نامه یک طلبه جوان به آقای هاشمی
خبرگزاری رسا ـ آقای هاشمی با بیان توصیفاتی از انتخابات 24 خرداد این سوال مطرح است که آیا مردم ایران، چهارساله مجتهد سیاسی، زمانشناس، فهیم و با درایت شده و به اوج شور و شعور ملّی و اسلامی رسیدهاند، یا در انتخابات قبلی نیز همین طور بودند؟
جناب آقای هاشمی رفسنجانی (حفظکم الله)
بنا ندارم با یادآوری نامه بدون سلام، شیرینی این روزها را در کام شما و خانواده محترم تلخ کنم، پس سلام علیکم و رحمة الله
آنچه که حقیر را به عنوان یک طلبه جوان بر آن داشت تا این نامه را به محضرتان بنگارم، مطالعه پیام جنابعالی در قدردانی از ملّت شریف ایران به خاطر خلق حماسه سیاسی بود. پیامی که هرچند لازم و به جا بود، امّا هنگام مطالعه آن به واسطه خاطرات فراوانی که از فتنه سال 88 داشتم، سئوالاتی برایم ایجاد شد که طرح آن را ضروری دانستم. امّا شاید خالی از لطف نباشد که قبل از ذکر سئوالات، یکی از آن خاطرات را برای شما هم تعریف کنم.
یادآوری خاطرات
من مناظره تاریخی آقایان احمدی نژاد و موسوی را در میان جمعیّتی مشاهده میکردم که آن شب روبروی جام جم جمع شده بودند. جوانی کنار من ایستاده بود که ظاهری غیر مذهبی داشت. فارغ از انتقاداتی که به آقای احمدی نژاد در اسم بردن از افراد وارد بود «که البتّه مقام معظّم رهبری هم تذکّر دادند»، لحظهای که ایشان گفتند: "پسران آقای هاشمی در کشور چه کار میکنند؟ " آن جوان را دیدم که با حالتی خاص که گویا بغض فرو خورده چندین سالهاش ترکیده باشد، دست بر صورت گذاشت، به زمین نشست و گریست.
البته مردم گوشهای از پاسخ سوال آقای احمدی نژاد را در ماههای بعد به وضوح مشاهده نمودند. چرا که یکی پس از چندین ماه طراحی جنگ روانی علیه نظام و اردوکشی خیابانی، برای تحصیل و کارهایش به مدّت تقریباً دو سال به لندن رفت و به توصیه شما خیالش از پروندههایش راحت بود!
دیگری با حضور در همایش دختران فیروزهای و تجمعات غیرقانونی 25 خرداد، 26 خرداد، 30 خرداد، 16آذر و روز عاشورا، با تهمتهای مختلف همچون تقلّب در انتخابات و تعریض به مقام معظم رهبری، حامیان کاندیدای شکست خورده را به حضور در خیابانها دعوت میکرد، هر چند که اینها همه فرع بود و در اصل برای خوردن ساندویچ به خیابان آزادی رفته بود!
آن یکی فردای همان روز که خواهرش وقیحانه گفت:"[آیت الله] خامنهای تو این دوره کی رهبر بوده؟ تنها دورهای که رهبر بوده الانه...." ، در مراسم افتتاح خط 7 متروی تهران با اشاره به این که میخواهند فضا را خامنهای - هاشمی کنند، با طعنه و کنایه گفت: «اگر اجازه دادند علیه بزرگتر از هاشمی صحبت کنند بیشتر رأی جمع میشود، اصلاً اگر کل انقلاب را زیر سئوال ببرند 70 میلیون رأی جمع میشود.» و در طول این مدّت با نگارش و امضای نامهها و بیانیهها، حامی تمام قد عملکرد تشنّج زای بقیّه خانوادهاش بود.
دختری دیگر، طی تماسهایی با قوّه قضائیّه تمام تلاشش را برای آزادی خواهر در جریان بازداشت یک روزهاش انجام داده و در نهایت در شهریور88 از سمت ریاست فدراسیون ورزشهای بیماران خاص استعفا داد؛ و... .
ببخشید که خاطرهاش کمی تلخ بود، امّا چون در پیامتان لطیفانه فرموده بودید که «جوان ایرانی خوب میداند که چگونه در برگههای آرای خویش به سفیران عطوفت سلام دهد»، خواستم تا با ذکر این خاطره یادآوری نمایم که چگونه در انتخابات سال88، بر سلام بسیاری از جوانان به سفیر منتخبشان، اعتراض شد.
و امّا سئوالات:
جناب آقای هاشمی؛ حضرتعالی با دست مریزادی به مردم ایران، فرمودید که این انتخابات " خاتمیت اسلام را در توجه به شرایط زمان و مکان؛ در دنیا جاودان کرد" و در طول این پیام، ملّت ما و انتخابشان را با اینگونه عبارات توصیف فرمودید: «اوج شور و شعور ملّی و اسلامی»، «بهترین تعبیر برای اجتهاد سیاسی» ، «تحقق وعدههای الهی» ، «زمانشناس و فهیم»، «صاحبان متمدنترین و بافرهنگترین ملّتها» ، «مهربانترین و با درایتترین ملّت منطقه».
حال این سئوال مطرح است که آیا مردم ایران، چهارساله مجتهد سیاسی، زمانشناس، فهیم و با درایت شده و به اوج شور و شعور ملّی و اسلامی رسیدهاند، یا در انتخابات قبلی نیز همین طور بود؟ پیام مقام معظّم رهبری پس از انتخابات قبلی و به کار بردن عباراتی کم نظیر و الفاظی همچون آگاه، شجاع ،زمانشناس و ... برای مردم ایران حکایت از آن دارد که اگر حماسهای که مردم در انتخابات ریاست جمهوری قبلی آفریدند بالاتر از این دوره نباشد، قطعاً پایینتر نیست. پس چگونه است که شما در آن دوره وظیفه خود ندانستید که به این ملّت دست مریزاد بگویید!؟
ریاست محترم مجمع تشخیص مصلحت نظام، شما در این پیام نوشتهاید: «زمزمههای شومی به گوش میرسید تا بر این آیینه همدلی؛ همراهی و همکاری، غبار یأس و ناامیدی بنشانند.» آری، امّا شاید اگر کمی به گذشته باز گردیم به وضوح خواهیم شنید که در انتخابات قبلی هم این زمزمهها وجود داشت امّا به گونهای که دیگر به فریاد بوقهای تبلیغاتی دشمنان داخلی و خارجی تبدیل شده بود.
ولی سئوال آن جاست که این زمزمههای یأس و ناامیدی و تردید در انتخابات قبلی از کجا آغاز شد؟ آیا جز این بود که جنابعالی با استفاده از تریبون نماز جمعه در پاییز87 یعنی حدود هفت ماه مانده به برگزاری انتخابات، به موضوع «صیانت از آراء» پرداخته و سپس با طرح این مبحث در سخنرانیهای گوناگون همچون همایش «30سال قانونگذاری»، برای دشمنان داخلی و خارجی زمینه طرح پروژه «تقلّب در انتخابات» را فراهم آوردید؟
کمیته صیانت از آراء نامزدهای انتخاباتی نزدیک به شما از چه تاریخی تأسیس شد؟ ایراد اینگونه سخنان از طرف جنابعالی و نفی آن از طرف مقام معظم رهبری چند نوبت متوالی صورت گرفت تا آنجا که ایشان فرمودند: «با حضور پرانگیزه مردم، همواره انتخاباتی سالم، متقن و خوبی در ایران برگزار شده اما متأسفانه برخی دوستان بیانصاف و کسانی که جزو ملت هستند و توقع دارند مردم به آنها توجه کنند، با ناسپاسی، علیه ملت حرف میزنند و با تکرار حرف دروغ دشمن، سلامت انتخابات را زیرسئوال میبرند.»" و با ادامه این روند توسّط جنابعالی و دیگران از قبل از برپایی انتخابات، این شعار را شنیدیم که «اگه تقلّب نشه، موسوی اوّل میشه» و شد آنچه که شد ...
درسهای انتخابات
حضرتعالی در پیام خود درس هایی از این انتخابات را بر شمردید که یکی از آنها این است: «به بزرگان اندیشهساز در داخل کشور، درس داد که تحجّر، دگماندیشی، بداخلاقیها، حذفها، طردها و انحصارطلبیها ، متاعی بیبها و مقطعی است و جایی در طاقچه ذهن و زبان مردم این سرزمین ندارد و مهربانی، تعامل و اعتدال، بهترین زبان برای گفتگوی با مردم است.»
نمیدانم منظورتان از «بزرگان اندیشهساز در داخل کشور» چه کسانی است؟ مراجع معظم تقلید و علمای گرانقدر، یا اساتید محترم دانشگاه و نخبگان علمی و فرهنگی؟ کدام گروه باید عدم «تحجّر، دگماندیشی، بداخلاقیها، حذفها، طردها و انحصارطلبیها» را بیاموزند؟
البته شاید هم منظورتان مسئولین فعلی است. مسلّم در همه اقشار و اصناف و گروهها، افراد با ضعفها و نواقص مختلفی وجود دارند، امّا علاوه بر آن که نباید سیاه نمایی کرد، هرگز نباید عیوب و نواقص خود را فراموش نماییم.
به جرأت میتوان برای هر کدام از صفاتی که ذکر فرمودید مثالهای متعدد از گذشته خودتان آورد. آیا تشبیه کروات به دُم خر آن هم در تریبون نماز جمعه، زبان مهربانی، تعامل و اعتدال بود؟ چندبار در برابر شعار متحجّرانه «مخالف هاشمی دشمن پیغمبر است» موضع گرفتید؟ چندبار به منتقدینتان اجازه صحبت دادید؟ یکبارش را در قم دیدیم. چه کسی بداخلاقیهای سیاسی شما را با رئیس جمهور منتخب مردم، از سوّم تیر به بعد فراموش می کند؟
سکوت معنادارتان در قبال عملکرد فتنهگران پس از انتخابات 88 که تقریباً یک ماه طول کشید، و سپس موضعگیریهای دشمن شاد کن جنابعالی، که به دلیل ناراحتی از انتخاب ملّت بود، انحصار طلبی محسوب نمیشد؟ چه توجیهی برای سکوت در برابر نامهای که آقای کروبی به شما نوشت و در آن اتهام تجاوز به زندانیان زد، دارید؟ و.... اینها مثالهای کوچکی بود و الاّ نقد عملکرد سیاستهای کلان اقتصادی، فرهنگی و سیاسی جنابعالی به خصوص در دولت سازندگی مثنوی هفتاد من کاغذ میطلبد.
جناب آقای هاشمی، نوشته بودید: «به تحریفکنندگان تاریخ درس داد که مردم پازلهای بریده شده از قیچی تحریف و سانسور را در واقعیتهای جامعه پیدا میکنند و نمیگذارند تحریف در تاریخ نهادینه شود و زمانِ شادمانیِ مقبولیتِ دروغپراکنیها تا اولین فرصت ممکن برای اعلام بیزاری عمومی است و آنچه در دین مبین اسلام ناپسند است، برای همه عقول، با همه اختلافات سلیقهای و جناحی، ناپسندتر است.» آری، تحریف تاریخ و سانسور آن بسی زشت و ناپسند است. تشبیه اظهارات و عملکرد آقای احمدینژاد توسط شما به «اقدامات منافقان و گروهکهای ضد انقلاب در سالهای اوّل بعد از پیروزی انقلاب» برای نسلی که آن زمان را درک نکردهاند، تحریف تاریخ محسوب نمیشد؟ شما با انکار حمایتتان از آقای موسوی و عدم پذیرش نقش فرزندانتان در فتنه 88، مباحث روز را تحریف و سانسور نمودید چه رسد به تاریخ!
همچنین در این پیام آوردهاید: «به کینه جوسازان و دشمنتراشان درس داد که مردم، به هنگام نیاز «أَشِدَّاء عَلَى الْکُفَّارِ» را با «رُحَمَاء بَیْنَهُمْ» در یک آیه تلاوت مینمایند و برای تبیین تعامل با جهانیان، به این کلام نورانی قرآن پایبندند که «وَ لا تَسُبُّوا الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّواْ اللّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ». انتخابات 24 خرداد فقط یک رویداد سیاسی نبود، بلکه یک اتفاق فرهنگی، یک هشدار اقتصادی و یک همراهی اجتماعی برای اعلام انزجار از کلّهشقی، قانونگریزی و فراز و فرودهای افراط و تفریط و برگشت به راه اعتدال و عقلانیت است که جانْمایه رسالت نبوی و اساس تعالیم ائمه هداست.»
سئوال من در مورد این قسمت از پیام حضرتعالی آنگاه روشنتر میشود که سخنان یکی از هم جبههایهایتان در دو انتخابات گذشته، را با هم مرور کنیم. حتما به خاطر دارید که جناب آقای محتشمی پور در ماجرای «گروه وفاق» در سال78 اینگونه گفتند: «اخیرا گفتم در آخرالزمان همه مفاهیم و ارزشها عوض میشوند. آنهایی که خشن و تند هستند، معتدل میشوند. آنان که معتدل هستند، خشن میشوند. پیشینه برخورد آقای هاشمی را نگاه کنیم. بعد از حادثه خونین مکه وقتی جنازهها را آوردند، من آن موقع وزیر کشور بودم و آقای هاشمی در برابر مجلس صحبت کرد و گفت: آل سعود محکوم به اعدام هستند. همین آقای هاشمی رابطه خانوادگی با آل سعود پیدا کرده است. الان دسته جمعی، 20 نفره، 30 نفره میهمان میشوند. ملک عبدالله با زن و بچه یک شب میهمان آقای هاشمی میشوند. این افراط و تفریط است و بنده میشوم تند! این آقای هاشمی در خطبههای نماز گفت : «ثروت اندوزان زالو صفت! و باید از حسابهای بانکی به نفع دولت مصادره بشود.» یک مرتبه پولدارها احساس خطر کردند که هرچه پول دارند ببرند و در دولت با بحران مواجه شدیم. همین آقای هاشمی گفت: «هرکسی میخواهد خارج برود ما درب بانک مرکزی را باز کردیم دلار هفت تومان به آنها دادیم....سیاستهای ویرانگر، تند و خشن! آن موقع ایشان میشود معتدل و ما می شویم خشن!»
جناب آقای هاشمی، حال بفرمائید موضعتان پس از کشتار جمعه خونین مکّه، کینهجوسازی و دشمنتراشی و اشتباه در تشخیص مصداق«أَشِدَّاء عَلَى الْکُفَّارِ» بوده، یا این که هم اکنون آل سعود با فجایعشان که یک نمونهاش بحرین است،«رُحَمَاء بَیْنَهُمْ» شدهاند؟ مسلّم جرم آقای احمدی نژاد در طرح "هولوکاست" بیشتر از شما نیست چرا که ایشان علیه اسرائیل گفت و شما علیه آل سعود که حداقل در ظاهر حاکم اسلامیاند.
شما که به آیات قرآن استناد میفرمایید، آن هنگام که همسر محترمهتان پس از رأی دادن، جناب آقای احمدینژاد و دوستانش را "خوارج" لقب داده دستور اردوکشی خیابانی در صورت عدم رأی آوردن جناب آقای موسوی دادند، ای کاش شما نیز همچون مردم ایران برای «اعلام انزجار از کلّهشقی و قانونگریزی» با اعلام برائت از این موضع همسر و فرزندانتان، همچون حضرت آیت الله خزعلی (حفظه الله) این دو آیه را در بیانیهای و یا سخنانی تلاوت میفرمودید که:«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِکُمْ وَأَوْلَادِکُمْ عَدُوّاً لَّکُمْ فَاحْذَرُوهُمْ» و همچنین «لَا تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ کَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ» البته عملکردتان در طول این مدّت نشان داده که با خانوادهتان همچنان از باب «رُحَمَاء بَیْنَهُمْ» وارد میشوید.
شاید از همه جالبتر این عبارت بود که نوشتید: «از دستاندرکاران برگزاری انتخابات که از ماهها پیش زمینههای خلق این حماسه سیاسی را فراهم کردند، تشکر مینمایم.» جناب آقای هاشمی، پیش از این عرض شد که مردم همان مردماند. دستاندرکاران برگزاری انتخابات هم دقیقاً همان دستاندرکاران برگزاری انتخابات سال88 بودند. همان شورای نگهبان، همان وزیر و وزارت کشور، همان نیروی انتظامی، همان صدا و سیما و... پس این تفاوت فاحش در عملکرد حضرتعالی پس از این دو انتخابات بر اثر چیست؟ البته نکات فراوان دیگری هم بود که بیش از این مصدّع نمیشوم.
در پایان از این که این نامه را از طریق رسانههای عمومی تقدیم کردم، پوزش میطلبم. چرا که شما این جایگاه را دارید که مثلاً اگر نامهای به رهبر انقلاب مینویسید (البته بدون سلام)، بتوانید در اسرع وقت و از طرق مختلف آن را به ایشان رسانیده و تقدیم کنید و نیازی به رسانههای عمومی نباشد که فضای جامعه قبل از انتخابات ملتهب شود، امّا حقیر چنین جایگاهی نداشتم.
والسلام علی من التبع الهدی
رضا اکبری آهنگر
/925/د101/ج
ارسال نظرات