۰۱ آبان ۱۳۹۲ - ۱۲:۱۵
کد خبر: ۱۸۷۸۹۹
کنش میان فقه و فلسفه؛

ماهیت و پیشینه فلسفه فقه

خبرگزاری رسا ـ بحث از فلسفه‌های مضاف بحثی نوپاست، ولی با وجود این نوپایی مشغله ذهن بسیاری از محققان قرار گرفته است. این بحث جایگاه خود را در مباحث محققان دانش اسلامی باز کرده و نقل محفل گفت‌وگوهای علوم اسلامی واقع شده است.‌
ماهیت و پیشینه فلسفه فقه

بحث از فلسفه‌های مضاف بحثی نوپاست، ولی با وجود این نوپایی مشغله ذهن بسیاری از محققان قرار گرفته است. این بحث جایگاه خود را در مباحث محققان دانش اسلامی باز کرده و نقل محفل گفت‌وگوهای علوم اسلامی واقع شده است.‌   

 

در این میان فقه به عنوان دانش زیرساختی در اندیشه اسلامی، متعلق فلسفه واقع شده و در ترکیب "فلسفه فقه" مورد استعمال محققان و نویسندگان قرار گرفته است.‌

 

با توجه به قرابت مفهومی فقه و حقوق و از آن رو که مفهوم "فلسفه حقوق" بحثی اساسی در اندیشه مغرب زمین است، واکاوی مفهوم فلسفه فقه هم به جهت ذات خود و هم به جهت ارتباطی که با بحث‌های دانشمندان غرب پیدا می‌کند، بایسته و شایسته به نظر می‌رسد.


 

فلسفه و فلسفه‌های مضاف

 

ابتدا باید تأملی در چیستی مفهوم فلسفه‌های مضاف داشته باشیم و ببینیم که چه مفاهیمی می‌توانند متعلق این فلسفه‌ها واقع شوند و در واقع فلسفه‌های مضاف عهده‌دار چگونه بحثی هستند.‌

 

شاید لازم باشد ابتدا معنای فلسفه در این ترکیب را با معنای فلسفه در استعمال مطلق آن، بررسی کنیم. فلسفه در معنای مطلق را به علمی تعریف کرده‌اند که از موجود بما هو موجود بحث می‌کند.‌(رک: نهایه الحکمه صفحه 5)

 

این تعریف همان‌طور که مرحوم علامه طباطبایی در نهایه الحکمه متذکر شده‌اند، شامل تمامی موجودات شده و عام‌ترین موضوع مورد بحث را بر عهده فلسفه گذاشته است.‌

 

ایشان به درستی متذکر شده‌اند که در صورت چنین تعریفی از فلسفه، باید بگوییم که موضوعی خارج از بحث فلسفه وجود ندارد؛ زیرا موجود مطلق اعم موجودات است.(رک: نهایه الحکمه صفحه 7)

 

شهید مطهری‌(ره) مباحث فلسفه را در این تعریف به پنج بخش تقسیم می‌نماید:

1 – مسایل مربوط به هستی و ماهیت و عدم

2– مسایل مربوط به اقسام هستی

3– مسایل مربوط به قوانین کلی هستی

4 – مسایل مربوط به طبقات هستی یا عوالم هستی

5 – مسایل مربوط به روابط عالم طبیعت با عوالم مافوقش

 

ذکر این نکته به جاست که امروزه استعمال لفظ فلسفه در معنای خاصش، با استعمال کهن آن که به معنای عام شامل تمامی علوم و فنون می‌شد، متفاوت است. فلذا باید اذعان کنیم به اینکه وقتی در ترکیب با کلمه دیگری به کار می‌رود، طبعا معنایی متفاوت با معنای مطلقش پیدا می‌کند؛ این معنا ممکن است خاص‌تر باشد یا به کلی متفاوت باشد.

 

این نکته مورد تأکید استاد علی عابدی شاهرودی قرار گرفته و اشتراک فلسفه مطلق و فلسفه‌های مضاف را تنها اشتراک لفظی می‌دانند.(رک: گفت‌وگوهای فلسفه فقه صفحه 158)

 

 

چیستی فلسفه‌های مضاف

 

تعبیر فلسفه‌های مضاف تعبیر جدیدی است و در گذشته علمی مشرق زمین و مغرب زمین سابقه نداشته است؛ اگر چه بیشتر مباحث مطرح در این گونه از بحث‌ها در میراث علمی پیشین موجود است، اما جمع آوردن آنها در ذیل تعبیر واحد، کاری تازه است. بنابر این ابتدا باید همین مسأله را واکاوی کنیم و این نظام منسجم مورد نظر را بشناسیم.

 

فلسفه در ترکیب با علوم مختلف به تعبیر فلسفه‌های مضاف تبدیل می‌شود؛ مانند فلسفه حقوق، فلسفه فقه، فلسفه روانشناسی و...

 

در این‌که به چه ملاک و به چه اعتباری باید مباحثی را علم شمرد و متعلق فلسفه‌های مضاف دانست، استاد عابدی شاهرودی دو ملاک را بیان کرده‌اند:

 

1 – وجود رابطی که مسایل یک علم در ذهن ما دارند و چون معلوم بالذات با علم متحد است، از این نظر به این مسایل از حیث وجود رابطی در نفس علم اطلاق می‌شود.

 

2- به این اعتبار که مسایل یک علم مجموعه‌ای هستند که قواعدی بر آنها حاکم است و وقتی وارد این مجموعه می‌شویم، از این قواعد استفاده می‌کنیم.(گفت‌وگوهای فلسفه فقه صفحه 160) با این لحاظ علم فقه که دارای دو شاخصه مذکور است، می‌تواند مورد بحث فلسفی و در نتیجه متعلق تعبیر فلسفه فقه واقع شود.

 

آیت‌الله صادق لاریجانی بحث فلسفه‌های مضاف را منحصر در بحث از علوم دیگر نمی‌داند و با بیان تعریف زیر گستره وسیع‌تری برای آن قائل می‌شود:
"به نظر من بهترین و درست‌ترین تعبیر در تعریف فلسفه مضاف این است که بگوییم، مجموعه تأملات نظری و تحلیلی درباره یک پدیده است".‌

 

با این تعریف فلسفه "آب" نمی‌توانیم داشته باشیم، چون بحث‌های مربوط به آب تحلیلی و نظری نیست، بلکه تجربی است؛ اما در مورد زبان، فلسفه زبان و درباره هنر، فلسفه هنر داریم، چون که می‌توانیم درباره زبان و هنر بحث‌های تحلیلی داشته باشیم.(گفت‌وگوهای فلسفه فقه صفحه 171)

 

مسأله دیگری که در فلسفه‌های مضاف مورد توجه است و این مباحث عهده‌دار بحث از آن هستند، بحث از چیستی و ماهیت پدیده مذکور است.‌ مثلا در فلسفه فقه سوال اصلی و اساسی این است که "فلسفه فقه چیست؟"(گفت‌وگوهای فلسفه فقه، صفحه 56)

 

با این حساب باید گفت که فلسفه یک علم متکفل بحث‌های تحلیلی و نظری از چیستی علم مورد نظر و مباحث حول موضوع آن علم است.‌ طبعا در این تعریف به مباحث مشترکی بر می‌‌خوریم که هم فلسفه یک علم و هم در ذیل موضوعات آن علم مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.

 

جمع بندی و فهرست کردن همه مباحثی که در فلسفه علم مطرح می شود چندان آسان به نظر نمی‌رسد؛ چرا که دایره مباحث تحلیلی و نظری درباره موضوع یک علم و ماهیت آن علم بسیار است، اما در یک اشاره فهرست‌وار باید به ترتیب ذیل اشاره کنیم:

 

1- بحث از چیستی یک علم؛ به معنای تبیین موضوع علم و تشریح عوارض ذاتیه آن که محور مباحث علم است.

 

2- تبیین حوزه‌های دست اندازی یک علم؛ به این معنا که قلمرو مباحث یک علم را روشن می‌کند و از خلط مباحث بین علوم مختلف جلوگیری می‌کند.

 

3- تبیین مبانی و مبادی تصوریه و تصدیقیه یک علم؛ به این معنا که یک علم بر چه اموری خارج از خودش مبتنی است.

 

4- تبیین ساختار علم و تجزیه آن به رده‌ها و جنبه‌های مختلف

 

5- بحث از مسالک و گرایش‌های فکری در هر علم

 

6- بحث از تاریخ علم؛ البته منظور بیان گزارش گونه تاریخ علم به صورت متداول نزد مورخان نیست، بلکه همت و توجه فیلسوف علم، بیان سیر تطور اندیشه‌های علمی است.

 

7- بحث از اغراض علم و غایات متصور برای مباحث آن

 

(برای اطلاع تفصیلی رک: گفت‌وگوهای فلسفه فقه، فلسفه فلسفه اسلامی، مدخل علم فقه)

 

 

فلسفه فقه و پیشینه آن

 

با توجه به آن چه گفته شد باید فلسفه فقه را به صورت ذیل تعریف کنیم:
"فسلفه فقه، عهده‌دار بحث از چیستی و ساختار فقه، مبادی و مبانی فقه، قلمرو مباحث فقهی و حیثیت فقهی مسایل دینی، تاریخ فقه و مکاتب فقهی در طول تاریخ است."‌(رک: گفتگوهای فلسفه فقه)

 

بعضی از بحث‌های مطرح در فلسفه فقه پیش از این در ذیل مباحث فقهی مطرح شده‌اند، از جمله بحث از مبادی فقه که بخشی در علم اصول و بخشی تحت قواعد فقهیه و بخشی نیز در خود علم فقه مطرح و بحث شده‌اند.

 

گذشته از این با ظهور اخباریان در تاریخ فقه شیعه و طرح مباحث چالشی از سوی ایشان، علمای اصول دست به کار شده و توجه بیشتری به مباحثی از سنخ مباحث فلسفه فقه مطرح کردند، از جمله ایشان باید از استاد کل وحید بهبهانی نام ببریم که کتاب گران‌سنگ "الفوائد الحائریه" را به رشته نگارش درآورد و در این کتاب مباحث مفصلی در باب ماهیت اجتهاد و اسالیب اجتهاد و مبانی و مبادی فکر اصولی ارائه کرد که منبع ارزشمندی برای پی‌ بردن به سنگ بنای فکر فقهی شیعه است.

 

شاید جالب توجه باشد که یکی از کتبی که می‌تواند منبع قابل توجه بحث‌های فلسفه فقه باشد، کتاب "ولایت فقیه" رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی‌(ره) است.

 

ایشان در این کتاب با به چالش کشاندن مبانی فکری تحجر و فقه راکد و ساکن به طرح مبانی متناسب با فقه پویا و به تعبیر خود ایشان "فقه جواهری" پرداخته‌اند.

 

اساسا دیدگاه فقهی امام خمینی‌(ره) در باب ولایت فقیه و حکومت اسلامی بیش و پیش از آن‌که مبتنی بر بحث‌های رایج فقهی باشد به مباحث فلسفه فقه گرایش دارد.

 

علاوه بر بحث‌های پراکنده‌ای که در این حوزه انجام شده است، یک سلسله بحث‌های نظام‌مند هم که می‌توان آنها را داخل در فلسفه فقه دانست، مطرح شده و بحث شده است.‌

 

از جمله این مباحث، بحث از "رئوس ثمانیه" است که در تمامی علوم اسلامی مطرح و بحث شده است. این مباحث به گفته دکتر خوانساری به غرض روشن ساختن ذهن مبتدی به کار برده می‌شده است(منطق صوری، صفحه 23) و از این منظر بیشتر جنبه تعلیمی داشته است تا جنبه تحقیقی و لکن باید توجه داشت که همین نشان از اهتمام پیشینیان به مباحث فلسفه فقه دارد.

 

 

کتاب المدخل الی عذب المنهل

 

شاید کم لطفی باشد که از مهمترین کتاب حوزوی مدخل بر علم فقه که شامل همان مباحث علم فقه است یاد نکنیم. کتاب "المدخل الی عذب المنهل" نوشته علامه فقید میرزا ابوالحسن شعرانی مهمترین تألیف حوزوی درباره فسلفه فقه است.

 

آن‌چه این کتاب را ممتاز می‌کند، اختصاص مباحث آن به فلسفه فقه است. اگر چه کتاب "الفوائد الحائریه" مرحوم وحید بهبهانی سنگ بنای مباحث فلسفه فقه را پایه گذاشت؛ لکن این کتاب علاوه بر مباحث فسلفه فقه شامل مباحث رایج فقهی هم بوده و از این منظر یک کتاب تخصصی به حساب نمی‌آید، ولی کتاب مرحوم شعرانی(ره) کتابی تخصصی در این زمینه است.

 

از دیگر امتیازات کتاب طرح مباحث چالشی در زمینه علم رجال و احادیث است. توجه به مبادی و مبانی فقهی بحث نشده در طول تاریخ فقه هم امتیاز دیگر کتاب است، روانی متن و ایجاز کتاب هم امتیازی فنی برای کتاب است که مطالعه آن را آسان می‌کند.

 

 

نتیجه‌گیری

 

اگر چه بحث از فلسفه‌های مضاف بحثی نوپاست؛ اما تعرض به این مباحث در حوزه علوم اسلامی با توجه به میراث گران‌بهایی که در این زمینه به ما رسیده است، از جهتی سهل و از جهتی ممتنع است.

 

سهل است از این جهت که اقیانوسی از افکار و اندیشه‌های گران‌بها در دست ماست و ممتنع است از این جهت که کار حرفه‌ای و فنی در بازخوانی این میراث انجام نگرفته است، امید که با بذل توجه محققان و اندیشمندان علوم اسلامی این راه نرفته به زودی طی شود و از ثمرات شیرین آن استفاده کنیم.

 

 

منابع

1- نهایه الحکمه، علامه طباطبایی، موسسه نشر اسلامی
2- فلسفه مقدماتی در آثار شهید مطهری، عبدالرسول عبودیت، انتشارات موسسه پژوهشی و آموزشی امام خمینی‌(ره)
3- گفتگوهای فلسفه فقه، مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامی، انتشارات بوستان کتاب
4- فلسفه فلسفه اسلامی، عبدالحسین خسروپناه، انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
5- مدخل علم فقه، رضا اسلامی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم
6- الفوائد الحائریه، وحید بهبهانی، انتشارات مجمع فکر اسلامی
7- ولایت فقیه، امام خمینی، انتشارات موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)
8- المدخل الی عذب المنهل، میرزا ابوالحسن شعرانی، مجمع الفکر الاسلامی
9- منطق صوری، دکتر محمد خوانساری، انتشارات آگاه

هادی شاملو

 

/979/701/ر

ارسال نظرات