تاملات فلسفی ابنسینا و تاثیر آن در جاودانگی
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، رضا اکبری، عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع) در دومین نشست تخصصی جهان پس از مرگ از سلسله نشست های همایش بین المللی آموزه های دینی و مساله نفس و بدن، مقاله ای با عنوان تاثیر ابن سینا از نفس بر تصویر او از جاودانگی ارائه کرد.
وی با اشاره به اینکه، دیدگاه ابن سینا در مورد زندگی پس از مرگ در موارد متعددی متاثر از نظریات نفس شناختی او است، گفت: ابن سینا معاد جسمانی را بر اساس اعتقاد به گزاره های دینی می پذیرد و بحثی فلسفی در خصوص آن ارائه نمیکند، این در حالی است که او به تفصیل معاد روحانی را توضیح داده و تبیین دقیقی از آن در اختیار ما مینهد.
وی با طرح این سوال که چرا ابن سینا چنین روشی را در پیش گرفته است، گفت: پاسخ به این مساله در نفس شناسی ابن سینا نهفته است.
وی ادامه داد: ابن سینا دو مقام برای نفس قائل است، مقامی که نفس در تعامل با بدن و در مقام تدبیر آن است و مقام فی نفسه آن.
این محقق علوم عقلی اظهار داشت: نفس به عنوان موجودی فی نفسه امری مجرد است که ذات آن عقل است، البته نفس در آغاز حدوث عقل بالقوه است و از طریق ارتباط با بدن به مرتبه عقل بالملکه، عقل بالفعل، و در مواردی محدود به مرتبه عقل مستفاد میرسد.
وی با اشاره به اینکه، نفس در مقام تعامل با بدن دارای قوای نباتی و وقوای حیوانی است، ادامه داد: نفس یا همان عقل بالقوه از طریق به کارگیری قوای نباتی و قوای حیوانی است که از حالت بالقوه به مقام عقل بالملکه، بالفعل و مستفاد دست مییابد.
این پژوهشگر فلسفه گفت: مرگ عبارت است از جدایی نفس از بدن و لذا قوایی که نفس در مقام ارتباط با بدن دارا بوده، با مرگ از بین می رود و آن چه باقی می ماند همان نفس در مقام خودش یعنی عقل است، به همین دلیل است که ابن سینا می تواند درباره معاد روحانی به عنوان سرنوشت نفس پس از مرگ بحث کند اما بحث درباره معاد جسمانی که مربوط به سرنوشت بدن پس از مرگ است، برایش دشوار است.
وی با اشاره به مخالفت ابن سینا با نظریه تناسخ اظهار داشت: مهمترین مقدمه استدلال وی در ابطال تناسخ حدوث نفس است که از جمله مباحث نفس شناختی ابن سینا محسوب می شود.
وی در پایان با اشاره به اینکه ابن سینا از نظریه فارابی به عنوان نظریه ای قابل تامل یاد می کند، اظهار داشت: نظریه فارابی در دوران امروزی با یافته های دانش نجومی باطل است و نظریه افلاک که قائل به وجود نه جسم فلکی شفاف کروی داخل و ملتصق به هم بود، نظریه ای نادرست است و سخن از اتصال نفوس ساده به این اجسام فلکی خود به خود منتفی است. /909/پ202/ع