به گزارش سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، میان حجاز و یمن منطقهای به نام نجران بود که گروهی از مسیحیان در آنجا زندگی میکردند. زمانی که پیامبر صلی الله علیه و آله آنها را به اسلام دعوت کردند، بزرگان آنها به شور نشستند و بنا شد هیئتی از علمای مسیحی این منطقه به مدینه بیایند و درباره حقیقت دعوت آن حضرت بررسی و تحقیق کنند که در نهایت منجر به حادثه تاریخی مباهله شد.
از جمله بزرگان و دانشمندان مسیحی، عاقب و سید و عبد المسیح بودند. هنگام نماز عصر به مدینه رسیدند و اینان لباسهای دیبا پوشیده بودند که صلیب نیز بر آن بود. یهودیان نزد ایشان رفته، با یکدیگر گفتوگوها کردند.
شیخ مفید ادامه داستان را اینگونه نقل میکند: هنگامى که رسول خدا صلی الله علیه و آله نماز عصر را خواند، بهسوى او رو کردند و جلوى آنان کشیش بزرگ آنها بود. پس رو به آن حضرت کرده، گفت: اى محمد، در باره بزرگ ما حضرت مسیح چه میگویى؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: بندهی خدا بود که او را برگزیده و مخصوص کرد. کشیش بزرگ گفت: اى محمد، آیا براى او پدرى سراغ دارى که او را به وجود آورده باشد؟ حضرت فرمود: جریان زناشویی در کار نبوده تا پدر داشته باشد. گفت: پس چگونه میگویى که او بنده آفریده شده است و تو تاکنون بنده آفریدهشده ندیده جز اینکه از راه زناشوئى و داراى پدر باشد؟ خداى سبحان آیاتى از سوره آل عمران نازل فرمود تا به ا ین آیه که فرماید: «إِنَّ مَثَلَ عِیسَىٰ عِنْدَ اللَّهِ کَمَثَلِ آدَمَ ۖ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ؛ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَلَا تَکُنْ مِنَ الْمُمْتَرِینَ» (59 - 60 آلعمران) «همانا مثل عیسى نزد خداوند مانند آدم است که او را از خاک آفرید پس به او گفت: باش، پس شد، سخن حق از پروردگار تو است و تو از شککنندگان مباش». سپس آیه مباهله را مطرح فرمود «فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ.» پس رسول خدا (ص) این آیات را بر نصاراى نجران خواند، و آنها را به مباهله دعوت کرد و فرمود: همانا خداى عز و جل به من خبر داد که پس از مباهله هر آن کس که بر باطل است عذاب بر او نازل شود، و به آن وسیله حق از باطل جدا شود. پس کشیش بزرگ با عبد المسیح و عاقب مشورت کردند و تصمیم ایشان بر این شد که تا صبح روز دیگر از او مهلت بخواهند و فردا با او مباهله کنند. زمانی که نزد مردان خویش به منزلهاى خود باز گشتند، کشیش بزرگ به آنها گفت: فردا نگاه کنید ببینید اگر محمد با فرزندان و خاندان خود آمد، از مباهله با او بپرهیزید و اگر با اصحاب و یارانش آمد با او مباهله کنید؛ و ماجرا آن شد که در تاریخ آمده است.
از مفاد این روایتِ شیخ مفید بر میآید که بزرگان مسیحیت نسبت به شأن و جایگاه رسول خدا صلیالله علیه و آله آگاهی داشتند، اما لجاجت آنها سبب تکذیب رسول آخرالزمان میشد، از این جهت است که در انتهای آیه مباهله خداوند میفرماید «فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ».
مسیحیان با اینکه بشارت رسول خدا صلی الله علیه و آله را از زبان عیسی علیهالسلام شنیدند و یا در انجیل خود خوانده بودند، از این بشارت رویگردان شدند و بر لجاجت خود اصرار داشتند. خداوند در آیه 6 سوره صف درباره بشارت عیسی علیهالسلام به پیامبر اسلام میفرماید «وَإِذْ قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ یَأْتِی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ ۖ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ قَالُوا هَٰذَا سِحْرٌ مُبِینٌ.» یعنی «و [یاد کن] هنگامی را که عیسی پسر مریم گفت: ای بنی اسرائیل، به یقین من رسول خدا به سوی شمایم، تورات را که پیش از من بوده، تصدیق میکنم و به پیامبری که بعد از من می آید و نامش «احمد» است، مژده میدهم. پس هنگامی که [احمد] دلایل روشن برای آنان آورد، گفتند: این سحری است آشکار.»
بزرگان مسیحی به قدری با شأن رسول خدا و خاندان وحی و توان معنویشان آشنا بودند که بین یکدیگر تفاهم کردند که اگر پیامبر صلی الله علیه و آله با ترکیب آلعبا وارد میدان مباهله شدند، از مباهله پرهیز کنند. امیرالمؤمنین علیهالسلام در روایتی تصریح کردند مردی مسیحی یا یهودی گفت «لَا تَفْعَلُوا فَتُصِیبَکُمْ عَنَتٌ فَلَمْ یَدْعُوهُ؛ یعنی «این کار را نکنید تا به شما آسیبی برسد. پس او را دعوت به مباهله نکردند. (تفسیر العیاشی، ج1، ص177)
در روایتی دیگر محمد بن منکدِر که از راویان امام سجاد و امام باقر علیهما السلام است، به نقل از پدرش میگوید عاقب به عنوان یکی از بزرگان مسیحی، طی ماجرای مباهله به اطرافیانش از وحیِ بر عیسی علیهالسلام درباره نبی آخرالزمان میگوید.
عاقب میگوید به عیسی علیهالسلام وحی شد «یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ آمِنُوا بِرَسُولِی النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ الَّذِی یَکُونُ فِی آخِرِ الزَّمَانِ»؛ یعنی ای بنیاسرائیل ایمان بیاورید به رسول نبیّ من که صاحب مقام اُمیّت است؛ همان که در آخرالزمان میآید.» سپس خداوند القاب پیامبر اسلام را اینگونه به عیسی علیهالسلام وحی میکند «صَاحِبِ الْوَجْهِ الْأَقْمَرِ، الْجَمَلِ الْأَحْمَرِ، الْمُشْرَبِ بِالنُّورِ، ذِی الْجَنَابِ الْحَسَنِ»؛ یعنی «صاحب صورتی مانند ماه و صاحب شتری قرمز، آغشته به نور و صاحب خلقی نیکو» سپس در ادامه میفرماید «فَبَشِّرْ بِهِ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَ مُرْ بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنْ یُعَزِّرُوهُ وَ أَنْ یَنْصُرُوهُ»؛ یعنی او را به بنیاسرائیل بشارت بده و به بنیاسرائیل امر کن که او یعنی رسول اسلام را بزرگ دارند و یاریاش کنند.
جالب است که مفادی از این وحی به عیسی علیهالسلام را در آیه157 سوره اعراف اینگونه میخوانیم «الَّذینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ ... همانان (از اهل کتاب) که از این رسولِ نبیّ أمی که [نام] او را نزد خود، در تورات و انجیل نوشته مییابند - تبعیت میکنند؛ [همان پیامبرى که] آنان را امر به معروف و نهی از منکر میکند. و در انتهای آیه میفرماید «فَالَّذینَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»؛ یعنی از بین مؤمنان اهل کتاب هرکه آن رسول را گرامی بدارد و نصرتش کند و از نوری که همراهش نازل میشود (امیرالمؤمنین) تبعیت میکنند، آنها به رستگاری میرسند.
نهایت اینکه مسیحیان نجران دانسته از حق رویگردان شدند و تکذیب کردند و یا در رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله تردید کردند و یک امت را هم با لجاجت خویش گمراه کردند.