استفاده از روش شناسی بومی، لزوم تحول در علوم انسانی/ مدرک گرایی از بزرگترین اشتباهات حوزه علمیه
دکتر مهدی حمزه پور عضو گروه مدیریت صنعتی دانشگاه امام صادق (ع) در این گفتگو به تبیین مشکلات علوم انسانی در کشور ما پرداخته و معتقد است متولی تحول در علوم انسانی نباید یک نهاد دولتی باشد بلکه باید اندیشمندان در نهادی کاملا مستقل به بررسی این موضوع بپردازند و گام هایی را در این زمینه بردارند.
آنچه در ادامه می آید مشروح گفتگوی خبرنگار ...... با این استاد دانشگاه است.
*آقای دکتر به عنوان سئوال اول، از نظر شما علوم انسانی چه تعریفی دارد؟
علومی که ماهیت و تعریفش از انسان و کارکردهای انسان نشأت بگیرد به عنوان علوم انسانی تعبیر می شود و می تواند در حوزه علوم اجتماعی، مدیریت، علوم سیاسی، حوزه ارتباطات و فرهنگ تعریف شود و در اصل آن مواردی است که از کارکرد انسان صادر می گردد. علوم انسانی شامل علوم کاملا کیفی تا علوم کاملا کمی می شود و چیزی که در ذهن خیلی از اساتید وجود دارد این است که علوم انسانی زمانی تحقق پیدا می کند که ما انسان و جایگاه انسان را بتوانیم در نظر بگیریم، خیلی از علما مثل آیت الله جوادی آملی معتقدند که اگر جهان بینی فرد الهی و مبتنی بر توحید باشد و حتی اگر فیزیک درس دهد چون فعل خداوند را درس می دهد ما می توانیم آن را در قالب علم دینی که مشتق از علوم انسانی شده تعریف کنیم و لذا به نظر بنده علوم انسانی به تعریف دقیق انسان و مشتقات و کارکردهایی که مربوط به حوزه انسان می شود، بر می گردد.
*به اعتقاد شما در کشور ما چه اشکالاتی علوم انسانی رایج وارد است؟
ما در بحث علوم انسانی ماهیت و تفاوت مبنایی نسبت به غرب داریم؛ مثلا در حوزه روانشناسی، علوم سیاسی، مدیریت، اقتصاد و ... هر کدام از تکنیک ها را که بررسی می کنیم، می بینیم که با غرب اختلاف مبنایی در حوزه تعریف انسان داریم حتی در بحث شخصیت، نگرش، انگیزه، یادگیری، تصمیم گیری، تعارض، فرهنگ سازمانی و همه اینها اگر دقت کنید می بینید که تفاوت مبنایی در تعریف و ظرفیت انسان در حوزه غرب وجود دارد. منظورم هم از غرب یعنی اروپا و آمریکا.
تفاوت در این تعریف انسان باعث شده حتی در حوزه اشتراکات مان هم با مشکل مواجه شوم چون تعریفی که آن ها از انسان دارند نهایتا منجر می شود به همین چند صباحی که در این دنیا است و چیزی به نام ماورا، متافیزیک وعالم دیگر برای آنها وجود ندارد با این روند سبک زندگی و تعریف انسان از دید آن ها از ما متفاوت می شود. آنهایی هم که به دو بعد روحی و مادی تا حدی اعتقاد دارند درجه اعتقادشان به شدت نازل تر از آن چیزی است که ما در متون خودمان داریم. لذا به نظر من چون تعریف انسان ماهیتا متفاوت است جنگ بین علوم انسانی در غرب و شرق همچنان ادامه دارد و ما نمی توانیم مرز بین این دو را تفکیک کنیم و باید انقلابی در تعریف انسان و انسان شناسی و مکاتب آن اتفاق بیفتد و بعد ازآن تازه تئوری هایی را بنا کنیم.
به اعتقاد من هنوز علوم انسانی اسلامی به معنای واقعی را نداریم و روی آن کار نکرده ایم. پس باید اول تعریف، ماهیت و کارکرد انسان و ظرفیت او را در متون حقیقی مان مثل قرآن و نهج البلاغه و متونی که به عنوان یک حقیقت وجود دارد شناسایی کنیم و بعد از آن تازه بیاییم در خصوص مباحث مختلف مثل مدیریت، حقوق و علوم سیاسی وارد بحث شویم.
*پیشنهاد شما برای تحول در علوم انسانی و فراگیری علوم انسانی اسلامی چیست؟
تحول زمانی اتفاق می افتد که آن را دست یک نهاد خاص و اداری ندهیم. به نظر من با توجه به تاکیدات رهبر معظم انقلاب در این خصوص، هنوز قدم جدی در حوزه تحول در علوم انسانی برداشته نشده است. خود ما زمانی پیگیر و متولی این موضوع بودیم و به اعتقاد من زمانیکه این موضوع به یک نهاد دولتی سپرده شد، در پروسه بروکراسی قرار گرفت و بهتر است یک نهاد مستقل که وابسته به هیچ سازمانی نیست متولی این امر باشد تا افراد در یک جایی به عنوان اتاق فکر بنشینند و در یک فضای کاملا آزاد و حساب شده و با استفاده از اندیشمندان متعهدی که سوء گیری پژوهشی نداشته باشد؛ به بحث بپردازند.
اگر در بحث پژوهش، محقق یا پژوهشگر کوچکترین سوءگیری پژوهشی داشته باشد طرحش با شکست مواجه می شود و زمانی می توانیم در این حوزه موفق باشیم که آن را از نهاد دولتی گرفته و به یک نهاد مستقل و با امکانات پژوهشی کامل بسپاریم. باید قدرت تفکر این افراد بالا باشد که در نهایت تولید علوم انسانی اسلامی داشته باشند، البته این بدین مفهوم نیست که ما علوم انسانی که در غرب تولید شده را در نظر نگیریم بلکه باید مطالعه تطبیقی با دنیای غرب داشته باشیم و این مطالعه را کسی می تواند انجام دهد که در این حوزه متخصص باشد، لذا اندیشمندانی را می خواهیم که حداقل سی تا چهل سال در این زمینه کار جدی به لحاظ حرفه ای کرده باشند. البته این کا بسیار زمان بر است و نزدیک به پنجاه تا صد سال وقت لازم است که بتوانیم پارادایم و نظریات مان را کامل تعریف کنیم و در انتها بتوانیم آن ها را کاربردی نموده و حتی در بعضی از زمینه ها تبدیل به تکنیک نماییم.
*آقای دکتر عملکرد شوراها و کمیسیون های تخصصی موجود در دومین کنگره علوم انسانی اسلامی را چگونه ارزیابی می کنید؟
این چند جلسه که من حضور داشتم جلسات خوبی بود و اساتید بزرگوار اظهار نظرهای خیلی خوبی داشتند، البته دقت های فراوانی در انتخاب مقالات شده است. داوران متعددی مقالات را می بینند و این داوری ها از چند فیلتر عبور می کنند. مقالات حداقل از علمی- پژوهشی به بالا باید باشد که حتی در بعضی زمینه ها جایزه ای برای نظریه پردازی قرار داده اند و من احساسم بر این است که اگر در حد یک کنگره و جشنواره باقی نماند بهتر است؛ یعنی بعد از برگزاری کنگره موضوعات پیگیری شود و از حوزه نهادها و سازمان ها بیرون بیاید. در حال حاضر تا حدودی سایه سازمان های دولتی بر این کنگره حاکم است و وقتی این سایه وجود داشته باشد شما نباید انتظار یک کار آزاد محور و مبتنی بر تفکر آزاد را داشته باشید فقط یک کار سفارشی می شود. به نظر من کاری که در پژوهشگاه علوم انسانی به موازات همین کار انجام شد، شکست خورد و علتش هم این بود که به عنوان یک پروژه سازمانی به آن نگاه می کردند نه یک پروه بنیادین. در صورتی که رهبر معظم انقلاب فرموده اند که یک کار بنیادین در این حوزه صورت گیرد و من باز هم تأکید می کنم که تا وقتی این کنگره به صورت نهادی باشد این طرح موفق نمی شود؛ اما به محض اینکه آن شرایط فراهم شود و افراد مستقل و اندیشمندِ با سابقه پژوهشی بالا بنشینند و در یک حوزه به صورت مستقل کار کنند و مطالعه تطبیقی خوبی انجام دهند بستر های تحول ایجاد می شود.
ما منابع خیلی خوبی داریم منابعی مثل ابن سینا، فارابی و سهروردی اینها جای کار دارند.
متاسفانه ما روش شناسی بومی خودمان را هم نمی توانیم بشناسیم. مگر ابن سینا و فارابی چگونه کار پژوهشی انجام می دادند در حالی که با پارادایم های پوزیتیویسمی، انتقادی، تفضیلی و ساختار گرایانه آشنا نبودند؛ اما کتابهای بسیار وزینی نوشتند پس ما باید روش شناسی خاص خودمان را تدوین و استخراج کنیم و البته از غرب هم می توانیم در این زمینه کمک بگیریم که اگر حرف های درستی زده شده حتما باید استفاده شود، امام علی(ع) در نهج البلاغه می فرماید:"نگاه کن که چه چیزی گفته می شود نگاه نکن که چه کسی دارد این حرف را می زند" بنابراین برای ما مهم حرفی است که زده می شود و ما معیار قرآن و اهل بیت (ع) و الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت را داریم و همه اینها آن چیزی است که کمک می کند تا ما تحولاتی را در حوزه علوم انسانی به وجود آوریم.
*ارزیابی شما که به عنوان داور در کمیسیون تخصصی مدیریت اسلامی کنگره حضور دارید از کنگره امسال چیست؟
سال گذشته در زمان برپایی کنگره من خارج از کشور بودم ولی بر اساس مطالعاتی که در این خصوص انجام دادم به نظرم باید بخش بین المللی کنگره و مقالات انگلیسی تقویت شود و باید دایره موضوعات را به سمت کاربردی هدایت کنیم، کاربردی به این مفهوم که واقعا بیاید و دردی را در حوزه نظریه پردازی درمان کند ما در کمیسیون مدیریت اسلامی به این شیوه عمل می کنیم و به همین خاطر فکر کنم دیرترین کمیسیونی باشیم که داوری مقالات را به اتمام می رسانیم.
*به عنوان سئوال پایانی، یکی از مسایلی که باعث ایجاد تحول در علوم انسانی خواهد شد، همفکری میان حوزویان و دانشگاهیان است؛ ارزیابی شما از وحدت حوزه و دانشگاه در ایجاد تحول در علوم انسانی چیست؟
متاسفانه حوزه و دانشگاه هرکدام دچار آسیب شده اند، حوزوی ها هم به سمت مدرک گرایی رفته اند در صورتی که حوزه باید شأن خودش را حفظ می کرد و نباید خودش را دست کم بگیرد و به مدرک گرایی گرایش پیدا کند، مدرک گرایی یکی از بزرگترین اشتباهات حوزه علمیه است.
از سوی دیگر حوزه علمیه نباید دولتی شود، به نظر من تمام هویت حوزه های علمیه شیعه در طول تاریخ به استقلال شان بوده است پس هر چه ما حوزه های علمیه شیعه را دولتی کنیم به همان جهت از کیفیتش کاسته ایم. دانشگاه های ما نیز نباید خیلی مغرور شوند و ما مطالب خیلی عمیق تری در حوزه داریم که دانشگاهیان می توانند از آن بهره مند شوند.
در حال حاضر وحدت میان حوزه و دانشگاه به صورت سمبلیک در یک روز برگزار می شود، ولی وحدت واقعی زمانی است که ما بتوانیم شیوه های پژوهش حوزوی را یاد بگیریم؛ مثلا مباحثه حوزوی ها بی نظیر است که اگر در میان دانشجویان ما رواج پیدا کند در کیفیت درس خواندنشان تاثیر می گذارد. پس وحدت حوزه و دانشگاه این نیست که سالانه یک مراسم برگزار کنیم بلکه اینها باید در کنار همدیگر بنشینند و طرحهای پژوهشی مشترک داشته باشند و اگر این مراکز علمی به ماهیت اصلی شان بر گردند، می توانند به عنوان متولیان اصلی علوم انسانی اسلامی شناخته شوند./916/د102/ن