درآمدی بر فلسفه سیاسی شیخ الرئیس بوعلی سینا
ابو علی حسین بن عبدالله بن سینا ملقب به شیخ الرئیس (۳۷۰ ـ ۴۲۸ ه. ق) بلخی الاصل، طبییب حاذق و فیلسوف قرن پنجم، صاحب آثار فراوان در علوم مختلف است. عمق و دقت ابن سینا در تفسیر فلسفه استدلالی یونانی در تمام مشرق زمین، بی نظیر است؛ او مباحثی در فلسفه مشائی گشود که بین متفکران یونان سابقه نداشت. ابن سینا همواره میکوشید تا با نبوغ خاص خود، افکار فلسفیاش را با اصول وحی اسلامی سازگار سازد. در جهان اسلام افکار فلسفی ابن سینا به دست اشراقیان تعبیر و تأویل شد و با افکار هرمسی و ایرانیان باستان و عرفای اسلامی امتزاج یافت. بدین طریق بصورت مقدمهای برای سیر روح به عالم تجرد و رسیدن به مرحله اشراق و شهود در آمد. آراء ابن سینا (چه از طریق آثار مکتوبش و چه از طریق خلاصه نوشتهها و کتابچههای متافیزیک و منطقش) در صدر برنامه آموزشی مدارس پیشرفته مذهبی شیعی و سنی در سراسر جهان اسلام تا کنون باقی مانده است.
اگر چه مشرب فلسفی ابن سینا مشایی بود، اما مشکل جمع فلسفه با دین را به خوبی دریافته بود. از این رو در پارهای از موارد همچون معاد و جاودانگی نفس (با اذعان به تصدیق سخنان پیامبران در این زمینه) به ناتوانی عقل در درک حقیقت این امور اعتراف کرد.
وی معرفت را به سه نوع فطری، فکری و حدسی تقسیم کرد. معرفت فطری همان شناخت مبادی اولی یا بدیهیات اولیه است. معرفت فکری، ادراک مجردات و کلیات است و آن فیضی از جانب عقل فعال است و معرفت حدسی، ادراک امور بدون نیاز به تأمل است. این نوع معرفت به درجات مختلف در بین انسانها وجود دارد ولی درجات بالای آن قسمی از نبوت است که «قوه قدسی» نام دارد. علم انبیاء علمی حدسی است و آنها از عقل قدسی بهرهمندند.
ابن سینا همچون فارابی صدور عالم را ناشی از فیض الهی میداند که از عقل محض تا هیولی تداوم مییابد و اصل کثرت از مبدء اول (عقل محض) تحقق مییابد. وی اشیاء عالم را مرکب از صورت و ماده میداند که جملگی آنها در یک نظام واحد و هماهنگ در حرکتند.
«شیخ الرئیس» کتاب خاصی در زمینه سیاست ننوشته است و صرفاً دو فصل آخر کتاب شفاء وهمچنین الهیات نجات را به آن اختصاص داده است. او نیز قیام اجتماع را به تعاون افراد، ممکن میداند و حصول تعاون را به رعایت اختلاف در شایستگیها و لیاقت افراد منوط مینماید. ابن سینا جامعه را به سه طبقه مدیران، صنعتگران و نگاهبانان تقسیم میکند و عمل هر یک را ممتاز از دیگری و در عین حال مکمل هم میداند. او «مدبر»ی را که به منزله سر نسبت به بدن است برای هدایت جامعه ضروری دانسته و وظیفه آن را دعوت به سوی خدا و اعمال نیک، دفع شر و بدی از مردم، اقامه عدل، تهیه ابزار جنگ و تعیین بودجه میکند.
فلسفه، دین و سیاست از منظر ابن سینا
ابن سینا نظام سیاسی را با مسأله نبوت پیوند میزند. از منظر استاد جوادی آملی «مراد از نبوت در آراء ابن سینا نبوت عامه است که اختصاص به شخص معینی ندارد.»
وی با تمایز قائل شدن میان زندگی انسان با سایر حیوانات معتقد است که انسان به خاطر بر آورده شدن احتیاجات ضروری خود نیازمند گزینش زندگی اجتماعی است و در این امر نیز نیازمند مشارکت و تعاون با دیگران است.
مشارکت اولیه از طریق مبادله فرآورده کار و معامله صورت میگیرد. برای این مقصود به سنن و قوانین و عدالت جهت برابر ساختن ارزشمندی نتایج کار نیاز است پس لازم است قانونگذار و «مجری عدالت» وجود داشته باشد تا مردم را به اجرای قانون و رعایت عدالت ملزم سازد. وجود چنین شخصی از هر چیز سودمندی در زندگی نافعتر است. با این همه، وجود انسان صالح که قادر به تدوین قانون و اجرای عدالت باشد مقتضای فیض و عنایت خداوندی است و محال است که خداوند چنین منفعت عظیمی را از بشریت دریغ نماید. ابن سینا بدین طریق به اثبات نبوت میپردازد.
از منظر ابن سینا هیچ کس حق فرمان دادن به دیگری را ندارد و تنها خداوند است که شایسته این امر است از این رو به قانونی جز قانون خدا نباید عمل کرد. وی بر همین مبنا اصولی را که نبی (ع) به عنوان حاکم جامعه اسلامی باید عمل نماید بیان میدارد.
برخی از این اصول عبارتند از:
۱- معرفی خداوند به عنوان خالق واحد قادر آگاه به سر و علن که اطاعتش در همه امور، واجب و لازم است.
۲- پرهیز از درگیر نمودن مردم در مباحث و کشمکشهای کلامی
۳- جعل قوانین جهت تقرب مردم به خداوند و یاد معاد
۴- ایجاد اشتغال برای همه شهروندان
۵- ممنوع ساختن فعالیت حرفههای ناسالم اقتصادی و فرهنگی و ...
ابن سینا در طرح مسأله نبوت ابتدا ضروری بودن آن را مورد تأمل قرار میدهد و سپس با تبیین جایگاه قانونگذاری نبی، پیامبر را مأمور اجرای قانون میداند و معتقد است که هموست که «اجتماع بشری» را از مرحلة «اجتماع طبیعی» به مرحله «اجتماع مدنی» سوق میدهد.
«فلابد للسنه و العدل من سانّ و معدل، و لابد ان یکون هذا بحیث یجوز ان یخاطب الناس و یلزمهم السنه، ... و لابد ان یکون انساناً و واجب ان تکون له خصوصیه لیست لسائر الناس حتی یستشعر الناس فیه امراً لایوجد فیهم ... فیکون له المعجزات...»
نبی قانونگذار آغازگر اجتماع مدنی است. بنابراین از نظر ابن سینا حاکمیت سیاسی و هدایت دینی مردم باید در دست یک فرد صورت گیرد و آن فرد هم باید منتصب از ناحیه خداوند بوده باشد. ارسال چنین فردی از طرف خداوند یک ضرورت طبیعی و عقلی است زیرا تنها در چنین صورتی است که مردم به قانون و قانونگذار حرمت نهاده و به مصدر متعالی قانون و رهایی آن از قید علایق شخصی و گروهی ایمان خواهند داشت.
از منظر شیخ الرئیس «جنبه روشی و نظام مندی شریعت اسلامی تأکید کننده جنبه ارزشی و نظری شریعت است از این رو بناچار احکام شرعی و جنبه روشی شریعت باید وجود داشته باشد تا همواره شریعت به عنوان یک امر واقعی، عملی، آشکار، یکپارچه و مثبت، برای تداوم اتحاد و همبستگی امت تبلور یابد. این جنبه از شریعت است که جنبه متعالی را حفظ میکند و خواص و عوام را در بر میگیرد.
ابن سینا کسانی را که ظاهر شریعت را به نام حکمت و عقل گرایی نفی میکنند مورد سرزنش قرار داده و میگوید:
«انما یدفعه هولاء المتشبهة بالفلاسفه جهلاً منهم بعلله و اسبابه»
از نظر ابن سینا، نبی یا پیامبر باید خلیفه خود را به طریق نص به مردم معرفی نماید تا هیچ گونه اختلافی بین مردم در این زمینه رخ ندهد. وی قیام و خروج مدعیان خلافت را بر خلیفه منصوص جایز نمیداند مگر آنکه مدعی در دو ویژگی بر خلیفه وقت برتری داشته باشد یکی عقل و دیگری حسن امارت (تدبیر درست در اداره جامعه) در این صورت اهل مدینه لازم است او را بر خلیفه مقدم داشته و ترجیح دهند. افراد دیگر که دارای امتیازات شخصیتی دیگری هستند در چنین فرضی باید با خلیفه ممتاز در عقل و تدبیر مساعدت و همکاری نمایند.
در باب شیعه بودن ابن سینا دیدگاههای متفاوتی وجود دارد: برخی معتقدند ابن سینا علیرغم اعتقاد عمیق به دین اسلام، به مذهبی خاص پایبند نبود. این عده شواهدی از کتاب شفاء را بر این ادعا اقامه میکنند. اما برخی دیگر با بررسی تاریخ زندگی ابن سینا و مباحث عمدة وی در باب خلیفه منصوص و تکفیر مخالفان این گونه خلفا، ایشان را فردی متعهد به مبانی شیعه میدانند و پارهای از مطالب خلاف تشیع او را حمل برتقیه مینمایند. هانری کوربن استقبال اُمرای شیعی همدان و اصفهان از ابن سینا را به عنوان مویّد تعلق وی به تشیع اثنی عشری بر شمرده است.
به هر طریق، فلسفه سیاسی ابن سینا مبتنی بر نسخه برداری از روش حکومتی پیامبر اکرم (ص) و تعمیم آن، تأکید بر شریعت و قانون، اعتدال در امور و عدالت است. وی با مستمر دانستن امر نبوت و تبیین فلسفی آن، بر نقش اجتماعی شریعت از دو جنبه ارزشی و روشی به عنوان شرط اساسی استمرار پیوند اجتماعی امت تاکید مینماید.
حجت الاسلام دکتر مهدی امیدی، دانشیار و عضو هیأت علمی موسسه امام خمینی