۱۹ دی ۱۴۰۲ - ۰۸:۰۹
کد خبر: ۷۴۹۳۴۱
حجت الاسلام اسدپور تبیین کرد؛

ظرفیت اجتماعی - تمدنی تاریخ اندیشه‌های فقهی با رویکرد روابط بین الملل

ظرفیت اجتماعی - تمدنی تاریخ اندیشه‌های فقهی با رویکرد روابط بین الملل
حجت‌الاسلام اسدپور در نشستی علمی به تبیین ظرفیت اجتماعی - تمدنی تاریخ اندیشه‌های فقهی با رویکرد روابط بین الملل در جمع دانش‌پژوهان مؤسسه دین و تمدن پرداخت.
به گزارش خبرنگار سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، حجت‌الاسلام امین اسدپور در بیست و چهارمین نشست تخصصی همایش فقه سیاست خارجی با موضوع ظرفیت اجتماعی - تمدنی تاریخ اندیشه‌های فقهی با رویکرد روابط بین الملل در جمع دانش‌پژوهان مؤسسه دین و تمدن گفت: در بدو شکل گیری جامعه اسلامی در دوران پیامبر و بعد از هجرت به مدینه که با محوریت یک حکومت اسلامی پیامبر اداره جامعه را برعهده می‌گیرد که از جمله نکات مهم این است که از طرف مسلمانان هم مبدأ تاریخ تمدنی و اجتماعی مسلمانان قرار گرفته است، خود مسلمانان درک کردند که بعد از خروج از جامعه جاهلیت انگار که حیات مجددی را آغاز کرده‌اند و وارد یک نظام معنایی و جهان جدید شده اند، دعوت پیامبر پیش می‌آید که نامه دعوت خطاب به قبایل اطراف و امپراتوری های اطراف بوده است که درباره عقبه فقهی این دعوت کمتر مطالعه صورت گرفته است.
 
وی گفت: این درحالی است که کل سیاست خارجی و روابط بین الملل ما خلاصه شده در یک کتاب الجهاد که نهایتاً یک دار الاسلام و دار الحرب را تصویر می‌کرد و روابط اینها بحث می‌شد و خیلی درباره‌ی صورت جمعی جامعه و تمدن پرداخته نمی‌شد و درباره تعامل و روابط با جوامع دیگر صحبتی نشده است. 
 
حجت الاسلام اسدپور گفت: اما از همان ابتدا یک چنین فضایی درفرهنگ عمومی جهان اسلام به وجود آمده است که بعدا توسط خلفا به سمت جنگ و فتوحات رفت که خیلی اصل و اساس آن مورد تایید نیست اما آنقدر آن فرهنگ ناب و آن شبکه مفهومی پشت این شریعت ارزش‌های اخلاقی و انسانی را در خود جا داده بود که باعث گرایش افراد به سمت اسلام شده بود، درحالی‌که شاید دستگاه خلافت آنچنان هم به دنبال دعوت مردم نبود و بیشتر به فکر غنائم و جزیه و... بود.
 
وی افزود: ولی با عرضه اسلام، مردم آن را با اقبال می‌پذیرند و همان فضایی که در مدینه تجربه شد، در اینجا هم مسلمانان با چنین اقبالی مواجه می‌شدند. ایران نمونه جدی در این مورد است که ابتدا جنگ و حمله بوده اما در یک فاصله کوتاهی به اسلام جلب می‌شوند و اعتقاد به اسلام خیلی جدی مطرح می‌شود که کتاب‌های زرین‌کوب و کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران این موارد را ذکر می‌کند. 
 
استاد حوزه گفت: دعوت به معرفت و عقلانیت پشت شریعت، حوزه تمدنی اسلام را گسترده کرد و باعث شد منطقه‌ای که سلاطین انگیزه‌ای برای تصرف آن نداشتند در یک بازه کوتاه تبدیل به محیطی می‌شود که هماوردی تمدنی می‌کند با جوامع دوره خود. این عرصه پیشتازی تمدنی در همان قرن سوم تا ششم و همزمان و مماس با دوره آل بویه و مکتب بغداد است. در این بازه با چهره هایی مواجهه هستیم که مثلا از قزاقستان امروز به بغداد می‌آید و در بغداد طلبه می‌شود، یعنی فارابی معلم ثانی ، که ایرانی تبار بوده و از قزاقستان به بغداد می‌آید و تحصیلات اصلی خود را طی می‌کند.
 
وی افزود: جاذبه این عقلانیت و دستگاه معرفتی بگونه‌ای است که یک حوزه تمدنی کاملا فرهنگی را برای جهان اسلام فراهم می‌کند. اما ما این ظرفیت های تمدنی را بعد از انقلاب اسلامی نتوانستیم آنطور که باید فعال کنیم که این عقلانیت اسلامی یکی از این ظرفیت ها است که به نظر می‌رسد برای انسان معاصر امروز جذاب است که در دانش‌های مختلف سرریز می‌شود و اگر صورت بندی شود منظومه قابل دفاعی است. 
 
حجت الاسلام اسدپور گفت: یکی دیگر از این ظرفیت ها همین عقلانیت اسلامی است که همین امروز هم برای دنیا جذابیت دارد. اما ظرفیت دیگر زبان و ادبیات فارسی است که حوزه تمدنی جدی در این زمینه داریم که کمتر روی آن تاکید کرده ایم و این را هم نتوانستیم فعال کنیم. حوزه دیگر حوزه ایرانیت ماست، که منظور از آن، حوزه تمدنی ایران است. یعنی منطقه‌ی شامل بغداد و قفقاز و آسیای میانه و... که از همان دولت آل بویه حوزه تمدنی جدی و گستره ایجاد می‌کند که آداب و رسوم و فرهنگ و سنن مشترکی را در این منطقه شامل می‌شود که من اطلاع ندارم که دستگاه سیاست خارجی ما چقدر توانسته آن را فعال کند اما برآیند کلی ماجرا خیلی مثبت نیست. 
 
وی افزود: از دولت آل بویه این ظرفیت ها کار می‌کرده و پیش می‌رفته و  جاذبه های علمی فرهنگی دینی و آداب و رسوم قرابت ایجاد می‌کرده. در ادامه و در دوره  مقطع مکتب حله و حمله مغول ها خیلی ویژه تر می‌شود و حتی با دعوت ایرانی‌ها، چینی‌ها مسلمان می‌شوند و دولت مغول‌ها جذب اسلام و تشیع می‌شود و این نقل مشهور که سعدی در شیراز شعر می‌گفت و ملوانان چینی در همان زمان و به فاصله کوتاهی همان اشعار را به زبان فارسی زمزمه می‌کردند که این باز هم همان ظرفیت و جذابیت عقلانیت پشت شریعت را تأیید می‌کند که در قالب هنر منتقل شده است.
 
وی گفت: تا عصر صفوی این وضعیت ادامه پیدا می‌کند. از این به بعد دیگر یک تفاوت ماهوی ایجاد می‌شود و پس از این ادبیات دولت و ملت مدرن شکل گرفته، بعد از رنسانس و عصر روشنگری و انقلاب‌های صنعتی و سیاسی که در نتیجه دولت و ملت مدرن را شکل می‌دهد. با این شرایط دیگر ادبیاتی شکل می‌گیرد که با تجربه تاریخی گذشته همخوانی ندارد و آن این است که اینجا دولت ملت مدرن اروپا محور ما را تبدیل به سوژه خود کرده است. این سوژگی کشورهای به تعبیر آنها جهان سوم، توسعه نیافته، درحال توسعه، کمتر توسعه یافته و... به شکلی است که ما کاملا سوژه دولت و ملت مدرن می‌شویم و ناخواسته وارد این سوژگی شدیم و از منظر سوژگی برای غرب داریم غرب را و حتی حاکمیت خود را می‌فهمیم. این امر بعدها با ترجمه گسترده از حقوق اساسی و سیاسی، فلسفه‌ها و اندیشه غربی در دوره قاجار، ضریب بیشتری پیدا کرد، انگار که محوریت را به آن کشورها داده ایم و خودمان را داریم از زاویه نگاه آنها مطالعه می‌کنیم و روابط خود را از این زاویه تنظیم می‌کنیم و ادبیات سیاسی، استقلال، توسعه صنعتی و علمی همه از این منظر دیده و مطالعه می‌شود. 
 
استاد سطوح عالی حوزه گفت: درحالی‌که ما باید امروز غرب و هیمنه این ادبیات دولت و ملت مدرن را ابژه مطالعات خود قرار دهیم و از زاویه فکری معرفتی و تراث خود، این روابط را مجدد بازبینی کنیم. اما عقبه کارشناسی و مشاوران ما هنوز در همان جایگاه سوژگی غرب هستند و نگاه اروپامدار دارند. درحالی‌که حتی شعار نه شرقی نه غربی در ابتدای انقلاب اسلامی از لحاظ سیاسی بوده است، والا که ‌شرق از لحاظ فکری بر همان پایگاه غرب مدرن ایستاده و آن را نقد می‌کرد و از این لحاظ شرق نیز به نوعی همان غرب است. 
 
وی افزود: این نگاه سوژگی نسبت به غرب می‌آید و فقه ما را متأثر از خود می‌کند و برای رها شدن از این وضعیت باید یک لایه بحث را عقب ببریم و به نحوی زیرساخت حکمی و معرفتی این تعین سیاست خارجی را نقد و بررسی کنیم. چراکه باید بدانیم درست است که فقه دانش محوری ماست اما به شدت دانشی مصرف کننده است و از پایگاه فکری، بنا و سیره عقلایی تحقق یافته و... تغذیه می‌کند و بعد تجویز و دستور خود را صادر می‌کند. لذا وقتی در قالب دولت و ملت مدرن روابط بین الملل را دسته‌بندی کنیم و این صورت توصیفی را به فقه بدهیم، فقه براساس این صورت توصیفی تجویز می‌کند و به شدت از پایگاه معرفتی خود منفعل می‌شود. پس اگر در این دستگاه توصیفی دست ببریم و بگوییم راجع به کل این دستگاه سوبژکتیو حرف و ان‌قلت داریم، دیگر توصیف از صحنه عوض می‌شود و دیگر هنجارها هم تغییر خواهد کرد.
ارسال نظرات