روایت خبرنگار از دیداری دلنشین و شور انگیز
در هیاهوی روزمرگیها، جایی که قلبها گاهی رنگ میبازند و امیدها به تاریکی میگرایند، نوری از جنس یقین و ایمان درخشید. دیدار ۱۹ دی امسال با رهبر عزیزمان، نه یک ملاقات ساده، بلکه تجلی عمیقترین احساسات یک ملت بود. در آن نگاه پر مهر، دریایی از صلابت و آرامش موج میزد که هر دلی را به اطمینان وا می داشت.
نمی دانم تا کنون توفیق حضور در این دیدار را داشته اید یا خیر؛ آنقدر دیدار شورانگیز و پرجاذبه است که پیرمرد، جوان، نوجوان و کودک همه قبل از اذان صبح بیدار می شوند و در این سرما و قحطی ماشین کرایه ای خود را به کاروان های حسینیه امام خیابان فلسطین جنوبی می رسانند. همان کودکی که شاید برای بیدار شدن و به مدرسه رفتن بارها و بار ها نیاز باشد صدایش کنی تا با خواب آلودگی و چشمان بسته به سمت روشویی برود، 3 ساعت قبل از طلوع آفتاب بدون اینکه نیاز باشد کسی صدایش کند بیدار می شود و با شوری کم نظیر آماده دیدار امامش می شود.
حقیقتا امسال هوا بسیار سرد شده و نسیم سحرگاهی آن را سرد تر کرده بود اما بر خلاف هوای سرد و خلوتی و کسالت سحرگاهی شهر، وقتی که نگاهی به داخل اتوبوس های عازم به تهران می کردی، سرشار بود از گرما، زنده دلی، لبخند و البته اضطراب! اضطراب دیر رسیدن و عقب ماندن از کسانی که زودتر خودشان را به حسینیه رساندند و صف های نزدیک تر به حضرت آقا را از آن خود می کنند.
کاروان با ماشین های کوچک و بزرگ به سمت تهران و خیابان کشوردوست و فلسطین جنوبی حرکت کردند. اواسط راه، نزدیک اذان صبح تعداد زیادی از ماشین ها برای اقامه نماز کنار مسجدی ایستادند.
پیش خود می گویم آخر این همه آدم چگونه در این مسجد بین راهی جا می گیرند. بله حدسم درست بود و جمعیت زیادی نتوانستند در مسجد نماز بخوانند و برخی روی زمین و برخی روی موکت و حصیر در اطراف مسجد نمازشان را اقامه کردند. همه عجله دارند و در چهره همه می توان اضطراب را حس کرد که نکند از دیگر ماشین ها عقب بیافتند. مسابقه ای است برای خودش.
به تهران رسیدیم و ترافیک صبگاهی خیابان نواب مثل همیشه استقبالی گرم از ما می کند. امسال تدبیر خوبی داشتند و اجازه داده بودند ماشین ها در همان خیابان جمهوری پارک کنند و زمان زیادی برای پیدا کردن جای پارک صرف نکردیم.
بی اختیار و با اضطراب همه زیر چشمی یکدیگر را می پایند که اگر کسانی راهی نزدیک تر برای وارد شدن به حسینیه می شناسند همراه شان بروند. اما این خبرا نیست و همه باید در صف عشاق بایستند.
بعد از گذر از درب ورودی حسنیه با کمال تعجب می بینم با اینکه بسیار زود حرکت کرده بودیم و توقفی در راه نداشتیم، باز هم هستند السابقونی که مقرب تر هستند و صف های جلویی را تصاحب کردند، البته با رفقا برای رسیدن به صف های جلویی برنامه ریزی دقیقی کردیم و وقتی حضرت اقا وارد حسینیه شدند و جمعیت از شوق نزدیک بود به آسمان برسد و پرواز کند، از فرصت استفاده کردیم و خودمان را به صف های جلویی رساندیم. قبل از آنکه حضرت آقا بیانات شان را شروع کنند، تلاوت قرآن و دو سرود و همخوانی زیبا را شنیدیم.
حضرت آقا شروع کردند؛ گویی زمان ایستاد و تاریخ، خود را در قاب لحظات به تماشا گذاشت. چهرهای که سالهاست پناهگاه دلسوختگان و امید مستضعفان است، در برابر چشمانمان جان گرفت. کلامشان، نه فقط سخن، بلکه عصارهای از حکمت و تجربه بود که بر قلبها نشست. با تمام وجود حس کردم که ایشان چگونه با دلسوزی و پدری کلاس درسی برای فرزندانشان برگزار کردند. هر کلمه، بارانی از معرفت و هر جمله، دعوت به بیداری و هوشیاری بود.
در آن فضا، حضور جمعی مؤمن، با دلهایی یکپارچه و سرشار از عشق به ولایت، صحنهای بینظیر را رقم زد. همنوایی قلبها، شعلهای از اتحاد و همدلی را بر پا کرد و حس کردیم که دست در دست هم، میتوانیم هر سختی را پشت سر بگذاریم. چشمانم را بستم و در آن لحظه، طنین صدایشان را شنیدم که چگونه با قاطعیت، از ایستادگی در برابر ظلم و استکبار سخن میگفتند و به ما یادآوری کردند که نباید در برابر دشمنان، سر خم کنیم. کلامشان، پتکی بود بر سر یاس و ناامیدی و جانی تازه به امیدمان بخشید.
حضرت آقا فرمودند: در زمان تبعید امام، وقتی پیامی از ایشان به مردم ایران که در خفقان شدید می زیستند، می رسید، روح تازه ای به جان خستگان و ناامیدان دمیده می شد و مبارزات حرارتی بیشتر پیدا می کرد. تا این توصیف از دوران مبارزات انقلاب را شنیدم، فورا زبانی خدا را شکر کردم که این توفیق را داریم که امام جامعه هرچند وقت یکبار سخنرانی عمومی دارند و امید را به جانمان تزریق و خستگی را از جان به در می برد؛ البته که بار مسئولیت را بر دوشمان سنگین تر می کند.
فرمودند همه باید امید را در دلها زنده کنند و امید با کار و تلاش معنا پیدا می کند. قیام مردم قم را قله تاریخ ایران و درهم شکننده تبلیغات و خباثت نرم افزاری دشمن توصیف کردند. حرکتی در جغرافیای کوچک شهر قم اما اثرگذاری در تمام جهان و بهم ریختن برنامه های استکبار جهانی.
به گمانم حداقل یک بار برخورد صفحات دومینو به یکدیگر و فروافتادنشان یکی پس از دیگری را دیده باشید؛ قیام 19 دی 56 مردم را می توان مبدأ ریزش صفحات دومینوی قدرت و تسلط استکبار جهانی بر جهان دانست. صفحاتی که با دقت زیاد کنار هم چیده شده بودند تا پشتیبان یکدیگر باشند و در تمام جهان گسترش یابند؛ همینطور هم شده بود تقریبا همه جای دنیا صفحات تسلط صهیونیسم جهانی در زمین فرو رفته بود. اما خدا را شکر که دشمنان ما از احمق ها هستند! اینهمه محاسبه در قرار گیری صفحات قدرت در نقاط مختلف دنیا با حرکت نورانی و عمارگونه مردم قم در 19 دی 56 که ناشی از جهاد تبیین و هدایت علما و طلاب بود، درست در جایی که تقریبا همه صفحات قدرت شرق و غرب جهان را پوشانده بود و گمان نمی رفت خللی در آن ایجاد شود شروع به ریزش کرد. هنوز هم بعد از نزدیک به 47 سال صفحات دومینوی قدرت و تسلط استکبار جهانی در حال فرویختن در نقاط مختلف دنیاست.
فرمودند کشوری که مطیع محض امریکا بود و منافع آمریکا را تأمین می کرد به کشوری 180 درجه عکس تغییر پیدا کرد و امروز مسئولان نباید در عرصه های گوناگون نظیر حجاب و اقتصاد و فرهنگ و... منافع آمریکا را تأمین کنند که این خیانتی به مردم سالاری و جمهوریت کشور است.
در آخر، وقتی حضرت آقا از جایشان بلند شدند که بروند، جمعیت به سمت شان هجوم برد و هرکس چیزی طلب می کرد؛ اولین بار بود که دیدم در این دیدار کسی از آقا انگشتر گرفت؛ با اینکه سن و سالی ازش گذشته بود مثل کودکان سه ساله از خوشحالی بالا و پایین می پرید. چفیه را هم به کسی دادند و ناگهان دیدم یکی از همراهان دست به عبای حضرت آقا برد و پیش خود گفتم به عبا هم رحم نکردید که متوجه شدم هدفش مرتب کردن عبا بود!
این دیدار، تجدید بیعتی بود با آرمانهای بلند انقلاب و تجدید پیمانی بود با رهبری که چراغ راه این ملت است. در آن لحظات، نه فقط دیداری گذرا، بلکه تجربهای عمیق از تعلق و ریشهداری را زیستیم. به خود میبالیم که در این مسیر پر فراز و نشیب، رهبری داریم که همواره، هدایتگر و پشتیبان ما بوده است. در عمق جانم حس کردم که چطور ایشان با امید به جوانان، آیندهای روشن را برای کشورمان ترسیم میکردند و از ما خواستند که با علم و دانش، به قلههای پیشرفت برسیم. سخنانشان، نوری در دل جوانان بود و ما را به تلاش و کوشش برای ساختن فردایی بهتر فرا میخواند.
این دیدار، نه فقط یک خاطره، بلکه الهامی است برای حرکت به سوی آیندهای روشنتر. در این راه، همواره به یاد خواهیم داشت که با تبعیت از رهبری فرزانه، میتوانیم بر هر چالشی غلبه کنیم و فردایی بهتر را برای خود و میهن عزیزمان رقم بزنیم. و در نهایت، قلبم گرم شد از یادآوری اینکه ایشان همواره بر اهمیت جهاد تبیین تأکید داشتند و از ما خواستند که با روشنگری، راه را بر فتنهها ببندیم و واقعیتها را برای مردم بازگو کنیم. در آن لحظه، احساس کردم که تکلیفی بر دوشم نهاده شده تا در این راه، سهم خود را ادا کنم. این دیدار، یک تجدید عهد بود، تجدید عهدی با آرمانها و ارزشها و رهبری که امید ماست.
سخنان شان مثل همیشه سرشار است از مطالب عمیق و راهبردی که نیاز دارد روزها مورد دقت و تحلیل اندیشمندان قرار بگیرد؛ امیدواریم خدا توفیق شکر عملی به فرمایشات ایشان را به ما عنایت کند.
نویسنده: مهدی جنتی