۲۹ شهريور ۱۴۰۲ - ۱۴:۰۸
کد خبر: ۷۴۲۰۴۲
یادداشت؛

در زمین دیگران خانه مكن!

در زمین دیگران خانه مكن!
روح و جان آدمی نیز مانند جسم، نیازهایی دارد که باید برای رفع آن نیازها کوشید و آفاتی دارد که باید از آنها اجتناب کرد.

به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، انسان موجودی دو ساحتی و مرکّب از جسم و روح است. بدن انسان نیازهایی دارد که از آنها به نیازهای مادی و فیزیولوژیکی تعبیر می‌شود. مثل نیاز به غذا، آب، اکسیژن، مسکن، خواب، ازدواج، صیانت نفس و... که اگر این نیازها برآورده نشوند یا با تاخیر زیاد برآورده شوند، جسم انسان آسیب دیده و ضعیف و بیمار می‌شود. همچنان که اگر از چیزهایی که برایش مضر و زیان‌بخش هستند (مثل دخانیات، مواد مخدر، مشروبات الکلی، فست‌فودها و ...) پرهیز نشود، جسم لطمه می‌بیند.

روح و جان آدمی نیز مانند جسم، نیازهایی دارد که باید برای رفع آن نیازها کوشید و آفاتی دارد که باید از آنها اجتناب کرد. مانند: نیاز به امنیت و آرامش روانی، معنویت و عبادت، عشق و محبت، استقلال، خودشکوفایی و... .

بر اساس آموزه‌های دینی و فلسفه اسلامی، اولا: حقیقت و ماهیت اصلی انسان، روح و روان اوست و بدن مَرکب و ابزار روح می‌باشد. مرحوم آیت‌الله محی‌الدین حائری شیرازی در یکی از سخنرانی‌هایشان تعبیر ملیحی در این رابطه داشتند و می‌فرمودند: «اونی که مقابل آینه می‌بینی خَرته نه خودت!» یعنی جسم مَرکب روح است.

ثانیا: روح موجودی جاودانه و فناناپذیر است برخلاف جسم و کالبد مادی انسان. چه این که بدن از خاک و گِل خلق شده و روح منسوب به خود خداست. چنانکه در سوره مبارکه صاد می‌خوانیم: «إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي خالِقٌ بَشَراً مِنْ طِينٍ، فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ ساجِدِين.» (آیات 71 و 72)

بنابراین، عمر کوتاه حیات مادی و زندگی این جهانی بدن در مقابل حیات اخروی و جاودانه و بی‌نهایت روح آدمی، هرگز قابل مقایسه نیست و عقل سلیم حکم می‌کند که سرمایه‌های وجودی و توان اصلی انسان صرف تقویت روح و جان آدمی شود نه جسم فانی. اما متاسفانه اغلب ما انسان‌ها تمام یا بیش‌تر انرژی و سرمایه وجودی خود را صرف آسایش تن و دنیای مادی خود می‌کنیم و از نیازهای روحی و روانی غافل می‌شویم. به بیان دیگر به جای اینکه بدن را خرج روح کنیم، روح را خرج بدن می‌کنیم!

استاد شهید مطهری (ره) چه زیبا این حقیقت را از زبان مولوی نقل می‌کند: «یكی از آن تفسیرها و تمثیل‌های بسیار عالی كه انصافاً شاهكار است، تمثیلی است كه مولوی بیان كرده است. در این زمینه كه انسان خود عالی خودش را با خود دانی‌اش اشتباه می‌كند یا بگویید جنبه روحی و معنوی خودش را كه خود واقعی است با جنبه نفس و تن اشتباه می‌كند، یعنی خودش را این خیال می‌كند. مَثَل این جور می‌آورد: فرض كنید شخصی زمینی دارد. شروع می‌كند آن زمین را ساختن؛ مصالح می‌‌برد، آجر می‌برد، گچ و سیمان و خاك می‌برد، چوب و آهن می‌برد و یك خانه بسیار مجلّل در آن زمین می‌سازد. فردا می‌خواهد برود به خانه خودش. وقتی می‌خواهد اسباب كشی كند، می‌رود آنجا؛ یك وقت متوجّه می‌شود كه خانه را روی زمین همسایه ساخته، اشتباه كرده، آن زمینی كه مال او بوده آن است، این زمین مال دیگری است و او هر چه ساخته در زمین بیگانه ساخته است. طبق قانون هم حق ندارد از همسایه چیزی بگیرد، چون همسایه می‌گوید من كه نگفتم بساز، خودت آمدی ساختی، بیا همه را بردار ببر و اگر بخواهد خانه را خراب كند باید پول دیگری خرج كند؛ مجبور است رها كند و برود. مولوی در بیان كردن این لطائف روحی عجیب است؛ می‌گوید:

در زمین دیگران خانه مكن        كار خود كن كار بیگانه مكن

كیست بیگانه؟ تن خاكیّ تو        كز برای اوست غمناكیّ تو

می‌گوید یك عمر داری برای تن و برای نفس كار می‌كنی و خیال می‌كنی برای خودت داری كار می‌كنی.

تا تو تن را چرب و شیرین می‌دهی       گوهر جان را نیابی فربهی

گر میان مشك تن را جا شود        وقت مردن گند آن پیدا شود

مشك را بر تن مزن بر جان بمال        مشك چه بود؟ نام پاك ذو الجلال»

(مجموعه آثار شهید مطهری، ج3، ص 552 و 553)

ثالثا: همچنان‌که جنس چیزهایی که جسم انسان را قوی یا بیمار می‌کند، نوعا از جنس امور مادی است (مثل تغذیه سالم، آب و هوای سالم، ورزش و تحرک بدنی، خواب به موقع، استراحت کافی و... یا سوانح و حوادث، غذا و هوای ناسالم، سمومات، مواد مخدر، مشروبات الکلی، خواب نامنظم یا کم و...)، جنس چیزهایی که روح و جان انسان را قوی یا بیمار می‌کند نیز از جنس خودش است. به بیان دیگر، امور مادی و جسمانی به ندرت می‌تواند جنبه روحانی انسان را تقویت کند و برای تقویت بعد روانی و روحانی انسان، باید به سراغ امور روحانی و غیرمادی رفت. اما این امور روحانی چه چیزهایی هستند و چگونه و تحت چه شرایطی موجب تقویت روح می‌شوند؟ پاسخ روشن است؛ پروردگار عالمیان که خالق هستی و انسان است و از روح خود بر کالبد او دمیده است، بهتر از هر کسی نسبت به کاستی‌ها و نیازهای روحی و روانی او آگاه است و برای رفع این کاستی‌ها و نیازها، انبیا و اولیا علیهم السلام را همراه با شرایع و کتاب‌های آسمانی فرستاد تا مسیر درست رفع این نیازها و رشد و کمال روحی و معنوی را به انسان نشان دهند. مجموعه آنچه که به عنوان آموزه‌های دینی از آنها یاد می‌شود (عبادات، واجبات و مستحبات، فضایل و مکارم اخلاقی) اموری هستند که با التزام عملی به آنها روح و جان آدمی قوی شده و به کمال می‌رسد و برعکس، گناهان و رذایل اخلاقی روح و جان انسان را بیمار و ضعیف نموده و به سوی هلاکت و شقاوت می‌کشانند.

بنابراین تنها راه صحیح تقویت روح و روان و جان و دل انسان در دینداری و پایبندی و التزام عملی به آموزه‌های دینی است و هر راهی به جز این مسیر، انحراف و بی‌راهه است و انسان را به سر منزل مقصود نمی‌رساند.

 

کاظم علی محمدی                                                                                                                    

ارسال نظرات