دورگهای زیبا اما افسرده / نقدی بر کتاب «تولد جذابیت کرهای»

به گزارش خبرنگار گروه فرق و ادیان خبرگزاری رسا، کتاب The Birth of Korean Cool (تولد جذابیت کرهای) نوشتهی یونی هونگ(Euny Hong) یک اثر تحلیلی – روایی است که در سال 2025 منتشر شده است و به فارسی نیز ترجمه شده است. این کتاب توضیح میدهد چگونه کره جنوبی در چند دهه گذشته از کشوری جنگزده و فقیر، به یکی از قدرتهای بزرگ فرهنگی جهان تبدیل شد. اما روایت این کتاب نیز خالی از اشکال نیست.
گویا نویسنده دورگه کتاب، تعمد دارد از دو رگه بودن این پدیده جدید فرهنگی که آن را فرزند جذاب کرهای نامیده، سخنی به میان نیاورد و این اعوجاج ژنتیکی (ژنتیک فرهنگی اجتماعی) ناشی از غلبه فرهنگ آمریکایی در بطن مادر کرهای را نادیده بگیرد.
محمدحسین پیشاهنگ، پژوهشگر و کنشگر دین و رسانه، در یادداشتی با عنوان «هالیو، دورگهای زیبا اما افسرده» به نقد و بررسی این اثر پرداخته است که در ادامه آن را میخوانیم:
نویسنده: محمدحسین پیشاهنگ
هالیو، دورگهای زیبا اما افسرده
کرهجنوبی توانست در کمتر از نیمقرن، از کشوری فقیر و جنگزده به یکی از بازیگران اصلی فرهنگ جهانی تبدیل شود؛ اما بهای این برندسازی فرهنگی، از دست رفتن بخش مهمی از ریشههای هویتی و گرفتار شدن در بحران معنا و اصالت بود. تجربهای که هرچند در سطحی جهانی «موفق» تلقی میشود، اما در باطن، هشدار بزرگی برای ملتهایی است که میخواهند در دیپلماسی نرم و فرهنگی وارد میدان شوند.
کتاب The Birth of Korean Cool (تولد جذابیت کرهای) اثر یونی هونگ روایتی است طنزآمیز، جذاب و در عین حال پژوهشی که مسیر شکلگیری «موج کرهای» (Hallyu)را بررسی میکند. نویسنده نشان میدهد چگونه موسیقی پاپ (K-pop)، سینما، سریالهای کرهای و بازیهای ویدئویی (K-drama)، لوازم آرایشی، غذا و حتی و سبک زندگی کرهای (K-life style) توانستند بازارهای جهانی را درنوردند و تصویری نو از کره ارائه دهند.
یونی هونگ، نویسنده دو رگه آمریکایی-کرهای این کتاب، با ترکیب خاطرات شخصی، گزارشهای تاریخی و تحلیلهای سیاسی-اقتصادی، توضیح میدهد که موفقیت کره نه صرفاً محصول استعدادهای خودجوش، بلکه حاصل پیوند حسابشدهی سیاستگذاری دولتی، بازار آزاد، خلاقیت نخبگان و پشتیبانی فناوری بوده است. با این حال، کتاب در مواردی به سادهسازی و تقلیل پدیدهها گرفتار میشود و پیچیدگیهای هویتی و پیامدهای فرهنگی را چندان ژرف نمیکاود.
یونی هونگ، نویسنده کتاب: «تولد جذابیت کرهای
🔹 محتوای کتاب در چند محور اصلی پیش میرود:
- تاریخچه تغییرات اجتماعی و اقتصادی کره: از دوران فقر و استبداد نظامی پس از جنگ کره تا رسیدن به توسعه و مدرنیته.
- نقش دولت و سیاستگذاری فرهنگی: چگونه حکومت کره با برنامهریزی و حمایت مالی، فرهنگ عامه را به ابزاری برای دیپلماسی نرم و قدرت ملی بدل کرد.
- قدرت رسانه و سرگرمی: بررسی محبوبیت سریالهای کرهای، موسیقی پاپ، و نقش اینترنت و شبکههای اجتماعی در گسترش جهانی این پدیده.
- ابعاد اجتماعی و هویتی: تأثیر موج کرهای بر هویت جوانان کرهای، تغییر سبک زندگی، و در عین حال بازتاب آن در کشورهای مختلف جهان.
- روایتهای شخصی نویسنده: یونی هونگ که خودش در آمریکا بزرگ شده و دوباره به کره برگشته، تجربههای شخصیاش را با روایت تاریخی-فرهنگی در هم آمیخته است.
این کتاب در واقع توضیح میدهد که چطور کرهجنوبی توانست فرهنگش را به یک «برند جهانی» تبدیل کند و سعی دارد نشان دهد جذابیت امروز کره فقط یک روند خودجوش نبوده، بلکه حاصل ترکیب هوشمندانهی سیاست، اقتصاد و خلاقیت فرهنگی است.
اما متاسفانه کره جنوبی در مسیر برندسازی فرهنگی و دیپلماسی نرم، خودش دچار استحاله فرهنگی شد و بسیاری از ارزشهای بنیادین فرهنگیاش را از دست داد و امروز با بحران هویت دست و پنجه نرم میکند. قطعا تکرار چنین تجربهای مطلوب هیچ ملتی نیست، اما کتاب از بیان صریح این واقعیت طفره می رود. در ادامه میخواهیم نقدی فرهنگی با رویکرد سیاستگذاری فرهنگی به 9 فصل این کتاب داشته باشیم:
نقد و بررسی 9 فصل کتاب
فصل 1 — پسزمینه تاریخی و اجتماعی: از فقر به رشد سریع
خلاصه: فصل نخست اوضاع کره پس از جنگ، ساختار سیاسی توأم با اقتدار دولت و سیاستهای توسعهمحور را ترسیم میکند. نشان میدهد رشد اقتصادی سریع (معجزهٔ صنعتیسازی) زمینه لازم برای سرمایهگذاری در صنایع نرم و فرهنگ عامه را فراهم آورد.
نقد: تصویر فصل در کلیت درست است، اما نویسنده تمایل به «سادهانگاری علت» دارد: نویسنده باید تصریح میکرد که صرفاً رشد اقتصادی زمینهساز این تحول فرهنگی نیست — عوامل نهادی، جهانیشدن و سرمایه اجتماعی با مداخله شبکههای تجاری نیز نقش دارند. فصل اول میتوانست تکیه بیشتری بر نابرابریها، سرکوبهای بین المللی و هزینههای اجتماعی رشد داشته باشد تا خواننده پیچیدگی مسیر را بهتر ببیند. در واقع هونگ موفقیت فرهنگی را بیش از حد به رشد اقتصادی پیوند میزند و از عوامل نهادی، اجتماعی و حتی هزینههای انسانی غفلت میکند. نقد بر این است که توسعه اقتصادی تنها شرط لازم بود، نه کافی.
فصل 2 — دولت، سیاستگذاری و فرهنگ بهمثابه سرمایه ملی
خلاصه: هونگ نقش راهبردی دولت کره (از طریق سیاستهای حمایتی، اعطای یارانه، تأسیس نهادهای فرهنگی و هدایت صادرات فرهنگی) را برجسته میکند. دولت کره «دیپلماسی نرم» را بهعنوان عنصر توان ملی پذیرفت و بودجه و حمایتهای نهادی فراهم آورد.
نقد: تحلیل هونگ از سیاستهای فرهنگی دولت کره درست و نقش آن در رشد صنایع فرهنگی مهم است. اما کتاب کمتر به مخاطرات این «دولتمحوریِ تنظیمشده» میپردازد: خطر وابستگی صنعت فرهنگ به خطمشی دولتی، کاهش نقش نهادهای مردمی و تأثیر آن بر سرکوب زیست بوم فرهنگی کره، حذف خرده فرهنگها در مقابل فرهنگ مرکز که تکرار چشم بادامی شدهی فرهنگ الگوی غربی است.
فصل 3 — صنعت سرگرمی و برند جهانی
خلاصه: در این فصل تحول صنایع موسیقی، تلویزیون و سینما (بهویژه ظهور کی-پاپ و کی- دراما) و چگونگی تبدیل آنها به محصولات صادراتی مورد بررسی است؛ نقش آژانسهای مدیریت هنرمندان، سیستم آموزشی/تمرینی و شکلگیری زنجیره ارزش برداشته میشود و و رشد کیپاپ و کیدراما بهعنوان صادرات فرهنگی کره رسمیت مییابد.
نقد: گزارش پرجزئیات و آموزنده است، اما هونگ بیش از حد شیفته موفقیتهاست و کمتر به هزینههای انسانی این صنعت میپردازد: قراردادهای ناعادلانه، فشارهای روحی، و کنترل بر زندگی فردی هنرمندان. هونگ برخی از هزینههای انسانی سیستم تمرینی را تنها بهطور پراکنده میآورد. ولی نه بر وجود این مشکل و نتایج آن مانند خودکشی هنرمندان کرهای تمرکز میکند و نه بر آثار و پیامدهای اجتماعی آن مانند افزایش مهاجرت و خودکشی نوجوانان کره جنوبی.
فصل 4 — از بازاریابی تا رسانهٔ دیجیتال: گسترش جهانی
خلاصه: در این فصل نقش یوتیوب، شبکههای اجتماعی و فنون بازاریابی دیجیتال در بینالمللی شدن محتوای کره تشریح میشود: تولید محتوا برای مخاطب جهانی و استفاده از جامعهٔ طرفداران بهعنوان ماشهٔ انتشار.
نقد: هونگ در این فصل تحلیل درستی از فناوری و شبکهسازی ارائه میدهد، ولی کمتر به «کنترل الگوریتمی» و پیامدهای اقتصادیِ تمرکز پلتفرمی (مثل قدرت توزیعکنندهها، درآمد نابرابر سازندگان) پرداخته است. یکی دیگر از خلاءهای این کتاب، بی توجهی به تعریف و سپس اثر این جهانی شدن است. در واقع محتوای کرهای برای فروش، جهانی نشد، بلکه آمریکایی شد. روشن است که فرهنگ غالب در گلوبالیسم، فرهنگ غربی – آمریکایی است اما کره جنوبی به عنوان کشوری شرقی با ریشه های عمیق فرهنگی، میتوانست برای صادرات فرهنگی، مسیر دیگری را انتخاب کند تا گرفتار پیامدهای استحاله در هاضمه فرهنگ غربی نشود. هرچند هونگ در این کتاب هیچ اشاره ای به جهانی شدن به جای جهانی سازی و پیامدهای اجتماعی آن در کره جنوبی نکرده است. البته تعجبی هم ندارد؛ زیرا هونگ خودش از نظر زیست فرهنگی یک دورگه آمریکایی کرهای است.
فصل 5 — هویت، مد و سبک زندگی: تولید جذابیت ملی
خلاصه: کتاب تولد جذابیت کرهای در این فصل بررسی میکند که چگونه موسیقی، تصویر هنرمندان، مد، زیباییشناسی و سبک زندگیِ کرهای (لباس، آرایش، فیلم، غذا) در کنار سیاستهای تبلیغی، تصویر ملی جدیدی از کره جنوبی ساختند.
نقد: هونگ در این بخش از کتاب، خوانشی قوی از برند ملی بهدست میدهد، اما رابطه این تصویر صادراتی با هویت واقعی جامعه را نکاویده است. او باید به این سؤال مهمتر پاسخ میداد که: تا چه حد این «تصویر صادراتی» با هویت روزمرهٔ جامعه کره همخوانی دارد و چه هزینههایی برای همگرایی یا فاصلهگیری فرهنگی پدید آمده است؟ امروز بسیاری از کارشناسان فرهنگی کره اعتراف کردهاند که این فاصله موجب بحران هویت در کره شده است.
فصل 6 — اقتصاد فرهنگ و مدلهای کسبوکار: مسیر جدید شبیخون فرهنگی
خلاصه: کتاب در این فصل به مدلهای مالی و صادراتی صنایع خلاق میپردازد. از چگونگی تأمین مالی، مدل اشتراک، لیسانس، تا صادرات و فروش را توضیح میدهد. هونگ درباره مدلهای حمایتی و همافزایی بین صنایعِ خلاق، تکنولوژی و بخشهای دولتی نیز در این فصل توضیحاتی میدهد.
نقد: این فصل تحلیلی و دقیق است و به نظر میرسد برای فعالان فرهنگی و رسانهای نیز بسیار مفید باشد. اما یک نکته بسیار جای توجه داشت: اینکه در صنایع دانش بنیان، درخواست مشتری ممکن است تأثیر زیادی روی جامعه تولید کننده یا صادرکننده نداشته باشد اما در صنایع خلاق و فرهنگی، مشتری میتواند جریان فرهنگی کشور صادر کننده را در دست بگیرد. یعنی این بار، فرهنگ مهاجم به جای تولید و ارسال محتوا، از طریق سفارش تولید محتوا به کشور هدف، اثرش را میگذارد. این همان حساسیت کسب و کار فرهنگی است که باید مدیران فرهنگی و علمی کشورها به آن توجه داشته باشند. کره جنوبی نمونه بارز این تهاجم معکوس است.
فصل 7 — مخاطب جهانی و سازوکار پذیرش فرهنگی
خلاصه: هونگ در این فصل به عوامل پذیرش جهانی یا موفقیت در جذب مخاطب جهانی میپردازد. او به نقش زبان، زیرنویس، برگردان فرهنگی، و ابزارهای توزیع اشاره کرده و نقش جوامع طرفداری را به صورت ویژه بررسی میکند.
نقد: عوامل و اقدامات مؤثر کره جنوبی برای ایجاد پذیرش جهانی، به خوبی نوشته شده است؛ اما واکنشهای جوامع پذیرنده از جمله مقاومتها و واکنشهای بومی جوامع مقصد مغفول مانده است. هونگ میتوانست بیشتر در مورد مقاومتهای محلی، واکنشهای فرهنگی و نحوه اقتباس محتوای کرهای در جامعههای مختلف (و تغییر معنی در فرایند بومیسازی) بحث کند؛ اینکه چگونه فرهنگ کره در فرایند بومیسازی تغییر معنا میدهد؟ این پرسشی مهم است که در این فصل بیپاسخ مانده است.
فصل 8 — انتقادات و پیامدهای اجتماعی در کرهٔ امروز
خلاصه: هونگ در فصل هشت به مسائلی مانند فشار اجتماعی، استانداردهای زیبایی، استحاله برخی ارزشها و بحران هویت اشاره میکند؛ همان مسائلی که انتظار داشتیم در فصلهای قبل و در جای خودش به آنها بپردازد.
نقد: اما جدا کردن و بیان انتقادات در یک فصل مجزا، این توقع را ایجاد میکند که نویسنده، پیامدهای پروژه جذابیت کرهای و نقدهای مطرح شده در این باره را به تفصیل و با شرح و بسط بیشتری بیان کند. اما متأسفانه در حالی که نسبت به برخی از این پیامدها هشدار میدهد، روایت هونگ از این پیامدها در حد کلی گویی باقی مانده است.
نویسنده اشارهای به بحران هویت و فشار اجتماعی میکند، اما این اشارهها سطحیاند. انتظار میرفت در فصلهای نهایی بهطور دقیقتر به پیامدهای فرهنگی، خانوادگی و روانی این برندینگ فرهنگی بپردازد: مانند شیوع افسردگی در جوانان، موج جراحیهای زیبایی، یا تنش بین سنتهای کنفوسیوسی و سبک زندگی غربیشده. نویسنده میتوانست این بخش را عمیقتر کند و نمونههای بیشتری از پیامدهای فرهنگی، خانوادگی و روانی ارائه دهد و راهکارهای سازگاری فرهنگی را تحلیل نماید.
او در فصل بعد نیز همین هشدارها را میدهد اما لحنش طوری است که مخاطب را مجاب کند، راهی جز قبول این نسخه با همه عوارض آن را ندارند.
متأسفانه یونی هونگ دلیل وجود این قبیل مشکلات را هم بیان نمی کند: گویا نویسنده دورگه کتاب، تعمد دارد از دو رگه بودن این پدیده جدید فرهنگی که آن را فرزند جذاب کرهای نامیده، سخنی به میان نیاورد و این اعوجاج ژنتیکی (ژنتیک فرهنگی اجتماعی) ناشی از غلبه فرهنگ آمریکایی در بطن مادر کرهای را نادیده بگیرد.
فصل 9 — بازگشت به خانه: روایت شخصی و نتیجهگیریهای ناقص
خلاصه: یونی هونگ، که کودکیاش را در آمریکا گذرانده و بعدها به کره بازگشته، تجربههای شخصی خود را به متن اضافه کرده و روایتهای شخصیاش را با تحلیل بیرونی تلفیق میکند. او در این فصل میکوشد نشان دهد چگونه شکاف میان «کرهٔ سنتی» و «کرهٔ مدرنِ کول» را در زندگی خود تجربه کرده است.
نویسنده از یکسو تلاش میکند تجربه مهاجران کرهای و مواجهه آنان با فرهنگ جدید (غربی یا جهانی) را به سرگذشت کره در عرصه جهانی پیوند بزند و از سوی دیگرتأکید میکند که موفقیت کره در تبدیل فرهنگش به برند جهانی نه صرفاً تصادفی است و نه فقط حاصل تقلید از غرب؛ بلکه ترکیب برنامهریزی دولتی، تلاش هنرمندان، و همافزایی تاریخی بوده است.
نقد: فصل نهم از نظر ادبی و روایی خواندنی است، اما به لحاظ تحلیلی ضعیفترین فصل کتاب به شمار میرود. به جای ارائه یک «چشمانداز کلان» یا «نقشه راه آینده»، بیشتر درگیر تجربه شخصی نویسنده است. این باعث میشود کتاب با پایانبندیای نیمهکاره به نظر برسد: جذاب در بیان، اما ناقص در تحلیل.
هونگ تجربه شخصی خودش را بهنوعی جای «نماد ملی» مینشاند و این خطر وجود دارد که خواننده تصور کند او و مسیری که طی کرده است، نمایندهٔ تجربه عمومی مردم کره است، در حالی که جامعهٔ کره بسیار متکثرتر و پر از تفاوتهای طبقاتی، جنسیتی و نسلی است.
فصل آخر همچنان اصرار دارد که مدل کره ترکیبی از «دولت + بازار + خلاقیت» است. اما کمتر تأمل میکند که آیا این فرمول قابلیت تعمیم به دیگر کشورها (مثلاً ایران، ترکیه یا هند) را دارد یا خیر. «فرمول واحد موفقیت» خطرناک است؛ تجربههای تاریخی متفاوت و زمینههای فرهنگی متفاوت، قابلیتپذیری مدل را محدود میکند.
جمعبندی نهایی برای ایران
کتاب The Birth of Korean Cool تجربه مهمی را بازگو میکند: سیاستگذاری هوشمند، حمایت دولتی، خلاقیت اجتماعی و استفاده از بسترهای جهانی میتواند یک کشور را به برند فرهنگی بدل کند. اما این راه، بهای سنگینی دارد: استحاله هویتی، فشار اجتماعی و فروکاستن فرهنگ ملی به کالایی مصرفی.
برای ایران، الگو گرفتن از کره نه به معنای تقلید، بلکه به معنای الهامگیری انتقادی است: طراحی راهبردیِ بومیشده که هم «موفقیت صادراتی» را هدف گیرد و هم «حفاظت هویتی» را بهعنوان اصل بنیادین نگه دارد. بر این اساس، ایران باید و میتواند «برندِ جهانی» بسازد که ریشه در هویت دارد، نه برندی که هویت را فدای جذابیت کند. این مسیر با ترکیبِ حمایت هوشمندانه، تقویت اکوسیستم خصوصی، آموزشِ خلاقان، و سازوکارهای حقوقی و نظارتی شفاف و پاسخگو میگذرد — و در عین حال با نگاه هشدارآمیز نسبت به پیامدهای اجتماعی و انسانی پیش رود.
ایران ظرفیت آن را دارد که «برند جهانی» شود؛ اما باید برندی باشد که «ریشه در هویت» دارد، نه برندی که برای جذابیت، هویت خود را فدا کند.
با نگاهی به این کتاب و نقدی که بر آن نوشتیم: مسیر ایران برای ساخت برند جهانی خود از پنج گام زیر میگذرد:
- گام نخست: طراحی سازوکار محکمی برای صیانت از هویت ملی-اسلامی و تقویت خردهفرهنگهای اصیل.
- گام دوم: طراحی یک دیپلماسی فرهنگی بومی، با تکیه بر ادبیات، هنر و آیینهای ایرانی-اسلامی.
- گام سوم: ایجاد سازوکار شفاف برای حمایت دولتی، اما بدون سلطه دولت بر خلاقیت مردمی.
- گام چهارم: پرورش نیروی انسانی خلاق با آموزش حرفهای و دسترسی به بازار جهانی.
- گام پنجم: مراقبت از پیامدهای اجتماعی و انسانی، تا فرهنگ به «مصرفگرایی صرف» فروکاسته نشود.