بررسی مطالبات رهبر معظم انقلاب (1)؛
چرا مصرفگرایی برای برخی افتخار شده است؟
خبرگزاری رسا ـ در کجای نظام آموزشی ما که متأسفانه بحث پرورش را یا بیکیفیت انجام میدهد یا کلاً فراموش کرده، در مورد تعادل در مصرف و تشویق افراد به تولید بیشتر کار شده است؟ آیا گام اول "تربیت کردن" فرزندان ما که در مهدهای کودک و پیشدبستانیها برداشته میشود، همراه با تشویق مصرف بیشتر در آنها نیست؟
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا به نقل از بولتن نیوز، همانطور که میدانید، رهبر معظم انقلاب در سفر به استان خراسان شمالی و در دیدار با دانشگاهیان، سؤالاتی مطرح کردند که موضوع کلی آنها به "سبک زندگی" فعلی ما بر میگردد. یکی از مهمترین این سؤالها، پرسش در خصوص کیفیت مصرف در جامعهی ما بود که در قالب آن سؤال، علت افتخار برخی به مصرفگرایی و رواج مصرف بیش از حد در جامعه پرسیده شد.
اگر بخواهیم در حد و اندازهی خودمان به این سؤال کلیدی و مبتلابه خیلی از ما جواب درستی بدهیم، باید بگوییم که دلایل مختلفی در رابطه با شیوع مصرفگرایی وجود دارد. دلایلی که برخی از آنها به قول معروف زیربنایی بوده و تنها به مقولهی رواج مصرفگرایی منحصر نمیشود. بلکه میتوان خیلی از مشکلات دیگر را هم در بستر آن دلیل تبارشناسی کرد.
اما بعضی از علل بروز این پدیده نیز انحصاری بوده، اما محرک گسترش این امر شده است و علت بوجود آورندهی آن محسوب نمیشوند. به عبارت دیگر، برخی از عللی که در ادامه به توضیح آنها خواهیم پرداخت، شاید علت اولیهی بروز این پدیده نباشد، اما به آن دامن زده و باعث گرایش بیش از پیش مردم به سمت آن خواهد شد.
در نتیجه، در بررسی دلایل رواج مصرفگرایی در ایران امروز، با دو دسته دلیل روبهرو هستیم:
1) دلایل زیربنایی
2) دلایل محرک
حال، به عنوان اولین دلیل و بنیادیترین علت گسترش مصرفگرایی در جامعهیمان و تبدیل شدن آن به عامل افتخار ورزیدن برای برخی، باید به اختلال در فرایند تربیت دینی در کشورمان اشاره کنیم. به معنی دیگر، عدم تربیت صحیح (منظور از تربیت صحیح، تربیت افراد بر اساس ارزشهای دینیست) افراد باعث شده تا در آنها، جای بعضی از هنجارها و ضدهنجارها عوض شده و افتخار به مصرفگرایی، یکی از جلوههای این شرایط است.
و اما توضیح این مسئله:
همانگونه که میدانید، بین "تربیت کردن" و "تربیت شدن" افراد تفاوت وجود دارد. و این تفاوت، به دو روش مختلف اما موجود در فرایند تربیت اشاره دارد. در "تربیت کردن" مراد این است که فرد، به وسیلهی عوامل خارج از شخصیتش به درک عمیق از ارزشها و ضد ارزشها دست مییابد و خود را ملزم به رعایت آنها میبیند. این روش به عنوان رایجترین روش تربیتی شناخته شده و وجود نهادهای آموزشی مثل مدرسه و دانشگاه و رسانهها، مبتنی بر همین روش است.
اما در "تربیت شدن" این خود فرد است که دست به تربیت خویش میزند. به عبارت دیگر، در این روش، فرد بعد از اینکه به این آگاهی و ضرورت رسید که باید فکری به حال افکار و احساسات و اعمالش بکند، با اتخاذ روشهایی خاص (که جای توضیحش اینجا نیست) سعی میکند خودش را تغییر دهد و بهتر از آن چیزی که هست نماید. مسلماً در این روش باز هم نقش جامعه از بین نمیرود، زیرا باید امکان خودآگاهی افراد و گذار از تربیت کردن به تربیت شدن را در خویش داشته باشد.
اما این حرفها چه ربطی به مصرفگرایی دارد؟ یعنی بین تربیت شدن و تربیت کردن با رواج مصرفگرایی در جامعه چه ارتباطی هست؟ در جواب باید گفت: هرگونه رفتار یا گرایش فکری و احساسی که در هر فرد یا اجتماعی میبینیم، بدون شک به ساختمان شخصیتی آن فرد یا اجتماع بستگی داشته و فکر و عمل هر کسی مولود شخصیت وی است.
حال، این شخصیت که جهت دهندهی رفتارهای ماست خودش محصول فرایند تربیت است. به عبارت دیگر، انسانها طی فرایند تربیت (فرایندی که برخلاف نظر برخی، مقطعی نبوده و در تمامی طول زندگی انسان ادامه دارد) دارای شخصیتی خاص شده و این شخصیت نیز، نوع رفتار آنها را میسازد. برای مثال؛ وقتی کسی دارای رفتار مصرفگرایانه است، این نشاندهندهی اختلال شخصیتی وی بوده (این اختلال شخصیتی از مقایسهی شخصیت فرد مدنظر با ارزشهای دینی لازم در شخصیت یک مسلمان کشف میشود) و این اختلال شخصیتی به ما میگوید که این فرد یا درست تربیت نشده و یا نتوانسته خودش را درست تربیت کند.
وقتی در یک جامعهی اسلامی شاهد این هستیم که رفتارهای غیر اسلامی مثل مصرفگرایی تا جایی شیوع مییابد که در کانون توجهات نظام سیاسی قرار میگیرد، متوجه میشویم که نهادهای تربیتی ما که باید شخصیت افراد را طبق اصول دینی بسازند، کار ویژهی خود را به درستی انجام نمیدهند. و مگر غیر از این است؟ به طور مثال در کجای نظام آموزشی ما که متأسفانه بحث پرورش را یا بیکیفیت انجام میدهد یا کلاً فراموش کرده، در مورد تعادل در مصرف و تشویق افراد به تولید بیشتر کار شده است؟ آیا گام اول "تربیت کردن" فرزندان ما که در مهدهای کودک و پیشدبستانیها برداشته میشود، همراه با تشویق مصرف بیشتر در آنها نیست؟ آیا دانشگاههای ما که به قول حضرت امام کارخانهی آدمسازی است، (از این جمله به رابطهی تربیت-شخصیت-رفتار پی میبریم) تولید بیشتر و مصرف معقول را در وجود شخصیتی دانشجویان ما نهادینه میکند یا اینکه فضای دانشگاههای ما فضای القای مصرفگراییست؟
از این نهادها گذشته و مهمتر از آنها، چیزهایی مثل رسانهها که قطعاً دارای اثر تربیتی بوده و در ساختن شخصیت انسانها موثر هستند، چه جهتی را در پیش گرفتهاند؟ همانطور که این قضیه بر همگان روشن است، اگر در دنیای امروز انواع رسانه نقش تربیتی بیشتری از دانشگاهها و مدارس نداشته باشند، این نقش کمتر نیست. و این در حالی است که فارغ از ماهوارهها و سایتهای خارجی که به طور تصاعدی مروج مصرفگرایی هستند، رسانههای داخلی و خودی نیز بر این روحیه دامن میزنند.
البته این حرف هزار بار گفته شده است اما از رسانهی ملی دور از مردم ما گرفته تا سینمای روشنفکر زدهی ما و از فضای سایبر در دست ایرانیان گرفته تا رسانههای مکتوب ما، بیش از آنکه مردم ما را به صرفهجویی و بهینه خرج کردن تشویق کنند، به مصرف بیش از حد و خرید اجناس گران قیمت تشویق میکنند. تا به حال و در مطالب مختلف، مثالهایی در این باره زده شده اما یکی از مثالهای کمتر گفته شده، مجلات ماهانهایست که سبک زندگی مصرفگرایانه را تبلیغ میکند. یعنی مخاطب خود را با چنین ارزشهایی تربیت کرده و محصول این تربیت، آیا چیزی جز یک فرد مصرفگراست.
از سوی دیگر، بعُد کمتر پرداخته شده به مقولهی مصرفگرایی که به "تربیت شدن" مربوط است، این است که یا خیلی از مردم جامعهی ما از حد "تربیت کردن" فراتر نمیروند و تا آخر عمرشان همچو مومی نرم، در دست نهادهایی تربیتی مثل رسانهها قرار دارند و به هر سمتی که آنها بروند میروند و یا اگر هم به مرحلهی "تربیت شدن" انتقال پیدا میکنند، متأسفانه هنجارها و نظام ارزشیای را برمیگزینند که تناسب لازم و کافی با ارزشهای دینی ما ندارد و یکی از مظاهر این تعارض، مصرفگرا بودن بعضی شخصیتهای مستقل و خودساخته است.
اینکه "چرا تعدادی از افرادی که دوست دارند خودشان، خودشان را تربیت کنند به سمت ارزشهای غیر دینی گرایش پیدا میکنند؟" به دلایلی برمیگردد که شاید در مطالب بعدی به آنها بپردازیم، اما مشکل اینجاست که خیلی از مردم جامعهی ما با اینکه این قابلیت را دارند که شخصیت مستقلی پیدا کرده و خودشان را با ارزشهای دینی تربیت کنند، اصلاً به این مرحله نرسیده و به آن فکر نمیکنند. در حالی که به نظر میرسد این مسئله نیز که تا به حال توجهی به آن نشده خیلی مهم بوده و در صورت پرداخت به آن، میتواند برگ برندهی ما در این مقوله و سایر مسائل باشد.
به مراد دیگر، اگر نظام تربیتی ما بتواند علاوه بر ایفای درست کار ویژهی خود که همانا تربیت افراد بر اساس ارزشهای اسلامیست، این زمینه را مهیا کند که افراد به خودآگاهی دینی رسیده و درک کنند که باید خودشان افسار تربیت شخصیتشان را به دست بگیرند و خودسازی مدنظر علمای اسلامی را با نهادینه کردن ارزشهای دینی در ضمیر شخصیتیشان عملی کنند، میتوانیم در آینده شاهد جامعهای باشیم که علاوه بر درمان مصرفگرایی در آن، سایر مشکلات نیز به حداقل کاهش پیدا میکنند.
در هر صورت و برای نتیجهگیری بحث بالا باید گفت که اگر بخواهیم به یکی از دلایل زیربنایی رواج مصرفگرایی در جامعه اشاره کنیم باید بگوییم که این رفتار غیردینی به علت وجود شخصیتهای انسانیست که کاملاً دارای شخصیت دینی نبوده و این شخصیت نسبتاً غیردینی مولود نظام تربیتی ناقص ماست که نمیتواند ارزشهای دینی را در افراد تبدیل به رفتار کند. پس، علاج زیربنایی مصرفگرایی و خیلی از مشکلات دیگر ما، علاج نظام تربیتی ماست.
سید مجتبی نعیمی /9191/د101/ن
ارسال نظرات