۰۴ شهريور ۱۴۰۴ - ۱۲:۰۸
کد خبر: ۷۸۹۲۳۵
نقد فیلم اختصاصی؛

انسان بی خدا در برابر خویش

انسان بی خدا در برابر خویش
نقد نشانه‌شناسانه و فلسفی فیلم «Mickey 17» با رویکرد معارف دینی و اندیشه اسلامی: فیلمی که در نهایت بیش از آنکه افقی برای سعادت بشر ترسیم کند، تصویری از اسارت انسان معاصر در مدرنیته ارائه می‌دهد، مرگ را به مسئله‌ای تکنیکی تقلیل می‌دهد و عدالت را به منطق قدرت فرو می‌کاهد.

به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، فیلم «Mickey 17» به کارگردانی بونگ جون-هو، در سطح هنری اثری است که بر مبنای زبان سینمای علمی‌تخیلی ساخته شده و با اتکا به جلوه‌های بصری و طراحی صحنه، فضایی اگزوتیک و پر از رمزگان تکنولوژیک می‌آفریند. فیلم از موتیف تکرار (repetition) و مرگ‌وزایش (death-rebirth) به‌عنوان عناصر نشانه‌شناسانه بهره می‌برد؛ بدن‌هایی که بارها بازتولید می‌شوند و حافظه‌هایی که همچون داده دیجیتال انتقال می‌یابند. از منظر سینمایی، این اثر بیش از آنکه تجربه‌ای داستان‌محور باشد، به یک آزمایشگاه نشانه‌ها شباهت دارد که انسان را در قالب یک «کُد» نمایش می‌دهد. بونگ جون-هو در میزانسن‌ها، با تقابل نور و سایه و تضاد فضاهای استریل و سرد با بدن‌های فرسوده «میکی»، تصویری از گسست انسان مدرن از طبیعت و روح می‌سازد. به لحاظ ساختار، روایت غیرخطی و بارها تکرارشونده، خود به‌مثابه فرمی هنری تکرار را بدل به محتوا می‌کند و این همان جایی است که فیلم به اوج زیبایی‌شناسی نشانه‌شناسانه‌اش می‌رسد. اما در پس این فرم خیره‌کننده، خلأیی معناشناسانه باقی می‌ماند: فیلم انسان را به یک «سوژه مصرفی» بدل می‌کند بی‌آنکه برای او افق معنایی فراتر ترسیم کند.

انسان بی خدا در برابر خویش

۱.  مسئله روح و نشانه‌های فقدان آن در بازتولید بدن

فیلم با ایده بازتولید کالبد انسانی و انتقال داده‌های حافظه، پرسش بنیادین فلسفه نفس را پیش می‌کشد. در معارف دینی، نفس انسانی حقیقتی مجرد است که فراتر از بدن و حافظه قرار دارد. ابن‌سینا نفس را جوهری مجرد می‌داند و ملاصدرا در «الحکمة المتعالیة» با نظریه حرکت جوهری نشان می‌دهد که نفس در سیر تکامل خویش از ماده فراتر می‌رود. نشانه‌شناسی فیلم نشان می‌دهد که بدن‌های بازتولیدشده صرفاً نشانه‌ای از انسان‌اند، نه خود حقیقت انسان. قرآن کریم در آیه «ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ» (مؤمنون: ۱۴) حقیقتی دیگر جز بدن را مطرح می‌کند؛ همان نفخه الهی که فیلم از آن غفلت کرده است.

انسان بی خدا در برابر خویش

۲.  مرگ، جاودانگی و کرامت انسانی در نظام نشانه‌ها

فیلم مرگ را رخدادی تکنولوژیک تصویر می‌کند که می‌توان آن را مهندسی کرد. در حالی که در اندیشه اسلامی، مرگ آستانه‌ای برای ورود به حیات حقیقی است: «کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ» (آل عمران: ۱۸۵). از منظر نشانه‌شناسی، بازتولید مکرر بدن در فیلم نشانه‌ای از نفی کرامت انسانی است؛ کرامتی که قرآن آن را به نفخه الهی پیوند زده است: «وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنِي آدَمَ» (اسراء: ۷۰). بنابراین، جاودانگی در فیلم، صرفاً یک شبیه‌سازی مکانیکی است که انسان را به داده‌ای مصرفی تقلیل می‌دهد.

۳.  عدالت و نقد سلطه در افق اندیشه اسلامی

فیلم جهانی را بازنمایی می‌کند که در آن بدن‌های انسانی، ابزار قدرت و سلطه‌اند. این نشانه، بازتابی از استعمار نوین است که انسان را از جایگاه خلیفةاللهی به ابزار مصرفی فرو می‌کاهد. در اندیشه اسلامی، عدالت «وضع کل شیء فی موضعه» است. نشانه‌شناسی قدرت در فیلم، دقیقاً نقض این معناست: انسان از جایگاه حقیقی‌اش رانده شده و به «شیء» تقلیل یافته است. در برابر این وضعیت، کلام امام علی (ع) در نهج‌البلاغه – «مردم یا برادر دینی تو هستند یا در آفرینش همانند تو» – تصویری از عدالت انسانی ارائه می‌دهد که در فیلم غایب است.

انسان بی خدا در برابر خویش

۴.  تکنولوژی، انسان و توهم ربوبیت

فیلم در سطح نشانه‌ها، تکنولوژی را در مقام خالق نشان می‌دهد: بازتولید حیات، کنترل مرگ، طراحی آینده. این همان وضعیتی است که قرآن آن را پرستش هوای نفس می‌داند: «أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلٰهَهُ هَواهُ» (جاثیه: ۲۳). فیلم اگرچه نقدهایی ضمنی بر این وضعیت دارد، اما در نهایت اسیر همان منطق اومانیسم سکولار می‌شود. به زبان فلسفه هنر، فرم فیلم به جای مقاومت، بازتولیدکننده منطق سلطه است.

۵.  زبان سینمایی و رمزگان تصویری

از منظر زبان سینما، «Mickey 17» با نشانه‌های تصویری‌اش نظامی معنایی می‌سازد که در آن بدن انسانی هم‌چون کالا تولید و مصرف می‌شود. نورپردازی سرد، فضاهای صنعتی و تکرار میزانسن‌های استریل، همه در خدمت نمایش انسان به‌مثابه ابژه‌اند. فیلم در سطح فرمی زیباست، اما در سطح معنایی اسیر ایدئولوژی مدرن می‌ماند. این همان جایی است که نقد فرهنگی باید به سطح نشانه‌ها نفوذ کند و نشان دهد چگونه فرم هنری، سلطه را بازتولید می‌کند.

انسان بی خدا در برابر خویش

۶.  بحران انسان معاصر، بی خدایی و توهم ربوبیت است

«Mickey 17»  در نهایت بیش از آنکه افقی برای سعادت بشر ترسیم کند، تصویری از اسارت انسان معاصر در مدرنیته ارائه می‌دهد. فیلم مرگ را به مسئله‌ای تکنیکی تقلیل می‌دهد، روح را انکار می‌کند، و عدالت را به منطق قدرت فرو می‌کاهد. اما در معارف دینی، جاودانگی در پیوند با روح، عدالت در پاسداشت کرامت انسانی و سعادت در اتصال به افق معنوی تعریف می‌شود. فقدان این مؤلفه‌ها در فیلم، نشانه‌ای از بحران انسان مدرن است؛ انسانی که در توهم ربوبیت تکنولوژی، حقیقت وجودی خود را فراموش کرده و به ابژه‌ای مصرفی در دست نظام سلطه بدل شده است.

محمدحسین پیشاهنگ
ارسال نظرات