۱۱ بهمن ۱۳۹۱ - ۲۳:۰۹
کد خبر: ۱۵۴۹۲۴
گفتاری منتشر نشده از آیت‌الله عبدالله جوادی آملی؛

امام خمینی جامع تعلیم و تزکیه بود

خبرگزاری رسا ـ حضرت آیت الله جوادی آملی تاکید کرد: مطلب دیگر که از امام راحل رسیده است آن است که ما هر مرحله‌ای که رسیدیم نسبت به آن مرحله قبل از رسیدن باید علاقه‌مند باشیم ولی به عنوان مقدمه بعد از وصول به آن مرحله باید آن را حجاب بدانیم این را هم در همان مصباح ذکر کرده‌اند.
آيت الله عبدالله جوادي آملي

به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا به نقل از جوان، آنچه درپی می‌آید بیانات منتشرنشده حکیم متاله حضرت آیت الله جوادی آملی است که در یکی از یادمان‌های حضرت امام خمینی(ره) ایراد شده است. استاد در این بیان تعامل تعلیم و تزکیه در منش نظری و عملی حضرت امام خمینی(ره) را بازکاویده‌اند.

 
الحمدلله الذی هدینا لهذا و ما کنا لنهتدی لولا ان هدینا الله
موضوع بحث هماهنگی تعلیم و تزکیه از دیدگاه امام راحل- رضوان الله تعالی علیه- است. امام جامع بین این دو فضیلت بود هم در بخش اعتقاد هم در بخش تخلف به اخلاق الله. بعد از اینکه بین این دو فضیلت جمع کرد، در مقام رهبری، گفتار، نوشتار و قیام هم بین این دو اصل جمع کرد. جامع بودن غیر از مجمع بودن است. هستند عالمانی که به اصول اسلامی آشنا باشند و هستند کسانی که در عین آشنایی به اصول مبادی اسلامی از وارستگی بی‌نصیب نیستند. اما امام مجمع این دو فضیلت بود، جامع این دو فضیلت بود.

 

به گفته حکیم فردوسی به نام خداوند جان و خرد، از او شیواتر، شیرین‌تر آن است که به نام آنکه جان را فطرت آموخت، فرق این دو بیان آن است که اولی ناظر به مجمع است و دومی ناظر به جامع در بیان حکیم فردوسی اینچنین است که خدا جان خلق کرد و فطرت و خرد آفرید، اما ربط بین جان و خرد را باید از خارج استفاده کرد نه از بیت «به نام خداوند جان و خرد». به نام آنکه جان را فطرت آموخت یعنی هم جان را خداوند آفرید و هم فطرت و خرد را خدا آفرید. قهراً چنین مبدأیی جامع دو فضیلت علم و تزکیه خواهد بود. بنابراین کسی که قصد پیمودن راه خدا را دارد فقط با کسب این دو فضیلت می‌تواند به این مقصد برسد. سالک راه خدا هم تعلیم می‌بیند و هم تزکیه باید شود.

 

 

خدایا آن سالک کوی تو راهش دور نیست بیش از یک قدم نیست، اگر تو اقرب من حبل الوریدی و اگر اقرب از حبل الورید هم هستی و اگر از هر کسی به او نزدیک‌تری پس سیر سالکان به سوی تو طولانی نیست، یک قدم است، قدم یعنی گام در حقیقت نه قدم فقهی، قدم فقهی. از سرانگشت تا پاشنه پا را می‌گویند، ولی گام فاصله بین این دو پا است، منظور از قدم آن فاصله است.

 


سلوک در دو گام

اگر کسی بخواهد گام بردارد باید دو قدم حرکت کند یعنی دو تا پا حرکت کند پای اول روی خودستایی پای دوم در کوی دوست. یک قدم بر خویشتن نه آن یکی در کوی دوست. پس اینکه فرموده‌اند «ان الراحل الیک قریب المسافه و انک لاتحجب عن خلقک الا ان تحجبهم الاعمال دونک» از همین جا است انسان مادامی که خود را می‌بیند ممکن نیست کوی دوست را تشخیص بدهد. مشکل ما همین است یک قدم سخت است، یعنی انسان یک پا را روی خودستایی بگذارد این بسیار سخت است. قلدافلح من زکیها آن کسی که خودستانی کرد خود را از خود گرفت به مقصد رسید، آنکه خودستایی کرد زیان می‌بیند و به تعبیر بزرگان اخلاق مثل کرم ابریشم است که می‌تند در تنیده خود می‌میرد هرچه بیشتر می‌تند حجاب را غلیظ‌تر می‌کند‌.

 
امام، علم حضوری وعلم شهودی

یکی از بیانات نورانی امام راحل در همان کتاب شریفه مصباح این است که علم دو قسم است یک وقتی است علم به صورت علم حصولی تصور و تصدیق فکر و اندیشه است این گاهی حب عمل می‌نشیند گاهی به عمل نمی‌نشیند گاهی یک وقتی علم، علم شهودی است با تزکیه همراه است. آن را از آیه «و علم ادم الاسماء کلها» مدد می‌گیرد فرمود تعلیم اسما این نیست که نام‌های اشیا را خدا یاد انسان کامل بدهد یا براهین حصولی برای تحقق عالم آدم افاضه بکند. یک کسی را از راه علم حصولی تصور و تصدیق منطق و فلسفه عالم بکند نه بلکه یک علم شهودی است که به عمل آمیخته است. فرمود این ایداع حقایق است همانطوری که در آن اصل مبنای اول فرمود لعمری قسم به حیات خودم به عمر خودم قسم اگر کسی درباره این کلمات بزرگ عرفا و اشارات اهل معرفت فکر کند این از مصادیق روایت است که تفکر ساعه خیر من عباده سبعین سنه. اینجا هم همان بیان نورانی را دارد که تعلیم اسماء ایداع یعنی به ودیعه نهادن این حقیقت در درون انسان در فطرت انسان است.

 

 

 امام تعلیم و تزکیه، رهاورد نهضت امام

 این تعلیم هدف اصلی انبیا بود و این تعلیم هدف اصلی وارثان انبیا بود که امام راحل اینگونه تعالیم را به دنبال داشت، یعنی یک علمی است که با تزکیه آمیخته است، دور نیست، جدای از تزکیه نیست ما همانطور که عالم بی‌عمل داریم. عامل بی‌علم هم داریم اینها کاملاً از هم جدا هستند. وقتی که علم حصولی باشد ممکن است به عمل ننشیند ولی اگر علم شهودی باشد ممکن نیست به عمل ننشیند چون متن واقع را انسان می‌بیند، بیگانه در تلاش و کوشش است که ما را خلع سلاح کند. در انقلاب یک جور حمله داشت، در جنگ تحمیلی یک جور حمله الان که زمان بازسازی است به عنوان تهاجم یا شبیخون فرهنگی یک جور دیگر حمله دارد. بیگانه با تعلیم ما خیلی مخالف نیست (‌البته تا می‌تواند پیشرفت علمی ما را هم می‌گیرد) ولی اساس کار این است که با تزکیه ما مبارزه کند.

 


دشمن در پی ستاندن سلاح ما است

 مهم‌ترین عامل در پیروزی نهایی در شبیخون تهاجم فرهنگی همین مسلح بودن است و سلاحه البکاء این گریه را دشمن می‌خواهد از ما بگیرد. دید در انقلاب ۱۵ خرداد که بر مردم تحمیل کرد هزارها نفر را کشت، و مردم اشک نریختند البته یک اشک عاطفی بود که تمام شد ولی ملت نگریست، هشت سال جنگ را تحمیل کردند شما بعضی قبور و مزارها را بررسی کنید بنده که دیده‌ام گاهی ۱۱ نفر از یک خانواده در این جریان بمباران مناطق مسکونی در همین تهران شربت شهادت نوشیدند. ۱۱ نفر یعنی یک نسل پدر، مادر، فرزندان، برادر و خواهر همه یکجا جمع بودند و این موشک آمد و یک نسل منقرض شد.

 

 

بستگان دور اینها هم اظهار شکایت نکردند بعضی از قبرستان‌ها ۱۱ قبر از خانواده است، خب این ملت ننالید آنکه افسانه‌ای سرود، بخوردم ز تو هشت تیر خدنگ/ ننالیدم از بهر ناموس ننگ. آن قابل طرح در مقابل انقلاب نیست گاهی انسان یک نسل را فدا می‌کند و نمی‌نالد، گریه نمی‌کند اما وقتی در پیشگاه ذات اقدس اله در مقابل این نفس هوس‌باز قرار می‌گیرد باید مسلح شود. یک انسان آه‌دار و دل شکسته اهل وارستگی است و سلاح البکاء خب این هم یک مقدمه، پس در این آیه آمده است که دشمن می‌خواهد شما بی‌سلاح باشید، نه سلاح نظامی یعنی آن چون این آهن را شما داشته باشید، بیشترش را او دارد، دیگر او خیلی علاقه ندارد که شما این سلاح‌ها را نداشته باشید چون پیشرفته‌ترین سلاح‌ها را او دارد بر فرض این سلاح را شما داشته باشید او نگران نیست. آن سلاحی که شما را پیروز می‌کند آن را می‌خواهد از دست شما بگیرد.

 

 

 دیگران باید به زحمت این تعلیم را به تزکیه مرتبط کنند، بگویند خدایی هست، قیامتی هست، حسابی هست و من باید پرهیز کنم، ولی اگر کسی به آن علم شهود رسید، این علمش همان تزکیه و تزکیه‌اش همان تعلیم است. چنین علمی مطلوب است و این علم مقدور وارثان الهی هست این را امام راحل به‌عنوان مبنا و اصل در همان کتاب شریفه مصباح بازگو می‌کند. کسانی که فرزندان آدمند چنین علمی را دارند این پیام قرآنی که می‌گوید یا بنی آدم، یا بنی آدم یک پیام افتخارآمیز است یک وقت قرآن می‌فرماید یا ایهاالناس، این ایهاالناس خطاب عمومی است و پیام خاصی ندارد. یک وقت می‌فرماید یا بنی آدم شما بالاخره فرزندان آدمید، شما فرزندان خلیفه الله هستید مثل این است که یک وقت بگویند آقایان، برادران، خواهران این تعبیر پیامی ندارد. یک وقت می‌گوییم آقایان، دانشمندان، دانشگاهیان این یک پیام دارد. یعنی شما اهل دانش هستید، از شما توقع دیگر است. قرآن یک وقت می‌گوید یا ایهاالناس این پیامی ندارد، یک وقت می‌فرماید یا بنی آدم، یعنی شما فرزندان آدم خلیفه‌الله هستید و ما به شما علمی دادیم که با عمل آمیخته است که به آسانی کار خیر انجام می‌دهید و این راه برای شما باز است.

 

 

امام و ترسیم چهره اصلاح گرانه از اولیای الهی

خیلی سخت نیست چه اینکه اگر خدای ناکرده راه دیگری را کسی طی کرد به آسانی خلاف می‌کند(و اما من بخل(۲) واستغنی. و کذب بالحسنی فسنیسره للعسری) بعضی‌‌ها به آسانی دستشان از آستین گناه دراز می‌شود. آنها تیرگانی هستند که ترگی در آنها رسوخ کرده مطلب دیگر آن است که اصل و مبنای سوم امام راحل رضوان الله علیه وجود یک انسان جامعی است که همه اسماء الهی را ارائه کند. او انبیا و مرسلین را و اولیا را تنها از چهره کلام و حکمت نمی‌نگرد که ما پیامبری می‌خواهیم جامعه ما را اصلاح کند، قوانین الهی را برای ما به عنوان زادراه بیاورد و مانند آن او خلیفه طلب می‌کند که کل عالم را اصلاح کند بین اسماء الهی تعدیل برقرار کند.

 

مشکلات ملائکه را هم حل کند. چون یک عارف پیامبر را برای این نمی‌خواهد که جامعه را برین کند. او می‌خواهد خلیفه‌الله باشد فی‌الارض والسماء یعنی هم برای انسان‌ها خلیفه خدا باشد و هم مشکل ملائکه را حل کند ملائکه اگر کارهای علمی دارند، کارهای عملی دارند او باید تدبیر کند و رهنمود بدهد چون معلم آنها است. اگر کسی معلم ملائکه است باید مشکلات شاگردان خود را برطرف کند لذا ایشان می‌فرمایند وجود یک انسان کامل به عنوان خلیفه الله هم برای این لازم است که جوامع بشری را اصلاح کند، هم برای آن است که ملائکه را تعلیم بدهد و مشکلات آنها را هم حل کند. اگر ما فرزندان چنین آدمیم خب چرا به جایی نرسیم که فرشتگان از ما مدد بگیرند این راه باز است نسبت به توده ماها و اما خیلی از ملائکه‌اند که خدمتگزار انسان‌های وارسته‌اند، این راه برای جوامع انسانی باز است اگر کسی خلیفه‌الله را در حد والایی او می‌نگرد.

 

 

 از دیدگاه امام مراحل سلوک حجاب نیز هست

 مطلب دیگر که از امام راحل رسیده است آن است که ما هر مرحله‌ای که رسیدیم نسبت به آن مرحله قبل از رسیدن باید علاقه‌مند باشیم ولی به عنوان مقدمه بعد از وصول به آن مرحله باید آن را حجاب بدانیم این را هم در همان مصباح ذکر کرده‌اند. به جایی می‌رسیم که می‌بینیم برای نائل شدن به مقام والای تزکیه همین تعلیم که مقدمه بود، حجاب ما می‌شود. برای اینکه بفهمیم عالم شده‌ایم یا نه یک راهی داریم. در بعضی موارد راه عادی نیست یک دانشجو برای اینکه بفهمد یک مطلبی را فهمیده یا نه و عالم شده است یا نه، پایان‌نامه‌ای می‌نویسد در جلسه دفاع از حضور اساتید حضور پیدا می‌کند اگر در دفاع موفق باشد عالم می‌شود وگرنه، نه. اختلاف نظری که بین اساتید هست آن مشکلی که از راه اختلاف و تفاوت نظر رخنه می‌کند اگر کسی خواست بفهمد حق با اوست و عالم واقعی شده یا نه راهش چیست؟ همیشه با این اختلاف باید بماند تا بعد از مرگ مشکل او حل شود یا بالاخره یک راهی هست که بفهمد او عالم واقعی است یا نه. فرمودند راهی هست که آدم بفهمد عالم واقعی است اگر کسی گرفتار این حجاب نبود، خودبین نبود، معلوم را دید نه علم و یا عالم را، این شکر بکند که به جایی رسیده است اما اگر همیشه فرضش این است که حق با من است، من از او اعلمم حرف آخر را من می‌زنم، کتاب من، نوشته من، سخنرانی من، مانند آن بهتر از دیگران است این حقیقت علم را نچشیده چون هرجا سخن از من است، این گوینده، گوینده شیطان است. شما وقتی می‌بینید ذات‌اقدس اله در جریان محاوره بین خودش و شیطان آیاتی را فرستاده است، حرف شیطان این است (انا خیرمنه) من از آدم بهترم تا آنجا که صحبت از انا خیر من زید، انا خیر من امر، انا خیر من بکر انا خیر من فلان این حرف، حرف شیطان است. برای اینکه انسان دو رذیلت دارد یا یکی، در هر دو حال رذیلت دارد اگر دیگری بهتر بود، او هم دروغ گفت هم خودستایی کرد اگر او از دیگری بهتر بود، راست گفت، ولی یک رذیلت دارد. آن خودستایی است. تا این در ما هست، تعلیم صحیح نیست چون به تزکیه نرسیده طولی هم نمی‌کشد که این اصطلاحات از ذهن ما رخت برمی‌بندد.

 

 

یک خاطره، یک درس

یک خاطره‌ای را از امام راحل رضوان الله تعالی علیه نقل کنم. ایشان در پایان سال تحصیلی برابر سنت دیرینه خودشان و سایر اساتید و مراجع قم یک موعظه و نصیحتی داشتند، معمولاً در پایان سال تحصیلی که طلاب متفرق می‌شوند، آن روز فقط موعظه می‌کنند، یا اگر فقط موعظه نکنند در پایان درس چند جمله نصیحت می‌کنند ظاهراً آن روز تمام صحبت را به موعظه اختصاص دادند یعنی اواخر بهار فرا رسیده اوایل تابستان بود. درس حوزه علمیه قم تعطیل شد. ایشان هم در مسجد اعظم شروع کردند به موعظه کردن، در آن موعظه این روایات را مطرح فرمودند که این اصطلاحات علمی یک روز از یادتان می‌رود، چون انسان گاهی در دوران سالمندی و فرتوتی همه اصطلاحات علمی از یادش می‌رود. فرقی بین حوزه و دانشگاه نیست، این مشکل دامنگیر بسیاری از حوزویان و دانشگاهیان است که همه این اصطلاحات از یاد انسان می‌رود. انسان به جایی می‌رسد که بخواهد یک سطر عبارت فارسی یا عربی را صحیح بخواند میسورش نیست. در قرآن کریم هم این خطر را هشدار داد، فرمود:«و منکم من یرد الی ارذل العمر لکیلا یعلم من بعد علم شیئا»(۳) بعضی‌ها عوام به دنیا آمده‌اند، عوام می‌میرند. وقتی انسان عوام مرد در قیامت در صف عوام محشور می‌شود. او علمی را فراهم کرد برای اینکه زندگی خود را فراهم کند، یا نان و نامی به دست آورد و برای آخرت که نکرد تا بشود مزکی شما اول تا آخر، آخر تا اول قرآن را مکرر در مکرر ببینید، تدبر کنید، می‌بینید من افلح من تعلم اصلا نیست. نفرمود رستگار شد، آنکه دانشمند است، اصلاً در قرآن نیست در روایات هم نیست اما این تعبیر با عبارت‌هایی گوناگون در قرآن کریم زیاد است «قد افلح من تزکی، قد افلح من زکیها» خوشا به حال کسی که آدم خوبی شد. این در قرآن فراوان است. نه خوشا به حال کسی که دانشمند و عالم شد چون دانشمند و عالم شدن این مقدمه است البته اگر کسی بخواهد وارسته بشود باید بداند که مقدمه را باید فراهم بکند اما همه‌اش سخن از این است که خوشا به حال کسی که آدم خوبی شد (قد افلح من تزکی، قد افلح من زکیها) همه اینهاست. اما همان جریان معروف سوره مبارکه شمس است که خدا ۱۱ سوگند یاد کرد از شمس و ضحیها تا برسد و نفس و ماسویها بعد فرمود قد افلح من زکیها. خب این جمع‌بندی اساسی قرآن است در عین حالی که شما کمتر سوره‌ای قرائت می‌فرمایید که درباره عظمت علم و فایده علم سخن نگفته باشد، اما در آن جمع‌بندی هشدار می‌دهد که علم مقدمه‌ای بیش نیست و اگر این مقدمه به ثمر نرسد از یاد انسان می‌رود.

 

 

امام راحل رضوان‌الله تعالی علیه در آن جلسه موعظه فرمودند در قبر از عده زیادی سؤال می‌کنند چون تلقین قبر را ملاحظه فرمودید از ابتدایی‌ترین مسائل اسلامی شروع می‌شود یعنی به مرده می‌گویند بدان مرگ حق است خدا یکی است، پیامبر شما یکی است، قرآن تو یکی است، قبله تو یکی است، اگر از تو سؤال کردند قبله تو کجاست بگو کعبه است، دین تو چیست بگو اسلام است و کتاب تو چیست بگو قرآن است، پیامبر تو کیست بگو حضرت رسول اکرم صلی الله علیه‌و‌آله، اینها ابتدایی‌ترین مسائل اسلام است. این را در قبر از آدم سؤال می‌کنند، ایشان می‌فرمودند خیال نکنید هر کسی می‌تواند جواب بدهد. خب شما در امتحان مگر الفبا را سؤال می‌کنید یا مسائل علمی و عمیق را می‌پرسید؟ شما از هیچ استادی در ارائه گواهی استادی یا از هیچ دانشجویی یا از هیچ دکتری در پایان‌نامه سؤال می‌کنید که الف، دال، جیم، اینها را بنویس اینها را که سؤال نمی‌کنید. مسائل علمی را سؤال می‌کنید، خب اینها برای یک مسلمان کتاب تو چیست قرآن دیگر جز الفبای روشن اسلامی است، چرا اینها را در قبر سؤال می‌کنند، می‌فرمودند خیال نکنید هر کسی در قبر می‌تواند اینها را جواب بدهد فشار قبر آنچنان توان‌فرسا است که انسان هر چه خوانده از یادش می‌رود. کسی که تعلیم را با تزکیه هماهنگ نکرد، یادش نیست که دین او چیست، بعد فرمود به اینکه در بعضی نصوص ما هست البته توی روایات معاد این هست که عده‌ای بعد از احقابی از عذاب یعنی بعد از سالیان متمادی که معذب بودند آنگاه تازه به یادشان می‌آید، می‌گویند پیامبر ما کسی است که قرآن بر او نازل شده البته نام مبارک پیامبر اسلام یادشان نیست اما آن کسی که همیشه نماز می‌خواند و در اذان و اقامه نام مبارک پیغمبر را می‌برد در پایان نماز نام مبارک پیغمبر را می‌برد، این البته یادش هست.

 

 

 

جمع‌بندی سخن

حالا عرایضم را جمع‌بندی کنم. امام راحل رضوان الله تعالی علیه جامع‌ بین تعلیم و تزکیه به معنای خودستانی بود نه تنها مجمع این دو فضیلت بود و سه اصل و سه مبنا از کتاب شریف مصباح ایشان نقل شد و هر مبنایی منبعی دارد شما ببینید در بخش‌های حقوقی و در بخش‌های فقهی یک مواد حقوقی دارد که مواد را از مبنایی و اصولی کلی می‌گیرند. یک منبعی دارید که این مبانی و اصول کلی را از آن منبع می‌گیرند در فقه هم همینطور است این مواد را از یک منبع استنباط می‌کنند آن مبانی و اصول را از منابع می‌گیرند. منبع ما قرآن سنت معصومین علیه السلام عقل و اجماع است. نوع آنچه را که ایشان فرمودند ملاحظه فرمودید از منابع کتاب و سنت و عقل استمداد شده است، قهراً پیام ایشان همین خواهد بود که ما تعلیم را با تزکیه هماهنگ کنیم انقلاب را هم با هماهنگی تعلیم و تزکیه بیمه کنیم تا انشاءالله تنها یا شخص ما، دانشگاه ما، حوزه ما مشمول (قد افلح من تزکی) نباشد، بلکه جامعه انسانی و اسلامی ما مشمول قد افلح من تزکی باشد و براساس یعلمهم الکتاب و الحکمه انشاءالله عمل کرده باشم. /971/پ201/ج

پی‌نوشت‌ها:
۱- سوره بقره، آیه۳۱
۲- سوره لیل، آیات ۸و۹و۱۰
۳- سوره حج، آیه ۵

ارسال نظرات