دعا بلا را از بین میبرد
به گزارش خبرگزاری رسا، آیت الله مجتبی تهرانی، استاد اخلاق و معارف اسلامی در بیست و دومین جلسه سخنرانی خود در شب های ماه مبارک رمضان با اشاره به روایتی از امام موسی کاظم(ع) در مورد دعا تصریح کرد: روایت از امام هفتم(ع) است: «عَلَیْکُمْ بِالدُّعَاءِ فَإِنَ الدُّعَاءَ لِلَّهِ وَ الطَّلَبَ إِلَى اللَّهِ یَرُدُّ الْبَلَاءَ»، بر شما باد به اینکه دعا کنید، از خدا درخواست و طلب کنید که این، بلا، بدیها و هر نوع گرفتاری را رد میکند، «یَرُدُّ الْبَلَاءَ وَ قَدْ قُدِّرَ وَ قُضِیَ وَ لَمْ یَبْقَ إِلَّا إِمْضَاؤُهُ»؛ دعا بلا را رد میکند. این همان بلایی است که تقدیر شده و به عنوان قضا و قدر نوشته شده ، ولی هنوز امضا نشده است.
بیست و دومین جلسه سخنرانی آیت الله تهرانی در شب های ماه مبارک رمضان در پی می آید:
أعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ؛ بسمِ اللّهِ الرّحمنِ الرّحیمِ؛
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ؛ وَ اسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُکَ وَ اسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُکَ وَ أَقْبِلْ عَلَیَّ إِذَا نَاجَیْتُکَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْکَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ»
مروری بر مباحث گذشته
در جلسات گذشته عرض کردم ماه مبارک رمضان ماه تلاوت قرآن و ماه دعا است چه برای خود و دیگران و چه دنیوی و چه معنوی و اخروی که به آن ترغیب شده است. بهخصوص نسبت به لیالی قدر که جلسه گذشته عرض کردم در روایات داریم. جلسه گذشته عرض کردم که ما به عنوان دعا از خداوند در لیالی قدر چه بخواهیم؟ عرض کردم دو چیز: یک؛ ترمیم نسبت به گذشته خودمان. اینکه گذشته خوبی نداشتیم و دستمان به خطاها آلوده شده است و خداوند با دعا آن را عفو کند، بیامرزد، ترمیم کند و ندیده بگیرد. دوم؛ مسئله بهترین ترسیم نسبت به امور آیندهمان، یعنی سال آینده؛ چون در شب قدر امور آینده تمام موجودات ترسیم میشود.
دستم پر از گناه، چشمم پر از امید
حالا این دو مطلب را در چه قالبی بریزیم و به خدا عرض کنیم؟ در بین دعاها و روایات که میدیدم، روایتی توجّه من را جلب کرد و چه بسا قبلاً هم در بحثها تنبّه داده باشم. راوی میگوید در مسجد الحرام بودم، به حجرالاسود رسیدم. شخصی را دیدم که مشغول نماز است، دقّت کردم که ببینم کیست؛ خوب که دقّت کردم دیدم زینالعابدین(ع) امام چهارم است. حضرت را زیر نظر گرفتم تا اینکه از نماز فارغ شد. راوی تعبیر میکند که: «وَ رَفَعَ بَاطِنَ کَفَّیْهِ إِلَى السَّمَاءِ»؛ کف دستانش را دوتایی به آسمان بلند کرد، «وَ جَعَلَ یَقُولُ»؛ شروع کرد و این جملات را فرمود: «سَیِّدِی سَیِّدِی»؛ آقای من! آقای من! «هَذِهِ یَدَایَ»؛ اینها دو دست من است، «قَدْ مَدَدْتُهُمَا إِلَیْکَ»؛ این دستها را به سوی تو دراز کردم، اما یک چیز هست، «بِالذُّنُوبِ مَمْلُوءَه»؛ دستهایم را که به سوی تو دراز کردم، پر از گناه است، «وَ عَیْنَایَ»؛ با چشمهایم هم به سوی تو نگاه میکنم، امّا، «بِالرَّجَاءِ مَمْدُودَه»؛ چشمهایم پر از امید به توست.
این شبها به خدا چه بگویم؟
امشب به خدا چه بگوییم؟ زینالعابدین(ع) به ما یاد داده است. دستهایمان را بلند کنیم و بگوییم: خدا! آقای من! دستهایم را به سوی تو دراز کردم امّا پر از گناه است، چشمهایم هم به سوی تو دوختهام امّا آن هم پر از رجا و امید من به توست.
مأیوس نشو! بخشیده میشوی!
میخواستم این را عرض کنم که در باب دعا و به خصوص در ایام قدر، انسان هیچوقت نباید به خودش تردیدی راه بدهد: خدا اینطور نیست که ما را مأیوس و رد کند. این جزء آیات و معارف حتمی ماست. این را بدانید! یأس از رحمت حق از گناهان کبیره است، فقهایمان هم همه فتوا میدهند که هیچ یأسی به خودتان راه ندهید.
ای پسرم! ...
یکی دو تا روایت هست که این مضمون در تحفالعقول، در وصایایی که علی(علیهالسّلام) به امام حسین(ع) کرده، موجود است و من یک جملهاش را میگویم، میفرماید: «أَیْ بُنَیَّ لَا تُؤْیِسْ مُذْنِباً»؛ پسرم! هیچوقت گناهکارها را مأیوس نکن. این عین معارف ماست.
من رفیقت میشوم!
در روایت دیگری است: «أَوْحَى اللَّهُ إِلَى دَاوُدَ(ع) أَهْلُ طَاعَتِی فِی ضِیَافَتِی وَ أَهْلُ شُکْرِی فِی زِیَادَتِی وَ أَهْلُ ذِکْرِی فِی نِعْمَتِی»؛ بعضی اهل طاعتاند، بعضی اهل ذکرند و بعضی اهل شکرند، «وَ أَهْلُ مَعْصِیَتِی لَا أُویِسُهُمْ مِنْ رَحْمَتِی»؛ من هیچوقت گناهکارها را از رحمت خودم مأیوس نمیکنم، «إِنْ تَابُوا»؛ اگر توبه کنند، «فَأَنَا حَبِیبُهُمْ»؛ من دوستشان میشوم. اگر توبه کنی، من رفیقت میشوم؛ «وَ إِنْ دَعَوْا فَأَنَا مُجِیبُهُمْ»، اگر درخواست کنند، من جواب آنها را میدهم. به درخواستشان عنایت میکنم، «وَ إِنْ مَرِضُوا فَأَنَا طَبِیبُهُمْ»؛ و اگر بیمار بشوند، خودم آنها را معالجه میکنم. در این باب تعبیرات عجیبی داریم.
خدا اینگونه است!
در روایتی دیدم که پیغمبراکرم(ص) بر روی منبر نشسته بودند و صحبت میکردند و این جملات را میفرمودند: «لَا یَحْسُنُ ظَنُ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ بِاللَّهِ إِلَّا کَانَ اللَّهُ عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ»؛ هیچ بندهای گمان نیک به خدا نمیبرد، مگر اینکه خدا هم به همان گمان نیکش عمل میکند. یعنی امشب امید دارم که از من بگذرد، پس همین امشب میگذرد، «لِأَنَّ اللَّهَ کَرِیمٌ بِیَدِهِ الْخَیْرَاتُ»؛ چون خدا کریم است و در دست قدرتش خیرات است، «یَسْتَحْیِی أَنْ یَکُونَ عَبْدُهُ الْمُؤْمِنُ قَدْ أَحْسَنَ بِهِ الظَّنَّ ثُمَّ یُخْلِفَ ظَنَّهُ وَ رَجَاءَهُ»؛ «نعوذبالله»، خداوند شرم میکند، «أَنْ یَکُونَ عَبْدُهُ الْمُؤْمِنُ»؛ از اینکه بنده مؤمنش به او حسن ظنّ داشته باشد که دعایش را قبول میکند و بعد بر خلافش عمل کند. خدا اینگونه نیست، «فَأَحْسِنُوا بِاللَّهِ الظَّنَّ وَ ارْغَبُوا إِلَیْهِ»؛ شما به خدا گمانِ نیک ببرید، به خدا رغبت داشته باشید یعنی رو به سوی او کنید، از او طلب کنید و به او امید ببندید. دقّت کنید! در اینجا از هر دو سو مطرح میکند یعنی هم از نظر مسئله یأس نهی میکند و هم از نظر امید میگوید: امید ببند.
زندگیِ من در دست امام زمان(عج)
این را میخواستم در باب لیالی قدر عرض کنم. اشاره کردیم شب نوزدهم لیه التقدیر و شب بررسی امور است، شب بیست و یکم شبی است که امور آینده یعنی سال آینده نسبت به هر موجود و فردی ثبت و ضبط میشود و شب بیست و سوم، شب لیله الامضاء است، یعنی امور، خدمت امام زمان(ع) عرضه میشود و ایشان امضا میکنند. در اینجا میبینیم که در روایات ما نسبت به شب بیست و یکم و شب بیست و سوم سفارش بیشتری شده.
دعا، دعا، دعا، نماز
در باب شب بیست و یکم و شب بیست و سوم این مطلب را داریم. در روایتی هست که فضیلبنیسار نقل میکند: «قَالَ: کَانَ أَبُو جَعْفَرٍ(ع) إِذَا کَانَتْ لَیْلَه إِحْدَى وَ عِشْرِینَ وَ لَیْلَه ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ أَخَذَ فِی الدُّعَاءِ حَتَّى یَزُولَ اللَّیْلُ» یعنی امام باقر(ع) این دو شب را همینطور دعا میکرد. خوب دقت کنید! شب بیست و یکم و بیست و سوم تا شب تمام میشد همهاش دعا میکرد. این همان معنایی است که عرض کردم: در ماه مبارک رمضان و به خصوص لیالی قدر دعا مستجاب میشود و به آن سفارش شده است. در روایت ندارد که امام باقر(ع) از سر شب نماز میخواندند. «أَخَذَ فِی الدُّعَاءِ حَتَّى یَزُولَ اللَّیْلُ»؛ یعنی شب که تمام میشد، «فَإِذَا زَالَ اللَّیْلُ صَلَّى»؛ بعد از آنکه شب تمام میشد میرفتند سراغ نافله نماز صبح و نماز میخواندند.
دو شبِ دعا
این تعبیر هست که بعضی از بزرگان ما شب بیست و سوم را لیله قدر میدانند. امّا راجع به روایت فضیل میخواهم بگویم: شب بیست و یکم مقدّرات ثبت و ضبط و نگاشته میشود و شب بیست و سوم امضا میشود، که حضرت این دو شب را دعا میکردند.
تقدیرت را عوض کن
امّا راجع به شب بیست و سوم؛ این را قبلاً هم گفتهام و چه بسا تکراری باشد ولی تذکّرش خوب است. ممکن است به ذهن بیاید که شب بیست و یکم را رد کردیم و هرچه که بنا بود برای ما نوشتند و سرنوشت ما نوشته شد، چون امور را در بیست و سوم امضا میکنند، یعنی آقا توشیح میکند. جواب: خیر. اینطور نیست که نتوان در نوشته بیست و یکم تصرف نکرد. قبول داریم که شب بیست و سوم شب امضا است امّا میشود در آن تغییراتی ایجاد کرد. «یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ»؛ در اینجا هیچ اشکالی ندارد و تقدیر را عوض میکنند. در شب بیست و سوم اگر دیدی که سال آینده شرایط خوبی نداشت، در خانه خدا برو، پافشاری کن و به خدا بگو که شرایط به بهترین وجه باشد، این را عوض خواهند کرد.
دعا، بلا را از بین میبرد
روایت از امام هفتم(ع) است: «عَلَیْکُمْ بِالدُّعَاءِ فَإِنَ الدُّعَاءَ لِلَّهِ وَ الطَّلَبَ إِلَى اللَّهِ یَرُدُّ الْبَلَاءَ»، بر شما باد به اینکه دعا کنید، از خدا درخواست و طلب کنید که این، بلا، بدیها و هر نوع گرفتاری را رد میکند، «یَرُدُّ الْبَلَاءَ وَ قَدْ قُدِّرَ وَ قُضِیَ وَ لَمْ یَبْقَ إِلَّا إِمْضَاؤُهُ»؛ دعا بلا را رد میکند. این همان بلایی است که تقدیر شده و به عنوان قضا و قدر نوشته شده ، ولی هنوز امضا نشده است.
شبِ سرنوشتساز
بدانید که امشب، شب سرنوشت است. چون اگر شب بیست و یکم، آنچنان که دلمان میخواست، از لحاظ تمام ابعاد دنیوی و اخروی، آنطور که باید نوشته نشده بود؛ امشب میتوانی در خانه خدا بروی و دعا کنی که: خدایا! تقدیرم را برگردان و برای من همه را خوب کن؛ او قبول میکند. لذا بزرگان ما بر روی شب بیست و سوم بیشتر تکیه میکردند. توجه کنید! میگفتند شب بیست و سوم است که شب سرنوشتساز است.
دعایی که فراموش میکنیم
تذکّر دیگری بدهم و آن اینکه موقعی که راه میافتیم تا در این مجالس شرکت کنیم یا در همین جایی که خودمان هستیم، چیزهای بسیاری در ذهنمان است که از خدا راجع به خودمان و راجع به دیگران میخواهیم. مثلاً به ما التماس دعا گفتند و ما هم در ذهنمان است که برای آنها هم دعا کنیم و البته همهمان هم مبتلا هستیم. چیزهایی در نظر گرفتهایم امّا موقع دعا همهاش یادمان نمیماند. کمتر کسی است که همهاش را به یاد داشته باشد. حالا اینجا چه کار کنیم؟ این از لحاظ ظاهر مشکلی است. دو تا روایت میخواهم بخوانم و بعد به دو امر معرفتی اشاره میکنم.
حاجتِ قبل از دعا!
روایتی از امام صادق(ع) است که: «قال: إِنَ الْعَبْدَ لَیَکُونُ لَهُ الْحَاجَه إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَیَبْدَأُ بِالثَّنَاءِ وَ الصَّلَاه عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ حَتَّى یَنْسَى حَاجَتَهُ»؛ بنده حاجتی دارد و میخواهد در محضر خدا دعا کند. شروع میکند به ثنا گفتن و حمد کردن که جزء آداب دعا است، «حَتَّى یَنْسَى حَاجَتَهُ»؛ حاجتهایش همه یادش نیست و فراموش میشود. حالا باید چه کار کند؟ میفرماید: «فَیَقْضِیهَا اللَّهُ لَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَسْأَلَهُ»؛ قبل از آنکه به زبان جاری کند خدا حاجتش را داده است.
قبل از توبه بخشیده شدی!
روایت دیگر از امام صادق(ع) است: «قالَ الله تَعالى: مَن شَغَلَهُ ذِکری عَن مَسأَلَتی أَعطَیتَهُ قَبلَ أَن یَسأَلُنی»؛ در بعضی از روایات دارد: «مَنْ شَغَلَهُ ذِکْرِی عَنْ مَسْأَلَتِی أَعْطَیْتُهُ أَفْضَلَ مَا أُعْطِی السَّائِلِینَ»؛ به او تا آن کسانی که به زبان گفتند بهتر دادم. این جزء معارف ما و عین مفاد روایات است. در باب توبه هم همین است که وقتی واقعاً پشیمان شدی، خداوند تو را قبل از آنکه استغفار کنی میآمرزد. ببینید امشب با چه موجودی روبرو هستیم. قبل از آنکه درخواست کند، حاجتش را برآورده کرده است. همین که فهمید عبد آمده و این خواسته را میخواهد، میدهد. مثل اینکه شخصی در خانهتان را میزند، همان موقعی که در را زد، میفهمید که چه میخواهد و میدانید برای چه آمده است. میرویم و آن چیزی که میخواهد را میدهیم. قبل از آنکه بخواهد به تو رو بیاندازد به او میدهی. ما خدایمان را نشناختهایم، به خاطر همین است که مضطرب میشویم. بدانید که امشب، هر کس به محضر خدا برود و واقعاً از گناهانش هم پشیمان شده باشد، خدا او را آمرزیده و هر حاجتی داشته باشد، حتّی اگر یادش رفته باشد برآورده میکند.
درِ نیم سوخته...
توسل من معلوم است و همهتان هم میدانید؛ توسلم به باطن لیلهالقدر است. اوّل چند جمله از خود زهرا(س) نسبت به آن حادثه نقل میکنم. «وَ رَکَلَ الْبَابَ بِرِجْلِهِ فَرَدَّهُ عَلَیَ وَ أَنَا حَامِلٌ»؛ چنان لگدی به آن درِ نیم سوخته زد و آن را بر روی من انداخت، در حالی که من باردار بودم. «وَ النَّارُ تُسْعَرُ»؛ آتش زبانه میکشید. زهرا(س) میگوید: لگدی زد و در را بر روی من انداخت، «وَ تَسْفَعُ وَجْهِی»؛ من با صورت بر روی زمین افتادم. آتش زبانه میکشید و چهره من را میسوزاند. «فَیَضْرِبُ بِیَدِه»؛ با دست به من سیلی زد. امّا سیلی چگونه بود؟ «حَتَّى انْتَثَرَ قُرْطِی مِنْ أُذُنِی»؛ چنان سیلی محکمس زد که گوشوارههای من پراکنده شد./958/د103/ص