مغالطه وهابیت در کلمه ولی
به گزارش سرویس مانیتورینگ خبرگزاری رسا، منصور حسینی کارشناس وهابی شبکه نور در برنامه«آیات روشنگر» با موضوع بررسی آیات امامت علی(ع) ، آیه ولایت را که از مهمترین ادله امامت امیرمؤمنان(ع) است بررسی کرده و کلمه«ولی» را در آیه ولایت به معنای دوستی مطرح کرد. این کارشناس در حالی این معنا را برای این واژه می آورد که در منابع مهم اهل سنت از ولی به عنوان سرپرست و رهبر یاد شده است، بهترین شاهد بر این مطلب استعمال این کلمه در گفتار صحابه و حتی خلفای سه گانه است که همواره از این کلمه امامت و سرپرستی را فهمیده و اراده کرده اند. با مراجعه به تاریخچه این لغت و به کارگیری آن در عصر صحابه میبینیم که صحابه ، همواره از کلمه ولی، سرپرستی و حکومت اراده کردهاند و در خطبه ها خود را ولی امر مسلمین، ولی رسول خدا و ... معرفی کردهاند و و وقتی جانشین برای خود انتخاب و یا شخصی را به حکومت یک منطقهای نصب میکردند، به او عنوان والی داده و در حکم او از کلمه ولی استفاده میکردند که ذیلاً به آن اشاره میکنیم : أبوبکر بعد از به خلافت رسیدن در خطبههایی که برای صحابه ایراد کرده، با استفاده از کلمه«ولی» خود را «ولی امر مسلمین» خوانده است. در این زمینه بلاذری در«انساب الأشراف، ج 1، ص 254»، ابن قتیبه دینوری در«عیون الأخبار، ج 1، ص 34» ، طبری و ابن کثیر در«تاریخ الطبری، ص 237ـ238» و بسیاری دیگر از بزرگان اهل سنت، نخستین خطبه ابوبکر را این گونه نقل کردهاند: لما ولی أبو بکر، خطب الناس فحمد الله وأثنى علیه ثم قال: أما بعد أیها الناس فقد ولیتُکم ولستُ بخیرکم، و چون ابوبکر به خلافت رسید برای مردم سخنرانی کرد و پس از حمد و ثنای الهی گفت: ای مردم من رهبر شما شدهام؛ ولی بهترین شما نیستم. در تأیید این مطلب ابن کثیر دمشقی سلفی، در«البدایه والنهایه، ج 6، ص 301»بعد از نقل این خطبه مینویسد: وهذا إسناد صحیح، سند این حدیث صحیح است. باز ابن قتیبه دینوری در«الإمامه والسیاسه، ج 1، ص 18»، یعقوبی در«تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص125»و أبو سعد الآبی نثر در«الدر فی المحاضرات، ج 1، ص 278» نقل میکنند که خلیفه اول خطبهای خواند و گفت: خداوند محمد(ص) را پیامبر و سرپرست و پیشوای مؤمنان قرار داد، و به وجود او بر ما منت گذاشت تا آن که او را نزد خودش خواند، مردم را آزاد گذاشت تا خودشان بر اساس مصلحتها پیشوا بر گزینند؛ پس مرا به سرپرستی بر گزیدند، به کمک خدا نه از چیزی می ترسم و نه سرگردانی احساس می کنم. درمتن عربی روایت فوق نیز از لفظ ولی برای افاده معنای سرپرستی استفاده شده است. افرادی مثل محمد بن سعد در«طبقاتج 3، ص 212»سیوطی در«تاریخ الخلفاء ج1،ص71»و ابن حجر هیثمی در«الصواعق ج 1، ص 37»و بسیاری دیگر از بزرگان اهل سنت، خطبه دیگری را از خلیفه دوم نقل کردهاند که پس از به خلافت رسیدن آن را ایراد کرده است: لما بویع أبو بکر قام خطیباً فلا والله ما خطب خطبته أحد بعد فحمد الله وأثنى علیه ثم قال أما بعد فإنی ولّیت هذا الأمر وأنا له کاره ووالله لوددت أن بعضکم کفانیه ... وقتی که با ابوبکر بیعت شد خطبهای خواند که به خدا سوگند بعد از او چنین خطبهای خوانده نشد، پس از حمد و ثنای الهی گفت: من به امر رهبری شما برگزیده شدم؛ ولی از آن خوشنود نیستم، دوست داشتم یکی از شما این مسؤولیت را میپذیرفت .... همچنین یعقوبی در«تاریخ الیعقوبی، ج2، ص127»بیان کرده است: وصعد أبو بکر المنبر عند ولایته الأمر فجلس دون مجلس رسول الله بمرقاة ثم حمد الله وأثنى علیه وقال إنی ولیت علیکم ولست بخیرکم فإن استقمت فاتبعونی وإن زغت فقومونی، ابوبکر موقعی که به عنوان خلیفه انتخاب شده بود روی منبر رسول خدا(ص)رفت و پس از حمد خداوند گفت: من به عنوان سرپرست بر شما گمارده شدم در حالیکه از شما بهتر نیستم. طبری در«تاریخ الطبری، ج 2 ص 490»اذعان کرده است: عمر خطاب به مردم گفت: آگاه باشید من به عنوان سرپرست برای شما گمارده شدم. إبن أبی شیبة الکوفی در کتاب«المصنف فی الأحادیث والآثار، ج 5، ص 469، ح9772» این مطلب راآورده است: عمر گفت: و چون رسول خدا از دنیا رفت ابوبکر گفت: من ولی و جانشین پیامبرم، و همانگونه که او رفتار کرد من نیز چنان خواهم رفتار کرد.... نکته مهم در این روایت این است که ابوبکر میگوید:« أنا ولی رسول الله(ص) بعده»، کلمه «بعده» مطلب را روشن تر و ما را بهتر به مقصود میرساند. همچنین ابن اثیر در«النهایة فى غریب الحدیث والأثر، ج5 ص226» در معنای ولایت به این موضوع اشاره می کند:ومن أسمائه عز وجل الوالی وهو مالک الأشیاء جمیعها المتصرف فیها وکأن الولایة تشعر بالتدبیر والقدرة والفعل، ولایت اشاره و دلالت بر تدبیر و اعمال قدرت و انجام کاری دارد . باز ابن منظور افریقی در«لسان العرب، ج15 ، ص407» مینویسد : و ولی المرأة الذی یلی عقد النکاح علیها ولا یدعها تستبد بعقد النکاح دونه، سرپرست زن کسی است که عقد نکاح به دست اوست و زن در این امر رها گذاشته نمی شود، که دیگران با عقد نکاح در حق او استبداد نمایند. صاحب مجمع، در«مجمع البحرین ج1، ص455»اشاره می کند: ولی به معنای حاکم است و هرکسی که امر فردی دیگری را به عهده دارد او ولی آن کس است. ولی کسی است که دیگری را یاری و همکاری می کند. ولی به معنای کسی است که تدبیر و اداره امور می کند؛ مثل این که گفته می شود: فلانی ولی زن است زمانی که قصد داشته باشد او را به عقد کسی دربیاورد، یا ولی خون به کسی می گویند که حق مطالبه قصاص را داشته باشد. بنابر آن چه در تفسیر لغت شناسان راجع به ولی بیان شد این مطلب به دست می آید که این کلمه به معنای سلطنت و ولایت می باشد./9161/ت302/ن