میلاد زخم؛ کتابی کمونیستی درباره میرزاکوچک و نهضت جنگل
به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، خسرو شاکری، ۶ آبان ۱۳۱۷ تهران- ۹ تیر ۱۳۹۴ پاریس، ضدانقلابی که حدود 40 سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در فرانسه سکونت گزید و تا آخرین لحظات عمر منحوسش به توطئه پردازی علیه جمهوری اسلامی مشغول شد. او دشمنی زیادی علیه دین و باورهای اعتقادی ملت ایران داشت و علیه روحانیت بصیر و فعال در نهضتهای مختلف، به طرز کینه توزانه ای سخن گفته است. از تاریخنگاران معروف جریان چپ مارکسیستی در تاریخ معاصر ایران به شمار میرود و کتابهای تحقیقی و اسنادی بسیاری درباره افراد موثر و جریانات مختلف چپ دارد. مجموعه «اسناد تاریخی: جنبش کارگری، سوسیال دموکراسی و کمونیستی ایران» در ۲۳ جلد از جمله آثاری که توسط وی سامان یافت؛ کتاب مسائل انقلاب و سوسیالیسم: پژوهشنامه مستقل مارکسیستی، مصطفی شعاعیان، ویراستار: خسرو شاکری؛ فرقه جمهوری انقلابی ایران (گروه نخستین دکتر ارانی) و فرقه انقلابی ایران، اسنادی چند: ۱۳۰۷-۱۳۰۵؛ کتاب سلطان زاده: زندگی و آثار آوتیس میکائیلیان کمونیست ایرانی از جمله آثار وی می باشد. اقداماتش مورد حمایت کانون های استعماری در اروپا و آمریکا قرار داشت و تک تک شان با حمایت آنها منتشرمی شد.
کتاب خسرو شاکری درباره نهضت جنگل با این مشخصات کتابشناسی به زبان انگلیسی در انتشارات دانشگاه پیتسبورگ در آمریکا منتشر شد:
The Soviet Socialist Republic of Iran, 1920-1921: Birth of the Trauma (SERIES IN RUSSIAN AND EAST EUROPEAN STUDIES), by Khosrow Shakeri, University of Pittsburgh Press, January 15 1995,672 p, Hardcover.
سپس با این مشخصات در ایران ترجمه شد: میلاد زخم: جنبش جنگل و جمهوری شوروی سوسیالیستی ایران، نویسنده: خسرو شاکری، ترجمه: شهریار خواجیان، ویراستار: خسرو شاکری، نشر: اختران، تهران، اول، 1386، 720ص، وزیری، سخت. چاپ اول با تیراژ دو هزار نسخه منتشر شد.
این کتاب برای مطالعه عموم مردم، قابل استفاده نیست. عنوان فرعی کتاب «جمهوری شوروی سوسیالیستی ایران» است! این ادعا که جمهوری میرزاکوچک یک جمهوری سوسیالیستی بوده، از اغلاط ادعایی این کتاب که فاقد پشتوانه علمی و تاریخی است و از آرزوها و توهمات شاکری می باشد.
کتابی کمونیستی درباره میرزاکوچک و نهضت جنگل است، میرزا کوچک را یک کمونیست معرفی کرده است! شاکری برای اینکه تحلیلهای مارکسیستیاش درست از آب درآید، دست به جعل و تحریف گسترده زده و به میرزاکوچک و هر شخصیت سالم دیگر و موثر، اتهاماتی را وارد کرده تا به سیاست خیانتبار جمهوری روسیه شوروی در نهضت جنگل نقدی اصابت نکند.
برای لنین و استالین و تروتسکی و سایر سران روسیه شوروی در نهضت جنگل، نقش تراشیده و آنها را قهرمان جا زده و خیانتهایشان که با انگلستان برای سرکوبی نهضت جنگل همپیمان شدند را توجیه کرده است. خیانت آنها به تفرقه افکنی و ایجاد انشقاق در بدنه نهضت جنگل، باعث میشود که نهضت جنگل دو پاره شود و در سرکوب نهضت جنگل و شهادت میرزا کوچک جنگلی نقش مهمی ایفا کردند. او درباره نقش روتشتین، سفیر شوروی در تهران و کلانتراف فرستاده ویژه وی که به همراه رضاخان سردارسپه در آبان 1300ش به رشت اعزام شد و در سرکوبی نهضت و شهادت میرزا کوچک جنگلی را پوشانده است!
شاکری در کتاب میلاد زخم به تحریف تاریخ مشروطه گیلان نیز پرداخته، نقش علمای مجاهد و شهید رشت که در عصر مشروطه از رهبران نهضت بودند خصوصا شهید آیت الله العظمی حاج ملا محمد خمامی رشتی و شهید آیت الله حاج سیدآقامیر بحرالعلوم رشتی نقش شان را انکار نموده و به آنها نسبت های دروغ و سخیفی داده، در کتابش از شهید آیت الله شیخ علی فومنی گیگاسری نام نبرده است.[1] همچنین در نهضت جنگل درباره هیئت اتحاد اسلام و علمایی که عضو شورای رهبری در نهضت جنگل خصوصا آیت الله سیدمحمود روحانی، آیت الله شیخ علی علم الهدی، آیت الله سیدعبدالوهاب صالح ضیابری، حجت الاسلام میرمنصور هدی، نقش شان را انکار کرده و به آنها نسبت های سخیفی داده است. در میان علمایی که عضو هیئت اتحاد اسلام بودند از آیت الله میرزا محمدرضا حکیمی و حجت الاسلام شیخ بهاءالدین میزان املشی نام نبرده است.[2]
مشکل عمده کتاب میلاد زخم آن است که ادعاهای شاکری در سرتاسر این کتاب، برای اولین بار توسط او تولید شده و پیش از آن نه در منابع سهگانه تاریخ نهضت جنگل و نه در حدود 200 عنوان از منابع دیگر نهضت جنگل درج نشده. نوشته هایش با مواضع منتشره در منابع نهضت جنگل در تنافی است به همین خاطر، این کتاب اعتبار علمی و تاریخی ندارد. این کتاب اصلا از منابع نهضت جنگل نیست.

نهضت جنگل
در این کتاب درباره مواضع و سخنان میرزاکوچک جنگلی نیز دست به تحریف کمونیستی زده و برای نمایندگان روسیه شوروی و لنین و تروتسکی نقش مثبت تراشیده و میرزا کوچک را عاشق آنها و دعاگوی شان ذکر کرده! درباره نطق میرزا کوچک در روز ورود به رشت در 14 خرداد 1299ش در سبزه میدان رشت دو روز قبل از اعلام جمهوری اسلامی ایران، این گونه نوشت:
«کوچک خان در نطق کوتاهی، به مردم برای حمایت پرشورشان، ادای احترام و انقلاب در ایران را اعلام کرد. بنا به گزارشی، وی گفت: نور خیره کنندهای در روسیه درخشیدن گرفته است اما در آغاز ما چنان از درخشش اشعه های آن نابینا شده بودیم که روی خود را از آن برگرداندیم. اما اکنون همه ی عظمت این نور درخشان را دریافته ایم اگر این چراغ سوزان در روسیه خاموش شود، مردم ایران وسیله ای نخواهند داشت تا دوباره آن را برافروزند، بنابراین همه ی تلاش مردم ایران اتحاد با روسیه ی شوروی قرار گیرد. من به عنوان نشانهای از اتحاد نزدیک باید در مسیر با بلشویکهای روس، نمایندگان روسیهی شوروی را در آغوش میگیرم. وی سخنان خود را با آرزوی طول عمر برای لنین و تروتسکی پایان داد»![3]
درباره ادعای فوقالذکر به منابع سهگانه و اصلی نهضت جنگل یعنی کتابهای سردار جنگل نوشته ابراهیم فخرایی، تاریخ انقلاب جنگل محمدعلی گیلک (وزیر فوائد عامه درج کابینه ) و قیام جنگل میرزا اسماعیل جنگلی (خواهرزاده میرزاکوچک)، مراجعه کردم، خلاف ادعای خسرو شاکری درج شده بود.
مشروطه گیلان
شاکری به فتوای آیت الله خمامی در مخالفت با مشروطه اشاره کرده و درباره آن چنین مینویسد: «وی فتوایی علیه مشروطیت صادر و اعلام کرد که «قانون، آزادی و شورا» مخالف شریعت اسلام است.»[4]
شاکری با اشاره به فتوای آیت الله خمامی در مخالفت با مشروطیت، از قول ایشان «قانون، آزادی و شورا» را مخالف شریعت دانسته است. ولی با مراجعه به اصل فتوای ایشان در مییابیم که ایشان از «قانونِ آزادی و سویت» یاد کرده نه «قانون و آزادی و سویت».[5] طبیعی است که اگر ایشان در صدد بود تا قانون را مخالف شریعت بداند باید از واو عطف استفاده میکرد چرا که در آن زمان استفاده از علائم ویرایشی مثل ویرگول رایج نبود. علاوه بر اینکه ایشان در فتوا وقتی عنوان میکند که حریت و سویت با قانون شرع منطبق نیست، تعلیل مخالفت هر یک از حریت و سویت را با شرع به طور اجمال بیان کرده ولی تعلیلی برای مخالفت قانون با شرع ارائه نکرده است. و نیز هیچ کدام از علمای مشروعهخواه، در فتاوایشان قانون را خلاف شرع ندانستند چرا که قانون بماهو، مطلوب است و خود علما مجری قانون شرع بودند.
در متن فتوای آیت الله خمامی، «شورا» مخالف اسلام معرفی نشده بلکه اصلا اشارهای به کلمه «شورا» نشده است؛ ولی از واژه «سویت» استفاده شده و شاکری لفظ شورا را معادل سویت دانسته است. او در توضیح کلمه شورا مینویسد: «واژه فارسی «شوری» معادل «سویت»، که در آن زمان به معنای دولت قانونی به کار میرفت، [و] به طور خود به خودی از روسی گرفته شده بود...» [6] معادل گرفتن کلمه سویت با شورا و نیز روسی دانستن واژه سویت ناشی از همان ذهنیت مارکسیستی شاکری است. واژه سَویَّت یک واژه عربی است که «تسویه و مساوی» با آن همریشه هستند و در آن زمان در میان مردم ایران رواج داشت. سویت یعنی تساوی کفار با مسلمانان در حدود و دیات که عملاً به نفی تمایزات حقوقی میانجامد که اسلام میان مسلمانان با پیروان ادیان دیگر بالاخص پیروان مکاتب الحادی و فرق ضاله، قائل شده است.[7] واژه سویت با مساوات هم ریشه است و در زمان مشروطه به هر دو صورت استفاده میشد. مساوات و آزادی دو تا از اصلیترین شعارهای مجامع فراماسونری بوده و فعالیت چشمگیر عناصر ماسون باعث شده بود تا این الفاظ در مجامع عمومی به یکی از شعارهای مشروطهخواهان سکولار تبدیل شود. یکی از روزنامه نگاران آن عصر روزنامهای به نام مساوات تاسیس کرد. بسیاری از روزنامههای آن دوره مساوات را به عنوان شعار سرلوحه روزنامهشان نوشتند. و نیز روزنامه ساحل نجات چاپ بندر انزلی «مساوات و مواسات» را[8] و روزنامه صدای رشت «حریت، مساوات و عدالت» را شعار خود کرده بودند.[9]
با این تفاصیل، منظور آیت الله خمامی از لفظ سویت، «مساوات» بوده است نه سویت در معنای روسی آن(دولت قانونی)؛ علاوه بر اینکه شاهدی بر اینکه قبل از انقلاب روسیه و ورود نیروهای کمونیست به ایران در سال 1299ش، واژه روسی سویت برای ایرانیان آشنا بود و استعمال شده بود، وجود ندارد. پس آیت الله خمامی، مساوات به معنای تساوی حقوقی مسلمان و غیرمسلمان را مخالف دین دانسته است.
شاکری در ادامه درباره شهادت آیت الله خمامی چنین مینویسد: «پس از پیروزی انقلابیون در 1909 (1288)، حاجی خمامی دست و پای خود را جمع کرد و طرفدار مشروطه شد. با این حال انقلابیون این حرکت او را جدی نگرفته و وی را تیر باران کردند.»[10]
فخرایی با جابجا کردن دو فتوای آیت الله خمامی باعث شد تا نویسندگان زیادی بهاشتباه بیفتند. شاکری هم از کسانی است که به تقلید از او به خطا رفته است. آیت الله خمامی هرگز بعد از پیروزی انقلابیون در 1909 در قید حیات نبود تا دست و پای خودش را جمع کرده و طرفدار مشروطه شده باشد! آیت الله خمامی در روز 2 بهمن 1287 ش (29 ذی الحجه 1326 ق) یعنی 16 روز قبل از واقعه تصرف رشت، توسط همان عوامل استعمار انگلیس در رشت به شهادت رسید. پس ایشان به طریق اولی بعد از انقلاب یا همان فتح تهران زنده نبود.
شاکری ادعا کرده که نحوه انتخاب نمایندگان دوره اول مجلس شورای ملی از رشت نه از طریق آرای عمومی، بلکه توسط انجمن رشت انجام شدند! او فهرست نمایندگان گیلان را ذکر نموده و نام شهید آیت الله آقامیر بحرالعلوم رشتی را نیز ذکر و توصیفاتی درباره اش گفته که از این قرار است:
«این نمایندگان که نه از طریق آرای عمومی، بلکه توسط انجمن ملی به مثابه نوعی «کالج الکترال»، انتخاب شدند، عبارت بودند از: ۱. میرزا محمدخان رحمت آبادی؛ ۲ شیخ حسین ملک المعالی (به نمایندگی از زمین داران)؛ ۳. بحرالعلوم (زمیندار مرتجع)؛ حاج آقامیر رشتی (از خانواده ای روحانی به نمایندگی از روحانیون و مخالف مشروطیت)؛ ۴. حسام السلام (مخالف دهقانان)؛ ۵. دبیر الرسائل لاهیجی، و ۶. محمد يزدى وكيل التجار (تاجر). ... گزارش شده است که همهی تلاش بحرالعلوم در تهران برای نابودی انجمن ملی بود که او را به تهران فرستاده بود.»[11]

شاکری ادعا کرده که نحوه انتخاب نمایندگان دوره اول مجلس شورای ملی از رشت «نه از طریق آرای عمومی، بلکه توسط انجمن ملی» انجام دادند. او در ادامه از نمایندگان گیلان در این مجلس نام برده و از شهید آیت الله آقامیر بحرالعلوم رشتی با عنوان «زمیندار مرتجع» و «مخالف مشروطیت» یاد میکند و اضافه می کند: «همه تلاش بحرالعلوم در تهران برای نابودی انجمن ملی بود، که او را به تهران فرستاده بود.»[12]
ادعای انتخاب نمایندگان دوره اول مجلس شورای را به دست انجمن رشت، از اساس کذب است. انتخابات نمایندگان مجلس شورای ملی در ماه آذر 1285ش (مطابق شوال 1324ق ـ دسامبر 1906م) انجام شد و نمایندگان را یکی یکی راهی پایتخت کردند. انتخابات دوره اول مطابق با آیین نامه اش، به صورت صنفی برگزار شد و شش صنف در رشت دست به انتخاب نماینده زدند. بقیه مردم که خارج از این اصناف بودند، حق رای دادن نداشتند. همچنین انتخابات به صورت ناگهانی در یک روز و با صندوق رای انجام نشد. اعضای هر صنف طی مدت حدود یک ماه آزاد بودند و با هم بحث و گفتگو کرده و انتخاب نماینده شان به این صورت انجام شد. مردم بقیه شهرهای گیلان در انتخابات دخالتی نداشتند و جز دبیر رسائل لاهیجی منتخب شهر لاهیجان، بقیه شهرها نماینده ای نداشتند.[13]
اولین جایی که حرف از تاسیس انجمن رشت زده شد مربوط به تاریخ 29 بهمن 1285ش (5 محرم 1325ق ـ 18 فوریه 1907م) است که پنج روز بعد، اولین انجمن رشت تاسیس شد.[14] با این تفاصیل انتخابات نمایندگان مجلس شورای در رشت دو ماه قبل از انجمن رشت، انجام شد. پس نمیتوان گفت که انتخاب نمایندگان مجلس، به وسیله انجمن رشت صورت گرفته چون در آن زمان انجمن رشت تاسیس نشده بود! علاوه بر این که رابینو نحوه رایگیری را در کتابش شرح داده و گفته که نمایندگان به صورت مشورتی انتخاب شدند.[15]
شاکری برای آنکه حاجی بحرالعلوم را تضعیف کند او را به «قدر نشناسی» و «نمک خوردن و نمکدان شکستن» متهم میکند: «همه تلاش بحرالعلوم در تهران برای نابودی انجمن ملی بود، که او را به تهران فرستاده بود.» با تفصیلی که گفتیم، انتخاب نمایندگان دوره اول مجلس شورای ملی رشت، به دست انجمن ملی این شهر انجام نشد و حرف شاکری، از اساس غلط است. هیچ حقی گردن بحرالعلوم برای مخالفتش با انجمن رشت وجود ندارد. بر فرض هم که انجمن او را انتخاب کرده بود، باز اگر انجمن رشت، دچار انحراف میشد، او حق داشت علیه انجمن اقدام و برای اصلاح و در صورت لزوم، تعطیل شدن آن بکوشد.
در کتب تاریخی از آیت الله آقامیر بحرالعلوم به عنوان «زمیندار» یاد نشده. ولی مسئلهای که باعث شده تا نویسنده دست به چنین تحریفی بزند آن است که او با نگاه حقیر مارکسیستی به وقایع نگریسته و با همان نگاه درصدد تحلیل وقایع است. او جنبش مشروطه را یک جنبش دهقانی معرفی کرده که ایجاد جنبش، منافع زمینداران را به خطر انداخت! به همین خاطر زمین داران به مخالفت با آن قیام کردند![16] با این تفاصیل لازم است بحرالعلوم هم یک «زمیندار مرتجع» معرفی شود تا مخالفت ادعایی او با جنبش به خاطر منافع اقتصادیاش باشد و در نتیجه تحلیلی که نویسنده بدون پشتوانه ارائه میدهد، درست از آب درآید!
آیت الله بحرالعلوم رشتی، از مجتهدین خوشنام و فعال رشت و با تایید و حمایت آیت الله العظمی خمامی، نماینده صنف علما و روحانیون رشت در اولین دوره مجلس شورای ملی شد. شاکری، بحرالعلوم را مخالف مشروطیت دانسته! چگونه می توان این تناقض را پاسخ داد؟ مجلس شورای ملی مهمترین ثمره نهضت مشروطه بود و نمایندگان آن نیز در امر مشروطه خواهی فعال بودند که از سوی مردم برای این مسئولیت منتخب شدند. آیت الله بحرالعلوم رشتی در خلال نهضت مشروطه اگر در عملکرد و مواضع اعضای انجمن رشت، یا در مجلس شورای ملی یا انجمن های مخفی و مطبوعات آن دوره اشکال و انحرافی می دید، تذکر می داد تا آنها را اصلاح کنند و مانند بسیاری در آن دوره نبود که در مقابل انحرافات سکوت کند و حرفی نزند تا کمر نهضت در مقابل انحرافات خم شود.
اگر از همان آغاز نهضت مشروطه که انحرافات کم بود، این توصیه ها جدی گرفته می شد، قطعا کار به جایی نمی رسید که عوامل استعمار انگلیس و اعضای لژهای فراماسونری بر نهضت مسلط شده و بزرگترین علما و مراجع تقلید که این نهضت را تاسیس کرده بودند با ترور و حذف فیزیکی از میدان خارج شوند. فقط در رشت 4 مجتهد مجاهد شهید در نهضت مشروطه به فاصله کمتر از شش ماه، شهید آیت الله العظمی حاج ملا محمد خمامی رشتی، شهید آیت الله حاج سیدآقامیر بحرالعلوم رشتی، شهید آیت الله شیخ علی فومنی گیگاسری، شهید آیت الله سیدمحمد تولمی به دست عوامل استعمار انگلیس، به دستور «کمیته ستار» به ریاست میرزا کریم خان رشتی ترور شده و به شهادت رسیدند. این جنایات باعث شد که نهضت مشروطه که با فتوای این علما آغاز شده بود، در نهایت به یک نهضت شکست خورده و مایه عبرت برای نهضت های بعدی بدل شود.
[1] . ر.ک. میلاد زخم، ص59، 62، 565، 567.
[2] . رک. میلاد زخم، ص103، 104، 119، 144.
[3] . میلاد زخم، خسرو شاکری، ص۲۳٨_۲۳۹.
[4] . میلاد زخم، ص59.
[5]. تاريخ انقلاب مشروطيت ايران، ج4، ص882 ـ881.
[6] . میلاد زخم، ص565.
[7]. دیده بان بیدار، دیدگاهها و مواضع سیاسی و فرهنگی شیخ فضل الله نوری، ص126.
[8] . روزنامه ساحل نجات(انزلی)، س1، ش1، 7 شعبان 1325، ص1.
[9] . تاریخ جراید و مجلات گیلان، ص87.
[10] . میلاد زخم، ص565.
[11] . میلاد زخم، ص567.
[12] . میلاد زخم، ص567.
[13] . مشروطه گیلان، رابینو، ص58ـ59.
[14] . مشروطه گیلان، ص4.
[15] . مشروطه گیلان، ص58ـ60.
[16] . میلاد زخم، ص62.