چرا دفاع اتوبوسی اسرائیل شکست خورد؟

رژیم صهیونی در حین جنگ با ایران به دلیل ضربات سنگین موشکی و پهپادی ایران، خواهان ورود نظامی آمریکا به معرکه شد ولی این حضور هم نتیجهای نداد و ضربات شدیدتر شد تا آمریکا و رژیم، از طریق واسطهها درخواست آتشبس بدهند.
این جنگ در کمتر از ۱۲ روز، آثار ناکامی صهیونیستها را آشکار کرد و نشان داد درحالیکه هنوز ایران مراحل نهایی ضربات خود را به صهیونیستها نزده، آنها تابآوریشان را از دست دادند.
این درحالی بود که مقامات صهیونیست در رسانهها ادعا میکردند بر آسمان ایران مسلط بوده و به راحتی میتوانند دست به بمباران بزنند. سؤال اینجاست که اگر صهیونیستها به چنین وضعیت مطلوبی رسیده و میتوانستند روند آسیب زدن به ایران را ادامه دهند، چرا درخواست آتشبس را مطرح کردند؟
آنچه روند مطلوب صهیونیستها را قطع کرد، ناتوانی در مهار توان هجومی ایران بود آن هم درحالیکه اصل حملات بر این مهار متمرکز بود.
درحقیقت صهیونیستها قصد داشتند با مهار توان هجومی ایران طی یک یا دو هفته، با تسلط بر آسمان کشور سلسله اقدامات تهاجمی خود را ادامه داده و تشدید کنند. آنها با ناکامی در مهار توان موشکی ایران، در مرحله اول جنگ شکست خورده و به تبع آن، مسیر ورود به مرحله دوم نیز مسدود شد.
واقعیت این است که صهیونیستها و آمریکا برنامه کلان و طولانی مدتی را برای ضربه به توان موشکی ایران اجرایی کرده بودند. تحریم اقتصادی برای کاهش بودجه نظامی، ایجاد جنگ روانی در داخل برای ایجاد بدگمانی به برنامه موشکی ایران، تلاش برای کشف شهرهای موشکی و فروش قطعات معیوب و دستکاری شده بخشی از این روند بودند. با این حال تدارک انجام شده برای مهار موشکهای ایران ابعاد بسیار عظیمتری دارد.
اقدامات برای جلوگیری از حملات موشکی
رژیم صهیونی برای جلوگیری از انجام حملات انتقامجویانه ایران اقدامات چندگانهای را اجرایی کرد که لازمه آن ایجاد تسلط هوایی و نفوذ روی زمین بود. صهیونیستها در فروردین و آبان سال ۱۴۰۳ مجموعه رادارهای دوربرد ایران شامل مجموعههای راداری سامانههای اس-۳۰۰ را هدف گرفته بودند و در جنگ ۱۲ روزه نیز دست به هدفگیری رادارها و پایگاههای میزبان جنگندههای رهگیر میگ-۲۹ در تهران و تبریز زدند.
تسلط بر آسمان و استقرار تیمهای زمینی تشکیل شده در داخل ایران، راهکار رژیم صهیونی برای وارد آوردن ضربه به توان هجومی ایران بود. در ادامه، این اقدامات مورد بررسی قرار گرفتهاند.
۱- بمباران پایگاههای موشکی
با توجه به عمق و ساختار پایگاههای موشکی زیرزمینی، انهدام آنها غیرممکن اما غیرعملیاتی ساختن آنها طی درگیریهای چند هفتهای، امکانپذیر بود. نیروی هوایی رژیم با بمباران دهانههای ورودی و خروجی برخی از پایگاههای موشکی، به ویژه پایگاههای پیشرو در غرب کشور، تلاش کرد از پرتاب انبوه موشکهای بالستیک تاکتیکی به سمت اراضی اشغالی جلوگیری کند.
تمرکز حملات به پایگاههای غرب کشور در کرمانشاه و تبریز، پایگاههای پیشرو مستقر در آنها را غیرعملیاتی کرد، اما مشکل آنجا بود که تمام امکانات ایران منحصر به غرب کشور نمیشد و از این رو حملات از مرکز و شرق اجرایی شدند.
۲- هدف قراردادن لانچرها
در طول جنگ تلاش شد لانچرهای متحرک حامل موشکها در هنگام خروج از شهرهای موشکی و استقرار برای پرتاب موشک به سمت فلسطین اشغالی توسط تیمهای زمینی، پهپادها و جنگندهها هدف قرار گیرند. تأمین امنیت پایگاهها در برابر تیمهای زمینی و پهپادها، باعث شد بار چنین حملاتی صرفاً روی جنگندهها قرارگیرد. با پرتاب موشک از مناطق مرکزی و سپس شرق که فاصله بیشتری با فلسطین داشتند، دستان جنگندهها برای حمله، بستهتر شد.
۳- حمله به زنجیره تولید
حمله به زنجیره تولید موشکها با این هدف صورت گرفت که ایران با مشکل جایگزینی موشکهای پرتاب شده مواجه شده و برای صرفهجویی جهت استمرار اصل پرتابها، از تعداد شلیکهای روزانه بکاهد. در این خصوص اما مواردی وجود داشت؛ نخست آنکه برای جنگ، موشکها به میزان زیادی تولید و ذخیره شده بودند و ادامه نبردها، در کوتاهمدت وابسته به نرخ تولید نبود.
دومین مسئله نیز به پراکندگی و استقرار زنجیرههای تولید بازمیگشت به گونهای که تمام آن تحت اشراف رژیم برای ضربه قرار نداشت.
۴- حمله به تصمیمگیران
جنگ با ترور فرماندهان عالی نظامی ایران آغاز شد و در این میان اکثر فرماندهان عالی نیروی هوافضای سپاه نیز به شهادت رسیدند. این ترورها با دو هدف انجام شدند؛ اول اختلال در تصمیمگیری فوری و دوم تحت فشار قراردادن فرماندهان بعدی با تهدید به ترور تا آنها از تشدید اوضاع خودداری کنند.
تشدید اوضاع میتوانست به معنای ترورهای بیشتر و از دست رفتن نظم کشور باشد. ایران اما فرماندهان را جایگزین کرده و با اطمینان به اوضاع داخلی، علیرغم استمرار فضای ترورها دست به تشدید حملات علیه رژیم صهیونی زد.
۵- کشاندن ایران به حوزههای فرعی
طراحی جنگی رژیم صهیونی، دارای بخشهایی برای منحرف کردن پاسخهای تهاجمی ایران بود. از یکسو صهیونیستها از خاک برخی کشورها برای حمله علیه ایران استفاده کرده و امید داشتند با پاسخ فوری تهران به این کشورها از میزان حملات به فلسطین اشغالی کاسته شود.
در سویی دیگر تلآویو قصد داشت با وارد شدن واشنگتن به عرصه و هدف قرار گرفتن پایگاههای این کشور توسط تهران، همچنان از میزان تمرکز حملات ایران به سرزمینهای اشغالی کاسته شود.
۶- تهدید به ورود آمریکا
رژیم صهیونی و دولت ترامپ با پررنگ کردن احتمال ورود آمریکا به عرصه، درصدد بودند تا ایران برای مواجهه با این فضا و ذخیرهسازی موشکها، پرتابهای کمتری به سمت صهیونیستها داشته باشد.
۷- حملات به برخی زیرساختها ازجمله تأسیسات انرژی در خلیج فارس
بر اساس محاسبات صهیونیستها طی چند سال اخیر، اقتصاد ایران با توجه به فشارها به طور فزایندهای بر انرژی متکی شده است. یکطرف این اتکا در داخل قرار دارد که گران شدن قیمت بنزین در سال ۱۳۹۸ تبدیل به جرقه ناامنیهای آبان آن سال شد. طرف خارجی آن نیز به وابستگی افزایش یافته به ارز حاصله از صادرات انرژی و مشتقات آن مربوط است.
تلآویو تلاش کرد با حملات محدود ابتدایی به این تأسیسات ابتدا امکان حملات به آنها را آزمایش کرده و در وهله دوم آنها را برای کاهش ابعاد پاسخ انتقامجویانه ایران به گروگان بگیرد. با این حال پس از اعتراضهای جهانی به ویژه از سمت شرکتهای آمریکایی که دارای منافعی در خارج فارس بودند، برای رژیم آشکار شد که چنین حملاتی دارای بار سنگینی است.
ایران نیز با اجرای حملات سنگین به پالایشگاه حیفا نشان داد اجازه نمیدهد صهیونیستها بتوانند تأسیسات انرژیاش را گروگان کاهش شدت پاسخها کنند.
جلوگیری یا کاهش شدت ضربات معطوف به تدابیر داخلی
رژیم صهیونی و متحدانش فراتر از ایجاد بازدارندگی، در حوزه داخلی ترتیباتی برای کاهش آسیبهای وارده ناشی از حملات انتقامی ایران ایجاد کرده بودند که در ادامه آمده است.
۱- پناهگاهها
اغلب پناهگاههای گسترده ساخته شده در رژیم صهیونی در برابر حملات راکتی پایدار هستند. این پناهگاهها برای حفاظت در برابر راکتهایی با سرعت پایین و کلاهکهای کوچک است. وزن کلاهک راکتهای گراد به ۲۰ کیلوگرم میرسد. این مسئله درحالی است که وزن موشکهای بالستیک ایران بین نیم تا یک تن است که ۲۵ تا ۵۰ برابر بیشتر از وزن کلاهک راکتهای سنگین است. با این حال میزان تخریب موشکهای ایران بنا به عوامل دیگر، بیشتر از تناسب وزن به دست آمده است.
مواد منفجره به کار رفته در موشکهای بالستیک قدرتمندتر بوده و با سرعت بالاتری به هدف برخورد میکنند. درحالیکه سرعت راکتها در هنگام برخورد اندک است، سرعت اصابت موشکهای بالستیک میتواند به هزار متر بر ثانیه برسد.
ضمن مشکلات حفاظتی، سرعت موشکها زمانی برای رفتن به پناهگاهها باقی نمیگذارد. از سوی دیگر ضرب اصابتها و حجم ویرانی برای صهیونیستهای خارج شده از پناهگاهها رعبانگیز بود. آنها گرچه از نظر جانی و بدنی سالم میماندند اما با خروج از پناهگاهها به دلیل حجم تخریبها دچار حیرتزدگی میشدند.
۲- دفاع چندلایه منطقهای آمریکا در سطح زمین
آمریکا در سطح منطقه دارای امکانات دفاع هوایی پیشرفتهای است. رادارهای هشدار زودهنگام آمریکا به ویژه در قطر، با شناسایی سریع پرتابها باعث آمادگی و واکنش سریعتر سامانههای ضدموشکی میشدند. سامانههای ضدموشکی آمریکا مستقر در عراق، سوریه، اردن و داخل رژیم صهیونی برای رهگیری موشکهای ایران آماده بودند.
آمریکاییها همچنین امکانات ضدموشکی دریاپایه خود مستقر بر ناوها را نیز به منطقه آوردند. این ناوها با استقرار در دریای سرخ و دریای مدیترانه بخش مهمی در دفاع موشکی بودند.
۳- دفاع داخلی رژیم صهیونی در ارتفاع
به غیر از آمریکا، رژیم صهیونی خود نیز دارای چند لایه سامانه ضدموشکی مبتنی بر ارتفاعهای مختلف است. سامانههای پیکان۲ و ۳ در ارتفاع بالا، سامانه فلاخن داوود در ارتفاع متوسط و گنبد آهنین در ارتفاع پایین موشکها را رهگیری میکنند.
اقدامات روانی
صهیونیستها علاوه بر ابعاد مادی، در حوزههای ذهنی و روانی هم کوشیدند ضربات وارده به خود را قابل تحمل کنند.
۱- اعلام جنگ موجودیتی
برای افزایش تابآوری ساکنان سرزمینهای اشغالی و سیاستمداران، جنگ با ایران و محور مقاومت نبردی موجودیتی تصویر شد.
۲- تبلیغات
تبلیغ این مسئله که ضربات رژیم به ایران بیشتر از ضربات وارده به صهیونیستهاست به زعم سران تلآویو باعث میشد تا ساکنان رژیم با امیدواری، ضربات تهران را تحمل کنند.
۳- سانسور
هرگونه نشر اطلاعات و تصاویر بدون اجازه دولت و ارتش غیرمجاز بود. سانسور باعث میشد صهیونیستها بدون اطلاع از تخریبها، فشاری برای پایان جنگ به دولت وارد نکنند.
۴- مظلومنمایی
صهیونیستها در برههای از جنگ سعی کردند با انتشار تصاویر تخریب ساختمانها در بافت مسکونی، با طرح ادعای حمله ایران به غیرنظامیان، تهران را مجبور به کاهش حملات کنند. این اماکن هدف قرار گرفته در اصل پایگاههای آشکار و مخفی نظامی و اطلاعاتی بود که برای استفاده از پوشش غیرنظامیان، در بافت مسکونی قرار گرفته بودند.
تلآویو را تخریب کنید، دستان بالا میرود
درست همانگونه که جنگ ۳۳ روزه سال ۲۰۰۶ و جنگ دوماهه ۲۰۲۴ لبنان و رژیم صهیونی با موشکباران حیفا و تلآویو به پایان رسید، جنگ ۱۲ روزه میان ایران و صهیونیستها نیز همینگونه به توقف منتهی شد. به دلیل ضعفهای جمعیتی و وسعت اندک، صهیونیستها به شدت بر تخریب بافت شهری خود به ویژه در حیفا و تلآویو حساساند؛ حتی اگر تلفات انسانی کم باشد. از ۲۰۰۶ تا ۲۰۲۵ و از لبنان تا ایران، آنچه باعث اتمام تابآوری صهیونیستها شده، تخریب بافت شهرهای تلآویو و حیفا بوده است.
رژیم صهیونی نشان داده در برابر تلفات انسانی، تخریب شهرکهای صهیونیستنشین در غلاف غزه یا شمال فلسطین اشغالی، هزینههای مالی، زیانهای اخلاقی و انزوای بینالمللی میتواند از خود تابآوری طولانیمدت نشان دهد اما بلافاصله پس از شروع فاز تخریب تلآویو، دستانش بالا میرود.
نکات
درخصوص جنگ ۱۲ روزه نکاتی وجود دارد که در ذیل آمدهاند.
۱- ایران در طول جنگ ۱۲ روزه از پهپادها نیز بهره گرفت اما نسبت آنها به موشکها اندک بود، بهطوریکه بر اساس برخی آمارها، تقریباً به ازای هر موشک بالستیک، دو پهپاد پرتاب شد. این درحالی است که پهپادها ارزانتر بوده و از سوی دیگر با مشغولسازی جنگندههای دشمن، بخشی از توان هجومیاش را اشغال میکردند.
با این حال وضعیت ایران با روسیه که در حملات به اوکراین به طور گسترده از پهپادها بهره میبرد تفاوت دارد. فاصله ایران تا سرزمینهای اشغالی به هزار کیلومتر میرسد و در این فاصله آمریکا، انگلیس و فرانسه به طور گستردهای از توان جنگندههای خود برای ساقط کردن پهپادها بهره میگیرند.
در این میان حتی اردن نیز نقش ایفا میکند. از سوی دیگر پهپادها با توجه به وزن کوچک کلاهک خود برای آسیب به پایگاههای مستحکمسازی شده نظامی مانند پایگاههای هوایی مناسب نیستند. در مقابل اما حملات موشکی سریعتر و با قدرت بیشتری صورت گرفته و در عبور از لایههای پدافندی موفقتر هستند.
۲- جنگ تقریباً پیوسته رژیم صهیونی در منطقه که از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ آغاز شده، به بیستودومین ماه رسیده است. در این مدت صهیونیستها با غزه، لبنان و ایران جنگ را تجربه کرده و با یمن و به میزان کمتری عراق، زدوخورد داشتهاند.
آنچه در این مدت برای کارشناسان تعجبآور بود، افزایش تابآوری صهیونیستها برای حضور در جنگهای طولانیمدت بود. علیرغم تمام موضوعات موجود در این باره ازجمله دکترین امنیتی رژیم در جنگ پیشدستانه و سریع و جنگ ۶ روزه سال ۱۹۶۷، قلب اصلی دیدگاههای مبتنی بر تابآوری اندک رژیم صهیونی، جنگ ۳۳ روزه سال ۲۰۰۶ بود. با این حال در اینباره برداشتهای نادرست وجود داشت. صهیونیستها از سال ۱۹۸۲ تا ۲۰۰۰، به مدت ۱۸ سال جنوب لبنان را اشغال کرده بودند. در تمام این دو دهه با وجود تلفات و کاهش مناطق تحت سیطره، صهیونیستها اشغال را حفظ کردند.
برخی بدون توجه به تمام ابعاد، معتقد بودند تابآوری صهیونیستها در جنگ از ۱۸ سال به ۳۳ روز رسیده و بعضی دیگر اساساً اشغال دو دههای جنوب لبنان را نادیده میگرفتند. اما بحث اصلی، تخریب قلب جمعیتی رژیم است. مقاومت لبنان از سال ۱۹۸۲ تا ۲۰۰۰ به حیفا و تلآویو دسترسی نداشت و از این رو برای شکست صهیونیستها ۱۸ سال جنگید اما در جنگ ۳۳ روزه با راکتباران حیفا و تهدید تلآویو به حملات موشکی، مچ صهیونیستها را به سرعت خواباند.