بـازوی ضدتـروریسـتی انقلاب اسلامی
به گزارش گروه سیره امامین انقلاب خبرگزاری رسا، پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ۵۷ تنها تغییر یک نظام سیاسی و سلطنتی نبود بلکه تغییر در جهانبینی بود. نوعی جهانبینی که نسبت جدیدی با انسان، هستی، جامعه و نظام سیاسی و حکومت ایجاد میکرد. نسبت جدیدی که مأموریتها و تکالیف جدیدی را متوجه نظام سیاسی کرد. مأموریتها و تکالیفی که بعضاً در گذشته وجود خارجی نداشتند.
در چنین بستری بود که نهادسازی در دستور کار بنیانگذار جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی قرار گرفت. ضرورت این نهادسازیها بیشتر از این ناحیه بود که مأموریتهایی بر دوش نظام سیاسی قرار گرفته بود که پیش از آن وجود خارجی نداشتند.
طبعاً مأموریتهای جدید، نهادهای جدیدی میطلبید و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یکی از همین نهادها بود. سپاه پاسداران هرچند یک نهاد نظامی و نیروی مسلح است اما در مقایسه با دیگر نیروهای مسلح که مأموریتهای آنها در چارچوب سرزمینی و تمامیت ارضی ایران تعریف شده، تکلیف اصلی و قانونی سپاه حفاظت از انقلاب و دستاوردهای آن است.
عبارتی که در قانون اساسی هم به همین شکل ذکر شده است. قانون در زمینه حفاظت از انقلاب و دستاوردهای آن محدودیتی قائل نشده است ازاینجهت هر جا که پای حفاظت از انقلاب و دستاوردهای آن در میان باشد، قانون اساسی، حضور سپاه را الزامی دانسته است.
از مبارزه با کودتا تا مهار تجزیهطلبی
مروری تاریخی بر عملکرد سپاه پاسداران از ابتدای انقلاب تاکنون هم مؤید همین مطلب است. بهجز دوران دفاع مقدس و حضور پررنگ سپاه در جبهههای نبرد که فهرستی طولانی از مجاهدت، طرح ریزی و انجام عملیاتهای متعدد است، در سایر حوزههایی که منافع انقلاب و مردم به خطر افتاده نیز سپاه پاسداران حضوری جدی داشته است.
هنوز چند ماه از انقلاب نگذشته بود که کودتایی برای محو انقلاب و نظام سیاسی آن کلید خورد. کودتایی که توسط یک افسر مؤمن و وطنپرست ارتشی به اطلاع آیتالله خامنهای رسید تا در ادامه نیروهای سپاه پاسداران طرح عملیاتی خنثیسازی آن را به اجرا بگذارند. این اما نقطه پایان ماجرا نبود.
ایجاد بحرانها و زخمهای پیدرپی راهبرد بعدی آمریکا و جبهه استکبار علیه نظام اسلامی بود. در همان روزها بود که براساس برنامههای سازمان سیا و دیگر مراکز جاسوسی غرب، فتنه تجزیهطلبی و ناامنی در مناطق مرزی ایران شعلهور شد.
این ناامنیها قرار بود زخمهای متعددی باشند که رمق را از انقلاب و مردم بگیرند. هدف نخست این طرح ایجاد ناامنی برای نظام اسلامی و هدف بعدی آنهم قدرت بخشیدن به گروههای مخالف جمهوری اسلامی و ضدانقلاب در مناطق مختلف کشور بود تا در ادامه و در یک بازه زمانی میانمدت یک جریان ضد امنیتی علیه حاکمیت مرکزی انقلاب اسلامی در کشور ایجاد شود.
در همین راستا کانونهای توطئه و گروههای مختلف تروریستی و تجزیهطلب در جنوب شرق ایران، شمال، شمال غرب، غرب و جنوب غرب فعال شدند. اوضاع در کردستان به حدی بحرانی شد که حتی امنیت مردم بومی این مناطق هم مورد تهدید قرار گرفت.
در زمانی که بهدلیل بعضی سوءنیتها نیروهای مسلح و ارتش امکان حضور مقتدرانه و مبارزه با تجزیهطلبان را نداشت، نیروهای سپاه پاسداران با حضور در صحنه و همراهی با نیروهای ارتش جمهوری اسلامی ایران و سایر نیروهای نظامی و مردمی به دفع این شعلههای تجزیهطلبانه پرداختند.
با شروع جنگ تحمیلی، نیروهای مسلح حسب وظیفه و مأموریت ذاتی خود مشغول دفاع از تمامیت ارضی کشور شدند و ادامه مبارزه با سرشاخههای تروریستی و تجزیهطلب متوجه سپاه پاسداران شد. مأموریتی که سپاه از آن سربلند بیرون آمد.
علیه جریان نفاق
با شروع دهه پرآشوب ۶۰ حرکتهای علنی تروریستی و مسلحانه بعضی گروهکها از قبیل منافقین، جبهه دیگری از تهدید را علیه انقلاب و مردم گشود. حذف فیزیکی مسئولان درجه اول جمهوری اسلامی، ازجمله شهیدان بهشتی، رجایی و باهنر در کنار ترور مردم عادی در کوچه و خیابان با هدایت منافقین، جو سنگینی علیه مردم و کشور ایجاد کرده بود.
تروریسم حالا به کوچه و خیابانهای تهران رسیده بود. مبارزه با این شکل از تروریسم مستلزم نوع دیگری از کار ترکیبی امنیتی اطلاعاتی و نظامی بود. تکلیف اساسی مبارزه با جریان نفاق داخلی بهعهده سپاه پاسداران بود. نقطه اوج این مبارزات کشف و منهدم کردن خانه تیمی رأس هرم این جریان در داخل ایران بود که با کشته شدن موسی خیابان پرونده آن بسته شد.