۲۳ آبان ۱۳۸۹ - ۲۰:۲۶
کد خبر: ۹۰۴۸۳
بخش پایانی/ سعید خلیل اویچ:

جنبش نرم‌افزاری از دیدگاه رهبر انقلاب، پالایش مبانی معرفتی است

خبرگزاری رسا ـ سعید خلیل اویچ با اشاره به خواسته رهبر معظم انقلاب در عرصه جنبش نرم‌افزاری گفت: ‌این جنبش با کارهای انفرادی صورت نمی گیرد و زمانی که ایشان از‌ جنبش سخن به میان می‌آورند منظورشان ایجاد فرهنگ است؛ ‌فرهنگی که سبب پالایش مبانی معرفتی شود.
سعيد خليل اويچ سعيد خليل اويچ

اشاره:

 

روشنگری های مقام شامخ رهبری انسان را حقیقتا دچار تحیر و حیران می کند. در دیداری که ایشان با دانشجویان داشتند، ایشان تأکید بسیاری برای شناخت حوزه ها و مبانی معرفتی داشتند. من فکر می کنم که مقام معظم رهبری به وظیفه شان عمل کردند؛ اما آیا سخن و درخواست ایشان به ثمر نشست؟ پرسشی است که مطرح می تواند باشد.

 

در واقع در خواست ایشان، در خواستی در جهت شروع جنبش نرم افزاری بود و این جنبش با کارهای انفرادی صورت نمی گیرد. این کار نه تنها کاری ملی است بلکه یک کار بین المللی و فرا ملی است. بنابراین زمانی که ایشان از این جنبش سخن به میان می آورند منظورشان ایجاد فرهنگ است؛ یعنی فرهنگ پالایش مبانی معرفتی.

 

تا زمانی که این فرهنگ به خوبی سازماندهی شود، زمان طولانی باید بگذرد و تکرار های مبارک ایشان در ترغیب اندیشمندان بسیار مؤثر بوده است و من با آشنایی که از توانمندی های اندیشمندان حوزوی دارم، به آینده بسیار خوش بین هستم.

 

نوشتار ذیل حاصل این گفت‌وگوی خبرنگار خبرگزاری رسا با سعید خلیل اویچ، استاد حوزه و دانشگاه است که تقدیم خوانندگان محترم می‌شود:

 

رسا ـ بحث ما درباره تعارض بنیادین بین علوم مدرن و توحیدی است و این که چگونه علوم غرب به ممالک اسلامی راه پیدا کرد. در این میان این سؤال را می‌توان مطرح کرد که وضعیت ایران در برابر این تعارض چگونه است؟

 

یکی از بزرگ‌ترین تفاوت‌های ایران اسلامی با دیگر کشورهای اسلامی این است که جریان روشنفکری در ایران جدای از جریان روحانیت و نیروی مذهبی بود. در برخی از موارد این دو جریان به یکدیگر نزدیک می شدند که در دوران قبل از انقلاب ما این را می بینیم؛ اما در مواردی شدیدا در مقابل یکدیگر قرار می گرفتند و آن زمانی بود که روحانیت احساس می کرد که جریان روشنفکرانه ضربات مهلکی را به پیکره و متن جامعه اسلامی وارد  می کرد. به نظر من یکی از دلایل اصلی چنین اتفاقی در ایران اسلامی، این است که مکتب ملاصدرا در چند سده اخیر به خوبی توانست اقتدار برهانی حوزه های علمیه شیعی را تضمین کند به گونه ای که علامه طباطبائی و امام خمینی از این اقتدار برهانی استفاده کرده و استقلال معرفتی نیروی مذهبی را تقویت نمودند.

 

بعد از آنکه انقلاب در ایران رخ داد و بعد از فترتی که در دانشگاهها پیش آمد پرچمداران فرهنگ ناب اسلامی باید راه حلی را برای این مشکل ارائه دهند‌. آیا راه حل در این است که همه درهای تمدن اسلامی را بر روی تمامی ره آوردهای علم مدرن باید بست؟ ویا راه حل آن است که امثال طهطاوی در مصر، رشید رضا، محمد عبده، اقبال لاهوری و سید جمال مطرح کردند؟ و آن این بود که حاکمیت حوزه معرفتی علم مدرن را به انحای مختلف بپذیریم. یا این که راه حل سومی وجود دارد که بهترین تعبیر برای آن، همین جنبش نرم افزاری است. جنبش نرم افزاری به این معنا است که ما از تمامی ره آوردهای پیشرفت های علم مدرن می توانیم استفاده کنیم؛ اما قبل از استفاده و توسعه باید مبانی آن علم را بررسی و کنکاش کنیم و آن مبانی را قابل تطبیق با حوزه فرهنگ و تمدن اسلامی کنیم. در واقع رو بنای علم در حال پیشرفت است و ما در این زمینه با جهان در حال پیشرفت هستیم؛ اما زیر بنای علم باید روشن باشد که آیا توحیدی است یا غیر توحیدی.

 

ایران اسلامی در این زمینه درهای علمی را به سوی علوم مختلف باز کرده است؛ اما در عین حال بزرگان حوزه علمیه در حاشیه و یا در متن این واقعیت در برابر این مهمان صف آرایی می کنند و به گفت و گو می پردازند. این یک رویکرد بسیار جدیدی است؛ یعنی نه طرد مطلق است و نه پذیرش مطلق که البته این رویکرد بسیار رویکرد پر اهمیتی است. اما این که بگوییم در این زمینه چه میزان موفق بودیم و توانستیم علم را بومی و اسلامی کنیم، باید منتظر زمان بیشتری باشیم . آنچه که مهم است این است که این رویکرد، رویکرد صحیحی است و نشان دهنده اقتدار حوزه علمیه است و مایه امید است.

 

زمانی که از چنین رویکردی سخن می گوییم، می توانیم به خوبی به تعامل با جهان معاصر فکر کنیم؛ ولی زمانی که با جهان معاصر به گفت و گو می‌نشینیم و مهمان هایی را از سوی آنها بر سر سفره معارف خود می بینیم باید میزبانی را متناسب با مهمان آماده کنیم که بتواند پاسخ گوی آنها باشد و با آنها صحبت کند. این عدم تناسب بین مهمان و میزبان یکی از مشکلات جدی ممالک اسلامی در عهد بیدارگری بود.

 

رسا ـ منظور شما از عدم تناسب بین مهمان و میزبان در علوم انسانی چیست؟

 

منظورم این است موقعی که علوم تجربی غربی مثل پزشکی مدرن وارد کشورهای اسلامی می شد ما هیچ گاه بر سر میز مذاکره پزشکی سنتی و فلسفه مقتدر خود را که بخواهد مبانی پزشکی مدرن را مورد تحلیل قراردهد ننشاندیم. بخشی از فرهنگ اسلامی که بر سر میز مذاکره بود این بود که علم امر مقدسی است پس باید آن علم مدرن پزشکی را بپذیریم. در برخی از موارد علم غربی مهمان ناخوانده هم بود به این صورت که علوم تجربی وارد ممالک اسلامی شد و در پشت صحنه علوم تجربی علوم انسانی مخرب هم وارد کشورهای اسلامی شد که کسی آن را نمی توانست ببیند و نامحسوس بود و این مهمان ناخوانده مخاطب توانمند و آماده ای را در مقابل خود نداشت. این عدم تناسب مشکلات جدی را برای بسیاری از کشورهای اسلامی که بهره مند از آن اقتدار برهانی نبودند، به وجود آورد.

 

در عین حال حوزه علمیه قم دارای چنین اقتدار برهانی است و در نتیجه نه تنها ضامن و حافظ جهان بینی شیعی و حتی جهان بینی اسلامی است؛ بلکه وظیفه فراتری از این دارد و یک وظیفه جهانی و بین المللی دارد. وظیفه‏ای معطوف به خیل عظیمی از متدینان غیر مسلمانی که امروز با تمام وجود احساس می کنند علم مدرن در حال زیر سؤال بردن هویت متدینانه است و بدین جهت به سراغ نحله های عرفان گرایان و معرفت گرایان شرق دور می روند و در واقع سردر گم اند. این سردرگمی انسان معاصر زمانی می تواند برطرف شود که یک پایگاه مقتدر برهانی بتواند وارد عرصه شود و به این انسان رنجور کمک کند.

 

از حسن اتفاق پایگاه مقتدر برهانی حوزه علمیه قم در عین حال یک پایگاه بسیار مقتدر معنوی وعرفانی نیز هست. بنابراین حوزه علمیه قم در عرصه بین المللی هم می تواند وارد مباحث برهانی جدی شود و در عین حال آن خلأهای عرفانی و معنوی انسان معاصر امروز را پر کند.

 

حرکت انقلاب اسلامی و نوع رویکرد حضرت امام(ره) نسبت به مسئله علم که به شکل بسیار زیبا و دلنشینی در کلام مقام معظم رهبری به عنوان جنبش نرم افزاری تجلی یافت به خوبی نمایانگر مفاهیم اصیل و ناب اسلامی و تمدن اسلامی در عرصه تعامل و روبه رویی با علم بوده است.

 

رسا ـ چرا با وجود چنین مکتب ارزشمندی و نسب الهی، همچنان در زمینه علوم انسانی در مراکز دانشگاهی و علمی با چالش روبه رو هستیم و نتواستیم دانشگاهها را در این زمینه اقناع کنیم؟

 

من می خواستم که در طول سخنانم، بین رویکرد علمی و معرفتی که از آن سخن گفتیم با واقعیاتی که در مجامع علمی در رابطه با آن است تفکیک قائل شوم؛ زیرا واقعیات یک عرصه پیچیده ای دارند. گاهی اوقات نمایندگان آن رویکرد صحیح معرفتی کم هستند و صدایشان به گوش کسی نمی رسد ویا طرفداران طرف مقابل تعدادشان بیشتر است و قدرت بیشتری دارند همچنین، در شکل‏گیری وضعیت کنونی دلایل و عوامل متعدد اجتماعی، سیاسی، جامعه شناختی، فرهنگی و...می تواند دخیل باشد . آنچه که برای من اهمیت جدی دارد آن رویکرد است و در این رویکرد موضع حوزه علمیه کاملا روشن است.

 

حال این موضع روشن چه میزان توانسته خود را به خوبی تحمیل کند، بحث جداگانه ای است . شاید برخی از محدویت های موجود در تعامل بین حوزه و دانشگاه می تواند انسان را به قدری دچار رنج و اندوه کند که بشود اندوهنامه ای را هم در این زمینه نوشت؛ چراکه این مشکل کوچکی نیست؛ اما در عین حال آنچه که بر آن تأکید باید کرد روشن بودن فضای ریکرد معرفتی است که می توان را اتخاذ کرد و اتخاذ هم شد و بسیار خوب هم وارد بعضی از زمینه ها هم شدیم. نمونه بارز آن شخصیت شهید مطهری است که در متن دانشگاه فعالیت کرده و در متن این فعالیت ها توانسته حوزه معرفتی ناب دینی و اسلامی را ترویج دهد. مرحوم فاضل تونی و مرحوم شعرانی در دانشگاه حضور داشتند و در این زمینه فعالیت داشتند. پس چنین افرادی وجود داشتند؛ اما تعدادشان انگشت شمار بود.

 

رسا ـ پس در جوامع اسلامی، علوم انسانی در دست روشنفکران است و در واقع میدان تاخت و تاز آنها است به عبارت دیگر، تعصب این روشنفکران و کپی برداری از علوم انسانی غرب بر افرادی مانند شهید مطهری غلبه دارد!

 

پررنگ بودن حضور علوم انسانی غربی مدرن در ممالک اسلامی دلیلی بر غلبه این علوم نیست؛ زیرا حضور پررنگ این علوم بر سردرگمی مخاطبان آن علوم خواهد افزود خصوصا مخاطبانی که در خانواده های متدین و معتقد به امور ماورائی رشد کرده اند. بنابراین هر چند حضور علوم انسانی با مبانی غربی در ممالک اسلامی و نظام رسمی غرب بسیار پررنگ است به گونه ای که نظام رسمی علم کشور های اسلامی کاملا و صد در صد منطبق بر نظام رسمی علم غرب است؛ اما در عین حال ما می توانیم در برابر چنین حضوری موضعی را علنی کنیم که در برابر آن بایستد.

 

این اتفاق در غرب هم رخ داده است. در اواسط قرن بیستم، زمانی که نظام رسمی علم اصلا اجازه نمی داد که در دانشگاهها افکاری تدریس شود که تعارضی با مبانی اندیشه معرفتی غربی داشته باشد؛ در همان سال ها بسیاری از اندیشمندان غربی در گروه های مختلف از کاستی ها و چالش های مبانی معرفتی غربی پرده برداری کردند. ما بسیاری از سنت گرایان غربی را می شناسیم که در متن جوامع غربی زندگی کردند و متوجه بسیاری از کاستی های علم غربی شدند. برخی از شرق شناسان یا به زعم خود آنها اسلام شناسان به این افراد سنت گرا، عنوان  نحله ضد فلسفه ضد اصالت تاریخیت را به آن نسبت می دهند. افراد این نحله در واقع درمتن دانشگاهها نمی توانستند حضور یابند و در هیچ جای کتب درسی آنها متعارف هیچ ارجاعی به این نحله ها داده نمی شود.

 

عرفان ناب مسیحی هم که در غرب طرفداران زیادی دارد، امروزه در کتب درسی غرب مورد مطالعه قرار نمی گیرد که این به این معنا نیست که چنین عرفانی وجود ندارد. بالاتر از آن، عموم شهروندان غربی به لحاظ معرفتی و اجتماعی این خلا را به خوبی احساس می کنند در نتیجه مشکلات اقتصادی و خانوادگی و سیاسی مشکلاتی نیست که به راحتی فراموش شود. تمامی مخاطبان پرشمار غربی به خوبی فهمیده اند که علم غربی به خوبی نمی تواند مشکلات انسان معاصر را حل کند؛ بلکه بر مشکلاتش می افزاید!

 

این در غربی است که نظام رسمی علم تسلط تمام عیاری دارد پس این حضور پررنگ به معنای غلبه نیست و نمی‌توان گفت که ما بگوییم در رویارویی با آن، با شکست مواجه شدیم.

 

رسا ـ آیا می توان علوم انسانی را با استفاده از علوم غربی تولید و ایجاد کرد؟ و آن علوم غربی را پالایش کرد؟

 

این تعبیر شما بسیار تعبیر لطیفی است و من را به یاد تعبیر نهضت ترجمه قرون اول تمدن اسلامی انداخت. زمانی که کتب یونانی و سریانی ترجمه می شد ؛ اما باید توجه داشته باشیم که آیا صرفا در متن این نهضت فقط کتب یونانی و سریانی ترجمه شد یا پالایش هم شد؟!

 

زمانی که کتب اندیشمندان و فلاسفه یونانی وارد زبان عربی شد، در عین حال از اندیشه های شرک آلود یونانی رها شده و در حین ترجمه، پالایش شدند. به گونه ای که جوامع مسلمان آن کتابها را به شکل توحیدی می فهمیدند. بنابراین فارابی معلم ثانی است وبه ازای ارسطوی معلم اول که در فضای شرک آلود زندگی کرد ؛ اما فارابی رئیس موحدین است. آموزه های ارسطو و افلاطون در مسیر توسعه و تعمیق معارف توحیدی است قرار گرفت؛ اما در عین حال آن زمان نیازمند به یک نهضت ترجمه بود. اگر فرض کنیم که هجمه معارف غربی به سوی مرزهای کشورهای اسلامی و مرزهای درونی همه متدینان عالم یک جنبش و رنسانس بزرگی بود در مقابل آن ما هم باید یک جنبش جدیدی داشته باشیم که تعبیر جنبش نرم افزاری در همین فضا بسیار زیبا است!

 

ما باید به فکر ترویج و ایجاد جنبش تمام عیاری باشیم که به اسلامی سازی علوم بپردازیم؛ البته اسلامی سازی نه به آن معنا که دچار افراط شویم. بلکه اسلامی سازی به این معنا که تمامی مبانی معرفتی علوم مختلف باید منطبق بر جهان بینی توحیدی ما باشد، در واقع این گونه است که پالایش صورت می گیرد.

 

رسا ـ آیا هدف جهان غرب همان ترویج علم تجربی مدرنیته در راستای به تسخیر در آوردن فکرها و اندیشه ها بوده است؟

 

یکی از شاخص ترین ویژگی های روشنفکری اسلامی در تمام جهان اسلام این است که روشنفکری در عرصه نازل ترین بروزهای علم و فرهنگ غربی متولد شده است. روشنفکری اسلامی در کشورهای اسلامی زمانی متولد شد که سلاح های نظامی بسیار پیشرفته وارد این کشورها شد و جوانان خوش استعداد مسلمان از آن استقبال کردند ویا با دیدن لباس های غربی شیفته آن می شدند و روشنفکری را در این مظاهر می یافتند و روشنفکری را تنها در آن آموختند، در واقع روشنفکری را همیشه در نازل ترین و پائین ترین مظاهر فرهنگ غربی می دیدند و این‌گونه این تعاملات فرهنگی شروع شد و چون این تبادل ها در این عرصه بسیار نازل شروع شد، پس برای بسیاری از کسانی که شیفته چنین جریان روشنفکری شدند زمانی که به سمت جلو حرکت کردند و دیدند که در پشت آن مظاهر نازل، مظاهر پیچیده غیر قابل پذیرش در ساحت علوم انسانی مدرن نیز وجود دارد که چاره ای جز تسلیم نداشتند.

 

پیرو این سخن می‏توان گفت که چند نوع غرب زدگی وجود دارد . نوع اول کسانی هستند که شیفته ظاهر و لباس غرب می شوند؛ اما از لحاظ اندیشه ای ارتباطی برقرار نمی کنند و در واقع سوادی به آن شکل ندارند نوع دوم کسانی هستند که شاید از نظر ظاهری شیفته غرب نشوند ولی از نظر اندیشه ای مرتبط با غرب می شوند ولی می دانند که این اندیشه، اندیشه ای است که از جای دیگر گرفته اند و می خواهند یا اندیشه غربی را بر اندیشه اسلامی منطبق کنند  یا فکر می کنند که آن همان اندیشه اسلامی است.

 

نوع سوم غرب زدگی که بسیار خطرناک و پیچیده است، آن است که یک فرد شرقی ارتباط اندیشه ای با غرب پیدا می کند و مطمئن به این می شود که آن اندیشه از آن  او هم هست؛ یعنی مشکل و بحران غرب را مشکل و بحران خود می داند‌. در غرب زدگی نوع دوم به دلیل این که هنوز یک فاصله ای را با اندیشه غربی احساس می کند، هر جا که غرب شکست بخورد می توانند بگوید که غرب شکست خورد و اندیشه اسلامی خود را حفظ می کند و در نهایت آن را احیا می کند؛ ولی در نوع سوم راه برگشتی وجود ندارد.

 

پس زمانی که انسان غربی متحیر و سرگردان می شود، در همان زمان انسان شرقی هم متحیر می شود. وقتی که نازل ترین سطح غرب زدگی وارد شد و عده ای از روشنفکران مسلمان جذب شدند کم کم به غرب زدگی نوع دوم و نوع سوم هم دچار شدند. تحت تأثیر چنین غرب زدگی وقتی رمانی نوشته می شود سگ ولگرد و بوف کور نامگذاری می شود! انسانی که زمانی خلیفه الهی بود حالا سگ ولگرد شده است. باورمان شد که باید از انسان تعریفی را ارائه دهیم که علم مدرن غربی می پسندد و ارائه می کند. حتی اگر علم مدرن غربی در برخی از موارد انسان را به یک حالت سرمستی و جنون معرفی می کند، غرب زدگان هم همانگونه آن تعریف را پذیرفته اند.

 

رسا ـ با وجود روشن شدن پشت صحنه علوم مدرن غربی و دغدغه مقام معظم رهبری، وظیفه نخبگان و روشنفکران در زمینه علوم انسانی چیست؟

 

من در ابتدا باید ابراز شگفتی بسیاری در مقابل روشنگری های مقام معظم رهبری کنم. روشنگری های مقام شامخ رهبری انسان را حقیقتا دچار تحیر و حیران می کند. در دیداری که ایشان با دانشجویان داشتند، ایشان تأکید بسیاری بر ضرورت شناخت حوزه ها و مبانی معرفتی داشتند. من فکر می کنم که مقام معظم رهبری به وظیفه شان عمل کردند؛ اما آیا سخن و درخواست ایشان به ثمر نشست؟ پرسشی است که مطرح می تواند باشد.

 

در واقع در خواست ایشان، در خواستی در جهت شروع جنبش نرم افزاری بود و این جنبش با کارهای انفرادی صورت نمی گیرد. این کار نه تنها کاری ملی است بلکه یک کار بین المللی  و فرا ملی است. بنابراین زمانی که ایشان از این جنبش سخن به میان می آورند منظورشان ایجاد فرهنگ است؛ یعنی فرهنگ پالایش مبانی معرفتی.

 

تا زمانی که این فرهنگ به خوبی سازماندهی شود، زمان طولانی باید بگذرد و تکرار های مبارک ایشان در ترغیب اندیشمندان بسیار مؤثر بوده است و من با آشنایی که از توانمندی های اندیشمندان حوزوی دارم، به آینده بسیار خوش بین هستم.

 

رسا ـ متونی که دستاورد اندیشمندان حوزوی است تا چه اندازه می تواند وارد دروس دانشگاهی شود؟

 

این کار یک ضرورت و از وظایف اصلی حوزه علمیه است. در واقع بزرگان حوزه باید توجه داشته باشند که این کتب در کنار مطالب و محتوای بسیار عالی باید دارای ساختار استاندارد و قلمی زیبا نیز باشد تا مورد استقبال واقع شود.

 

ساختار باید به گونه ای باشد که مورد پذیرش محافل علمی جهان هم باشد.
 
رسا ـ با تشکر از شما که وقت گران‌قدرتان را در اختیار خبرگزاری رسا گذاشتید./ 918/گ402/گ

ارسال نظرات