سیلاب مصیبت در غزه/ کودکان قابلمه به دست دوباره به میدان آمدند
سمفونی قابلمهها دوباره به صدا در آمده است ... سمفونی پررنج قابلمهها اینبار در پاییز بارانی غزه به صدا در آمده است...
همان قابلمهها و ظرفهایی که در تابستان برای دریافت اندکی قوت لایموت از سرانگشتان نحیف هزاران کودک گرسنه آویزان بود، حالا دوباره سراغ انگشتان کودکان را گرفته است... آن روز در صفهای طولانی غذا و امروز در دریای گلآلودی که به چادرها رسیده است؛ در پاییزِ بارانی و سیلابیِ باریکهی به گِلنشسته غزه...

یادتان هست؟ ...
آن تصاویر دلخراش انبوه کودکان رنگپریده یادتان هست؟ ...آن دستها و چشمها و ظرفها و قابلمههای منتظر که روی زمین و آسمان به صف شده بودند؟...

یادتان هست آن دخترک که جانی برایش نمانده بود؟... دختری که خود را به سختی از لابه لای جمعیت گرسنه، به صف اول رسانده بود؟...
آش و شوربای درون دیگها در حال جوشیدن بود و آماده ریخته شدن توی قابلمهها و ظرفهای کوچک و بزرگ... گرسنگی اما تا مغز استخوان دخترک رسوب کرده و ضعف، تمام شور و شادی و قوت و زیباییاش را ربوده بود...

تصویر کارتونیاش دخترک هم ساخته شد و در صفحات مجازی جهان پیچید تا نمادی باشد از گرسنگی و قحطی و ظلمی که صهیونها به نیم میلیون کودک غزهای تحمیل کردهاند.

در میان هزاران فیلم و تصویر از کودکان گرسنه و ظرف به دست غزهای، ویدئوی دردناک دیگری هم به شبکههای اجتماعی رسید ... فیلم پسرکی که توانسته بود با قابلمه خالیاش خود را به ردیف اول توزیع غذا برساند، تا ملاقهای از خوراک عدسی داغ و در حال جوشِ روی اجاق، سهم ظرف او و خانوادهاش بشود، اما دچار حادثهای شد که هر بار دیدنش، جان آدمی را مچاله میکند... یکی از ظرفها روی سر پسرک خالی شد و روی جسمی که تا لحظهای قبل از درد گرسنگی به خود میپیچید، تاولهای بزرگی نشست؛ تاولهایی که با بغض ناشی از رنجِ جنگ و آوارگی و گرسنگی یکجا ترکید...
آن روزها؛ تمام آن دو سالی که غزه درگیر جنگ و بمباران پیاپی بود، در کنار تصاویر جنگ و دود و آتش و آوار، بیشترین تصاویری که در رسانههای رسمی و شبکههای اجتماعی منتشر و دست به دست میشد، انبوه سطلها و قابلمههایی بود که پشت هر کدامشان کودکی رنگپریده و بیرمق ایستاده بود؛ کودکی که نانآور خانواده گرسنهای بود و سهم ناچیزی از دیگ غذای بنیادهای خیریه اگر نصیب ظرفش میشد، طعم خوشبختی را دوباره میچشید...