۲۹ شهريور ۱۳۹۱ - ۲۲:۴۳
کد خبر: ۱۳۹۳۰۲
حجت‌الاسلام و‌المسلمین خسروشاهی:

انگیزه‌های صلیبی و صهیونی پشت توهین به مقدسات است

خبرگزاری رسا ــ حجت الاسلام والمسلمین خسروشاهی تاکید کرد:‌ در شرایط کنونی و با توجه به سکوت مطلق محافل مذهبی غیر مسلمان در قبال این هجمه و این فیلم شرم‌آور بر ضد پیامبر اعظم (ص)، علمای مسلمین و کشورهای اسلامی باید به طور مستقل اقدام کنند.
حجت الاسلام والمسلمين سيد محمد باقر خسروشاهي، مدير حوزه علميه استان تهران
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا به نقل از جوان، حجت‌الاسلام و‌المســـلمین سید‌هادی خسروشاهی، عمری را در تحقیق و پژوهش در زمینه‌های گوناگون دینی و اجتماعی، به‌ویژه بیداری اسلامی و جریانات فعال مبارزاتی جهان اسلام صرف کرده و لذا همواره تحلیل‌های ارزشمندی را در گنجینه ذهن خود دارند.
در این گفت‌وگو نیز با عنایت به بخشی از این تحلیل‌ها، به بررسی آخرین اشتباه بزرگ تاریخی غرب، یعنی توهین به ساحت مقدس نبی مکرم اسلام(ص) می‌نشینیم.
 ظاهراً جنابعالی در پ‍ژوهشی پیرامون مقوله اسلام‌ستیزی در غرب آن را به فعالیت‌ها و آثار مستشرقین ربط می‌دهید. به عنوان نخستین سؤال مایلیم مبانی این نگاه را برای ما تبیین بفرمایید.
 بسم الله الرحمن الرحیم. موضوع گفت‌وگوی ما در واقع بررسی مسئله اسلام ستیزی در غرب است و با توجه به اینکه این عنوان خیلی عام و کلی است و باید تقسیم‌بندی‌های لازم در مورد مسائل مربوط به آن به عمل آید، بنده در اینجا فقط به بخشی از آن که استشراق و عملکرد مستشرقین و سپس ارباب کلیسا و مبشرین است فهرست‌وار اشاره می‌کنم و بی‌تردید بررسی موضوع نیازمند فرصت بیشتر و تشکیل یک سمینار و تألیف چندین جلد کتاب است.

با اینکه مسئله استشراق به عنوان یک پدیده سیاسی – علمی، با تاریخی نه چندان کوتاه، مطرح است، ولی شاید تا‌کنون تعریف جامع و مانعی از آن به عمل نیامده باشد. بعضی‌ها استشراق را بررسی یک سلسله مفاهیم و مسائل متداخل می‌دانند که در واقع نوعی «علم» است و موضوع آن تحقیق درباره «جوامع شرقی» از سوی دانشمندان غربی است. بعضی‌ها آن را یک روش علمی برای شناخت نوع اندیشه‌ها، ایدئولوژی، حتی نژادها و قومیت‌های شرقی دانسته‌اند... و سرانجام گفته‌اند که استشراق یعنی «شرق‌شناسی» به مفهوم عام و مستشرقین هم افرادی هستند غربی که درباره اندیشه و تمدن و تاریخ اسلامی و شرقی به تحقیق می‌پردازند.
 
ولی برخی دیگر پدیده استشراق را به گونه‌ای دیگر معنا کرده‌اند که نگاه پژوهشگر را به این پدیده تغییر می‌دهد.
 بله، به عنوان نمونه «ادوارد سعید» اندیشمند فلسطینی‌الاصل و امریکایی‌المسکن! استشراق را نوعی «ابزار برای شناخت شرق توسط غرب، برای ادامه و استمرار سلطه استعمار و استکبار غربی» معرفی کرده است.
از این تعریف، می‌توان چنین استنتاج کرد که استشراق یا شرق‌شناسی، یعنی اهتمام و توجه خاص به اوضاع شرق و کشف نظرها و اندیشه‌های ملل و بررسی اسرار و شرایط اقتصادی - اجتماعی و منابع طبیعی و ثروتی آن، و آگاهی از فرهنگ و تمدن قدیم و وضع فعلی و کشف نقاط قوت و ضعف، در راستای آماده‌سازی و مقدمه‌چینی برای استمرار سلطه استعمار غربی و حملات مذهبی تحت عنوان تبشیر مسیحی‌گری است... در واقع این نوع شرق‌شناسی که همواره مورد اهتمام همه یا اکثریت قاطع مستشرقین پیشین بوده، زمینه‌ساز اصلی برای سلطه سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی نیروهای غربی بر کشورهای شرقی – به‌ویژه اسلامی بوده است.

پس با این تعریف اخیر، استشراق هویت صرفاً پ‍ژوهشی خود را از دست می‌دهد!
 بله، با توجه به این روش مستشرقین و هدف غیرمنطقی استشراق، نمی‌توان آن را علمی از «علوم انسانی» شمرد چون فاقد شرایط اساسی برای تحقق یافتن «صفت علمی» بودن است. با بررسی چگونگی پیدایش و تحول و تکامل مراحل استشراق و در واقع با توجه به تعدد اهداف مستشرقین - و در هر مرحله‌ای - یا اقدام افرادی مختلف در این زمینه، نمی‌توان آن را نوعی علم در راستای اهداف انسانی بشریت دانست.

در نگاه کلی مستشرقین به چه طیف‌ها و اصنافی تقسیم می‌شوند و هریک چه هویتی دارند؟
 ما اگر به تنوع افرادی که در گذشته در زمینه «شرق‌شناسی» فعالیت داشته‌اند توجه کنیم، خواهیم دید که آنها در تخصص‌ها و اهدافی که در هر مرحله‌ای پیگیر آن بوده‌اند، گوناگون و متفاوت از یکدیگر بوده‌اند. یعنی از روزگاران پیشین افراد گردشگر یا سیاح، مبشرین مسیحی، رجال سیاسی سلطه استکباری، باستان‌شناسان، مورخین و نمایندگان شرکت‌های اقتصادی و سازمان‌های نظامی و امنیتی و جاسوسی و بالاخره افراد شاغل به عنوان «دیپلمات»!
 در مراحل مختلف، و هرکدام برای اهداف خاص خود، پیگیر مسئله شرق‌شناسی بوده‌اند و روی همین اصل، بعضی از اسلام‌گرایان آگاه، همه مستشرقین را «جاسوس و مزدور» غرب معرفی کرده‌اند و معتقدند پژوهش‌های آنها فقط جنبه استعماری داشته است... . از سوی دیگر، بعضی از روشنفکران جهان اسلام هم «خدمات» آنان را در پژوهش‌های تاریخی و شناخت و شناسایی تمدن و فرهنگ شرق به‌ویژه جهان اسلام، ستوده‌اند. 

گروه اول می‌گویند که هدف نهایی مستشرقین از به اصطلاح پژوهش‌های خود، جز ضربه زدن به اسلام و ایجاد شک و تردید در بین مسلمانان و جلوگیری از گرایش صاحبان عقاید و مذاهب دیگر – به‌ویژه مسیحیان – به اسلام، چیز دیگری نبوده است و در همین راستا می‌بینیم که انگیزه‌های سیاسی، اقتصادی، مذهبی و بالاخره استعماری این مستشرقین که در واقع مزدوران استعمار و دشمنان اسلام و مسلمانان هستند، ایجاد شبهه در اصالت نبوت پیامبر اسلام، متهم ساختن حضرت ایشان به خشونت و خونریزی است و سپس ایجاد تردید در آسمانی بودن قرآن مجید و اینکه ساخته و پرداخته خود حضرت محمد(ص) و یارانش بوده و احکام آن اقتباسی از احکام یهودیگری و مسیحی‌گری است و حتی مدعی شده‌اند که داستان‌های انبیا هم که در قرآن آمده، در کتاب مقدس - تورات و انجیل – هم آمده است... و همچنین «سنت» نبوی و احکام فقهی هم باز مقتبس از عادات و آداب و رسوم عرب جاهلی است و اصالت و استمراری برای همه زمان‌ها و مکان‌ها ندارد! احادیث منقول از حضرت محمد(ص) و یاران و اهل بیت او هم نوعی نیرنگ! 
برای پوشش دادن به باندبازی‌های سیاسی قبایل و سران اشراف عرب است... این نمونه‌هایی از اتهامات مستشرقین است و علاوه بر اینها اتهامات بی‌شمار دیگری از این قماش نیز در اغلب کتاب‌های مستشرقین و مبشرین آمده است و متأسفانه یکی ازنمونه‌های آن سخنرانی شرم آور جناب «بندیکت شانزدهم» پاپ فعلی مسیحیان بود که گویا رهبر تبشیر اخلاق! مسیحیگری است، اما در واقع سخنگوی امپریالیسم گردید و با نقل اهانت‌های امپراتور بیزانس در قرون وسطی، دشمنی خود و سازمان واتیکان را در قبال اسلام و مسلمانان نشان داد و متأسفانه علیرغم اعتراض همه کشورهای اسلامی و مسلمانان سراسر جهان، حاضر به عذرخواهی از مسلمانان نگردید و حتی در دیدار با سفرای کشورهای اسلامی مقیم واتیکان هم فقط از لزوم «گفت‌وگو با مسلمانان» سخن به میان آورد و گویا افسانه معصومیت پاپ - برخلاف نصوص کتاب مقدس که حتی برای انبیا هم خطا و اشتباه و انجام توبه نقل می‌کند- این اجازه را نداد که وی از مسلمانان عذرخواهی کند... همان طور که پاپ ژان پل دوم هم پس از عذرخواهی از یهودیان در مسئله اتهام قتل حضرت مسیح توسط آنها و تبرئه آنها از خون مسیح(ع)، علیرغم درخواست مسلمانان - از جمله اینجانب که در آن زمان در واتیکان بودم - حاضر به عذرخواهی از مسلمانان در مورد قتل‌عام‌های مسلمانان در جنگ‌های صلیبی که به فتوای پاپ‌ها انجام شد، نگردید.

منتقدین شاخص مستشرقین در میان اندیشمندان اسلامی کدامند و در این نقدها چه اظهارکرده‌اند؟
 به هر حال عده‌ای از اندیشمندان و علمای اسلامی از چگونگی روش‌های تحقیق و پژوهش مستشرقین در مسائل اسلامی – به ویژه تاریخ اسلام – به شدت انتقاد کرده و آن را استمرار عداوت و بغض و دشمنی «احبار و رهبان» و صهیونیسم مسیحی، برای نابودی اسلام نامیده‌اند. مثلاً محقق برجسته مصری، مرحوم دکتر «محمد البهی» همه پژوهش‌ها و آثار استشراقی را نوعی «ردیه نویسی عملی بر اسلام و برای برگرداندن مسلمانان از دین خود» می‌داند و حتی انسیمکلوپدی اسلامی را که مستشرقین آن را نوشته‌اند و در اروپا، بارها چاپ شده است، «خطرناک‌ترین اثر برای انحراف مسلمانان» می‌نامد و می‌گوید که این موسوعه یا دائره‌المعارف، مرجع و مأخذ بسیاری از مسلمانان شده است که متأسفانه همه تحریف‌ها و اشکالاتی که عمداً در مقالات آن هست، مورد استفاده پژوهشگران مسلمان قرار می‌گیرد و البته می‌دانیم که ارباب کلیسا و گروهی از مبشرین هم پس از آنکه از تبشیر مسلمانان و اثربخشی آن در جهان اسلام مأیوس شدند، با همکاری مستشرقین به مقاله نویسی در دائره المعارف‌ها و نشر اکاذیب و تحریف حقایق و چاپ هزاران کتاب و رساله و جزوه، در ردّ اسلام، به اسلام‌ستیزی پرداخته‌اند.

البته «استشراق» را در مورد «مستشرقین» هر کشور اروپایی و غربی و اهداف و انگیزه‌های آن یا توجه به اهداف سیاسی کشور خود، باید مورد ارزیابی و بررسی قرار داد ولی برای نمونه می‌توان اشاره کرد که جناب «لویی ماسینیون» همواره درخدمت استعمار فرانسه قرار داشته و مانند یک لژیون یا افسر اطلاعاتی فرانسه کار کرده است یا مستشرق امریکایی «برنارد لویس» برای مبارزه با اسلام خود را وقف اهداف صهیونیسم نمود و مدافع سرسخت ایجاد کشوری به نام اسراییل در سرزمین فلسطینی‌ها بود.

از منظر جنابعالی مراحل استشراق کدامند و هر یک چه ماهیتی دارند؟
 به هرحال بعضی از پژوهشگران برای استشراق چهار مرحله ترسیم کرده‌اند:
1. مرحله استشراق مذهبی و رابطه آن با تبشیر
2. مرحله نظامی و آثار جنگ‌های صلیبی بر استشراق
3. مرحله سیاسی – استعماری برای استشراق
4. مرحله چهارم، پدیده استشراق علمی و آکادمیک!
مرحله اول پس از کشف ثروت عظیم علمی مسلمانان در قرن 12 میلادی، در «اندلس» از سوی اروپاییان آغاز شد که همین آگاهی، باعث یورش مستشرقین به اندلس به ویژه «قرطبه» و «اشبیلیه» گردید که به سرعت فرضیه‌ها و افکار و آثار علمی را از مسلمانان دریافتند و حتی به ترجمه قرآن به زبان‌های اروپایی پرداختند و سپس به بررسی احوال و اوضاع کشورهای اسلامی و مسلمانان اقدام نمودند و همین شناخت، انگیزه‌ای شد که مبشران هم مستقیماً به میدان آیند و با همکاری مستشرقین به فتنه انگیزی در بین مسلمانان بپردازند و در واقع آنها برای انتقام‌گیری از فتوحات مسلمانان، با هرگونه وسیله‌ای حتی غیرانسانی و ضداخلاقی، به اسلام‌ستیزی پرداختند و همین امر مقدمه آغاز «جنگ‌های صلیبی» بود.
 
مرحله دوم که استشراق نظامی بود، با جنگ‌های صلیبی شروع می‌شود که در این مرحله تبشیر نیز نقش اساسی داشت و چون سرانجام از راه استمرار جنگ نتیجه‌ای را پیش‌بینی نمی‌کردند به دستور پاپ انوست چهارم در 1248 م کرسی «بررسی‌های عربی – اسلامی» در دانشگاه «پاریس» تأسیس شد و سپس مجلس عالی مبشرین در 1250 م «مدرسه عالی آموزش زبان عربی و اسلام‌شناسی» را پی نهاد که گروهی از مستشرقین و مبشرین را برای مأموریت‌های ویژه آموزش داد و تربیت کرد. 

در این دوران ضمن از بین بردن و آتش زدن کتاب‌های خطی و آثار اسلامی در اسپانیا، به جمع آوری بعضی از آثار علمی - اسلامی نیز اقدام نمودند تا از آنها استفاده کنند، ولی همچنان در سرکوب مسلمانان، به هر نحوی که مقدور بود کوشا بودند و در واقع در این مرحله همکاری همه جانبه نیروهای نظامی با گروه‌های تبشیری نقش ویژه‌ای در سلطه تدریجی استعمار غربی بر بلاد اسلامی در آفریقا و گسترش اسلام‌ستیزی در دنیا داشت. 

در مرحله سوم و پس از قتل‌عام‌های مسلمانان در «اندلس» و «جنگ‌های صلیبی»، استشراق سیاسی آغاز می‌شود... در این دوران مستشرقین و مبشرین منابع اصیل و معتبری دراختیار داشتند و با ترجمه آنها ضمن پیشبرد هدف‌های علمی خود به تأسیس جمعیت‌ها و سازمان‌های وسیع سیاسی و جاسوسی در اروپا اقدام کردند که نتیجه این مرحله، نفوذ تدریجی سیاسی - نظامی در بلاد آفریقا و آسیا بود. 

متأسفانه پدران روحانی! و سازمان‌های کلیسایی، در این مرحله نیز دربست در اختیار حاکمیت‌های غربی بودند و تا توان داشتند به اسلام‌ستیزی همه جانبه دامن زدند. «لورانس براون» مبشر معروف در یک سخنرانی هدف نهایی تبشیر را برای اروپاییان چنین تشریح می‌کند: «اگر مسلمانان بتوانند در یک امپراتوری عربی - اسلامی متحد شوند، لعنتی! برای دنیا و خطری برای همه ما خواهند بود، اما اگر ما آنها را متفرق سازیم، در آن صورت دیگر تأثیر و ارزشی نخواهند داشت». 

از اینجا می‌توان علت پیدایش دولت‌های کوچک اسلامی و شرقی مستعمره شده اروپایی‌ها: فرانسه، ایتالیا، انگلیس، پرتغال، آلمان و دیگران را به دست آورد. در این دوره باز تبشیر در خدمت استعمار است و به قول «جواهر لعل نهرو» - شخصیت فقید هندی - در کتاب «تاریخ جهان» نخست پدران روحانی با کتاب مقدس وارد شدند و سپس نیروهای نظامی غربی سرازیر گشتند. 

در مرحله چهارم که با عنوان «استشراق علمی» یا «اسلام‌پژوهی» شروع می‌شود، باز نمی‌توان گفت که همه مستشرقین در پژوهش‌های خود هدف تحقیق علمی - تاریخی داشته‌اند، ولی می‌توان پذیرفت که بعضی از آنها در بیان حقیقت صادق بوده‌اند و اگر دچار اشتباهاتی شده‌اند، در واقع ناشی از جهل و عدم شناخت کامل از اسلام و مسلمانان و ندانستن زبان ملت‌های شرقی و اسلامی بوده است. پس کلاً می‌توان گفت که از یک قرن پیش، استشراق علمی در همه کشورهای غربی از جمله: فرانسه، ایتالیا، انگلستان، آلمان، اتریش، اسپانیا، هلند، روسیه و امریکا آغاز شد و در این مرحله مستشرقین علاوه بر بررسی اوضاع گونه گون بلاد شرقی، به تحقیق و بررسی کتاب‌های خطی جمع آوری شده از جهان اسلام و شرق نیز پرداختند... و بعضی از آن کتاب‌ها را با تحقیق ستودنی منتشر ساختند و بقیه را هم نوعاً فهرست نویسی کرده و به کتابخانه‌های اروپایی سپردند... و بی‌شک به نوبه خود در معرفی اسلام و شرق گام‌های مثبتی برداشتند.

قاعدتاً جنابعالی در کل نسبت به پدیده استشراق نگرشی منفی دارید، با این حال قابل انکار نیست که در مواردی مستشرقین موجه یا نسبتاً موجهی هم ظهور کرده‌اند و شخص شما نیز شاهد فعالیت‌های ایشان بوده‌اید.
همانطور که اشاره شد گروهی از اینها در جمع‌آوری و نگهداری مخطوطات و آثار تمدن اسلامی و سپس تحقیق و بررسی و نشر آنها کمال دقت و همت را به کار برده‌اند و حتی در مورد قرآن مجید هم نخستین فهرست الفاظ قرآن یا به اصطلاح ما «معجم المفهرس» برای قرآن و حتی سنت نبوی را، بعضی از اینها مانند «ژول لابوم فرانسوی» انجام داده‌اند و بعداً - یعنی در قرن ما – عده‌ای از علمای اسلامی – عمدتاً مصری - به تکمیل این امر همت گماشته‌اند. 

البته این بحث را مرحوم «مالک‌بن نبی» اندیشمند فقید الجزایری، در «انتاج المستشرقین و اثره فی الفکر الاسلامی الحدیث» و دکتر «میشل جحا» در «الدراسات العربیه و الاسلامیه فی اروپا» و دیگران، به‌طور مشروح مورد بحث قرار داده‌اند. 

البته فراموش نمی‌کنیم که مستشرقی به نام «هانری کربن» هم صادقانه به شناخت اسلام و تشیع پرداخت و در این راستا به کوشش‌های بی‌نظیری دست زد و بارها و بارها در ایران به محضر اساتیدی چون علامه طباطبایی و استاد مطهری و استاد سید‌جلال آشتیانی رسید و ده‌ها کتاب فلسفی - عرفانی شیعه را به فرانسه ترجمه نمود و چاپ کرد و به قول مرحوم استاد علامه طباطبایی، «سرانجام هم مثل یک شیعه راستین از دنیا رفت...» یا مستشرق دیگر امریکایی به نام «ریچارد میشل» برای تحقیق در‌باره حرکت «اخوان المسلمین» به مصر آمد و پنج سال تمام در این زمینه و از نزدیک و درون، تحقیق کرد و محصول پژوهش خود را تحت عنوان «الاخوان المسلمون» منتشر ساخت که واقعاً محققانه و کاملاً منصفانه است و خوشبختانه این کتاب را من چند سال پیش ترجمه کردم که اخیراً پس از بازبینی و ویرایش، در دو جلد و 800 صفحه توسط مرکز اسناد و دیپلماسی وزارت امور خارجه چاپ شده است ویا خانم «آنا ماریاشمیل» آلمانی که ده‌ها کتاب و مقاله درباره پیامبر اکرم و اسلام نوشت ومنتشر ساخت ودر واقع عاشق پیامبر اکرم (ص) و عرفان اسلامی بود... به هرحال می‌توان پس از اشاره فهرست‌گونه به مراحل چهارگانه استشراق که در همه مراحل هم با اسلام‌ستیزی و مسلمان کشی همراه بوده است، به این نکته هم باید اشاره کرد که اسلام‌ستیزی غرب در مرحله چهارم نیز به‌رغم عنوان استشراق علمی، با شدت بیشتر و شکلی دیگر، همچنان ادامه یافت و دارد...

قبل از پرداختن به توطئه اخیرصهیونیستی- امریکایی تولید فیلم علیه پیامبراسلام، مناسب است به حلقه‌های قبلی این توطئه هم اشاره داشته باشید.
 آخرین نمونه‌های آن را در فشار بر مسلمانان در همه کشورهای اروپایی و منع آنها حتی از پوشش اسلامی یا تضییع حقوق قانونی و انسانی آنها می‌توان دید که بی‌تردید همه دوستان از کم و کیف آن آگاه هستند و مهم‌تر از همه مسئله جنگ مقدس صلیبی «جورج بوش» یا رهبری صهیونیسم مسیحی بود که در دوره ریاست جمهوری خود آن را مطرح ساخت و بعضی‌ها ساده‌لوحانه گفتند که اشتباه لفظی بوده است و بعد هم با انگ مذهبی و سخنرانی «پاپ بندیکت» هجمه استمرار یافت و عجیب آنکه به خاطر همین سخنرانی جناب پاپ «مدال افتخار» هم از دانشگاه آلمان دریافت کرد! همان طور که همه نویسندگان ضد اسلام، از جمله سلمان رشدی، جوایز و مدال‌های افتخار از محافل به اصطلاح علمی ـ فرهنگی دریافت کردند. بی‌تردید قتل عام‌های مسلمانان سومالی، سودان، افغانستان، عراق، لبنان، فلسطین و... هم از همین طرح اسلام‌ستیزی غرب سرچشمه می‌گیرد.

برای جبران این مشکل چه پیشنهادی دارید؟
 بنده پیشنهاد می‌کنم که «علمای حوزه علمیه قم» حتماً دو موضوع را مستقلاً مورد تحقیق و بررسی کامل قرار دهند؛ یکی «استشراق و مستشرقین» و دیگری «تبشیر مسیحیگری» به‌ویژه در ایران و از زمان قاجار تا کنون... و‌لابد می‌دانید که فعالیت علنی آنها حتی در خیابان‌های تهران، یا پخش مجانی جزوه‌ها و رساله‌ها و انجیل، هم اکنون هم ادامه دارد. البته دانشمندان عرب زبان کتاب‌های زیادی در این زمینه‌ها نوشته‌اند، ولی متأسفانه به زبان فارسی من کتاب مستقل و محققانه یا اثر ماندگاری ندیده‌ام. برای نمونه در مورد آثار منتشر شده به زبان عربی، می‌توان به کتاب‌های زیر اشاره کرد:
- الظاهره الاستشراقیه و اثرها علی الدراسات الاسلامیه: دکتر سالم الحاج، چاپ «جزیره مالت» 1991 م.
- موسوعه المستشرقین: عبدالرحمن بدوی، بیروت 1984 م
- الاستشراق: ادوارد سعید بیروت 1984 م
- المستشرقون نجیب العقیقی: در 3 جلد، دارالمعارف مصر 1964 م
- مکافحه - الاستعمار ضدالاسلام: شیخ محمد محمود الصواف، بغداد 1960 م - مناهج المستشرقین: نقره التهامی - یک جلد از این مجموعه درباره «القرآن و المستشرقون» است.
- المستشرقون و ترجمه القرآن: محمد صالح البنداق 1980 م
- الاستشراق و التبشیر: ساسی سالم الحاج، دانشگاه فاتح، لیبی 1985 م
- التبشیر و الاستعمار، مصطفی خالد و عمر فروخ، بیروت 1957 م

انگیزه اصلی از تهیه فیلم اهانت‌بار اخیر درباره پیامبر اعظم توسط یک مسیحی با سرمایه چند میلیونر صهیونیست چیست؟
قرآن مجید در این زمینه پاسخ روشنی دارد: «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَه لِّلَّذِینَ آمَنُواْ الْیَهُود... »َ یهود دشمنان سرسخت مردم با ایمان هستند. آنها علاوه بر جنایات ضد بشری که در قرن گذشته مرتکب شده‌اند، در عصر ما هم با همکاری صلیبی‌ها به این دشمنی در همه زمینه‌ها ادامه می‌دهند. ترور دانشمندان برجسته کشورهای اسلامی مصر، ایران، عراق و... نمونه‌ای از این عداوت صلیبی ـ صهیونی است. جنگ‌های مختلف در بلاد اسلامی با همکاری این دو دشمن ضد بشر، بخش دیگری از اسلام‌ستیزی غرب است. آنها در نهایت چون به هدف اصلی خود که سرکوب کامل مسلمانان است، نمی‌رسند، به حربه جدید «قداست‌زدایی» و متهم ساختن پیامبر اعظم«ص»و دیگر پیشوایان دینی و مقدسات مذاهب اسلامی روی آورده‌اند و در واقع می‌کوشند نسل جوان مسلمان را در بلاد اسلامی از «اصل اسلام» دور کنند تا بلکه بتوانند به نتیجه مطلوب برسند.

برای مقابله با این پدیده زشت چه باید کرد؟
 من اعتقاد دارم که دشمنان صلیب ـ صهیونی به توطئه‌های خود ادامه خواهند داد و باز قرآن هدف نهایی آنها را به ما می‌گوید: «وَ لَنْ تَرْضی عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لاَ النَّصاری حَتَّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ: یهود و نصاری از تو راضی نخواهند شد، مگر اینکه پیروی از آنها را بپذیری»، پس باید در مقابل این دشمن به هر وسیله ممکن ایستاد و مبارزه کرد. 

در شرایط کنونی و با توجه به سکوت مطلق محافل مذهبی غیر مسلمان در قبال این هجمه و این فیلم شرم‌آور بر ضد پیامبر اعظم (ص)، علمای مسلمین و کشورهای اسلامی باید به طور مستقل اقدام کنند. 

وقتی ما می‌بینیم جناب پاپ کاتولیک که به منطقه می‌آید، حتی حاضر نیست یک کلمه راجع به این موضوع سخن بگوید که نشان‌دهنده رضایت باطنی او و ماهیت واقعی ارباب کلیساست‌ـ باید خود علمای اسلام اقدام کنند... در جریان آتش زدن قرآن مجید، توسط کشیش امریکایی مگر دولت امریکا با ارباب کلیسا چه اقدامی کردند؟ همان وقت هم مسئولان دولت امریکا با بی‌شرمی سخن از آزادی بیان! کردند و تحت همین عنوان به هجمه فرهنگی خود ادامه می‌دهند...

چه نوع اقدامی منظورتان است؟
 در شریعت پاپ‌ها، کیفر و مجازات اهانت به حضرت مسیح(ع) اعدام و سوزاندن است! در شریعت یهود! (؟!) قتل‌عام یهود توسط فاشیست‌های مسیحی غربی، مستوجب «زندان» و محرومیت از «آزادی بیان» است... ما اکنون باید به‌طور مستقل و رسمی و قانونی وارد میدان شویم و طرح و لایحه و قانونی با نظرخواهی از همه علمای بلاد اسلامی، کیفر و مجازات اهانت‌کنندگان به پیامبر اعظم اسلام(ص) و انبیای دیگر و پیشوایان مذهبی و مقدسات مسلمانان را تنظیم کنیم و به تصویب همه علمای مذاهب اسلامی و سپس مجامع بین‌المللی برسانیم تا همه‌روزه شاهد تکرار این نوع اقدامات نباشیم و پس از انجام اهانت‌ها مجبور به «دفاع» بشویم. 

یک قانون رسمی و بین‌المللی اسلامی می‌تواند غرب مسیحی و دشمن صهیونی را در هر شکل و لباس که باشند، پاسخگو باشد.

کدام نهادی باید به این امر اقدام کند؟
 با تردید در مرحله نخست مراجع عظام و علمای بلاد و سپس شخصیت‌های حقوقی‌ـ‌قانونی، با همکاری مسئولان رسمی، باید در طلیعه این قیام و اقوام جهانی حضور داشته باشند... حتی اگر مجامع بین‌المللی تحت اختیار استکبار جهانی، حاضر به قبول آن قانون نباشند، حداقل در 52 کشور اسلامی می‌توان با استناد به آن قانون مجرمان و تبهکاران را تحت پیگرد و کیفر قرار داد و من فکر می‌کنم دبیرخانه جنبش عدم‌تعهد هم که مرکزیت آن در تهران خواهد بود، بتواند همراهی و همکاری آن کشورها را هم در تصویب این قانون جلب کند. به هر صورت باید به این نوع اقدامات شرم‌آور و با این غرب‌ستیزی گسترده‌ امپریالیسم و مزدوران آن در سطح جهانی، برای همیشه پایان داده شود... بی‌شک کشورهای اسلامی می‌توانند در این مسیر صحیح و منطقی گام بردارند و چون «مدعیان مسلمانی»! و رجال و حکام بلاد به اصطلاح اسلامی، هرگز واکنش‌های مناسب در این قبیل حوادث به‌ویژه آخرین مسئله اهانت به پیامبر اعظم (ص) از خود نشان نداده‌اند و فقط ملت‌ها هستند که برای اعتراض به پا خاسته‌اند و ده‌ها شهید تاکنون تقدیم ساحت مقدس پیامبر اسلام (ص) کرده‌اند، ایران اسلامی باید در یک حرکت اسلامی در تهیه و تنظیم و تصویب یک قانون لازم‌الاجرا برای جلوگیری از این حوادث پیشگام و پرچمدار و پیشتاز باشد که بی‌شک موفق هم خواهد بود./971/پ202/ج

ارسال نظرات