اخلاق و سیر و سلوک عرفانی با جهاد آمیخته است
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا در آمل، همایش ملی سلوک اخلاقی فیلسوف ویژه نکوداشت علامه محمدتقی آملی امروز با پیام حضرت آیت الله جوادی آملی و با حضور گسترده علما و روحانیان در دانشگاه شمال آغاز به کار کرد.
متن کامل پیام حضرت آیت الله جوادی آملی به شرح ذیل است:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی جمیع الأنبیاء و المرسلین و الأئمة الهداة المهدیین سیما خاتم الأنبیاء و خاتم الأوصیاء(علیهما آلاف التحیّة و الثناء) بهم نتولّی و من أعدائهم نتبرّءُ الی الله!
مقدم شما حضّار ارجمند، نخبگان، فرهیختگان، دانشمندان و مسؤولان محترم را ارج مینهیم از برگزارکنندگان این همایش وزین حقشناسی میکنیم از خدای سبحان مسئلت میکنیم به همه شرکتکنندگان و به عزیزان برگزارکننده این همایش وزین سعادت و سیادت دنیا و آخرت مرحمت کند!
محور اصلی این بحث، سیر و سلوک متخلّقانه و عارفانه فقیه نامور امامیه آیت الله العظمی مرحوم آقا شیخ محمدتقی آملی است سیره علمی و عملی این حضرت در نوشتهها و گفتار عدّهای آمده آنچه به عنوان این همایش اخلاقی مطرح است سه جهاد بزرگ این فقیه و حکیم متألّه بزرگوار قابل ارزیابی است حضور ایشان در جهاد اصغر، حضور ایشان در جهاد اوسط، حضور ایشان در جهاد اکبر، زیرا مسأله اخلاق و سیر و سلوک عرفانی با جهاد آمیخته است.
حضور ایشان در جهاد اوسط همان است که در اوایل عمر در خدمت مرحوم والد بزرگوار و عظیمالشأنشان آیت الله العظمی مرحوم شیخ محمد آملی در جریان مشروطه حضور داشتند آن رنج توانفرسای تبعید والد بزرگوار را تحمّل کردند آن سانحه سنگین را پشت سر گذاشتند و از نزدیک در آن صحنه حضور داشتند و به نوبه خود فاتح آن صحنه بودند چه اینکه در جریان انقلاب اسلامی به رهبری امام(رضوان الله تعالی علیه) با مراجع و علمای بزرگوار دیگر همآوایی و هماهنگی داشتند در تأیید نهضت امام کوشیدند و در حمایت از امام بیدریغ وارد صحنه شدند وقتی که امام(رضوان الله تعالی علیه) را از قم به تهران و بعد به ترکیه بردند کاملاً حضور داشتند دفاع میکردند حمایت میکردند و در این صحنه انقلاب را یاری و این شجره طیّب و طوبا را آبیاری کردند.
مدّتی که پدر بزرگوارشان در تبعید بودند آن رنجها را تحمّل میکردند عائله سنگین را اداره میکردند و مانند آن. در این اثنا جهاد فکری و دانش و علمی را هم داشتند بخشی از عمر را در محضر پدر بزرگوارشان به فراگیری منطق و فلسفه و فقه و اصول پرداختند وقتی هم پدر بزرگوارشان به نور مازندران تبعید شد خدمت فقها و حکمای بزرگوار تهرانِ آن روز بسیاری از علوم عقلی و نقلی، فقه و اصول، فلسفه و کلام را آموختند چه اینکه در بخش عرفان نظری شرح قیصری را خواندند و بخش پایانی اشارت، تنبیهات بوعلی را فرا گرفتند در بحثهای اخلاقی هم آنچه مربوط به منظومه حکیم سبزواری بود که در بخش پایانی منظومه به عنوان مسئله اخلاق و فنّ اخلاق مطرح شد آن را نزد اساتید فرا گرفتند در آن زمینه تعلیقه داشتند بخشهای دیگری را هم که مربوط به مسائل اخلاقی بود آن را هم نزد علما فرا گرفتند و تدریس میکردند.
جهاد اصغر را با این وصف گذراندند جهاد اوسط و اکبر مانده است گرچه مسأله اخلاق و تهذیب نفس به عنوان جهاد اکبر مطرح است اما این اکبر بودنِ جهاد اخلاقی این یک اکبرِ نسبی است نه نفسی در جهاد اخلاقی بین نفس و عقل فاصله است عقل چیزی میطلبد نفسی که ﴿لَأَمَّارَةُ بِالسُّوءِ﴾ یا نفس مسوّله چیز دیگری میطلبد در جهاد اوسط انسان میکوشد مهذّب باشد واجبها را انجام بدهد مستحبها را تا حدود ممکن رعایت بکند از حرام بپرهیزد از مکروهات تا حدود امکان صرفنظر بکند که این تقوا، فضیلت اخلاقی یک انسان سالک را فراهم میکند درگیری بین عقل و نفس است در این صحنه اساتید خوبی دیدند و تلاشها و کوششهای فراوانی داشتند و موفق شدند این را اصطلاحاً میگویند جهاد اوسط. جهاد اکبر بین عقل و قلب است عقل میخواهد بفهمد قلب میخواهد ببیند, عقل با برهان میخواهد روزگار را به سر آورد و به همین بسنده کند قلب میخواهد و میگوید فهمیدن هنر نیست با مفاهیم مأنوس بودن مهم نیست دیدن، هنر است به تعبیر مولوی:
خود هنر دان دیدن آتش عیان٭٭٭ نِی گپ دلّ علی النار الدخان
برهان اقامه کردن بر ضرورت معاد که خدا حکیم است خدا عادل است نفس مجرّد است انسان از بین نمیرود معاد حق است بهشت حق است جهنم حق است اینها حرفهای حکیمانه و عاقلانه است و خردمدار میتواند با اینها خود را قانع کند و علمِ یقینی پیدا کند که بهشت هست جهنم هست معاد هست اما قلب میگوید برهان، مفهوم است و از حوزه ذهن بیرون نیست هنر آن است که انسان بهشت را ببیند جهنم را ببیند وگرنه گَپ زدن و حرف داشتن حکیمانه سخن گفتن این هنر نیست «خود هنر دان دیدن آتش عیان» جهنم موجود است و هماکنون شعلهور است هنر در این است که انسان جهنم را ببیند بهشت موجود است و هماکنون معطّر است هنر در این است که انسان عطر بهشت را استشمام کند و صحنه بهشت را ببیند
خود هنر دان دیدن آتش عیان٭٭٭ نِی گپ دلّ علی النار الدخان
آن که آتش را نمیبیند از دود پی به آتش میبرد این گپ میزند حکیم گپ میزند و عارف میبیند این به نام جهاد اکبر است که بین عقل و قلب است.
بزرگان این رشته هم جهاد اصغر را در فقه بیان کردند هم جهاد اوسط را در فنّ اخلاق بیان کردند هم جهاد اکبر را در عرفان. اخلاق و عرفان از دو قسم تشکیل میشوند اخلاق نظری داریم و اخلاق علمی، عرفان نظری داریم و عرفان عملی، اخلاق نظری در کتابهای اخلاق هست و عرفان نظری هم در کتابهای عرفان نظری است مرحوم آیت الله العظمی آملی شیخ محمد تقی آملی(قدّس الله نفسه الزکیّه) این اخلاق نظری و عرفان نظری را نزد اساتید خواندند حکیم سبزواری(رضوان الله علیه) به طور خیلی اجمال عرفان نظری را مطرح کرد و تا حدودی نیمه تفصیل، اخلاق نظری را، اخلاق نظری را در پایان شرح منظومه ذکر فرمود که ایمان هست اخلاق هست توکّل هست رضا هست تسلیم هست تقوا را در کنار اینها ذکر کرده بعد در پایان شرح منظومه میفرماید بالاتر از تسلیم، مراتب و مراحلی هست که ما برای اختصار آنها را ذکر نکردیم اینها عصارهای از اخلاق نظری است اما عرفان نظری را در مسئله عقل عملی و قوّه امّاله نفس مجرّد ذکر کرده است که برای نفس قوّهای است که متولّی اندیشه است قوّهای است که مسئول انگیزه است آنکه مسئول انگیزه است اراده و اخلاص و نیّت تحت حوزه اوست و این عقل عملی با تجلیه و تخلیه و تحلیه و امثال ذلک به مقام فنا میرسد فنای در صفات، فنای در افعال، فنای در ذات «ثمّ فنا مراتب مرتقیّة» عرفان نظری را با همین یکی دو مصرع و با شرح کوتاه بسنده کردند که مقام فنا داریم مقام فنای فعلی در مقام فعل، مقام فنای در مقام صفت، مقام فنا در مقام ذات داریم توحید افعالی داریم توحید اوصافی داریم توحید ذاتی داریم و مانند آن.
اینها یک متن کوتاهی است از عرفان نظری که شرحش در همان جریان شرح قیصری و سایر کتابهای عرفانی مطرح است مرحوم آیت الله العظمی آملی این عرفان نظری را به طور اجمال در منظومه گذراندند و شرح کردند و به طور تفصیل در شرح قیصری خواندند و پشت سر گذاشتند.
اما اخلاق عملی و عرفان عملی، اخلاق عملی متخلّق شدن به احکام الهی است مستحضرید که تفاوت جوهری و اصیلی بین اخلاق و عرفان است اخلاق عهدهدار تأمین رهتوشه و زاد است عرفان عهدهدار تأمین مقصد و مقصود, در اخلاق تلاش و کوشش بر این است که انسان باتقوا باشد این فضایل اخلاقی را رعایت کند که اینها رهتوشه است که ﴿تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَی﴾ زاد و راحله برای آن است که این مسافر را به مقصد برساند اما وقتی به مقصد رسید بخواهد مقصود را ببیند با او گفتگو کند آن وارد حوزه جهاد اکبر است آن را عرفان عهدهدار است نه اخلاق، اخلاق برای مسأله تحصیل زاد است زاد و توشه و راحله برای رسیدن به مقصد است اما مقصود را چگونه ملاقات بکنند از او چه بخواهند با او چگونه رفتار بکنند این به عهده مسئله عرفان است.
گرچه ممکن است مسأله تقوا به نحو جامع شامل هر سه قسم جهاد بشود هم جهاد اصغر هم جهاد اوسط هم جهاد اکبر آنها همه زیر پوشش احکام اخلاقی قرار بگیرند ولی تفصیل قاطع شرکت است وقتی در مقابل عرفان قرار گرفت عهدهدار تأمین زاد راه است و عرفان عهدهدار تأمین شهود مقصود در مقصد.
مرحوم آقای آملی(رضوان الله تعالی علیه) در تمام مدّت عمرش از آن جهت که از طهارت روح برخوردار بود (یک) و حوادث سختی هم در روزگار او رخ داد و ایشان با مدیریت صحیح اینها را پشت سر گذاشت (دو) و اساتید خوبی هم نصیبشان شد در همه این رشتهها توانستند ایشان را رهبری کنند (سه) هم نصیبش ﴿عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوَی﴾ شد مثل پدر بزرگوارش که جزء مبارزان و همرزمان شهید آیت الله شیخ فضل الله نوری(رضوان الله تعالی علیه) بود و هم همسنگر بسیار دیگری از مبارزان صدر مشروطیّت.
گذشته از طهارت روح و داشتن اساتیدی که به عنوان ﴿عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوَی﴾ رهبری خوبی کردند ایشان احساس نیاز کردند میفرمودند من بعد از اینکه از تهران به نجف رفتم همواره به این فکر بودم صاحبدلی را پیدا کنم که حرفهای دلم را با ایشان در میان بگذارم و اسرار قلبی را از ایشان دریافت بکند مدّتی با بعضیها مأنوس بودم در حرم مطهّر نبوی(صلوات الله و سلامه علیه) تا سرانجام به بزرگی رسیدند که ظاهراً مرحوم آقای آقا سیّد علی قاضی است فرمود آن بزرگ و آن بزرگوار هر چه من میخواستم داشت و از محضر آن بزرگوار بهرههای فراوان بردم نشانهای از بهرهوری این بزرگوار این است که گاهی در رؤیا گاهی در رؤیت مطالبی را مشاهده میکردند که این در بخش عرفان عملی مییافتند در بخش مشاهدات ملکوت است و مانند آن، گاهی در رؤیا گاهی در رؤیت دو بار این قضیه را ذکر فرمودند یک بار فرمودند من در عالم رؤیا دیدم دشمن من به من حمله کرده است من برای اینکه از دست او نجات پیدا کنم و از شرّ او بِرَهم دست او را محکم گاز گرفتم که او دستی به من نزند و آزارم ندهد دفعتاً از شدّت درد بیدار شدم دیدم دستم در دهن خود من است در آن عالَم به من فهماندند که دشمن انسان همان نفس اوست هیچ کس دشمن انسان نیست فهمیدم اگر من نفس را نفس مسوّله را نفس امّاره را این نفس را رام بکنم از شرّ دشمن نجات پیدا میکنم این یک صحنه رؤیایی، مشابه این یک صحنه رؤیایی دیگری برایشان رخ داد و آن اینکه فرمودند من دیدم دشمنی به من حمله کرده است من برای نجات از این دشمن دست آوردم به چشم او حمله بردم که به چشم او آسیب برسانم دفعتاً دیدم از شدّت درد دارم بیدار میشوم وقتی بیدار شدم دیدم دستم در چشم خودم است فهمیدم به من گفتند دشمن انسان خود انسان است «أعدا عدوّک نفسک الّتی بین جَنْبَیک» هیچ کس دشمن انسان نیست مگر نفس او، البته دشمنهای بیرونی دشمن بالعرضاند چه اینکه دوستان بیرونی دوستان بالعرضاند آنچه مستقیماً با خود انسان در ارتباط است خود انسان است و بس! اینها را در عالَم رؤیا فرمودند به من گفتند و من اینها را فرا گرفتم اما در رؤیت که در بیداری بود فرمودند روز عاشورایی بود البته ممکن است این صحنه مکرّر اتفاق افتاده باشد چون همین صحنه را من از دیگران شنیدم به سبک دیگر تعریف کردند اما آنچه خودم از ایشان شنیدم این بود که فرمودند روز عاشورایی بود عزاداری خالصانهای در قم انجام شد و من هم به زیارت کریمه اهل بیت آمده بودم در مراسم سوگ و ماتم شرکت کردم بعد رفتم به زیارت بزرگانی که در قبرستان شیخان مدفوناند آنجا که رفتم دیدم این اموات هر کدام روی قبرشان حاضرند همان مشابه صحنهای که برای امیر مؤمنان(سلام الله علیه) اتفاق افتاد به برکت آن حضرت، مرتبه ضعیفش برای شاگردان آن حضرت هم اتفاق میافتد دیدم بسیاری از این اموات در روی قبرشان زندهاند و کنار هم نشستند مشغول گفتگو هستند این رؤیت ملکوتی، نشانه شهود عرفانی آن بزرگوار است آن رؤیت رؤیایی نشانه حُسن خُلق ایشان است که توانستند بین اخلاق و بین عرفان یعنی جهاد اوسط و جهاد اکبر جمع بکنند.
مطلب دیگر اینکه در مسائل اخلاقی که جهاد اوسط بود متخلّقانه زندگی میکردند در مسائل عرفانی که جهاد اکبر است عارفانه زندگی میکردند نمونههایی از این دو بخش به عرضتان برسد.
در جریان اخلاق رفتار متخلّقانه ایشان به این صورت بود وقتی مرحوم آیت الله آقا سیّد صدرالدین جزایری پسر بزرگشان مرحوم حجّت الاسلام آقای سیّد حسن صدرالدین جزایری مرحوم شد آقا سیّد حسن در کنار حجره ما در مدرسه مروی حجرهای بود که مرحوم آقا شیخ رضای قاضی آنجا منظومه تدریس میکردند مرحوم حجّت الاسلام والمسلمین آقای آقا سیّد حسن صدر جزایری چند سالی از ما بزرگتر بود و هر روز میآمد نزد مرحوم آقا شیخ رضای قاضی منظومه فرا میگرفت شاید در حدود سن 28 و 30 سال و اینها و در اثر یک بیماری صعبالعلاجی مرحوم شد و برای همه آشنایان دردآور بود مرحوم آقای آملی خواستند به قصد تسلیت و عرض ارادت به منزل مرحوم آقا سیّد صدر جزایری بروند یکی از آقایان را که از خانواده شهدای فعلی است و از دوستان ماست به ایشان گفته بود که ما امروز عازم منزل مرحوم آقا سیّد صدرالدین جزایری هستیم به اتفاق آن بزرگوار رفتند برای عرض تسلیت و برگشتند بعد فرمودند من خودم پسری دارم مرحوم آقای آیت الله حاج آقا ضیاء آملی آقازاده ایشان خب ایشان هم شاگردان مرحوم آقا ضیاء بود محضر مرحوم آقای نائینی را درک کرد و خب از علما و فقهای بزرگوار بود فرمود من خودم پسر دارم و میتوانستم با پسرم برای تسلیت به منزل مرحوم آقای صدر بروم لکن عمداً این کار را نکردم برای اینکه ایشان پسر خودش را از دست داد اگر پسر مرا در کنار من میدید ممکن بود قلبش متأثّر بشود من برای اینکه این تأثّر احتمالی پیش نیاید با شما که از آشنایان ما هستید به اتفاق رفتیم برای عرض تسلیت، این رعایت نکته اخلاقی خیلی آموزنده است در بین راه هم مسائل اخلاقی هم داشتند.
مطلب دیگر اینکه در جریان دانشکده معقول و منقول که تقریباً در اواخر سال 32 و اوایل 33 تأسیس شده بود آن مسؤول که دیگر نام او را نبرم برای تأمین برنامههای درسی چون عدّه زیادی از فضلا و بزرگواران علمی شرکت کردند ناچار شدند اساتید سطح بالا را دعوت کنند در همانجا مرحوم شهید مطهری در رشته معقول شاگرد اول شد مرحوم آقای دکتر ابوالقاسم گرجی(رضوان الله تعالی علیهما) در رشته منقول شاگرد اول شد خب تدریس برای این بزرگواران کار آسانی نبود مسئول دانشکده معقول و منقول به فکر دعوت از اساتید و علمای بزرگ افتاد خدمت سه نفر رفتند و نتیجه نگرفتند یکی مرحوم آقا شیخ محمدتقی آملی بود یکی مرحوم آیت الله العظمی رفیعی بود یکی هم آن حکیم بزرگوار فرزانه قمشهای بود اینها حاضر نشدند که بیایند آنجا تدریس کنند وقتی دعوتنامه برای مرحوم آقای فرزانه قمشهای رفت آن بزرگوار در جواب مرقوم فرمود اکنون که ضعف رو به قوّت نهاد و قوّت رو به ضعف من از آمدن معذورم یعنی سنّم بالاست من دیگر نمیتوانم از قمشه بیایم تهران و تدریس بکنم مرحوم آقای رفیعی(رضوان الله تعالی علیه) یک تعبیر عرشی داشتند که فرمود که عنقا بلند است آشیانه آن مصرع قبلی را نخوانم فرمود به سراغ من نیایید، مرحوم آقای آملی فرمودند اینها آمدند اینجا از من دعوت کردند که بروم تدریس کنم گفتم سنّم بالاست مزاجم مناسب نیست آنها گفتند ما دانشجویان را به منزل شما میآوریم که شما تدریس کنید و من معذور بودم از پذیرش این سِمت در آن روزگار دیدم آنها دستبردار نیستند گفتند اگر برای شما آمدن دانشکده سخت است ما دانشجویان را میآوریم منزل شما، من برای نجات از این صحنه چهاده هزار صلوات برای چهارده معصوم(صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین) نذر کردم که اگر انشاءالله این نذر من اثر کرد اینها به سراغ من نیامدند که من این درس را ادامه میدهم و اگر این نذر اثر نکرد و اینها باز مجدّداً به سراغ من آمدند من ناچارم مدتی تهران را ترک کنم و مسافرت کنم این را صبح یک روزی که من رفتم خدمتشان سال 32 و 33 این فقه را شروع کردند همین شرح عروة الوثقی را آن روز هنوز چاپ نشده بود مینوشتند که ما جزوهها را از ایشان میگرفتیم و جزوهنویسی را از ایشان فرا گرفتیم خطّ شریفشان هم خوب بود بالای هر صفحه هم «بسم الله الرحمن الرحیم یا صاحب الزمان ادرکنی» این را مرقوم میفرمودند. هنوز چاپ نشده بود فرمودند ممکن است چند روزی تعطیلی بشود این سیر اخلاقی و آمیخته با عرفان در زندگی این بزرگوار بود.
بخش پایانی عرضم این است که آنچه ما از این بزرگوار و بزرگواران دیگری که شاگردی مکتب مرحوم آیت الله العظمی آقا سیّد علی قاضی تبریزی(رضوان الله تعالی علیه) را کردند به یاد داریم این است که اینها عارفانه زندگی میکردند یعنی برابر با جهاد اکبر به سر میبردند مستحضرید که بسیاری از افراد موحّدند اما توحیدشان در متن زندگی حضور ندارد اهل نمازند اهل روزهاند اهل حج و عمره و زیارت هستند اما دین توحیدی در متن زندگیشان راه ندارد مثلاً اگر کسی چیزی برای آنها به عنوان هدیه ببرد اینها فقط دو سؤال میکنند میگویند این چیست (یک) چه کسی داد (دو) در جواب میگویند این ظرف میوه است این میوه است و فلان کس داد یا این مطلبی که به دست شما رسید این پارچه است فلان کس داد این در زندگی بسیاری از ماهاست اما در زندگی عرفانی عرفا کار به این دو جمله ختم نمیشود هرگز نمیگویند چه کسی داد سه سؤال دارند سومی مفروغعنه است میگویند این چیست؟ جواب میدهند میوه است میگویند چه کسی آورد؟ میگویند فلان شخص چه کسی داد؟ خدا، این سومی مفروغعنه است هرگز نمیگویند چه کسی داد در جواب بگویند فلان شخص چون فلان شخص را آورنده میدانند نه دهنده آن که میبخشد خداست ﴿مَا بِکُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ﴾, ﴿رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَی﴾ در جریان نعمت الهی همه این بحثها همین طور است عارفانه زندگی کردن یعنی نعمتها را از خدا دانستن کلمات را منشأ نطق کلمات را خدا دانستن و مانند آن است کسی که عارفانه زندگی میکند برابر ﴿رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَی﴾ به سر میبرد برابر ﴿أَنطَقَنَا اللَّهُ الَّذِی أَنطَقَ کُلَّ شَیْءٍ﴾ به سر میبرد ﴿أَنطَقَنَا اللَّهُ الَّذِی أَنطَقَ کُلَّ شَیْءٍ﴾ میگویند چه گفت این حرف چیست مشخص است گوینده کیست مشخص است اِنطاق و نطقآوری از کیست آن از الله است ﴿أَنطَقَنَا اللَّهُ الَّذِی أَنطَقَ کُلَّ شَیْءٍ﴾ این اصل است ﴿رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَی﴾ این اصل است.
بنابراین عارف، موحّدانه زندگی میکند هرگز نمیگوید این را چه کسی داد میگوید چه کسی آورد دیگری ممکن است از این کار غفلت کند سیره, سنّت, سریره حکیم فقیه و متألّه بزرگوار حضرت آیت الله العظمی آقا شیخ محمدتقی آملی(رضوان الله تعالی علیه) در بخش جهاد اوسط متخلّقانه بود و در جهاد اکبر عارفانه و این برکت باعث شد که وقتی مراجع نجف خواستند اجازه اجتهاد به این بزرگوار بدهند مرحوم آقا ضیا(رضوان الله علیه) نوشت «کَهف المجتهدین العظام» مرحوم آقای نائینی(رضوان الله علیه) نوشت «صَفوة المجتهدین العظام» این صَفوه, عصاره مجتهدان مرحوم آقا شیخ محمدتقی آملی است که ما امیدواریم ذات اقدس الهی پدر بزرگوار و خود ایشان و بیت شریفشان را مشمول عنایت ولیّ عصر قرار بدهد خود اینها را با انبیا و اولیای الهی محشور بکند آثار به جا مانده ایشان و مآثر به یادگار مانده ایشان سبب دوام و بقای این مکتب بشود انشاءالله تا راهیان راه این بزرگوار در هر سه جهاد موفق بشوند. مطالبی که مربوط به زندگینامه ایشان است آنها مربوط به بخشهای دیگری است که در جریان دیگری باید مطرح بشود و این همایش چون همایش اخلاقی و عرفانی است به همین مقدار بسنده شده.
امیدواریم خدای سبحان به همه شما بزرگواران و به برگزارکنندگان این همایش وزین علم صائب و عمل صالح مرحمت کند تا همگان بتوانیم در اخلاق در جهاد اصغر و اوسط و اکبر پیروز باشیم.!
پروردگارا نظام ما را، رهبر ما را، مراجع ما را, ملت و مملکت ما را در سایه امام زمان حفظ بفرما!
روح مطهر امام راحل و شهدا را با اولیا محشور بفرما!
مشکلات مملکت را در سایه ولیّات برطرف بفرما!
برکت مملکت را اضافه بفرما!
بین ما و قرآن و عترت جدایی نینداز!
هرگز دشمنها را بر کشورهای اسلامی مسلّط مفرما!
بیداری اسلامی خاورمیانه را به ثمر نهاییاش برسان!
مقدم مبارک شما بزرگواران را بر صراط ملغزاند و از برگزارکنندگان این همایش وزین به احسن وجه بپذیرد!
«غفر الله لنا و لکم و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»/950/پ203/س