واکاوی خاستگاههای فکری، اجتماعی و معرفتی جریان شبه عرفانی حلقه

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا در فارس، انسان از ازل، جویای حقیقت و معنویت بوده است. این میل درونی، فطری و اصیل است، اما تاریخ نشان داده است که فطرت معنوی، اگر از چراغ عقل و وحی جدا شود، میتواند انسان را به وادی انحراف و خرافه بکشاند. در کنار عرفانهای الهی و سلوکهای اصیل توحیدی، همواره مدعیان دروغینی پیدا شدهاند که با نقاب معنویت، رهروان حقیقت را به خویش دعوت کردهاند.
در روزگار ما، یکی از نمونههای برجستهی این جریانها، «عرفانوارهی حلقه» است؛ جریانی که در ظاهر، مدعی معنویت و علمگرایی است، اما در باطن، بر پایهی تجربهگرایی الحادی و انسانمحوری بنا شده است. عرفان حلقه، در واقع ترجمهای بومیشده از معنویتهای سکولار غربی است که پس از بحران معنویت در تمدن مدرن، در پی پر کردن خلأ روحی بشر بدون تکیه بر خداوند شکل گرفت.
از خدامحوری تا انسانمحوری؛ ریشههای معرفتی انحراف
از قرن هفدهم میلادی به بعد، با شکلگیری جریان روشنگری و عقل خودبنیاد، خدا از مرکز نظام هستی کنار رفت و انسان جای او را گرفت. در نتیجه، معنویت نیز از رابطهای قدسی با خدا به تجربهای درونی، شخصی و احساسی تبدیل شد. عرفانوارههای غربی، همچون عرفان حلقه، تلاشی بودند برای بازگرداندن معنویت ازدسترفته، اما بیآنکه به خدای آفریننده بازگردند؛ معنویتی بدون خدا و بدون شریعت.
این اندیشهها بعدها در قالب مکاتب روانشناسی مدرن، انرژیدرمانی و یوگاهای غربی تداوم یافتند و در دههی هفتاد شمسی، با ظاهری اسلامی و با واژگان بومی، در ایران تحت عنوان «عرفان کیهانی» یا «عرفان حلقه» ظهور کردند.
بحران معنویت در جهان مدرن
پیشرفتهای شتابان علمی، هرچند دنیای انسان را متحول کرد، اما نتوانست پاسخگوی پرسشهای وجودی او باشد. انسان مدرن، در حالی که از نظر مادی به رفاه رسیده، از درون دچار خلأ معنوی و اضطراب هستیشناسانه است. همین بحران، بستر مناسبی برای پیدایش و گسترش جریانهای شبهعرفانی فراهم کرده است.
پرسشهای جدید دربارهی رابطهی علم و دین، زبان دین، تجربهی دینی و پلورالیسم معرفتی، در فضای روشنفکری جهان اسلام نیز مطرح شد، اما در غیاب پاسخهای عمیق و روزآمد از سوی متفکران دینی، برخی افراد به دام پاسخهای سطحی و التقاطی افتادند. عرفان حلقه از دل همین خلأ فکری زاده شد؛ کوششی ناکام برای علمیسازی عرفان، که در نهایت به تحریف مفهوم خدا و دین انجامید.
عرفان حلقه؛ تجربهگرایی به جای توحید و شریعت
محمدعلی طاهری، مؤسس این جریان، با طرح مفهومی به نام «شبکهی شعور کیهانی»، مدعی شد که انسان میتواند با اتصال به این شبکهی جهانی آگاهی، به کمال و آرامش برسد. در این آموزه، خداوند در نقش ناظری غایب ظاهر میشود و همه چیز به نیرویی بینام و چهره به نام شعور کیهانی سپرده میشود.
در این دستگاه فکری، تجربهی شخصی معیار حقیقت است، نه وحی و عقل. از همین رو، دیدن نور، شنیدن صدا یا احساس سبکی، در نظر پیروان حلقه نشانهی «اتصال معنوی» تلقی میشود، حتی اگر با شریعت و عقل در تضاد باشد. چنین نگرشی، عملاً توحید عبادی و شریعت اسلامی را نفی میکند و به نوعی معنویت انسانمحور و بیمرجع میانجامد.
در واقع، عرفان حلقه با تلفیق نادرست از مفاهیم دینی و علمی، نوعی دینسازی جدید را رقم زده است؛ دینی که در آن نه جای پیامبر باقی میماند و نه مفهومی از عبادت و بندگی.
زمینههای اجتماعی و روانی گرایش به عرفانهای کاذب
برای شناخت ریشهی گسترش این جریان، باید از مرز اندیشهی طاهری فراتر رفت و زمینههای فرهنگی و اجتماعی آن را بررسی کرد. کمتوجهی به تعلیم و تبلیغ عقلانی دین، رشد خرافات در کنار ظاهرگرایی افراطی، فاصلهی میان نسل جوان و نهادهای دینی، و نبود پاسخهای روشن به پرسشهای نوپدید، از جمله عوامل زمینهساز جذب به این عرفان بوده است.
از سوی دیگر، وعدههای جذاب حلقه مانند درمان روحی و جسمی، آرامش فوری، یا کشف نیروهای درونی، در فضای پر از اضطراب امروز، بسیاری را به خود جلب کرده است. اما نتیجهی نهایی، چیزی جز وابستگی روانی، از خودبیگانگی و فاصله از خدا نیست.
پیامدهای اجتماعی و فرهنگی عرفان حلقه
۱. تضعیف ایمان و توحید: جایگزینی «شبکهی شعور کیهانی» بهجای خداوند متعال، آشکارترین نشانهی انحراف عقیدتی این جریان است.
۲. گسترش تجربهگرایی افراطی: معیار قرار دادن احساس شخصی بهجای عقل و وحی، سبب رواج نسبیگرایی در اخلاق و دین میشود.
۳. خطر فروپاشی خانوادهها: آموزههای فردگرایانه و بیقانون حلقه، در بسیاری از موارد باعث ازهمپاشیدگی روابط خانوادگی و اجتماعی شده است.
۴. سوءاستفادههای مالی و روانی: گزارشهای متعددی از جلسات این جریان، از وابستگی روانی تا بهرهکشی مالی از اعضا را نشان میدهد.
۵. ایجاد بدبینی نسبت به دین: بسیاری از کسانی که پس از مدتی از این حلقه جدا میشوند، با ذهنی آشفته و نگاه منفی نسبت به دین و روحانیت باقی میمانند.
راهکارهای مقابله با جریانهای شبهعرفانی
۱. تعمیق معرفت دینی: برای مقابله با معنویتهای کاذب، باید معارف ناب قرآن و اهلبیت(ع) با زبان امروزی و استدلالی تبیین شود. آموزش فلسفه، کلام و عرفان اسلامی در حوزهها و دانشگاهها میتواند نسل جوان را در برابر تحریفها مصون سازد.
۲. آگاهیبخشی فرهنگی و رسانهای: رسانهها باید نقش فعالتری در نقد علمی و منطقی عرفانهای نوظهور ایفا کنند. برگزاری نشستها، تولید مستندهای تحقیقی و انتشار مقالات تحلیلی میتواند تأثیر عمیقی در روشنگری عمومی داشته باشد.
۳. برگزاری دورههای تخصصی نقد عرفانهای نوپدید: اقداماتی چون برگزاری دورههای تخصصی نقد جریان عرفان حلقه به همت مؤسسه آموزش عالی حوزوی امام خمینی(ره) فارس، الگویی موفق در این زمینه است. این مؤسسه با بهرهگیری از اساتید برجستهای همچون حجتالاسلام والمسلمین امین شمشیری، توانسته است با زبانی علمی و منطقی به نقد مبانی فکری و اجتماعی این جریان بپردازد و زمینهی گفتوگوی روشن و مستند دربارهی خطرات آن را فراهم آورد.
۴. حضور فعال حوزویان در فضای مجازی: تبلیغ دین در عصر جدید بدون حضور مؤثر در فضای مجازی ممکن نیست. طلاب و پژوهشگران باید در فضای فکری و رسانهای جامعه حضور داشته باشند و با تولید محتوای علمی، به پرسشها و شبهات جوانان پاسخ دهند.
۵. نقد مداوم و مستند جریانهای نوپدید: نهادهای حوزوی و دانشگاهی باید جریانهای فکری معاصر را بهصورت مستمر رصد و نقد کنند. بیتفاوتی در این عرصه، میدان را برای نفوذ اندیشههای بیریشه باز میکند.
سخن پایانی
عرفانوارهی حلقه را میتوان نمادی از بحران معنویت در دوران مدرن دانست؛ تلاشی برای پر کردن خلأ ایمان، اما بیآنکه به منبع اصلی معنا، یعنی خداوند بازگردد. این جریان با نفی شریعت، حذف مرجعیت وحی و تقدم احساس بر عقل، نه تنها انسان را به کمال نمیرساند، بلکه او را از مدار عبودیت خارج میسازد.
در برابر چنین تهدیدهایی، نقش مراکز علمی و فرهنگی حوزوی، بهویژه مؤسسه حوزوی امام خمینی(ره) فارس، بسیار راهبردی است. این نهاد توانسته است با برگزاری دورههای نقد و تحلیل عرفانهای نوظهور، بستر گفتوگو و بصیرت را برای نسل جوان فراهم آورد و خط تمایز میان معنویت حقیقی اسلامی و عرفانهای دروغین را روشن سازد.
شناخت و نقد علمی عرفان حلقه، تنها یک وظیفهی علمی نیست، بلکه گامی در جهت صیانت از ایمان و سلامت فرهنگی جامعه است؛ چراکه معنویت اگر از مدار توحید خارج شود، به جای آنکه انسان را به خدا برساند، او را به خویشتن خویش میسپارد؛ و این آغاز سقوط است، نه سلوک.