۲۴ اسفند ۱۳۸۸ - ۱۴:۲۰
کد خبر: ۷۸۰۰۹
بازخوانی و تحلیل عملکرد روحانیان در انتخابات دهم ریاست جمهوری

راست، خاموشی ؛ چپ ،‌فراموشی!

حامد عبداللهی
شادي هواداران محمود احمدي نژاد پس از اعلام نتايج انتخابات




اشاره: یادداشت زیر یک بیانیه سیاسی نیست و قصد ندارد در مسایل پیش‌آمده موضع گیری کند. این قلم در پی مرور کنش‌ها و واکنش‌های سیاسی روحانیت در انتخابات سال 88 است و با اندک تحلیلی می‌خواهد تاریخچه‌ای از سیاست‌ورزی قشر حوزوی در مقطع انتخابات دهم ریاست‌جمهوری ارایه دهد و بیشتر به آینده نظر دارد تا حال. باری نویسنده به حضور حداکثری ملت در انتخابات مستحضر و به نتیجه آن معتقد است و آن را به رسمیت می‌شناسد.

هرچه اتهام جدایی دین از سیاست را به روحانیت بزنند، دست کم تاریخ صدسال گذشته چیز دیگری است و سیاست را نمی‌توان از این قشر جداکرد.
این‌جا به دلایل این درهم آمیختگی کاری نداریم و نقش روحانیت در پیروزی انقلاب اسلامی را هم آشکارتر از این می‌دانیم که نیاز به یادآوری داشته باشد.
پس مستقیم به سراغ انتخابات اخیر می‌رویم و کارکرد دو جناح روحانی و نیز دیگر گروه‌های حوزوی را بررسی می‌کنیم.

1. مطالبه سیاسی ما از مرجعیت چیست؟ حضرت امام این مطالبه را تدوین کرده‌اند: « به جامعه محترم روحانیت خصوصاً مراجع معظم، وصیت مى‏کنم که خود را از مسائل جامعه خصوصاً مثل انتخاب رئیس جمهور و وکلاى مجلس، کنار نکشند و بى‏تفاوت نباشند» امام سکوت روحانیت در این مواضع را بازگشت سرنوشت مشروطه و حذف دین و روحانیت می دانند و می‌فرمایند: « اکنون که بحمداللَّه تعالى موانع رفع گردیده و فضاى آزاد براى دخالت همه طبقات پیش آمده است، هیچ عذرى باقى نمانده و از گناهان بزرگ نابخشودنى، مسامحه در امر مسلمین است » .
در انتخابات اخیر راهکار سیاسی مرجعیت، عدم دخالت در مسایل جناحی و شناسایی و معرفی فرد بود اما در کل به تشویق مردم برای شرکت با شکوه در انتخابات پرداخته و نسبت به برخی مشکلات تذکراتی نیز داده شد. همچنین با نامزدانی که درخواست ملاقات داشتند، دیدارهایی صورت گرفت و سخنانی رفت. مرجعیت با آن که در یک توافق نانوشته از دخالت مستقیم در انتخابات، خود داری کرد و مردم را در انتخاب اصلح‌، آزاد گذاشت و توصیف خاصی نیز از فرد مورد نظر ارایه نداد اما اصل همراهی با نظام و ترغیب بی‌طرفانه مردم دست‌خورده نماند و دفتر و بیت با علم به این توافق، دست به کارهایی زد که در درجه اول اعتبار مرجعیت را خدشه دار کرد و در درجه دوم سرگردانی مردم را در انتخابات پرشکوه به همراه آورد.
ناشی گری اطرافیان در تاییدها و تکذیب‌ها کار را به جایی رساند که شماره تماس دفتر یکی از اعاظم برای پیگیری مسئله هاله نور! اعلام عمومی شد!؟ این همه‌ی کار نبود چرا که کار بدان‌جا رسید که پس از حضور هشتادوپنج درصدی مردم در انتخابات و گزینش رئیس جمهور با رای معنا دار،‌ سکوت مبهمی در دفاتر مراجع معظم تقلید حکم‌فرما شد که یکی از نقاط سؤال برانگیز این دوره از انتخابات بود. این سکوت جانبدارانه که می توانست با صدور بیانیه تشکر از مردمی که به تشویق مرجعیت و از سر تکلیف به سر صندوق‌ها حاضر شده بودند ختم به خیر شود، این چنین نشد و نه تنها تبریکی به منتخب ملیونی ملت داده نشد که کسی از خود نپرسید آیا مردم عمل صوابی مرتکب شدند و به ثواب رسیدند یا عمل ناصواب کردند و به عقاب؟!
تنها نکته‌ قابل توجیه این رفتار،‌عمل به توصیه ابن‌لبونی در فتنه است که شاید قرار بود نهاد مرجعیت را از افتادن به دام دعواهای بی‌ارزش جناحی پاس‌دارد اما رفتار و فشار بیوت و اطرافیان، چیز دیگری را رقم زد و نقش پدرانه مرجعیت را تضعیف نمود. چه شرکت کنندگان در انتخابات و چه پیروزان و چه آسیب دیدگان، توقع بالاتری از این نهاد داشتند تا ملجأیی برای خود داشته باشند اما چنین نشد. گرچه اکنون،‌ مرجعیت پس از گذشت زمان در حال بازیافت جایگاه تاریخی خود است و می‌خواهد در توجه غرض‌مندانه چند روزه مطبوعات جریانات خاص به این عالی ترین منصب حوزه تامل کرده و پیام‌های روشن‌تری به مردم بدهد.

2. طبقه دیگر حوزویان، فضلا، وعاظ ،‌ مبلغان نامی، نخبگان و اندیشمندان و علمای بلاد هستند. توصیه حضرت امام خمینی به این قشر متوسط حوزه چیست؟ امام می‌فرمایند: « یک تکلیفى متوجه به همه هست، به من طلبه که اینجا نشسته‏ام و به شما علما و همه علماى بلاد ... به همه تکلیف شرعى است که نگذارید مسئله مثل مسئله مشروطیت بشود. عبرت بگیرید از آنجا، اگر مثل او بشود، آنهایى که مخالف با اسلام و جمهورى اسلامى هستند و بازیگر هستند، آنها مى‏آیند قبضه مى‏کنند. یکى از امورى که خیلى لازم است، همین مسئله است که باید تذکر بدهند آقایان، تنبه بدهند آقایان » « و همین‏طور در انتخابات توجه کنند، مردم را توجه بدهید به اینکه شما مى‏خواهید اسلام را حفظ کنید، باید منتخبین شما اشخاصى باشند که توجه به اسلام داشته باشند، متعهد به اسلام باشند، بازیگر نباشند، به شرق و غرب توجه نداشته باشند. باید تکلیف کرد به مردم که وقتى انتخابات پیش آمد به‏طور شایسته، روحانیین عمل کنند، وعاظ عمل کنند و مردم هم به تبع آنها عمل کنند »
در این زمینه نیز می‌توان رفتار روحانیت در انتخابات اخیر را تحلیل و آسیب‌شناسی کرد. این دسته از روحانیت هم آن گونه که باید نقش خود را ایفا نکرد و به تعارفات بسنده نمود. گرچه در تبلیغات انتخاباتی و مناظره‌ها،‌ حرف و تحلیل و مباحث سیاسی به محافل عمومی و مردم کوچه و بازار نیز کشیده شد اما روشنگری لازم از سوی این دسته، آن طور که باید ملاحظه نشد. این افراد می‌توانستند از طرفی با بازخوانی گذشته و شناسایی جریانات سیاسی برای مردم به ویژه نسل جوان ، مردم را در انتخاب آگاهانه‌تر یاری کنند و از طرفی دست فتنه‌گران و توطئه‌چینان را رو کرده و از بی‌بصیرتی حاکم بر جریانات پس از انتخابات جلوگیری کنند. ما نه تنها شاهد حضور فعال این دسته نبودیم که گاه نوشته‌هایی سست و احساسی را مشاهده کردیم که نسبتی با روشنگری نداشت.

3. شخصیت‌های متنفذ و ائمه جمعه که جایگاهی برای بیان نظریات دارند نیز در یک انتخابات، تأثیر مهمی دارند. امام خمینی هشداری نیز به این دسته دارند: «اهل منبر متوجه باشند یک کلمه راجع به انتخابات سابق ولا حق و اینکه چه شده و چه شده که اختلاف‏انگیز است، بکنند، پیش خداى تبارک و تعالى مسئولند، اسلام از آنها مؤاخذه خواهد کرد. خطیب‌هاى در جمعه هم همین را بدانند، آنهایى هم که قبل از نماز جمعه خطبه مى‏خوانند همین را باید بدانند، علما هم که در هرجا هستند همین معنا را باید توجه کنند که ما امروز احتیاج داریم به اینکه به قول خداى تبارک و تعالى با تمام وجود عمل کنیم که‏ مى‏فرماید با هم باشید وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا»
اما به راستی ما شاهد چنین عملی بودیم؟ آیا خطبه‌ها محل آرامش و وحدت شد یا گاه، رسانه‌های بیگانه مروج نماز جمعه شدند؟ شایعه‌هایی که از سوی بنگاه‌های سخن‌پراکنی ساخته و پرداخته و انداخته می‌شد همه از ضعف موجود در این بخش سود می‌برد و نبود صراحت لازم در مرزکشی بین خودی‌ها و بیگانگان، چنین فرصت‌هایی را برای فتنه‌گران تولید می‌کرد. این مسئله در کنار نامه‌نگاری‌هایی که گاه گستاخانه نوشته شده بود علامت سؤال‌های جدی را برای تاریخ سیاسی روحانیت ایجاد کرد که پاسخ آن به پژوهشی ژرف نیازمند است.

4. جناح راست؛ جامعه روحانیت: حضرت امام بارها جامعه روحانیت و علما را مورد خطاب قرار داده‌اند و نصایحی را متوجه این قشر کرده‌اند که در حوصله این مقال نمی‌گنجد اما تبرکا جملاتی را ذکر می‌کنیم : «‌وقتى ساختمانها و ماشینها و دم و دستگاهها زیاد شود، موجب مى‏شود بنیه فقهى اسلام صدمه ببیند، یعنى با این بساطها نمى‏شود شیخ مرتضى و صاحب جواهر تحویل جامعه داد. این موجب نگرانى است و واقعاً نمى‏دانم با این وضع چه کنم. این تشریفات اسباب آن مى‏شود که روحانیت شکست بخورد. زندگى صاحب جواهر را با زندگى روحانیون امروز که بسنجیم، خوب مى‏فهمیم که چه ضربه‏اى‏ به دست خودمان به خودمان مى‏زنیم. یک قصه هم قصه بعضى ائمه جمعه و بعضى از علماى بلاد است که با دخالتهاى بى‏مورد خود در امور دولت، اسباب این مى‏شوند که مردم از آنها کنار گیرند. اگر مردم از روحانیون کنار گیرند، موجب مى‏شود که روحانیون شکست بخورند، و اگر روحانیون شکست بخورند، جمهورى اسلامى شکست مى‏خورد. این مطلب را بارها گفته‏ام که روحانیون باید وضعى ارشادى داشته باشند، نه اینکه بخواهند حکومت کنند. کارى نباید بکنیم که مردم بگویند اینها دستشان به جایى نمى‏رسید، حالا که رسید دیدید این‏طور شدند. استبداد دینى خود تهمتى است که از کنارش نباید گذشت. رادیوها مرتب از آن سخن مى‏گویند و ما را به خودکامگى متهم مى‏کنند. روحانیون نباید کارى کنند که شاهد، دست دشمن بدهند. دخالت ما باید نهى از منکر و امر به معروف باشد، والّا به استاندار بگوییم تو باید این کار رابکنى، والّا بگوییم از اینجا برو، این اولًا تضعیف دولت است و از آن گذشته موجب مى‏شود که مردم از روحانیون متنفر شوند. این موضوعات را باید کاملًا در نظر داشته باشیم »
مقایسه رفتاری جامعه روحانیت در انتخابات دوم خرداد و بیست و دوم خرداد، نکات جالبی را نشان می‌دهد. حمایت تمام قد این تشکل سیاسی روحانی از یک نامزد ( از سه روحانی و یک شخصی ) در سال هفتاد و شش که گویا جبهه کفر و ایمان را ترسیم می‌کرد تا خویشتن‌داری در اعلام موضع صریح و شفاف با معرفی یک نامزد ( از سه شخصی و یک روحانی) در سال هشتاد و هشت.
این تمام ماجرا نبود چرا که تک‌خوانی و خارج‌خوانی نیز از این جامعه به گوش رسید و برخی اعضا در نبود یک نظر جامع و حداکثری به سمت نامزدان دیگر و حتی مخالف جریان اصول‌گرایی چرخیدند.

5. مجمع روحانیون:‌ امام خمینی در پاسخ به انشعاب این دسته از روحانیان از جامعه روحانیت،‌ یادآور می‌شوند: « انشعاب از تشکیلاتى براى اظهار عقیده مستقل، و ایجاد تشکیلات جدید، به معناى اختلاف نیست. اختلاف در آن موقعى است که خداى ناکرده هرکس براى پیشبرد نظرات خود به دیگرى پرخاش کند که بحمداللَّه، با شناختى که من از روحانیون دست اندرکار انقلاب دارم، چنین کارى صورت نخواهد گرفت ‏»
عبارت حضرت امام گرچه به ظاهر خبری است اما انشایی در دل نهفته دارد؛ نصیحتی که: بترسید از روزی که برای پیشبرد نظرات خود پرخاش‌کنید! به راستی رفتار سیاسی این مجمع در انتخابات دهم ریاست جمهوری با کدام معیار دینی و سیاسی قابل تفسیر است؟! آن‌چه ما شاهد بودیم یک ناپختگی سیاسی و سیاست لج‌بازانه و یک ابتذال عقیدتی و ایدئولوژی کودکانه بود. این مجمع در دو انتخاب اخیر از طرفی یار دیرین و روحانی خویش را تنها گذاشت و از سوی دیگر چنان چنگ و دندان نشان داد که گویی ارثی از انقلاب طلب دارد و عدم اقبال مردم به شعارهای دورافتاده این جمع، تقصیر دیگران و حریفان و رقیبان است. امضای بیانیه‌هایی که ادبیاتی گروهکی و چپ داشتند و انتشار آن در جامعه و استقبال رسانه‌های بیگانه از آن و دعوت به اردوکشی خیابانی و همراه شدن برخی عمامه‌به سرها با جنبش خس و خاشاکی عده‌ای چماق به دست که به تخریب اموال عمومی می‌پرداختند از تمسخر‌آمیز ترین و در عین‌حال تاسف بار ترین نمایش‌های این دسته بود که امروز دیگر هویتی انقلابی،‌ دینی و سیاسی برای خود باقی نگذاشته و به راحتی آلت دست جریان اپوزیسیون نظام مقدس جمهوری اسلامی شد و ملامت انقلابی‌ها و ضد انقلابی‌ها را خرید چرا که سابقه عملکردش را نمی‌تواند پاک کند. زبان این جریان اکنون الکن است در دفاع از آرمان‌های امام و انقلاب، چرا که دستانش با تکبیرهای بی‌بی‌سی بالا رفته و فریادش با عربده چاقو کشان هم‌آوا شده و عبایش ستر عورت سکولارها شده ( اشاره به کنفرانس شرم‌آور برلین ) .

6. رهبری و ولایت فقیه: امام بزرگوار پایه گذار حکومت ولایت فقیه و نظام مقدس جمهوری اسلامی بودند و در این زمینه سخن بسیار دارند از جمله مشهورترین این سخنان این است: « من به همه ملت، به همه قواى انتظامى، اطمینان مى‏دهم که امر دولت اسلامى، اگر با نظارت فقیه و ولایت فقیه باشد، آسیبى بر این مملکت نخواهد وارد شد. گویندگان و نویسندگان نترسند از حکومت اسلامى، و نترسند از ولایت فقیه. ولایت فقیه آنطور که اسلام مقرر فرموده است و ائمه ما نصب فرموده‏اند به کسى صدمه وارد نمى کند؛ دیکتاتورى به وجود نمى‏آورد، کارى که برخلاف مصالح مملکت است انجام نمى دهد، کارهایى که بخواهد دولت یا رئیس جمهور یا کس دیگرى برخلاف مسیر ملت و برخلاف مصالح کشور انجام دهد، فقیه کنترل مى‏کند، جلوگیرى مى‏کند.برخلاف مسیر اسلام و ملت حرکت نکنید.شما از اسلام نترسید، از فقیه نترسید؛ از ولایت فقیه نترسید.» همچنین مشی سیاسی امام به عنوان رهبری در انتخابات بدین گونه بود که خود فرمودند: «امروز کسى به شما تحمیل نمى‏کند چیزى را و شما آزادید در اینکه سرنوشت خودتان را تعیین کنید، در این مرحله هم من امیدوارم که با روشن بینى، با تفکر، با مآل اندیشى این مراحل را طى کنید. و من امیدوارم که اشخاصى که کاندیدا شدند براى ریاست جمهورى شما توجه کنید و کسى که از همه متعهدتر به اسلام، سوابقْ سوابقِ خوب، پیوسته به هیچ طرفى نه شرقى باشد، نه غربى باشد، نه غربزده باشد، نه شرق زده باشد، مسلمان باشد، پیرو احکام اسلام‏ باشد، ملى باشد، دلسوز به ملت باشد، خدمتگزار به ملت باشد، سوابقش خوب باشد، در رژیم سابق هیچگاه وارد نشده باشد و با اجانب پیوند نداشته باشد، از خودتان باشد و براى خودتان. اختیار دست شماست . من بنا ندارم که کسى را تعیین کنم. ما همین اوصاف رئیس جمهور را و اوصاف وکلایى که بعد مى‏خواهید ان شاء اللَّه تعیین کنید باید بگوییم و شما خودتان انتخاب کنید و از تفرقه و تفرق پرهیز کنید. اشخاص را هم ملاحظه سوابقشان را بکنید که قبل از انقلاب چه بوده‏اند، در حال انقلاب چه بوده‏اند، و بعد از پیروزى نسبى چه کردند و چه بودند. و پس از اینکه همه اوصافش را به دست آوردید و او را شخصى دانستید که لیاقت دارد براى یک همچو مسندى و مى‏تواند این مملکت را به طورى که خدا مى‏خواهد اداره کند تا آن حدودى که در اختیار اوست، و شخصى است که تعهد به اسلام دارد، اعتقاد به قوانین اسلام دارد، در مقابل قانون اساسى خاضع است و اصل صد و دهم ظاهراً که راجع به ولایت فقیه است، معتقد است و وفادار است نسبت به آن، یک همچو شخصى را شماها خودتان انتخاب کنید و گروههاى مردم را هم وادار کنید که یک همچو شخصى را انتخاب کنند و از تفرقه بپرهیزند»
مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه‌ای نیز همچون سلف بزرگوارشان نقش پدرانه را در انتخابات ایفا کردند و البته با توجه به حساسیت زمانی که به سی‌سالگی انقلاب مربوط می‌شد، و نیز دسیسه‌هایی که نشانه‌های بارزتری داشت، تذکرات مهم و سرنوشت سازی را ارایه فرمودند. شاید از اولین هشدارها که به درستی و کامل شنیده نشد اما نکات ریز، دقیق و تصمیم‌سازی داشت، یک هشدار تاریخی بود: « شجاعت در برابر هیبت دشمن، جزو شاخص‌هاست. در مقابل دشمن اگر مسئولین کشور احساس رعب و خوف بکنند، بر سر ملت بلاهاى بزرگ خواهد آمد. آن ملتهائى که ذلیل و مقهور دست دشمن شدند، عمده‏ى علت این بود که مسئولان - پیشروان قافله‏ى ملت - شجاعت لازم، اعتماد به نفس لازم را نداشتند. گاهى در بین آحاد مردم عناصر مؤمن، فعال، فداکار، آماده‏ى به جانبازى هستند، منتها مسئولین و رؤسا وقتى خودشان این آمادگى را ندارند، نیروهاى آنها هم از بین میرود و این ظرفیت هم نابود میشود. آن روزى که شهر اصفهان در دوره‏ى شاه سلطان حسین مورد غارت قرار گرفت و مردم قتل عام شدند و حکومت باعظمت صفوى نابود شد، خیلى از افراد غیور بودند که حاضر بودند مبارزه و مقاومت کنند؛ اما شاه سلطان حسین ضعیف بود. اگر جمهورى اسلامى دچار شاه سلطان حسین‏ها بشود، دچار مدیران و مسئولانى بشود که جرأت و جسارت ندارند؛ در خود احساس قدرت نمیکنند، در مردم خودشان احساس توانائى و قدرت نمی‌کنند، کار جمهورى اسلامى تمام خواهد بود»
معظم‌له در مناسبت‌های گوناگون، هشدارهای لازم را دادند و ویژگی‌های یک رئیس جمهور را در سی‌سالگی انقلاب، برشمردند. ایشان با تدبیر لازم و هدایت امور توانستند به مدد الهی یکی از بی‌نظیرترین انتخابات ایران با مشارکت هشتادوپنج درصدی ملت را رقم بزنند و دهان یاوه‌گویان را ببندند اما بی‌بصیرتی خواص، این بار شیرینی یک حماسه را به تلخی گرایید. تمرد از قانون و اردو کشی خیابانی از یک طرف و سخن نگفتن خواص در بزنگاه گفتن از سوی دیگر، داشت همه کاشته‌ها را به باد می‌داد و اگر نبود عهد آسمانی امام با خدا و خون شهیدان و سکان‌داری مقام معظم رهبری، معلوم نبود امروز باختگان سیاست و اخلاق، کشور را در چه مخمصه‌ای گرفتار کرده بودند. داستان نامرادی‌ها و نامردی‌های پیش و پس از انتخابات را در مجال دیگری باید گفت و شنید و عبرت گرفت؛ اما همین اندازه باید گفت که در پس این حوادث، نه صندلی ریاست جمهوری و نه شخص رئیس جمهور که خیمه انقلاب یعنی ولایت فقیه و شخص رهبری هدف گرفته شده بود و چه ظلم‌ها که نرفت تا جایی که بهترین‌ها بدترین‌ها را انجام دادند!

اکنون برای تکمیل تحلیل تاریخی خود بایسته است به عوامل کاستی‌ها و نارسایی‌ها و ناراستی‌های جریان‌ها و شخصیت‌های حقیقی و حقوقی روحانیان و علما اشاره کنیم تا آیندگان خود را در چنین شرایطی مقایسه و در نهایت، قضاوت کنند.
پس از پایان هشت‌سال دولت اصلاحات که از نگاه شناخت‌شناسی، همان دولت "اصطلاحات دو پهلو" بود و با تمام توان کوشید اسلامیت نظام مقدس جمهوری اسلامی را زیر سوال ببرد و مبانی سکولار را در جامعه ریشه‌دار کند بر قضا از نیازهای مادی، معنوی و روحی مردم چنان غافل شد که گرچه « خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود» .
عده‌ای گمان کردند باید شعارهای جدیدتر و با آب‌ورنگ‌تری بتراشند و مردم را سر صندوق بکشانند. این شد که راست و چپ هر چه در آستین داشتند بیرون ریختند تا نرد قدرت ببرند اما ناگهان با یک پدیده مواجه شدند که اصول و اصلاحات را به هم گره زد و کناری گذاشت. این پدیده در کوران شعارهای پوچ و تقلیدی به نیازهای مردم توجه کرد و باز گفتمان امام و انقلاب را به صحنه کشید. در کارزار انتخاباتی در نهایت دکتر مکتبی بر شیخ پیروز شد و این بسیار گران آمد. از این پس بود که اختلافات و جنگ سرد ادامه یافت و در طول چهار سال لشکر کشی و یارگیری و مچ‌گیری روزافزون شد. این همه با گفته‌های امام و نیازهای مردم به ویژه محرومان و طبقات پایین جامعه در تضاد بود و چنین شد که در انتخابات دهم،‌ ملت رای پر معنی دادند. در انتخابات سال هشتادوهشت اردوگاه چپ از یک طرف دچار تردید و بی‌اطمینانی به مردم شده بود و از سوی دیگر تعدد نامزد. در این سو نیز راست نامزد دیگری نداشت و شیخ نیز نمی‌توانست با نامزد راست راستی کند. کس دیگری هم حاضر نشد راست باشد و در برابر رئیس جمهور قد علم کند. تنها ماند یک نفر که برای خالی نبودن عریضه و کاستن رای به میدان کشیده شد. اکنون در یک جناح،‌ سواره نظام با سه علمدار آمده بود و در جناح دیگر یک تن که وامدار هیچ جناح و دسته‌ای نبود و مردم با او آشناتر بودند تا کسانی که پس از بیست‌سال جدایی و خاموشی آمده بودند تا "نه" بگویند و هیچ "آری" نداشتند. چپ‌ها شیخ اصلاحات را دور زدند و از آخوند سید عبور کردند تا به مهندس رسیدند. قطب مهندس و دکتر تشکیل شد اما این سو مردم بودند و آن سو همه. همه یا با صدای بلند از مهندس حمایت کردند یا سکوت کردند تا دکتر بداند که حامی ندارد. راست‌ها سر ناراستی گذاشتند اما چرا؟

این همان چرا است که کوتاهی‌های جامعه حوزوی را در انتخابات دهم ریاست جمهوری در سی‌سالگی انقلاب، تفسیر می‌کند. دکتر محمود احمدی‌نژاد مکتبی است اما راستی نیست. او به جناح و حزب و دسته‌های با نفوذ و صاحبان قدرت و ثروت اهمیت نمی‌دهد . به اندازه کافی یا بیشتر روی حرفش می‌ایستد. به راحتی هرکس را که در رسیدن به اهدافش کم‌کاری کند یا کم‌توان باشد کنار می‌گذارد. از ادبیات مرسوم اهل سیاست و قدرت استفاده نمی‌کند. خودش به تنهایی یک رسانه است و همه مردم به راحتی او را در سفرها و دیدارها می‌بینند و ساده زیستی‌اش مردم‌دارانه است. برای مقبولیت یافتن از دفتر مراجع و علما آویزان نمی‌شود اما در همه سفرها فرصت ویژه‌ای برای دیدار با طلاب و فضلا اختصاص می‌دهد. به تیم مشورتی خود بیش از دیگران مطمئن است و به گونه‌ای شدید و افراطی به مشایی ایمان و تعلق دارد. رانت‌خواری مشروع و موجه یا غیرقانونی و خلاف را برنمی‌تابد و برای خوش‌آمد و تالیف قلوب،‌ زیر بار تخفیف و ریخت و پاش نمی‌رود.

دکتر احمدی نژاد موجودی مستقل است که بهتر از هر کسی زبان مردم را می‌فهمد و مردم نیز سخن او را چون از جنس مردم است و خود به تنهایی یک رسانه است حتی در سطح بین‌المللی . اما همین خصوصیات کافی است تا ناسازگاری او با نخبگان وابسته ،‌ باندهای قدرت، رانت‌خواران، دلالان بزرگ اقتصادی، غرب ستایان و دگراندیشان، سر باز کند.
اما در این میان قشر روحانی، منفعلانه تماشاگر کشمکش‌ها شد و نتوانست در جدال و نزاع قدرت‌طلبان،‌ راهنما و همراه مردم باشد و در فتنه‌های مخملین پس از انتخابات نیز فرقان حق و باطل شود.
این شد که مردم این بار روحانیت خسته و خاموش و منفعل را دور زد و خسارت این کاهلی در دراز مدت بیش از هزینه‌های اغتشاشات زود گذر خواهد بود فتأمل جیدا!
ارسال نظرات