حوادث بعد از عاشورا
به گزارش سرویس مانیتورینگ خبرگزاری رسا ، منصور حسینی کارشناس شبکه وهابی نور در برنامه ای ویژه به مناسبت ماه محرم حوادث ناگوار بعد از ظهر عاشورا را منکر شده و مدعی شد دلیلی در منابع شیعه برآن حوادث وجود ندارد.
این در حالی است که ابن عماد حنبلی ـ از بزرگان اهل سنت ـ حوادث کربلا و عاشورا را نقل میکند و سپس مینویسد: «خداوند بکشد کسی را که امام (ع) را کشت و خاندان اهل بیت (ع) را به اسارت برد و راضی به این عمل بوده است. «شذرات الذهب ، ج 1 ص 66»
بعد از ظهر عاشورا دختران رسول خدا (ص) و حریم او از خیمه ها بیرون آمده و میگریستند و در فراق حامیان و عزیزان خود شیون و زاری مینمودند.
بعد از این اولاد اهل بیت (ع) را با سر و پای برهنه و لباس به یغما رفته به اسیری گرفتند. و آن بزرگواران را از کنار پیکر امام حسین (ع) گذراندند. وقتی نگاه اهل بیت (ع) به کشتهها افتاد فریاد کشیدند و بر صورت خود زدند». «سید بن طاووس، اللهوف علی قتلی الطُّفوف، ص180»
«بعد از به اسارت گرفتن اهل بیت (ع)، عمر سعد ملعون در میان یارانش فریاد کشید: چه کسی حاضر است که اسب بر پشت و سینه حسین (ع) بتازد! ده نفر داوطلب شدند و پیکر مطهر امام حسین (ع) را با سمّ اسبان لگدکوب کردند». «شیخ عباس قمی، اولین مقتل سالار شهیدان، پیشین، ص349»
در عصر عاشورا عمر سعد سر مبارک امام حسین (ع) را با خولی بن یزید اصبحی و حمید بن مسلم ازدی نزد عبیداله بن زیاد به کوفه فرستاد و سرهای یاران و خاندان او را جمع کرده (که هفتاد و دو سر بود) و به همراهی شمر بن ذیالجوشن و قیس بن اشعث به کوفه فرستاد». «شیخ عباس قمی، اولین مقتل سالار شهیدان، پیشین، ص351»
«سپس کشتههای خودشان را جمع کرده و دفن نمودند ولی جنازه بی سر و زیر پای اسبان لگدکوب شده امام حسین (ع) و یارانش تا روز دوازدهم محرم عریان در بیابان کربلا ماند تا این که توسط قبیله بنیاسد و به راهنمایی امام سجاد (ع) دفن شدند». « شیخ عباس قمی، اولین مقتل سالار شهیدان، پیشین، ص353»
شب یازدهم محرم را گویا اسرای اهل بیت در یک خیمه نیمسوخته سپری نمودند در این رابطه در مقاتل چیزی از احوال اهلبیت (ع) نقل نشده ولی میتوان تصور کرد که چه شب سختی را بعد از یک روز پر سوز و از دست دادن عزیزان و غارت اموال و اسارت و سوختن خیمهها و اهانتها و … داشتهاند.
«عمر سعد ملعون در روز 11 محرم دستور حرکت از کربلا به سوی کوفه را میدهد و زنان و حرم امام حسین (ع) را بر شتران بیجهاز سوار کرده و این امانت های نبوت را چون اسیران کفّار در سخت ترین مصائب و غم و غصه کوچ میدهند». «شیخ عباس قمی، ترجمه نفس المهوم ص490 و ابی محنف، اولین مقتل سالار شهیدان، ص 351»
شاعران عرب این مصیبت عظما را به رشته نظم در آورده:
«این قضیه بسیار شگفت آور است که مردم بر پیغمبر مبعوث که از آل هشام است، تحیت و درود بر روح پاکش میفرستند و از طرف دیگر، فرزندان و خاندان او را به قتل مىرسانند»!! «لهوف سید بن طاووس»
«در هنگام حرکت از کربلا عمر سعد دستور داد که اسرا را از قتلگاه عبور دهند. قیس بن قرّه گوید: هرگز فراموش نمیکنم لحظهای را که زینب دختر فاطمه (س) را از کنار کشته بر خاک افتاده برادرش حسین عبور دادند که از سوز دل مینالید … و امام سجاد (ع) میفرماید: … من به شهدا نگریستم که روی خاک افتاده و کسی آنها را دفن نکرده، سینهام تنگ شد و به اندازهای بر من سخت گذشت که نزدیک بود جانم بر آید و عمه ام زینب وقتی از حالم با خبر شد مرا دلداری داد که بیتابی نکنم». «در کربلا چه گذشت، ص 492 »
گویا اسرای کربلا را دوبار به قتلگاه میآورند، یک دفعه همان عصر روز عاشورا بعد از غارت خیمهها و به درخواست خود اسرا و یک بار هم در روز یازدهم محرم هنگام کوچ از کربلا و به دستور عمر سعد و این کار عمر سعد شاید به خاطر این بود که میخواست اهلبیت (ع) با دیدن جنازههای عریان و زیر آفتاب مانده شکنجه روحی شوند.
خیمه های سوخته
بعد از این که روز یازدهم محرم اسرا را از کربلا به سوی کوفه حرکت دادند به خاطر نزدیکی این دو به هم روز 12 محرم اسرا را وارد شهر کوفه نمودند گویا شب دوازدهم را اسرا در پشت دروازه های کوفه و بیرون شهر سپری کرده باشند.
در اثر تبلیغات عبیدالله بن زیاد علیه امام حسین (ع) و خارجی معرفی کردن آن حضرت، مردم کوفه از این پیروزی خوشحال میشوند و جهت دیدن اسرا به کوچهها و محلهها روانه میشوند و با دیدن اسرا شادی میکنند. ولی با خطابههایی که امام سجاد (ع) و حضرت زینب (س) و سایرین از اسرا ایراد میکنند و خودشان را به کوفیان و مردم میشناسانند و به حق بودن قیام امام حسین (ع) اذعان میکنند شادی کوفیان را به عزا تبدیل میکنند.
«در طول مدتی که در کوفه و در میان مردم به عنوان اسیر جنگی حرکت میکردند سرها بالای نیزه بود و اسرا در کجاوهها جا داده شده بودند و آنان که خیال میکردند اسرا از خارجیان هستند و بر خلیفه یزید عاصی شدهاند، جسارت و اهانت میکردند، عدهای هم از نسب اسرا سؤال میکردند با این وضع وارد دارالاماره میشوند و در مجلس عبیدالله بن زیاد که حاکم کوفه و باعث اصلی شهادت امام حسین (ع) بود، این ملعون جلوی چشم اسرا و مردم با چوب دستی به سر مبارک میزد و خود را پیروز میدان قلمداد میکرد و کشته شدن امام حسین (ع) را خواست خدا قلمداد مینمود». «ابن مخنف، اولین مقتل سالار شهیدان، ص 361، و ترجمه نفسالمهموم، پیشین، ص 519»
/1406/1409/ح