پژوهش دینی در عصر رسانههای هوشمند؛ از تحول پارادایمی تا چالش مرجعیت انسان
به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، نشست علمی «پژوهش دینی در عصر رسانههای هوشمند» در دانشکده دین و رسانه برگزار شد و دکتر کمال اکبری رئیس دانشکده و دکتر سیدعلی محمد رضوی مدیر گروه ارتباطات این دانشکده به ارائه مطلب پرداختند.
اکبری با بیان اینکه در حوزه پردازش و بیان مسائل پژوهشی، مفهومی با عنوان «پارادایم» وجود دارد، گفت: پارادایم نسبت به روششناسی گسترهای کلانتر دارد و چارچوب فکری هر دوره و افق جهانبینی علمی پژوهشگر را مشخص میکند. پارادایمها مجموعهای از مفروضات فلسفی، زبان و مفاهیم مسلط یک حوزه علمی را شکل میدهند.
وی ادامه داد: به طور کلی میتوان سه پارادایم اساسی را برشمرد، ارادایم اثباتگرایی: در این رویکرد، واقعیت امری عینی، بیرونی و قابل مشاهده فرض میشود. روشهای کمی، ابزارهای آمار، سنجش، پرسشنامه و اندازهگیری ابزار اصلی این پارادایم هستند و هدف کشف قوانین عام است. با این حال در علوم انسانی، واقعیتهای پیچیده انسانی در این چارچوب بیش از حد سادهسازی میشوند و همین امر سبب کاهش کارایی کامل آن در این حوزههاست.
اکبری گفت: پارادایم دیگر پارادایم تفسیری است در این پارادایم، هدف اصلی فهم معنای پدیدههای اجتماعی در متن و بافت اجتماعی آنهاست. تمرکز بر تفسیر، تجربه زیسته، گفتوگو و فهم عمیق است و نتایج معمولاً تعمیمپذیری گسترده ندارند.
وی در ادامه خاطر نشان کرد: پارادایم سوم پارادایم انتقادی، این پارادایم در جهان مدرن و در واکنش به دو پارادایم پیشین شکل گرفت و ریشه در نگاه مارکس دارد که بعدها توسط اندیشمندانی چون لنین و هابرماس گسترش یافت. در نگاه انتقادی، واقعیتِ اجتماعی محصول روابط قدرت و سلطه است و هدف پژوهش تنها فهم واقعیت نیست، بلکه رهایی از ساختارهای سلطه محسوب میشود. با این حال، در دورههای اخیر، حرکت به سوی روشهای چندگانهو ترکیبی شدت گرفته است، زیرا پیچیدگی جهان امروز نیازمند گردآوری و تحلیل چندلایه داده است.
اکبری افزود: روش در پژوهش، صرفاً ابزار نیست بلکه مسیر دستیابی به معرفت معتبر است. روش تعیین میکند که چه نوع دادهای باید گردآوری شود، چگونه تحلیل شود و تا چه حد میتواند از سوگیریهای شخصی فاصله بگیرد. در جهان شبکهای و هوشمند امروز که با انفجار دادهها روبهروست، روشهای تکبعدی دیگر کارآمد نیستند. دادههای عظیم یا Big Data بازنماییهای متکثر و لایهلایهای از واقعیت در اختیار ما قرار میدهند و ترکیب روشها یک ضرورت است.
وی همچنین با تأکید بر اینکه پارادایم و روش در یک مسیر قرار دارند اما یکسان نیستند، گفت: پارادایم یک دستگاه فکری کلان است، در حالی که روش سطح عملی، تکنیکی و کاربردی پژوهش را مشخص میکند. در حوزه رسانه سه دسته روش کلان مطرح است: روشهای کمی که در عصر رسانههای هوشمند دچار تحول شدهاند، زیرا نرمافزارها امکان تحلیل خودکار دادهها را فراهم کردهاند. روشهای کیفی که همچنان در پژوهشهای رسانهای کاربرد فراوان دارند و روشهای انتقادی که در عصر هوش مصنوعی نیز بسیار اهمیت یافتهاند.
اکبری تأکید کرد: ورود هوش مصنوعی نوعی تحول روششناختی در مطالعه متون ایجاد کرده است. برای مثال، در مطالعات تفسیری قرآن، حجم گستردهای از اطلاعات در دسترس قرار گرفته که پژوهشگر باید بتواند به شیوهای صحیح از آن بهره ببرد. هوش مصنوعی جایگزین پژوهشگر نیست و تنها ابزار کمکی است. اگر فرد مطالعه اولیه نداشته باشد، عدم آشنایی با مبانی، فروعات و پژوهشهای پیشین استفاده از هوش مصنوعی را بیاثر یا حتی خطرناک میکند.
عضو هیئت علمی دانشگاه صداوسیما با بیان اینکه هوش مصنوعی میتواند سرعت پژوهش را بالا ببرد و خلاقیت پژوهشگر را تقویت کند، اذعان کرد: در پژوهشهای دینی، این ابزار امکان چیدن صدها داده کنار یکدیگر و استخراج روابط پنهان میان آیات و تحلیلهای معنایی را فراهم میکند. با این حال، تشخیص، تحلیل نهایی و فهم لایههای عمیق معنایی همچنان بر عهده انسان است. ساختارهای بلاغی و روابط پیچیده معنایی در متون دینی هرچند توسط هوش مصنوعی قابل استخراجاند، اما فهم نهایی نیازمند تخصص انسانی است. به گفته وی، هوش مصنوعی مزایا و چالشهایی دارد. از یک سو میتواند پژوهشهای دینی را از حیث روش غنیتر کند و از سوی دیگر خطر سادهسازی، خطا یا وابستگی بیش از حد را به همراه دارد. با مدیریت درست این ابزار، عمق پژوهشهای دینی افزایش خواهد یافت و پژوهشگر به کشف لایههای جدید نزدیکتر میشود.
در ادامه نشست، دکتر رضوی اظهار داشت: پژوهشهای دینی در عصر هوش مصنوعی با یک تحول عمیق پارادایمی مواجه شدهاند. پارادایم جدید بر پایه استفاده هوشمندانه از ابزارهای هوش مصنوعی شکل گرفته و رویکردهای متکثر و چندبعدی را ممکن ساخته است. چالشهای سنتی پژوهش دینی نیز دستخوش دگرگونی شده و امروز با سه چالش اصلی «توجه»، «عمق» و «اعتبار» روبهرو هستیم. از یک سو حجم اطلاعات نادرست در فضاهای آنلاین افزایش یافته و از سوی دیگر، گستردگی دادهها مانع فهم دقیق و آرام مفاهیم پیچیده میشود. همچنین رقابت شدید بر سر جلب توجه مخاطب، بهویژه در حوزههای اعتقادی، پژوهشگران را با دشواریهای جدید روبهرو کرده است. رضوی تأکید کرد که نباید اجازه داد هوش مصنوعی کاربر را به سوی انقیاد ذهنی یا پیروی کورکورانه از الگوهای غیرمعتبر سوق دهد.
وی افزود: در پژوهشهای دینی، میتوان از میان انبوه دادههای شبکههای اجتماعی، با استفاده از پردازشهای مبتنی بر هوش مصنوعی، بینشهای ساختاریافته به دست آورد و فهمید چه موضوعاتی در حال برجسته شدن است و چه مضامین کلیدی حساسیتبرانگیز شدهاند. تحلیل احساسات، تحلیل قطبیت، استخراج لحن، و بررسی شدت یا جهتگیری گفتمانها نمونههایی از این کاربردهاست. این ابزارها به پژوهشگر امکان میدهند مناسبات جامعه، واکنشها به سخنان رهبران دینی و معانی پنهان در گفتوگوهای مجازی را بهتر درک کند.
رضوی یکی از نقشهای مهم هوش مصنوعی را تشخیص اطلاعات نادرست و پالایش منابع دانست. به گفته او، تجربه دانشگاه استنفورد در استفاده از تکنیکهای هوش مصنوعی برای افزایش اعتبار منابع، نشان میدهد که میتوان انتشار اطلاعات مخرب یا پنهان را رصد و پیشبینی کرد. این قابلیت در مطالعات دینی نیز اهمیت حیاتی دارد، زیرا دادههای سوگیرانه یا نفرتپراکن میتوانند جهت پژوهش را به کلی منحرف کنند.
وی مفهوم «شریک خلاق» را از مهمترین مباحث جدید در ارتباط دین و هوش مصنوعی دانست و افزود: در این نگاه، هوش مصنوعی تنها یک ابزار نیست، بلکه همکار خلاق پژوهشگر است؛ ابزاری که میتواند متن، تصویر الهامبخش، ایده و محتوای اولیه برای فعالیتهای دینی تولید کند. با این حال، مسئولیتپذیری اخلاقی و جایگاه انسانی پژوهشگر نباید نادیده گرفته شود. انسان باید محور بماند و هوش مصنوعی صرفاً نقش پشتیبان داشته باشد.
رضوی هشدار داد که هوش مصنوعی میتواند با سرعت بسیار بالا به دغدغههای کاربران گوش دهد و بهگونهای عمل کند که تصمیمگیریهای مهم دینی تحت تأثیر الگوهای الگوریتمی قرار گیرد. ازاینرو، پژوهشگر باید مراقب باشد تا مرجعیتِ فهم دینی ناخواسته به هوش مصنوعی منتقل نشود.
وی ادامه داد: هوش مصنوعی قابلیت شناخت نیازهای مخاطب - چه در سطح فردی و چه در سطح جمعی - را دارد. برای نمونه میتوان بر اساس الگوهای رفتاری و نیازهای معنوی، دعا، ذکر یا محتوای الهامبخش مناسب پیشنهاد داد. این کار هرچند ارزشمند است، اما خطر آن وجود دارد که مرجعیت معنوی به الگوریتمها سپرده شود و کنترل آن در اختیار نهادهای نامعلوم قرار گیرد. هوش مصنوعی میتواند متون دینی را تحلیل تطبیقی کند، معانی پنهان را آشکار سازد و به پژوهشگر کمک کند تا درک عمیقتری از جامعه دینی و فضای مجازی داشته باشد. اما شرط موفقیت این است که پژوهشگر، اخلاق، دقت علمی و انسانمحوری را مقدم بدارد و از این ابزار در مسیر ارتقای فهم دینی بهره گیرد، نه در مسیر جایگزینکردن انسان با فناوری.