۲۷ دی ۱۳۹۲ - ۲۳:۲۳
کد خبر: ۱۹۵۳۰۸
به مناسبت ایام ولادت امام ششم؛

مذهب شیعه، مکتب جعفری

خبرگزاری رسا ـ امام صادق علیه‌السلام به عنوان مروّج و احیاگر فرهنگ ناب شیعی و اسلام حقیقی، به خصوص تبیین صحیح احادیث و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله حق عظیمی بر شیعیان، بلکه بر تمام بشریت و طالبان علم و دانش دارند.
مذهب شیعه، مکتب جعفری
دوران سی و چهار ساله امامت امام صادق علیه‌السلام عصر طلایی شکوفایی علم و دانش است و معارف ناب شیعی بیشتر از هر زمانی نسبت به دوران سایر ائمه علیهم‌السلام منتشر شد.
 
یکی از عوامل مهم در این شکوفایی، شرایط خاص سیاسی و کشمکش قدرت بین بنی امیه و عباسیان بود که شرایط را برای امام(ع) هموار کرد.
 
تربیت شاگردان مختلف با تخصص‌هایی ویژه، از فعالیت‌های فرهنگی مهم امام علیه‌السلام بوده است.  
زرارة، هشام بن حکم، هشام بن سالم، ابان بن تغلب، مؤمن طاق، محمد بن مسلم و... از جمله شاگردان و اصحاب مهم حضرت بوده‌اند که هر یک از این‌ها جزء مردان بزرگ علمی به حساب می‌آیند. شاگردان امام، منحصر در شیعیان نبودند و عده‌ای از اهل سنت هم افتخار شاگردی ایشان را داشته‌اند که مهم‌ترین آن‌ها ائمه چهار گانه اهل سنت هستند که مستقیم یا با واسطه شاگرد حضرت بوده‌اند.
 
ایشان به عنوان مروّج و احیاگر فرهنگ ناب شیعی و اسلام حقیقی، به خصوص تبیین صحیح احادیث و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله حق عظیمی بر شیعیان، بلکه بر تمام بشریت و طالبان علم و دانش دارند. منابع حدیثی شیعه، مملوّ از کلمات نورانی این امام عظیم‌الشأن می‌باشند و بیشترین احادیث در بین معصومین علیهم‌السلام از ایشان است و چه بسا برای همین دلایل می‌باشد که از مذهب شیعه اثناعشری، به مذهب جعفری نیز یاد می‌شود.
 
 
وجه صادق
 
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله‏ إِذَا وُلِدَ ابْنِی جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ فَسَمُّوهُ‏ الصَّادِقَ‏ فَإِنَّهُ سَیَکُونُ فِی وُلْدِهِ سَمِیٌّ لَهُ یَدَّعِی الْإِمَامَةَ بِغَیْرِ حَقِّهَا وَ یُسَمَّى کَذَّابا؛ هر گاه فرزندم جعفر بن محمّد بن على بن الحسین بن على بن ابى طالب متولّد شد، او را صادق بنامید؛ زیرا به زودى در فرزندان وی شخصى هم نامش می‌باشد که به ناحقّ ادّعاى امامت نموده و کذّاب نامیده مى‏شود. [اشاره به جعفر کذاب، برادر امام عسکری علیه‌السلام می‌باشد] علل الشرائع/ ج‏1/ ص234
 
 
جدال احسن
 
خدمت امام‏ صادق‏ علیه السلام سخن از بحث و مناظره‏ دینى شد که پیامبر اکرم و ائمه‏ علیهم السلام از این کار نهى کرده‏اند. فرمود: به طور کلى نهى نکرده‏اند؛ آن‌چه مورد نهى قرار گرفته، جدال و بحث و مناظره‏ایست که از طریق احسن نباشد؛ آیا کلام خدا را نشنیده‌اید که مى‏فرماید: «وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْکِتابِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ‏؛ با اهل کتاب جدال نکنید، مگر از طریق احسن» و این آیه دیگر: «ادْعُ إِلى‏ سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ‏».
 
پس جدال از طریق احسن را دانشمندان جزء دین قرار داده‏اند؛ ولى جدال غیر از این راه حرام است و خداوند آن را بر شیعیان ما حرام نموده است. چگونه خداوند مطلق بحث و مناظره را حرام مى‏کند با این‌که مى‏فرماید: وَ قالُوا لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ کانَ هُوداً أَوْ نَصارى‏ تِلْکَ أَمانِیُّهُمْ قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ‏. خداوند در این آیه نشانه صحت و درستى ادعا را دلیل و برهان قرار داده؛ مگر مى‏توان جز در موقع بحث و مناظره از راه احسن دلیل آورد؟!
 
شخصی گفت یا ابن رسول الله جدال  احسن و غیر احسن کدام است؟
فرمود: اما جدال غیر احسن، این است که با یاوه‏سرائى به بحث بپردازى، طرف مقابل دلیلى باطل اقامه نماید، ولى تو با دلیل حقی که خداوند قرار داده، باطلش را رد نکنى؛ حرف او را انکار کنى یا منکر یک واقعیت و ادعاى صحیحى بشوى که او براى اثبات ادعاى باطل خود، کمک گرفته؛ از ترس این‌که مبادا این واقعیت، تو را در ادعایت مغلوب نماید؛ چون نمى‏دانى چگونه از چنگ او رهائى یابى؛ این چنین مناظره‏اى بر شیعیان ما حرام است که موجب تشویش خاطر ضعفاى برادران خود شود و یاوه‏سرایان فرصت یابند؛ زیرا  مدعیان باطل، ضعف او را دلیل بر صحت مدعاى باطل خود مى‏گیرند و ضعیفان از برادرانتان در چنین گیر و دارى دلگیر مى‏شوند؛ چون مى‏بینند اعتقاد صحیح آنها در چنگ یک یاوه‏سرا تضعیف گردید.
 
اما مناظره احسن همان مناظره‏ایست که خداوند، پیامبرش را مأمور مى‏کند تا با کسانى که منکر برانگیخته شدن بعد از مرگ هستند، انجام دهد.
 
خداوند از قول آنها نقل مى‏کند: «وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلًا وَ نَسِیَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ‏؛ براى ما مثلى زد ولى آفرینش خود را فراموش کرده بود، گفت چه کسی این استخوان پوسیده را زنده مى‏کند؟»
 
خداوند در ردّ او مى‏فرماید: بگو «یُحْیِیهَا الَّذِی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ. الَّذِی جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ‏» خداوند از پیامبرش مى‏خواهد که با یاوه‏سرا به مناظره پردازد، آن کسى که مى‏گوید چگونه ممکن است این استخوان‏ها زنده شوند با این‌که پوسیده است؟!
خداوند مى‏فرماید: بگو آن کسى که ابتدا آنها را آفریده آیا عاجز است کسى که از هیچ، آنها را آفریده دو مرتبه استخوان پوسیده را زنده کند؛ آفرینش اول که هیچ بود به نظر خودتان سخت‏تر است از اعاده آن؟
سپس مى‏فرماید: الَّذِی جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً؛ یعنى وقتى آتش گرم را در دل درخت سبز و تازه پنهان کند و بعد خارج نماید با این کار مى‏فهماند که او بر اعاده چیزى که کهنه است قادرتر است.
سپس مى‏فرماید: أَوَ لَیْسَ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِقادِرٍ عَلى‏ أَنْ یَخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلى‏ وَ هُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِیمُ‏؛ یعنى وقتى آفرینش آسمان‌ها و زمین در نظر شما مشکل‌تر و بعیدتر از برگشت دادن پوسیده‏ها باشد، چگونه آفرینش آن‌چه به نظرتان مشکل‌تر است مى‏پذیرید؟ ولى آن‌چه ساده‏تر است که برگشت موجودات پوسیده و کهنه است نمى‏پذیرید؟!
امام صادق علیه‌السلام فرمود: این است جدال احسن؛ زیرا بهانه کفار را قطع و شبهه آنها را بر طرف مى‏نماید. اما جدال غیر احسن به اینست که حقى را انکار نمائى چون نمى‏توانى بین آن و باطلى را که ادعا مى‏کند، تمایز قائل شوی. این جدال، حرام است؛ زیرا تو نیز مانند او هستى، او یک واقعیت را انکار نموده و تو نیز واقعیت دیگرى را. بحار/ج9/ص255
 
 
معجزاتی از حضرت
 
- مفضّل مى‏گوید با امام صادق علیه السّلام به طرف مکّه مى‏رفتیم. در این هنگام از کنار زن و بچه‏اى که گاوشان مرده بود و براى آن مى‏گریستند، گذشتیم.
حضرت فرمود: چه شده است؟
زن گفت: این گاو، همه چیز ما بود و با آن زندگى خود را مى‏گذراندیم؛ اکنون مرده است و ما نمى‏دانیم چه کار کنیم.
حضرت فرمود: آیا مى‏خواهى که خدا آن را زنده کند؟
زن گفت: ما ناراحت هستیم و تو ما را به مسخره گرفته‏اى؟
حضرت فرمود: هرگز مقصودم این نبود. پس امام دعا کرد و با پاى مبارک، ضربه‏اى به گاو وارد کرد و او را نهیب زد که گاو برخاست و سر پا ایستاد.
زن گفت: قسم به خداى کعبه! تو عیسى بن مریم هستى. بعد امام علیه‌السّلام داخل مردم رفت و آن زن نتوانست حضرت را بشناسد. الخرایج والجرایح/قطب راوندی- ترجمه غلامحسن محرمی/ج1/ص294
 
- على بن ابى حمزه مى‏گوید: با امام صادق علیه‌السّلام به حجّ مى‏رفتیم که زیر درخت خرماى خشکیده‏اى نشستیم. حضرت زیر لب دعایى را زمزمه کرد که من نفهمیدم. سپس فرمود: اى درخت! از طعامى که خداوند در تو قرار داده است به ما بخوران.
راوى مى‏گوید: ناگهان متوجّه شدم که شاخه‏هاى درخت، به سوى امام متمایل شدند، در حالى که خرماى تازه داشتند. حضرت بسم اللَّه گفت و شروع به خوردن کرد. ما هم به دستور ایشان خوردیم که بهترین خرما بود.
عربى بادیه‏نشین، چون این منظره را مشاهده کرد، تعجّب نمود و گفت: تا به امروز، سِحرى به این بزرگى ندیده بودم! حضرت فرمود: ما وارثان پیغمبرانیم و در بین ما ساحر و کاهنى پیدا نمى‏شود.
هر وقت از خدا بخواهیم اجابت مى‏کند.
عرب نپذیرفت و باور نکرد! حضرت فرمود: مى‏خواهى از خدا بخواهم تا تو را به صورت سگى در آورده و نزد خانواده‏ات برگردى و مقابل آنها دم بجنبانى؟
عرب که جاهل بود و نمى‏فهمید، گفت: آرى.
حضرت از خدا خواست تا او را به صورت سگى مسخ کرد. آن سگ به راه افتاد و رفت.
راوى مى‏گوید: امام به من دستور داد که دنبال او بروم. من نیز رفتم و دیدم وارد منزل شد و در مقابل عیال و اولادش، دم خود را جنبانید. آنها عصا برداشته و او را از خانه بیرون کردند. آن‌گاه من به حضور حضرت رسیدم و جریان را گزارش کردم. ناگاه متوجّه شدم که آن سگ برگشت و روبروى حضرت، ایستاد، دمش را مى‏جنباند و اشک مى‏ریخت.
حضرت به او ترحّم کرد، دعا کرد تا خداوند او را به حال اوّل برگرداند. در همان حال خداوند متعال او را به حال اوّل برگرداند.
حضرت از او پرسید: اکنون ایمان آوردى؟
گفت: بلى هزار هزار بار ایمان آوردم. اثبات الهداة/شیخ حر عاملی/ج4/ص174
 
- یونس بن ظبیان مى‏گوید: پیش امام صادق علیه‌السّلام بودم و عده‏اى نیز حضور داشتند.
پرسیدم: خداوند متعال که به حضرت ابراهیم مى‏فرماید فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّیْرِ فَصُرْهُنَ‏ این چهار پرنده از یک جنس بودند یا چند جنس؟
حضرت فرمود: دوست دارید مانند آن کار را به شما نشان دهم؟
گفتیم: آرى.
فرمود: اى طاوس! در همان حال، طاوسى را دیدیم که پرواز کنان نزد آن حضرت‏ آمد. سپس کلاغ و باز و کبوتر نیز به همین نحو نزد ایشان حاضر شدند. دستور داد آنها را ذبح کنند و پرهاى آنان را کنده و بدنشان را قطعه قطعه نمایند و با هم بیامیزند.
آنگاه، سر طاوس را برداشت و گفت: اى طاوس! دیدیم که گوشت و استخوان و پرها جدا شدند و به سرش پیوسته و طاوس زنده، سر پا ایستاد. بعد از آن کلاغ را خواند و آن هم همان گونه و به ترتیب، باز و کبوتر را هم زنده کرد. کشف الغمه/اربلی/ج2/ص200
 
 
انواع علوم
 
حضرت صادق علیه‌السّلام می‌فرمود: علوم ما بر چند نوع است: غابر، مزبور، نَکْت در قلوب و نقر در اسماع؛ [هم چنین] جفر احمر، جفر ابیض، مصحف فاطمه علیها‌السلام و جامعه که در آن تمام احتیاجات مردم وجود دارد، نزد ما محفوظ است. از امام علیه السّلام تفسیر این کلمات را پرسیدند، فرمود:
مقصود از «غابر» علم بر مطالب آینده است. «مزبور» علم از موضوعات گذشته است. «نکت در قلوب» الهام است. «نقر در اسماع» گفت‌وگوى با ملائکه می‌باشد؛ ما کلام آنها را می‌شنویم و لیکن آنها را نمى‏بینیم. «جفر احمر» ظرفى است که سلاح رسول خدا صلی الله علیه و آله در آن واقع است و او را مردم نخواهند دید تا قائم قیام کند. اما «جفر ابیض» آن ظرفى است که تورات موسى، انجیل عیسى، زبور داود و سایر کتب آسمانی در آن قرار دارد.
اما مصحف فاطمه علیها السّلام؛ در آن تمام حوادث و اتفاقاتى که در جهان پیدا خواهد شد و اسماء ملوک و سلاطین تا روز قیامت در آن ثبت است.
«جامعه» کتابى است که طولش هفتاد ذرع [هر ذرع حدود نیم متر است و ممکن است که هفتاد در این‌جا عدد کثرت باشد] است و این کتاب به املاء حضرت رسول صلى اللَّه علیه و آله و خط على بن ابى طالب علیه‌السّلام می‌باشد؛ در آن کتاب کلیه احکام حتى دیه خدشه هم وارد شده است. اعلام الوری/طبرسی - ترجمه عطاردی قوچانی/ص284
 
و الحمدلله رب العالمین
/999/702ب/ر
ارسال نظرات