۱۶ مهر ۱۴۰۴ - ۱۷:۵۷
کد خبر: ۷۹۳۷۸۲
معرفی تحقیق؛

عرفان حلقه؛ از التقاط معنوی تا توهمی در پوشش عرفان اسلامی

عرفان حلقه؛ از التقاط معنوی تا توهمی در پوشش عرفان اسلامی
می‌گویند «از آب گل‌آلود ماهی می‌گیرد»، مکتب حلقه، مصداق همین ضرب المثل است؛ زاییده‌ نیاز، غفلت و بازی رسانه‌ای با عطش معنویت.
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، تحقیق «نقد روش‌شناسی عرفانی مکتب حلقه» اثر احمد ولیعی ابرقویی و عبدالله محمدی به نقد روش‌شناسی عرفان حلقه پرداخته است.
 
این پژوهش که در نشریه  مطالعات معرفتی در دانشگاه اسلامی منتشر شده، با روش اسنادی-تحلیلی، مبانی عرفان حلقه را از دو منظر نظری و عملی استخراج و با معیارهای علم عرفان، به ویژه عرفان اسلامی اصیل، سنجیده است. یافته‌های کلیدی نشان می‌دهد که مدعیات این مکتب با ملاک بنیادین عرفان و تواتر و عقل و دین ناسازگار است؛ ضعفی که افزون بر فقر تحلیلی و شخصیتی پایه گذار آن، در فقدان تهذیب نفس و سلوک عملی نیز آشکار می‌شود. نویسندگان تأکید دارند که گسترش این جریان با بهره‌گیری از مباحث معنوی برای جذب مخاطبان، ضرورت چنین نقدی را دوچندان کرده، هرچند تاکنون کمتر به روش‌شناسی عرفانی آن پرداخته شده بود.
 
در بخش نظری، پژوهشگران ابتدا با امانت‌داری، اصول مکتب حلقه را بر اساس دسته‌بندی‌های علم عرفان تبیین می‌کنند. مؤسس این مکتب، محمدعلی طاهری، ذات خداوند را «هستی غیرقابل تعریف» و تنها وجود حقیقی می‌داند که همه موجودات نسبت به آن مجازی‌اند؛ هستی را نیز دارای جهان‌های متعدد و متجلی از یکدیگر توصیف می‌کند، بدون آنکه تسلسل را بپذیرد. جهان مادی را از «حرکت» ناشی‌شده و مجاز می‌شمارد و آن را آگاهی قلمداد می‌کند، که پایه‌ای برای «شبکه شعور کیهانی» می‌شود – مفهومی که هوشمندی مثبت و منفی را حاکم بر هستی می‌داند.
 
جهان دوقطبی، یکی از محورهای کلیدی این تلقی است: جایی که ویژگی‌های دوگانه مانند خوب و بد، هدایت و گمراهی، با ضد خود معنا می‌یابند و خط سیر انسان از مبدأ تک‌قطبی (جایگاه الله) آغاز و به آن بازمی‌گردد. در این چرخه نزولی، کثرت و تضاد افزایش می‌یابد و در صعودی، کاهش. اما وحدت در هستی، که باید محور عرفان نظری باشد، در اینجا به تصویری فرا زمانی تقلیل می‌یابد: نگاهی از فراز زمان که گذشته، حال و آینده را یکجا می‌بیند و کثرت را به وحدت ارجاع می‌دهد. نویسندگان با دقت اشاره می‌کنند که این برداشت، با وحدت شخصی وجود در عرفان اسلامی – وحدتی که در عین کثرت، همه را عین خود می‌بیند – همخوانی ندارد و بیشتر به روان‌درمانی یا فلسفه‌ای نارس شبیه است.
 
در عرصه عملی، مکتب انحرافی حلقه دو راه فردی و جمعی را پیشنهاد می‌کند: اتصال فردی از راه اشتیاق و اضطرار به شبکه شعور کیهانی، و جمعی از طریق تسلیم محض به متصل‌کننده. حلقه وحدت، با حداقل سه عضو – شاهد (ناظر بی‌قضاوت)، هوشمندی الهی (روح القدس) و متصل‌کننده – شکل می‌گیرد و الله چهارمین عضو است؛ فیض الهی بلافاصله جریان می‌یابد. شرط حضور، صرفاً «شاهد بودن» است، بدون پیش‌داوری یا دخالت فکری.
 
این رویکرد، که بر اساس ادعای طاهری بیش از ۳۰ هزار نفر را در ایران و جهان جذب کرده – از جمله از طریق «سایمنتولوژی» و «فرادرمانی» – پژوهشگران را به این نتیجه می‌رساند که فقدان ریاضت و سلوک، حلقه را ناقص می‌سازد. در عرفان اسلامی، سلوک با مجاهدت نفس، خلوت و اذکار همراه است؛ حتی عرفای جذبی، استثنا هستند و قاطبه سالکان بر ریاضت تکیه دارند. نویسندگان با استناد به فرغانی و عبدالرزاق کاشانی، تأکید می‌کنند که بدون این عنصر، اتصال جمعی بیشتر به عملی انفعالی شبیه است تا سلوکی فعال، و اساساً مکتب را از دایره عرفان خارج می‌کند.
 
پژوهش با تمرکز بر روش‌شناسی، مدعیات حلقه را با سه معیار صدق عرفانی می‌سنجد. نخست، عقل: مکتب حلقه عقل را ناکارآمد و پر از تباین با عشق می‌داند – عشقی بی‌ابزار، بی‌منفعت و ماورایی – و آن را پله‌ای پایین‌تر از کشف قرار می‌دهد. اما نویسندگان نقد می‌کنند که انکار ابزارهای عقلی مانند استدلال و دانش، با خود مکتب تناقض دارد؛ طاهری خود از استدلال فلسفی مانند محال بودن تسلسل بهره می‌برد. علاوه بر این، عرفا مانند ملاصدرا بر تعلیم علوم عقلیه برای جلوگیری از خطا در کشف تأکید دارند، و کمال‌طلبی – که حلقه آن را نشانه صدق می‌داند – خود نوعی منفعت است، نه انکار عقل.
 
تواتر، معیار دوم، بر ریاضت سلوکی دلالت دارد؛ بزرگان عرفان از انصاری تا قیصری، آن را محور وصول می‌شمارند. حلقه اما بر تسلیم انفعالی تکیه دارد، که حتی با عرفان جذبی همخوان نیست و بدون طرح وصال، مکتبی پایدار نمی‌سازد. سرانجام، دین: شریعت، طریقت و حقیقت در عرفان، رابطۀ طولی دارند – شریعت مقدمه طریقت، و طریقت راه به حقیقت. عرفا مانند ابویزید و انصاری، شریعت را «تن» و حقیقت را «جان» می‌دانند، و کشف را با وحی انبیا (کتاب و سنت) می‌سنجند. حلقه اما طریقت را اصل قرار می‌دهد، جهان مادی را مجاز محض می‌شمارد و کشف را بهانه‌ای برای برائت از تکلیف می‌کند – ناسازگاری‌ای که حضرات معصومین(ع)، با وصول به حقیقت و اهتمام به شریعت، آن را باطل می‌سازد.
 
این تحقیق عدم تناظر عرفان نظری و عملی حلقه را برجسته می‌کند؛ جایی که بدون سلوک، مباحث نظری فاقد پشتوانه شهودی‌اند. بی‌اعتنایی عرفان التقاطی حلقه به عقل و تواتر نیز ناشی از هستی‌شناسی‌اش، با اصطلاحاتی مانند «شبکه منفی» و «قانون بازتاب»، از محتوای عرفان ناب اسلامی دور است و حداکثر به نظریه‌ای کلامی یا روان‌درمانی می‌رسد. 
 
نویسندگان نتیجه می‌گیرند که قرار دادن این مکتب ذیل عرفان، توجیه‌ناپذیر است؛ ضعفی که از ریشه می‌جهد و در بادهای نقد، چونان آینه ترک‌خورده، وارونه می‌افتد – یادآوری شگفتی که عرفان اصیل، نه در حلقه‌های موقتی، که در سلوک پایدار به وحدت حقیقی می‌رسد.
ارسال نظرات