۲۸ تير ۱۴۰۴ - ۱۱:۱۹
کد خبر: ۷۸۶۶۳۸
مسئول بازرسی حوزه مقاومت بسیج بدر در گفتگو با رسا؛

شهید حاج یوسف محسنی نماد مدیریت جهادی+ تصاویر

شهید حاج یوسف محسنی نماد مدیریت جهادی+ تصاویر
آذربایجان شرقی- از مدیریت مقتدرانه‌اش در بسیج ایلخچی گرفته تا مهارت خیره‌کننده‌اش درتیراندازی و نفوذ در دل جوانان؛ شهیدحاج یوسف محسنی، الگویی از یک فرمانده محبوب، متواضع، مؤمن و خستگی‌ناپذیر بود.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا در آذربایجان شرقی، در روزگار سرد بی‌باوری‌ها، گاهی یک لبخندِ آرام می‌تواند مأمن صدها دلِ آشفته شود شهید حاج یوسف محسنی، از فرماندهان خستگی‌ناپذیر و مردمی بسیج در شهر ایلخچی، نمونه‌ای تمام‌عیار از یک پاسدار تراز انقلاب بود؛ مردی با آرامش درونی، مدیریت جهادی، مهارت نظامی بی‌نظیر و قلبی مملو از ایمان و مهر شهادت او، تنها پایان یک زندگی نبود؛ آغاز یک روایت الهام‌ بخش است برای نسلی که هنوز به عهد بسیجی بودن وفادار مانده است.

در این مصاحبه تفصیلی، باقر اختری، از همرزمان و همراهان نزدیک شهید محسنی، ناگفته‌ هایی را از زندگی، نگاه، عملکرد و تأثیرگذاری عمیق این شهید عزیز با ما در میان می‌گذارد؛ گفت‌وگویی که با خواندنش، نام حاج یوسف محسنی در ذهن مخاطب، نه فقط یک فرمانده، که یک اسطوره مردمی خواهد شد، شما بینندگان عزیز را دعوت به خواندن این روایت زیبا می کنیم؛

روایتی از یک فرمانده تکرارناشدنی؛ شهید حاج یوسف محسنی نماد لبخند، دقت و جهاد خاموش+ تصاویر

رسا- جناب اختری، از چه زمانی با شهید محسنی آشنا شدید؟
آشنایی بنده با حاج یوسف به سال ۱۳۹۹ برمی‌گردد، زمانی که ایشان فرمانده حوزه مقاومت بسیج بدر ایلخچی بودند و من افتخار داشتم یکی از نیروهای تحت امرشان باشم همکاری‌مان فقط یک رابطه کاری نبود، بلکه رفاقت، برادری و شاگردی در مکتب اخلاص او بود.

رسا- مهم‌ترین ویژگی شخصیتی شهید محسنی از نظر شما چه بود؟
او همیشه لبخند به لب داشت؛ حتی در سخت‌ترین لحظات آرام، صبور، بی‌ادعا و بسیار دقیق بود هر کاری را که قبول می‌کرد، با نهایت تعهد انجام می‌داد هیچ‌گاه کاری را رها نمی‌کرد با دل کار می‌کرد، نه فقط با دست.

رسا- در بُعد نظامی، چه ویژگی‌هایی داشت؟
تیراندازی‌اش بی‌نظیر بود دقیق، حرفه‌ای، نقطه‌زن واقعی در مأموریت‌ها همیشه به عنوان نفر اول شناخته می‌شد نیروها به مهارتش اعتماد کامل داشتند، چون می‌دانستند که اگر جایی حاج یوسف باشد، مأموریت با کمترین خطر و بیشترین دقت پیش می‌رود.

رسا- از فعالیت‌های تشکیلاتی و جذب نیرو بگویید.
در دوران فرماندهی‌اش، صدها جوان جذب بسیج شدند او حتی برخی را برای عضویت رسمی در سپاه معرفی کرد کسانی که استعداد معنوی و علمی داشتند، به حوزه علمیه هدایت شدند واقعاً جذب نیرو در زمان او انفجاری بود، اما نه کمی؛ کیفی هر کسی را در جای درست می‌نشاند چون خوب می‌فهمید با چه جوانی، چه‌گونه باید کار کرد.

رسا- حوزه تحت فرماندهی او چه دستاوردهایی داشت؟
حوزه بدر ایلخچی تحت مدیریت حاج یوسف، چندین بار در جشنواره مالک اشتر ناحیه سپاه اسکو مقام اول را کسب کرد حتی یک بار در سطح کل استان آذربایجان شرقی نیز حوزه اول شناخته شد، این افتخارات بر پایه کار واقعی، جذب مؤثر، برنامه‌ریزی دقیق و ارتباط صمیمی با نیروها بود، نه گزارش‌سازی.

رسا- نگاه شهید به جوانان چگونه بود؟
اعتقاد عمیقی به جوان‌گرایی داشت مسئولیت‌های بزرگ را به نیروهای جوان می‌سپرد به آن‌ها اعتماد می‌کرد و آن‌ها هم با تمام وجود برایش کار می‌کردند یکی از جملات ماندگارش این بود: «تو با اخلاص بیا، تجربه و مهارت را با هم یاد می‌گیریم.»

رسا- واکنش شما و همرزمان نسبت به خبر شهادت ایشان چه بود؟
یک شوک تمام‌عیار بود واقعاً برای‌مان قابل باور نبود سکوت، گریه، بغض... همه‌چیز با هم بود اما تلخ‌تر از آن، شادی پنهان برخی تجزیه‌طلب‌ها بود چون شهید محسنی با حضورش، عرصه را بر آنان تنگ کرده بود او خیلی از نقشه‌هایشان را قبل از اجرا خنثی می‌کرد.

رسا- آیا خاطره‌ای هست که هنوز برایتان زنده مانده باشد؟
خیلی زیاد اما یک مورد همیشه در ذهنم مانده در یکی از اعزام‌ها، یکی از نیروهای تازه‌ وارد خیلی مضطرب بود حاج یوسف آرام رفت کنارش نشست، فقط یک جمله گفت: «برادر! تو تنها نیستی. پشتت خداست، جلوت هم ما.» آن جمله، تمام ترس را از وجود آن جوان برداشت.

رسا- اگر بخواهید شهید محسنی را در یک جمله توصیف کنید؟
یک فرمانده مردمی، یک تیرانداز نابغه، یک معلم اخلاق، و یک مؤمن خستگی‌ناپذیر که میدان را با دل مدیریت می‌کرد، نه با دستور.

ادامه مصاحبه – یک خاطره الهام‌بخش از آخرین روزهای شهید

رسا- آیا از روزهای آخر عمر این شهید عزیز خاطره‌ای باقی مانده که بیانش برای نسل امروز الهام‌بخش باشد؟
بله، یک هفته پیش از شهادتش، حاج یوسف به همراه خانواده‌اش، پدر و مادر بزرگوارشان به مشهد مقدس مشرف شدند زیارت حرم امام رضا(ع) برایش همیشه یک تجدید روحیه عمیق بود، اما این‌بار حال‌وهوای متفاوتی داشت.

در آن سفر، در جوار حرم مطهر حضرت امام رضا(ع) و نیز بر مزار مطهر آیت‌ الله شهید سید ابراهیم رئیسی، شهید محسنی در خلوتی مؤمنانه، دست به دعا برداشت و آرزوی شهادت کرد.

پدرش که این صحنه را دید، دلش لرزید با چشمانی اشک‌آلود گفت: «یوسف جان، این‌گونه نکن... نمی‌توانم تحمل کنم، دلم بدرد می‌آید.» اما پاسخ حاج یوسف، آن‌قدر متواضع و آرام بود که همه را تحت‌تأثیر قرار داد. گفت: «پدر عزیزم، من فقط آرزوی شهادت کردم. لیاقت آن را ندارم. نصیبم نمی‌شود، اما دلم به آن آرام می‌گیرد.»

آن جمله، گویی خداحافظی‌ای بود بی‌صدا چند روز بعد، همین جوان لبخند به لب، عاشقانه بال گشود و به آرزویش رسید؛ همان آرزویی که در مشهد مقدس و کنار امام مهربانی، در گوشه‌ای خلوت، به آسمان سپرده بود.

تصاویری از شهید پاسدار حاج یوسف محسنی:

روایتی از یک فرمانده تکرارناشدنی؛ شهید حاج یوسف محسنی نماد لبخند، دقت و جهاد خاموش+ تصاویر

روایتی از یک فرمانده تکرارناشدنی؛ شهید حاج یوسف محسنی نماد لبخند، دقت و جهاد خاموش+ تصاویر

روایتی از یک فرمانده تکرارناشدنی؛ شهید حاج یوسف محسنی نماد لبخند، دقت و جهاد خاموش+ تصاویر

روایتی از یک فرمانده تکرارناشدنی؛ شهید حاج یوسف محسنی نماد لبخند، دقت و جهاد خاموش+ تصاویر

روایتی از یک فرمانده تکرارناشدنی؛ شهید حاج یوسف محسنی نماد لبخند، دقت و جهاد خاموش+ تصاویر

 

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری پایانی:

شهید حاج یوسف محسنی، تنها یک فرمانده نبود؛ او یک «الگو» بود؛ الگویی از اخلاق، تخصص، تعهد، شجاعت، مردم‌داری و بینش راهبردی راهی که او آغاز کرد، امروز با جوانانی ادامه دارد که توسط او ساخته شدند این نسل، ادامه‌دهنده مکتب شهدایی است که لبخندشان، دست گرم خدا بر شانه‌های ما بود.

تعداد بازدید : 2

 

وحید نستوهی
ارسال نظرات