درنگی بر کژتابی شعار «استقلال حوزه»

تصویر یک حوزه علمیه مستقل، همواره نمادی از پاکدستی و حفظ مرزهای دین در برابر قدرتهای زمینی تلقی شده است. اما آیا این استقلالِ به ظاهر مقدس، گاهی به ابزاری برای توجیه بیمسئولیتی یا حتی تقابل با مصالح عمومی تبدیل میشود؟ این پرسش، قلب بحثی است که قرنهاست در جهان اسلام -از الازهر مصر تا حوزههای ایران- جریان دارد. در این یادداشت، با عبور از شعارها، به لایههای پنهان «استقلال حوزه» میپردازیم؛ از تناقضهای تاریخی تا پیامدهای اجتماعیِ نادیده گرفتنِ مسئولیتهای جمعی.
از ایدهآلیسم تا واقعیتهای خاکستری
استقلال حوزههای دینی در دوران معاصر، ریشه در تجربههای تلخِ تاریخی دارد. برای نمونه، در دوره صفویه، برخی علما با حفظ فاصله از دربار، به عنوان ناظران بیطرفِ اخلاقی عمل میکردند. اما امروز، این استقلال در برخی موارد به «انزوای آگاهانه» تعبیر میشود. آمار یک نظرسنجی داخلی در سال ۱۴۰۲ نشان میدهد ۶۷ درصد از مردم معتقدند نهادهای دینی باید در قبال مسائلی مانند فقر یا آلودگی هوا موضعگیری شفافتری داشته باشند. اینجا پرسش کلیدی است: آیا استقلال به معنای بیاعتنایی به دردهای جامعه است؟
جدای از این، یکی از شگفتانگیزترین پارادوکسها در حوزههای سنتی، رابطهی پیچیدهی مالی و سیاسی است. در حالی که این نهادها بر استقلال مالی از دولت تأکید میکنند، تحقیقات میدانی نشان میدهد ۴۰ درصد از بودجهی برخی مدارس دینی در ایران، از طریق نهادهای وابسته به حاکمیت تأمین میشود (منبع: گزارش مرکز پژوهشهای مجلس، ۱۴۰۱). این وابستگی پنهان، نه تنها استقلال واقعی را زیر سؤال میبرد، بلکه میتواند مشروعیت اخلاقیِ انتقاد از حکومت را نیز تضعیف کند.
استقلال یا انزوا؟
تجربهی جنگ ایران و عراق، نمونهای کلیدی از تعامل یا تقابل حوزه و حکومت است. در آن دوران، بسیاری از مراجع تقلید با وجود اختلاف نظر با سیاستهای دولت، از بسیج عمومی برای دفاع حمایت کردند. این همکاری، الگویی از «استقلال مسئولانه» را نشان میداد؛ یعنی حفظ مرزهای نهادی، بدون نادیده گرفتن ضرورتهای ملی. در مقابل، سکوت برخی نهادهای دینی در قبال فجایع زیستمحیطی دههی اخیر -مانند خشکیدن دریاچه ارومیه- نشان میدهد چگونه استقلال میتواند به بیتفاوتی تعبیر شود.
بررسی تطبیقی نهادهای دینی در دیگر کشورها میتواند شگفتیآفرین باشد. برای مثال، کلیسای کاتولیک در آلمان پس از جنگ جهانی دوم، با وجود حفظ استقلال از دولت، به طور فعالانه در بازسازی اجتماعی و جبران جرائم نازیها مشارکت کرد. این رویکرد «استقلال متعهدانه» امروز به عنوان مدلی موفق در دانشگاههای دینی اروپا تدریس میشود. پرسش اینجاست: چرا برخی حوزههای سنتی، این الگوها را نادیده میگیرند؟
استقلال، نه به مثابه دژ که پلی برای گفتوگو
استقلال حوزههای دینی زمانی ارزشمند است که به جای تبدیل شدن به دیواری غیرقابل نفوذ، به عنوان پلی برای تعامل سازنده با جامعه و حکومت عمل کند. سه نکته کلیدی را باید به خاطر سپرد. اول اینکه استقلال به معنای بیمسئولیتی نیست و نهادهای دینی نمیتوانند در بحرانهای اجتماعی -از آموزش تا محیط زیست- خود را بیطرف جلوه دهند.
دوم اینکه شفافیت مالی یکی از اصول مهم در همه نهادهاست و وابستگیهای پنهان به منابع قدرت، مشروعیت اخلاقی استقلال را نابود میکند.
و سوم، کشف و به کار گیری الگوهای نوین و بازتعریف استقلال بر اساس مسئولیتپذیری اجتماعی، تنها راه حفظ اعتماد عمومی است.
در پایان، باید پرسید: آیا وقت آن نرسیده است که به جای تکرار شعارهای قرن گذشته، تعریفی نو از «استقلال» ارائه دهیم؟ تعریفی که در آن، حوزههای علمیه نه فراری از جامعه، بلکه پیشگام پاسخگویی به دردهای آن باشند.
یوسف پورجم