۲ مکتب رجالی قرینه و سند محور و امتداد آن در فقهای معاصر
به گزارش خبرنگار سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، حجتالاسلام محمدجواد تاکی، استاد راهبر هسته حل مسئله بنیاد شیخ انصاری، در نشست علمی «مولفه های دو مکتب قرینه و سند محور در رجال و امتداد آن در فقهای معاصر» که به همت دارالفقه امناء در موسسه بین المللی جوانان عصر انقلاب اسلامی برگزار شد، به تحلیل تاریخی و شاخصه های دو مکتب اصلی در بررسی احادیث، یعنی «مکتب سندمحور» و «مکتب قرینهمحور» و تأثیر آنها بر اجتهاد فقهای معاصر پرداخت.
وی با تقسیمبندی تاریخ فقه حدیثی افزود: ما در تاریخ نقد حدیث خود دو دوره متمایز داریم؛ دوره نخست از عصر ائمه(ع) تا زمان شیخ کلینی و شیخ صدوق است که نگاه «قرینهمحور» حاکم بود. دوره دوم از شیخ طوسی به بعد آغاز میشود که به تدریج و با تفصیلهایی که توسط عالمانی مانند علامه حلی و شهید ثانی صورت گرفت، نگاه «سندمحور» قوت گرفت و مبنای تقسیمبندی چهارگانه احادیث قرار گرفت.
استاد حوزه علمیه قم با تبیین پیامدهای غلبه نگاه سندمحور تصریح کرد: نتیجه عملی غلبه یافتن مکتب سندمحور، ایجاد یک آشفتگی در ارزیابی احادیث بود. در این نگاه، روایتی که سندش قوی ولی محتوایش در نزد قدمای ما کماعتبار بود، اعتبار مییافت و در مقابل، روایتی که سندش ضعیف ولی مشهور و مورد عمل فقهای پیشین بود، کنار گذاشته میشد. این یعنی معامله یکسان با همه روایات، صرف نظر از قرائن پیرامونی آنها.
حجتالاسلام تاکی با تأکید بر اهمیت کتاب «تهذیب الاحکام» در طول تاریخ فقه گفت: برای درک اختلاف این دو مکتب، باید به جایگاه کتاب «تهذیب الاحکام» توجه ویژهای داشت. این کتاب برای حدود ۷۰۰ سال، یعنی از زمان تألیف تا پیش از تدوین «وسائل الشیعه»، اصلیترین منبع روایی فقها در استنباط احکام بود. بنابراین، هر تحلیلی در باب سیر تحول نقد حدیث، باید مبتنی بر فهم درست جایگاه این کتاب و تأثیر آن باشد.
استاد حوزه علمیه با اشاره به نقطه عطف تاریخی در دانش حدیثشناسی شیعه بیان داشت: محرک اصلی تحول در قواعد بررسی حدیث، به دورهای پس از شیخ طوسی بازمیگردد. تألیف دو کتاب «تهذیب الاحکام» و «الاستبصار» توسط شیخ، اگرچه کاری عظیم بود، اما به دلیل نحوه چینش احادیث، موجب خلط میان «اخبار آحاد» و «اخبار محفوفه به قرائن» شد. این نقطه آغازین حرکت به سمت معیار قرار دادن سند، بهصورت مجرد، بود.
وی کلید فهم نگاه اصیل حدیثی قدما را در مفهوم «قرائن متصل» دانست و بیان کرد: شاهبیت بحث این است که تصور رایج از«خبر محفوف به قرائن»، مبتنی بر «قرائن منفصل» است؛ یعنی قرائنی که امروزه از ما پنهان است. اما آنچه در مدیریت انتقال حدیث توسط اصحاب ائمه(ع) و در کتابهایی مانند «الکافی» رعایت شده، مبتنی بر «قرائن متصل» است. قرائن متصل، اموری هستند که در خود متن و چینش روایات و در کتابت وجود داشته و با گذشت زمان از بین نمیروند. این همان نگاه کلینی و قدمای ما است.
استاد راهبر هسته حل مسئله بنیاد شیخ انصاری در ادامه با اشاره به مفهوم محوری «کتب مدونه معروفه» افزود: در نگاه فقهای پیشین،اصل اولی، عمل به اخبار مدون در «کتاب مدونه معروفه» بود. یعنی مجموعههای حدیثی مشخص و مشهوری که میان اصحاب دست به دست میشد و قرائن اعتبارشان، تاریخی و جمعی بود. اعتبار این کتابها، بهصورت ارتکازی و تاریخی، نزد اصحاب پذیرفته شده بود و بررسی صرف سند فردی برای هر روایت، به آن شکل که در متأخران رواج یافت، موضوعیت نداشت.
حجتالاسلام تاکی برای تبیین عینی مفهوم «قرائن متصل»، به شواهدی از متنهای حدیثی اشاره کرد و افزود: به عنوان مثال،گاه در یک باب از «الکافی»، چندین روایت با مضامین بسیار نزدیک و گاه با الفاظ متفاوت از راویان متعدد نقل شده است. این گردآوری و چینش خاص توسط کلینی و معیار های سختگیرانه اصحاب برای نقل حدیث ، خود یک «قرینه متصل» قوی است که نشان میدهد این محتوا، متنی شایع و مورد تأکید در مکتب اهلبیت(ع) بوده است، حتی اگر سند برخی از آن روایات به ظاهر ضعیف باشد.
وی در تشریح علل تغییر نگاه رجالی گفت: این تغییر نگاه،ریشه در یک حادثه تاریخی دارد. وقتی در کتاب «تهذیب»، روایات آحاد و روایات محفوفه در کنار هم و بدون تمایز مشخص قرار گرفتند، ذهنیت بعدی به تدریج تمام این روایات را همسنگ دید. در این فضای جدید، تنها میزانی که باقی ماند، قوت و ضعف سند بود و دیگر قرائن پیچیدهای که برای قدمای ما اعتبارساز بود، از دایره نظر خارج شد.
حجتالاسلام تاکی در پایان با جمعبندی نتایج این تحلیل تاریخی خاطرنشان کرد: ازخوانی این تاریخ تحلیلی،نشان میدهد که نگاه «قرینهمحور» قدمای ما، ناظر به مجموعهای از قرائن متصل، تاریخی و کتابشناسانه بوده است. احیای این نگاه در کنار توجه به ظرایف سندشناسی، میتواند در حل بسیاری از تعارضات و مسائل پیچیده حدیثی و فقهی معاصر راهگشا باشد. فهم این تمایز، کلید فهم اختلافنظرهای فقهی میان قدما و متأخران و حتی میان فقهای معاصر است.