلتر در زمینهی روابط با غرب به شمار میآمد. این تحلیل، اگرچه پس از قضیهی سلمان رشدی که بهتازگی و در زمستان 67 رخ داده بود و آقای خامنهای هم در کنار دیگر شخصیتهای سیاسی کشور به حمایت از فتوای امام در وجوب قتل نویسنده آیات شیطانی برخاسته بود، کمرنگ شده بود اما این رسانهها همچنان در مواضع او و شخصیتهایی مانند خوئینیها، کروبی، محتشمیپور و سید احمد خمینی، روح میانهروتری پیدا میکردند. آسوشیتدپرس، آقای خامنهای را «رئیسجمهور شاعر» و «یک روحانی با لحن سخن ملایم» لقب داد. واشنگتن پست هم در جریان انتشار دو مقاله پیرامون رهبری جدید ایران، در زیرِ تصویری از آقای خامنهای نوشته بود: «آیتالله خامنهای فردی آشتیگرا است.»
در این روند، تحلیلگران خارجی، آقای خامنهای و هاشمی رفسنجانی را، در مسیر حرکتدادن جمهوری اسلامی به سوی میانهروی، همراه و همسو معرفی میکردند. بی بی سی در هجدهم خرداد 68 تحلیلی از سولماز دبیری را برای مخاطبان قرائت کرد که در این تحلیل آمده بود: «اگر در چند ماه آینده کارها بدون وقفه و بهخوبی پیش رود، آیتالله خامنهای و آقای هاشمی رفسنجانی با هم سیاستهای ایران را در یک مسیر میانهروتر قرار خواهند داد.» دیلی تلگراف هم انتخاب آیتالله خامنهای را به عنوان قدرتگرفتن میانهروها در ایران پوشش داد که «جناح افراطی به رهبری آقای احمد خمینی» را منزوی خواهد کرد. نیوزویک هم در تحلیلی از اوضاع ایران پس از رحلت امام، آیتالله خامنهای را، «مردی ساکت و روشنفکری فکور» توصیف کرد که «همانند آقای رفسنجانی به اعتدال سیاسی معتقد است.» نیوزویک همچنین معتقد بود که احتمالاً «رهبران جدید ایران، متمایل به برقراری روابط با شرکتهای غربی در مرحلهی اول و دولتهای غربی در مرحلهی دوم باشند و از سیاست تشویق بخش خصوصی طرفداری کنند.» روزنامه ژاپنی ماینیجی هم در هفدهم خرداد، با انتشار یادداشتی، افزون بر آنکه تصمیم سریع خبرگان را سبب برونآمدن کشور از «خلأ سیاسی و سردرگمی» دانسته بود، وضعیت ایران با رهبری آیتالله خامنهای و ریاستجمهوری احتمالی هاشمی رفسنجانی را، تحت عنوان جانشینشدن «جناح محافظهکار و واقعبین» به جای نیروهای رادیکال تحلیل میکرد. این جایگزینی نیروهای میانهرو با نیروهای تندرو، گاهی هم با الفاظی جالب در رسانههای غربی انعکاس پیدا میکرد. از جمله روزنامهی آلمانی زوددویچه سایتونگ، به عنوان شاهدی برای تأیید همین تحلیل رایج نوشت که «بسیار دیده شده است که برخلاف [میرحسین] موسوی، خامنهای میخندد.»
.
تفسیرگران ایرانی رسانههای غربی هم تقریباً همین خط تحلیلی را دنبال میکردند. صادق زیباکلام در گفتگویی با رادیو بی بی سی در پانزدهم خرداد، سرنوشت رابطهی رهبری جدید جمهوری اسلامی با عناصر تندرو را محل ابهام دانست که نمیتوان به طور دقیق گفت «آقای خامنهای تا چه حد به عنوان ولی فقیه قادر خواهد بود که اینها را در کنترل خودشان قرار دهد.» از نظر زیباکلام، تشکیلات یا گروههایی مانند «دفتر تحکیم وحدت، روحانیون مبارز، بخشی از جریانات داخل سپاه، انجمنهای اسلامی دانشجویان خط امام» مصادیق جریانات تندرو در داخل ایران به شمار میآمدند که اغلب آنها همسو با جناح چپ بودند.
افرادی مانند احسان نراقی هم رسانهها و دولتهای غربی را از هرگونه تحلیل اشتباه دربارهی ایران جدید برحذر میداشت و آقای خامنهای را فردی معتدل معرفی میکرد:«اروپاییها عادت کردهاند مثلاً دربارهی شخصی افراط کنند. آنها مدتها عنوان میکردند آقای هاشمی مرد شماره یک است، بعد شماره دو و شماره سه و... الآن هم گرچه در مورد آقای خامنهای وقت تفسیر عمیق نداشتهاند، ولی از حرفهایشان نشانهی اینکه متوجه نیستند دیده میشود. مثلاً یکی از تلویزیونهای فرانسه گفت: آقای خامنهای از رادیکالهای تندرو معرفی شده، درصورتیکه ما میدانیم چنین چیزی نیست و آقای خامنهای فردی بسیار معتدل است.»
اشکالکردن و شبههافکنی در رهبری آیتالله خامنهای
با گذشت چند روز از انتخاب آیتالله خامنهای، رسانههای غربی و نیروهای ضدانقلاب، شروع به شبههافکنی در تصمیم خبرگان کردند. این شبهات و اظهار تردیدها در چند سرفصل دستهبندی میشد. سرفصل نخست همان مدعای همیشگی بود که ولایت فقیه، با رحلت امام دچار مشکل خواهد شد و رهبری جدید، هر که باشد، نمیتواند همان شأن و جایگاه رهبر فقید را به دست بیاورد. این مسئله از سوی اغلب نیروهای اپوزیسیون نیز مطرح میشد. آنها بر این باور بودند که «ولایت فقیه، همراه با خود خمینی به گور سپرده میشود و دوران جمهوری اسلامی بدون ولی فقیه در عمل آغاز شده است.» اما در فضای رسانهها، صادق زیباکلام در گفتگو با بی بی سی تأکید کرد که احتمال آنکه رهبری در شرایط فعلی و حتی در آینده بتواند به معنای حقیقی و نه صرفاً حقوقی، جانشین امام خمینی شود «بدون تردید منفی است.» او ادامه میدهد که «ولایت فقیه، بعد از امام خمینی به مقدار خیلی زیادی کمرنگ خواهد شد و قدرتش را بهتدریج از دست خواهد داد.»
اشکال دیگری که از سوی این رسانهها مطرح میشد، تردیدافکنی در قانونیت انتخاب خبرگان بود. از جمله یونایتدپرس،به نقل از تحلیلگران منطقهای با تأکید بر ضرورت مرجعبودن رهبر در قانون اساسی جمهوری اسلامی اعلام کرد که «در قانون اساسی ایران، قید شده است [که] امام و رهبر جمهوری اسلامی باید حداقل یک مرجع تقلید عالیرتبه یا یک روحانی در مقام آیتالله باشد درحالیکه خامنهای، در رتبهای پایینتر قرار داشته و یک حجتالاسلام است.» این مطلب بهخوبی نشان میدهد که رسانههای ضدانقلاب از همان بحبوحهی انتخاب آقای خامنهای به رهبری نظام اسلامی، شبههی شرط مرجعیت و لزوم رعایت آن را برای حفظ قانونیت انتخاب رهبر در ذهن مخاطبانشان القاء میکردند. این مطلب را در پانزدهم خرداد نیز ابوالحسن بنیصدر به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس بیان کرد و مدعی شد که «این انتخاب یک ناکامی کامل به شمار میرود، زیرا که خامنهای یک روحانی عالیرتبه، آن طور که قانون اساسی ایران آن را پیشبینی کرده است نیست.» لوموند فرانسه هم در گزارشی پس از اجلاسیهی مردادماه، تأیید مجدد رهبری آیتالله خامنهای و مطابقت آن با متمم قانون اساسی را به دلایل موهومی ارجاع داد. این روزنامه با تشکیک در نامهی امام به آیتالله مشکینی، علت اجلاسیهی مردادماه را عدم مطابقت رهبری آیتالله خامنهای با اصول پنجم و صد و هفتم قانون اساسی پیشین عنوان کرد.
شبههی دیگری که از سوی رسانههای غربی و مصاحبهشوندگان آنها مطرح میشد، احتمال جدی بروز مخالفتها با انتخاب آیتالله خامنهای به رهبری و نپذیرفتن این انتخاب از سوی شخصیتهای ذینفوذ بود. رضا پهلوی، فرزند شاه مخلوع ایران، در گفتگویی با تلویزیون دولتی فرانسه، ادعا کرد که «انتخاب خامنهای شکست جدیدی در جنگ جانشینی خمینی است و هیچیک از مراجع کشور از خامنهای تبعیت نخواهند کرد.» این در حالی بود که رسانهها و تحلیلگران داخلی ایران از بُعد و بیمبنایی تحلیلهای اینچنینی دچار شگفتی میشدند و برایشان محل سؤال بود که چگونه «در اینجا، علما و فقها، آیتالله خامنهای را فقیه مطاع و ولی امر واجبالاطاعه میخوانند، اما این یا آن دستگاه خبری و تحلیلی غربی و اروپایی و آمریکایی، در این مسئله اشکال میکنند.» بنابراین رسانههای خارجی و بهویژه بنگاههای خبری و تحلیلی غربی، پس از گذراندن یک غافلگیری بهتآور از تصمیمگیری سریع و دقیق مجلس خبرگان رهبری، مسیر تردیدافکنی را در پیش گرفتند که رئوس این تردیدها و شبهات، که عمدتاً به تشکیک در قانونیت، شرعیت و مقبولیت انتخاب سال 68 خبرگان رهبری مربوط میشد، طی سالهای آینده هم به کرات ادامه پیدا کرد.
سال شگفت 1368، سرنوشت رهبری در جمهوری اسلامی را با عزل آقای منتظری، رحلت امام و رهبری آیتالله خامنهای، به یکباره رقم زد، تجربهی بینظیر انتخاب رهبری در جمهوری اسلامی، هم در تاریخ شیعه ماندگار شد و هم به یک نمونه و تجربهی اصیل و پرکاربرد برای انتخابهای پیشرو در آینده تبدیل شد.
منبع: کتاب سند انتخاب، مرکز اسناد انقلاب اسلامی