«وعده صادق» شاعرانه شد
به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، گردهمایی شاعران به مناسبت حماسه «وعده صادق» در فرهنگسرای انقلاب اسلامی امروز با حضور شاعرانی همچون مصطفی محدثی خراسانی، محمدمهدی عبداللهی، محمدرضا طهماسبی، قاسم صرافان، قادر طراوتپور و جمعی از شاعران آیینی و جوان با اجرای حامد فلاحیپور برگزار شد.
در این گردهمایی شاعران به سرودن اشعار خود پرداختند که به برخی از آنان میپردازیم.
این بار طلوع صادق از ایران است
آرامش انفجار در من جاری است
بیتابم و انتظار در من جاری است
گلبانگ محمدم به قرن پاییز
من زندهام و بهار در من جاری است
هنگام شکوه گردش دوران است
این بار طلوع صادق از ایران است
در حیرتم این صدا سفیر موشک
یا زمزمه تلاوت قرآن است
باز با نام حسین بن علی (ع)
از دم عشق نفس میگیرم
غاصبان! قبله خود را ز شما
به خداوند که پس میگیریم
مصطفی محدثی خراسانی
منتقم با لشکری از حاج قاسم میرسد
بشنوید از قلب ایران صور اسرافیل را
بنگرید ای اهل دنیا غرش سجیل را
با شکوه خیبری آمد سپاه صفشکن
تا کند نابود اینک نقشه قابیل را
خواب خوش دیگر نخواهد داشت صهیون بعد از این
موشک ما میبرد خواب خوش آن ایل را
اهل نکبت را بگو این ابتدای ماجراست
بنگرید آنک سرانجام سپاه فیل را
هیبت پوشالی صهیون تماشایی شدهست
روز و شب تکرار باید کرد این تمثیل را
وعده حتمی محقق میشود، خواهد چشید
قدس هم طعم خوش پایان اسرائیل را
منتقم با لشکری از حاج قاسم میرسد
میزند آخر رقم خونخواهی هابیل را
محمدمهدی عبداللهی
به وعده صادقت عمل كن!
عقاب در مانده سرعتش را پلنگ وامانده قدرتش را
نگاه کن فر و هیبتش را مهابتش را صلابتش را
چه یال و کوپال با شکوهی چه دست و بازوی همچو کوهی
بگو به کفتارها گروهی خورند با غصه حسرتش را
چو بشکند آینه، مبدل شود به آیینههای دیگر
دلا از این قصه مطوّل بخوان فقط وجه مثبتش را
قصیده عمر را غزل کن به وعده صادقت عمل كن
حديث احلى من العسل کن بچش پس آنگه حلاوتش را
که گفته خالی شده است ایران؟ رمیده زین بیشه خیل شیران
قدم نهید ای خسان به میدان، اگر که دارید جراتش را؟
و ما که از آیههای قرآن "ما رميت اذ رمیت" خواندیم
چرا چرا میکنند کتمان؟ خدا و آیات نصرتش را
از آنچه در غزه کرد صهیون ز بمب و آوار و آتش و خون
چرا خدایا ندارد اکنون تحمل چهار ساعتش را؟
بسی غلط کرده است و شب را غنوده بیخوف و بیمحابا
بسا شکر خورده است و فردا خورد چماق عقوبتش را
بگو کند گور خویش را گم ز قدس از آن پیشتر که مردم
کنند ویران به یک تهاجم ز خشم دیوار نکبتش را
خوشا هر آن کس نماز خود را کند به قدس شریف اقامه
خوشا بر آن که دهد ادامه ره خمینی و نهضتش را
به نزد فرمانده باز آید صف نخست نماز آید
در انتظاریم رجعتش را شکوه تجدید بیعتش را
گھی چو اشتر گهی چو بوذر جهاد و زهد است او سراسر
ببین به منبر ببین به سنگر اطاعتش را و طاعتش را
بنازم آن سیدی که دنیا هنوز مانده است تا بفهمد
شهامتش را ذکاوتش را شجاعتش را در آیتش را
محمدرضا طهماسبی
وارث انگشتر سرخ سلیمانیم
بخوان تاریخ را
ما از تبار کورش و از نسل سلمانیم
به گوش ما مخوان از ترس
که سرداران سبز سرزمین سربدارانیم
تهمتنهای دورانیم
فرو ریزنده بنیان دیوان،
وارث انگشتر سرخ سلیمانیم
خیال خام تا کی؟
مرد و زن، شیران میدانیم
تباری با اصالت، با نجابت،
باشکوه از فرّ یزدانیم
زاده مرز دلیرانیم
اهل خاک مهر
خاک نور
خاک عشق ایرانیم
چنان گردآفریدند این زنان
این دختران ما
ندارد مرز، بیداری
به هر سنگر که با ظلمت ستیزی هست،
هست آنجا، نشان ما
مسیر و سِیر ما شفاف، ره پیدا، هدف روشن
به میدان آرشیم و تیر غیرت در کمان ما
هزاران سال جنگیدند، تا ما را بترسانند
یلان سرزمین پارس،
قلب پارسایان را بلرزانند
ولی تصویرشان خام است
چون تقدیر ما پیداست
و فردای جهان، در دست یاران جهانآرا ست
بخوان این خط روشن را
نوشته سرنوشت حیدریها، فتح خیبرهاست
بخوان پایان این شهنامه را،
افسانه نه، این وعده حق است
بخوان فردا از آن ماست
قاسم صرافان
جان را به جز به راه شهیدان نمیدهیم
بی امرِ عشق، گوش به فرمان نمیدهیم
تا مرگ میرویم ولی جان نمیدهیم
دنیا دو بار عمر گران را به ما نداد
ما هم دل عزیز خود ارزان نمیدهیم
جمع است خاطرِ دلِ ما در مسیر عشق
دل را به غیر زلف پریشان نمیدهیم
مردن به پای دوست هنوز آرزوی ماست
حتی به مرگ، فرصت جولان نمیدهیم
موجیم، موج، پا به سر صخره مینهیم
کوهیم، کوه، خاک به توفان نمیدهیم
مردان مرد اهل اماننامه نیستند
جان را به جز به راه شهیدان نمیدهیم
افراسیابها چه به سر پروراندهاند؟
ما رستميم
ملک به توران نمیدهیم
مرد مروّتیم ولی در شب نبرد
حتی به خصم جرئت میدان نمیدهیم
ما وارثان خون سلیمانی عزیز
این خاک را به مُلک سلیمان نمیدهیم
گوید اگر کسی بد ما را به این و آن
ما عاقلیم و گوش به نادان نمیدهیم»
حتی اگر تمام جهان را به ما دهند
یک نیم ذره خاک از ایران نمیدهیم
قادر طراوتپور