۲۷ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۶:۳۲
کد خبر: ۷۸۸۹۴۶
حجت الاسلام وردنجانی تبیین کرد؛

عوامل تحریف حقایق تاریخی از سوی برخی جریان ها

عوامل تحریف حقایق تاریخی از سوی برخی جریان ها
پژوهشگر پژوهشکده علوم سیاسی پژوهشگاه علوم اسلامی امام صادق(ع) گفت: پس از گذشت هفت دهه از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ همچنان شاهد کتمان برخی واقعیات‌های این رویداد تاریخی از سوی برخی از جریان‌ها هستیم و باید بررسی شود که چه عواملی برخی جریان‌ها را به تحریف حقایق تاریخی واداشته است؟

به گزارش سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، امروز که بیش از هفت دهه از کودتای ننگین ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ می‌گذرد، این رویداد همچنان به‌عنوان یکی از جنجالی‌ترین فصل‌های تاریخ معاصر ایران موردبحث و تحلیل است. کودتایی که با براندازی دولت دکتر محمد مصدق، زمینه را برای بازگشت دیکتاتوری محمدرضا پهلوی فراهم کرد. علیرغم وجود اسناد غیرقابل‌انکار و حتی اعترافات صریح مقامات آمریکایی درباره دخالت مستقیم قدرت‌های خارجی در این کودتا، شاهد تلاش‌های مستمر برخی جریان‌ها برای تحریف یا انکار این حقایق تاریخی هستیم.

این پرسش مطرح است که چرا پس از گذشت هفت دهه، همچنان شاهد کتمان واقعیات این رویداد تاریخی هستیم؟ برای بازخوانی این موضوع، میزبان حجت‌الاسلام عیسی مولوی وردنجانی، مدیر گروه انقلاب اسلامی و مسائل ایران در پژوهشکده علوم سیاسی پژوهشگاه علوم اسلامی امام صادق علیه‌السلام هستیم تا از منظر وی به این سؤال پاسخ دهیم که چه عواملی برخی جریان‌ها را به تحریف حقایق تاریخی واداشته است؟

خیلی متشکرم از اینکه وقتی به جهت بررسی یکی از نقاط عطف تاریخ معاصر ایران، یعنی واقعه ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ فراهم آوردید. پیش از پرداختن به این موضوع نیاز است چند نکته توجه شود باید دانست که هر مورخ با پیش‌فرض‌های فکری خاص خود به تاریخ می‌نگرد؛ یعنی عقاید شخصی، مذهبی و قومی مانند عینکی بر چشم مورخ است که واقعیت‌ها را رنگ‌آمیزی می‌کند؛ یعنی اگر مورخ افکار توسعه‌طلبانه داشته باشد تمامی وقایع را در این فضا تفسیر می‌کند. به‌طور نمونه حمله نادرشاه به هندوستان، توسعه قلمرو دانسته می‌شود اگر مسئله اقتصادی و ثروت‌اندوزی ذهنیت مورخ را فراگرفته باشد علت حمله نادرشاه را به دست آوردن غنائم و ثروت تفسیر می‌کند اگر مورخ دچار تعصبات مذهبی باشد دلیل حمله نادرشاه را نشر افکار مذهبی می‌شمارد بنابراین اندیشه‌ها و جهت‌گیری‌های فکری در شکل‌گیری نگرش‌های تاریخی مؤثر هست

از سوی دیگر باید توجه شود که تاریخ‌نگاری هرگز بی‌طرفانه نیست؛ یعنی مورخان ناخواسته وقایع را با تمایلات خود تفسیر می‌کنند. البته این تمایلات و تنوع روایت‌ها سبب نمی‌گردد حقیقت مدفون گردد؛ یعنی در برابر مورخی که به پنهان کردن حقیقت اصرار دارند می‌توان مورخانی را یافت که به دنبال آشکارسازی واقعیت‌اند. به عبارتی به‌موازات مورخانی که به افسانه‌سازی و یا کتمان حقایق روی می‌آورند؛ تاریخ‌نگارانی هستند که با کنجکاوی به کنکاش تاریخ می‌پردازند.

نکته سوم این‌که گاهی تحریف تاریخ عمدی است. برخی جریان‌ها می‌خواهند گذشته را مطابق اهداف امروزی خود بازنویسی کنند. در مورد کودتای 28 مرداد، اسناد محرز است اما بازهم می‌بینیم که برخی سعی در کم‌رنگ کردن نقش خارجی‌ها دارند.

چگونه تحریف تاریخ را ایجاد کردند؟

ببینید، یکی از خطرناک‌ترین روش‌های تحریف تاریخ، ساختن نقل‌قول‌های جعلی و گفتگوهای ساختگی است؛ یعنی آدم‌هایی که حرف‌هایی رو به چهره‌های تاریخی نسبت می‌دهند که هرگز نگفتن. در طول تاریخ معاصر این فن بسیار بکار گرفته‌شده و امروزه تلاش زیادی صورت می‌گیرد که روایت‌ها را از ناروایت ‌ها جدا کرد اینجاست که کار مورخ خیلی مهم می‌شه. مورخ باید بتواند مسیر واقعی تاریخ رو تشخیص بده و در دام این‌جور روایت‌سازی‌ها نیفتد. مثلاً پهلوی‌ها خیلی از این تکنیک استفاده می‌کردند. یا بعضی روشنفکرها هم برای تحریف حقایق انقلاب اسلامی، همین کار را کردند و هر چیزی که دلشان می‌خواست به انقلاب نسبت دادند. درواقع حقیقت تاریخی مانند الماسی است که باید از میان انبوهی از روایت‌های مختلف تراشیده شود. وظیفه ما به‌عنوان محقق، عبور از این لایه‌های تفسیری و رسیدن به واقعیت‌های مستند است.

درباره کودتای 28 مرداد هم این روایت‌سازی‌ها بوده است؟

بله کودتای 28 مرداد از جانب جریان‌های مختلفی روایت‌شده اما هرکدام هدفی از روایتشان داشته‌اند جریان چپ روایت کرده و بیشتر به دنبال تطهیر و تبرئه خودشان هستند مثلاً کیانوری در خاطراتش برای تطهیر حزب می‌گوید ما آمادگی خودمان را با کودتاگران اعلام کردیم اما مصدق به ما گفت دست نگه‌دارید و ما هم مانند سربازی مطیع دستورات مصدق، منتظر اجازه ایشان ماندیم؛ درنهایت هم مصدق گفت آقا شمارا به خدا کاری نکنید که پشیمانی به بار بیاورد.

در این روایت هم‌حزب توده را از اهمال‌کاری تبرئه کرد و هم مصدق را مقصر خواند. پهلوی‌ها هم درباره 28 مرداد نوشتند اما به‌گونه‌ای روایت می‌کنند که به تطهیر و تکریم رژیم پهلوی ختم گردد. جریان دیگری که این کودتا را روایت کرده خود ملی‌گراها هستند این‌ها به هر شکلی به دنبال این بودند که مصدق به‌عنوان رهبری اسطوره‌ای در تاریخ بماند لذا مطرح می‌کنند که مصدق برای ملت ایران از آبروی خود گذشت تا بتواند ایران را حفظ کند. جریان دیگر اسلام‌گرایان هستند که اگر همه روایت‌ها را نگاه کنید می‌بینید که اتهامات بسیاری به جریان اسلام‌گرایان وارد کردند و این جریان برای روشن کردن صحنه و جبهه حق و باطل از یکدیگر به روایت کودتای 28 مرداد می‌پردازد

اما از همه مهم‌تر جریان تاریخ‌نگاری غربی است که درواقع بازیگر اصلی واقعه است روایت مورخان آمریکایی بر این مسئله تأکید دارد که سیاست‌گذاری کاخ سفید بر حمایت از حقوق ایران بود! سر دونالد لوگان از کارمندان سفارت انگلیس که دستیار آمریکایی‌ها در این کودتا محسوب می‌شوند بیان می‌کند سیاست ما این بود که هر چه زودتر از شر مصدق خلاص شویم. ما عقیده داشتیم هیچ خیری از ناحیه او شامل حال مردم ایران نمی‌شود. دو سالی که وی بر سرکار بود نشان می‌دهد که او هیچ کاری برای ایران انجام نداد.

تو این روایت نه‌تنها کار خودشان را توجیه می‌کنند بلکه ملت ایران باید ممنون آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها هم باشد کتاب گراهام فولر «قبله عالم؛ ژئوپلیتیک ایران» این مدل روایت را مطرح می‌کند درحالی‌که آچسن وزیر خارجه آمریکا در گزارشش بیان می‌کند که به نظر من سیاست انگلیس جلوگیری از افتادن ایران در دامن کمونیسم و یا نجات ایرانیان از دست مصدق نیست؛ بلکه هدف آنان محافظت از سرمایه و دارایی‌شان در ایران است.

به نظر می‌رسد پروژه مدیون سازی مسئله مهمی است این چگونه اتفاق افتاد؟

ببینید در تولید ادبیات مدیون‌سازی، خود مصدق سهم بسیار زیادی دارد. مصدق علاوه بر آنکه زمینه مداخله امریکا در ایران را فراهم آورد. با مذاکرات مختلف درخواست کمک‌هایی از امریکا می‌کند حتی به آیزنهاور نامه نوشت و از هندرسن می‌خواهد زمانی که به امریکا بازگشت مطرح کند انگلیس همانند شوروی به دنبال آن است که با واردکردن فشار اقتصادی و سیاسی باعث ایجاد ناآرامی در ایران شود و آمریکا بایستی به ایران برای این‌که از ناآرامی و افتادن در دامان کمونیسم و کنترل انگلستان کمک کند. درحالی‌که آمریکایی‌ها هیچ کمکی نکردند و خودشان عامل ناآرامی در ایران شدند. بحثم این است که کمک خواهی برای آمریکایی‌ها دستاویزی قرار گرفت تا آمریکایی‌ها حضورشان در ایران را در عرصه بین‌المللی توجیه کنند.

یعنی مصدق خودش در شرایط تأثیرگذار بود؟

بله مصدق تحولات جهان را نفهمید اواسط حکومتش سه تحول سرنوشت‌ساز در عرصه بین‌المللی رخ داد که مصدق درک درستی از آن‌ها نداشت. مرگ استالین و آغاز کشمکش قدرت در مسکو ازیک‌طرف از سوی دیگر بازگشت محافظه‌کاران به رهبری چرچیل در بریتانیا و روی کار آمدن آیزنهاور نماینده جمهوری‌خواهان در آمریکا تحولاتی بودند که باید مصدق به آن‌ها توجه می‌کرد این تغییرات همگی به زیان دولت مصدق بودند، اما او شرایط جدید را چنان‌که باید نفهمید. گمان می‌کرد دنیا همان دنیای روی کار آمدنش است و تصور می‌کرد دنیا با اوست و برای سخنرانی‌هایش هنوز کف می‌زنند.

البته در داخل هم سیاست‌های غلطی داشت. اصرار غیرقانونی مصدق برای برگزاری انحلال مجلس هفدهم و سازوکار غیرقانونی و کاملاً عجیب و نامتعارف رفراندوم در روزهای پایانی عمر دولت مصدق نیز روند سقوط را تسریع کرد. درواقع تعطیل کردن غیرقانونی مجلس هفدهم، ضمن آن‌که عملاً بیش از مخالفان مصدق، به ضرر دولت خود او تمام شد، دست براندازان داخلی و خارجی را نیز عملاً قوی‌تر و بازتر کرد.

چه مراکزی به این نوع تاریخ‌نگاری غربی‌ها کمک می‌کنند؟

غربی‌ها علاوه بر اینکه مراکز مخصوصی برای تلقین نگرش تاریخی خودشان دارند خادمانی که مطیع اوامر آن‌ها هستند نیز دارند که تاریخ‌نگاری آن‌ها بیشتر تأثیرگذار است؛ یعنی از مراکز دانشگاهی مانند موسسه تاریخ شفاهی دانشگاه هاروارد، بنیاد تاریخ شفاهی یهودیان ایران، دانشگاه کمبریج و کرسی‌های تاریخ ایران در دانشگاه‌های مختلف غربی گرفته تا ایران‌شناسانی همچون نیکی کدی، جیمز بیل، پیتر آوری، جان دی استمپل، مارک گازاریوسکی و… همه به ایجاد پندارهای تاریخی تلاش می‌کنند؛ افزون بر آنکه ذهنیت دانشگاه‌ها را نیز مصادره کرده‌اند و اساتیدی مانند عمادالدین باقی، زیباکلام، دهباشی و… همچون شوالیه‌های این ارتش فعالیت می‌کنند.

ارسال نظرات